چگونگی دستگیری و محاکمه سران حزب توده در سال 1333؛

رهبران علیه افسران

حزب توده ایران در 7 مهرماه 1320 به ابتکار ایرج اسکندری و مشارکت برخی از زندانیان سیاسی معروف به 53 نفر در تهران تشکیل شد و یکی از بازیگران اصلی سپهر سیاسی ایران گردید، اما بعد از کودتای 28 مرداد و افشای سازمان افسری که به دستگیری بسیاری از اعضای این حزب منجر گردید، ضربه مهلکی به موجودیت آن وارد شد
رهبران علیه افسران
 
حزب توده ایران در 7 مهرماه 1320 به ابتکار ایرج اسکندری و مشارکت برخی از زندانیان سیاسی معروف به 53 نفر در تهران تشکیل شد و یکی از بازیگران اصلی سپهر سیاسی ایران گردید، اما بعد از کودتای 28 مرداد و افشای سازمان افسری که به دستگیری بسیاری از اعضای این حزب منجر گردید، ضربه مهلکی به موجودیت آن وارد شد. گفتنی است از همان آغاز فعالیت حزب توده، چند تن از افسران ارتش به‌ویژه نیروی هوایی که تمایلات مارکسیستی داشتند به این حزب روی آوردند. در ابتدا دانشکده افسری عمده‌ترین کانون فعالیت افسران توده‌ای بود، اما بعدها با تلاش سرهنگ عبدالرضا آذر این تشکیلات نظامی، سازماندهی شدند. مسئولیت تشکیلات نظامی در ابتدا بر عهده آرداشس آوانسیان بود، ولی بعد از بازگشت عبدالصمد کامبخش از باکو به پیشنهاد آوانسیان این مسئولیت به وی واگذار شد. البته انور خامه‌ای معتقد است آوانسیان به علت نارضایتی از اقدام شوروی‌ها نسبت به درخواست امتیاز نفت شمال از مسئولیت برکنار شد و کامبخش را که مطیع و سرسپرده شوروی‌ها بود به جای او گماردند.1
 
دستگیری‌های گاه و بیگاه
در این دوره از فعالیت سازمان به‌رغم تأکید بر مخفی بودن آن در عمل توجه چندانی به رعایت اصول پنهانکاری نمی‌شد و اعضا ساده‌انگارانه بهای چندانی به دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی ارتش نمی‌دادند و به اقداماتی دست می‌زدند که بیشتر جلب توجه می‌کرد. علاوه بر این، رهبری حزب توده بدون کوچک‌ترین دوراندیشی و صرفا در جهت منافع خویش به انتشار بی‌رویه مدارک نظامی و حتی بخشنامه‌های محرمانه ستاد ارتش دست می‌زد. گویی رهبری حزب توده تعمدا می‌خواست به سران ارتش هیئت حاکمه و جناح‌های سیاسی کشور گوشزد نماید که حزب نفوذ گسترده‌ای در ارتش دارد. اما برخلاف تصور و انتظار آنان دستگاه‌های اطلاعاتی با تعقیب آنان اطلاعاتی از فعالیت آنها به‌دست آورده بود.
 
سرلشکر حسن ارفع، رئیس ستاد ارتش، نفوذ شوروی و حزب توده را در ارتش با حساست دنبال می‌کرد و شبکه‌هایی برای شناسایی و پیگیری فعالیت آنان پدید آورده بود. در کنار این بی‌احتیاطی‌ها چند واقعه منجر شد حزب از سوی رژیم تحت فشار قرار بگیرد و بسیاری از فعالیت‌های آنان متوقف شود. قیام افسران خراسان که در شب 24 مرداد 1324 آغاز شد و پنج روز بعد در 29 مرداد با شکست نظامیان حزب همراه بود،2 منجر به دستگیری چهل تن از افسران نظامی حزب توده شد. همچنین تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان در شهریور 1324 و پیوستن تعدادی از افسران سازمان نظامی برای آموزش نظامیان بار دیگر شدت عمل نسبت به حزب را افزایش داد و افسران دستگیرشده اعدام شدند. ترور نافرجام محمدرضاشاه در دانشگاه تهران و متهم شدن حزب توده به اجرای این ترور موجب شد با اعلام غیرقانونی شدن حزب توده فعالیت این حزب کاملا مختل شود و رهبران و کادرهای آن تحت پیگرد قرار گیرند.
 
به دام افتادن توده‌ای‌ها
بعد از کودتای 28 مرداد که حزب توده در دفاع از مصدق منفعلانه عمل کرد، این حزب برای جبران بی‌عملی خود با اقدامات نسنجیده موجب دستگیری بسیاری از اعضای حزب و فرماندهان سازمان افسران شدند. یکی از این اقدامات نسنجیده عملیات تصفیه حزب از عناصر نفوذی رکن 2 ستاد ارتش بود؛ چراکه پس از کودتای 28 مرداد رکن 2 ستاد ارتش به منظور دستیابی به رهبران حزب عده‌ای از اعضای حزب را به همکاری وادار کرده بود. برپایه این همکاری در سال 1332 برخی از افسران و فرماندهان همچون سروان هوایی آقاخان پوردولت و ستوان یکم جودی و سرگرد رستمی گوران و سرگرد بهزاد دستگیر و همراه قریب صد تن دیگر از دستگیرشدگان به زندان فلک‌الافلاک خرم‌آباد و برخی نیز به پادگان عشرت‌آباد اعزام شدند. البته برخی از این دستگیرشدگان بعد از مدتی آزاد گردیدند.
 
نخستین ضربه مستقیم اما محدودی که بر حزب به طور ویژه بر سازمان افسران وارد شد دستگیری ستوان دوم پیاده هوشنگ سلطانی و اعضای حوزه تحت مسئولیت وی در دانشکده افسری در تیرماه 1333 بود. علت این دستگیری‌ها اعتراف یکی از دانشجویان دانشکده افسری بود. دستگیری این افراد زنگ خطری برای رهبری حزب توده و سازمان افسران بود، اما آنها به این امر هم وقعی ننهادند تا اینکه ساعت 9 صبح 21 مرداد 1333 سروان اخراجی ابوالحسن عباسی، عضو هیئت اجراییه سازمان افسران، در خیابان جمال‌الحق با بقچه و چمدانی پر از اسناد و مدارک دستگیر می‌شود. او شناخت دقیقی از تشکیلات نظامیان حزب توده داشت و عده‌ای از افراد (دست کم دویست نفر از ششصد نفر) را خوب می‌شناخت.
 
دستگیری عباسی و وحشت ناشی از اینکه مبادا سخنی بگوید هیئت دبیران سازمان را با معایب سازماندهی بروکراتیک تشکیلات افسران مواجه ساخت. در جلسه هیئت دبیران سازمان، آنها به جای آنکه دبیرخانه و بایگانی را به محل دیگر منتقل سازند و اعضای حزب را مخفی کنند و به اعضای سازمان اعلام نمایند که خانه‌های خویش را پاکسازی کنند خوشباورانه منتظر بودند سیدضیاءالدین طباطبائی به خواهش دکتر مرتضی یزدی پادرمیانی کند و عباسی را از زندان آزاد نماید.3 به‌رغم اینکه اعضای سازمان افسران در فرمانداری نظامی و رکن 2 ارتش موقعیت دشوار و شکنجه‌هایی را که به عباسی می‌شد تشریح می‌کردند، انفعال رهبری حزب توده مشکلات بعدی را به‌وجود آورد. به دستور کمیته مرکزی هرکس که گرفتار می‌شد می‌بایست حدود 48 ساعت از بروز هر مطلبی خودداری می‌کرد و در این مدت تشکیلات می‌بایست اطلاعات او را خنثی می‌نمود؛ این در حالی بود که عباسی دوزاده روز، یعنی شش برابر مدت زمان تعیین‌شده، مقاومت کرده بود، اما رهبری حزب از این فرصت طلایی نه تنها استفاده نکرد، بلکه دفترچه‌های رمز را که در آن اسامی همه اعضای سازمان افسران نوشته شده بود، به دبیرخانه بازگرداند. بعدها رهبران حزب برای توجیه این انفعال مدعی شدند عباسی چندان تحت شکنجه نبود. عباسی که تصور نمی‌کرد پس از دوازده روز تحمل شکنجه همه چیز سر جایش باشد و تغییری در محل دبیرخانه سازمان داده نشده باشد نشانی و اسامی را بیان کرد.4
 
به دستور کمیته مرکزی هرکس که گرفتار می‌شد می‌بایست حدود 48 ساعت از بروز هر مطلبی خودداری می‌کرد و در این مدت تشکیلات می‌بایست اطلاعات او را خنثی می‌نمود؛ این در حالی بود که عباسی دوزاده روز، یعنی شش برابر مدت زمان تعیین‌شده، مقاومت کرده بود، اما رهبری حزب از این فرصت طلایی نه تنها استفاده نکرد، بلکه دفترچه‌های رمز را که در آن اسامی همه اعضای سازمان افسران نوشته شده بود، به دبیرخانه بازگرداند  
روز 3 شهریور 1333 دبیران سازمان افسران از جمله مرتضی کیوان و اکبر دادخواه با تعداد زیادی اسناد و مدارک دستگیر شدند که به واسطه این اسناد بسیاری از اعضای حزب به دام ساواک افتادند. در این زمان رهبران حزب بار دیگر دچار بی‌عملی شدند و تئوری‌هایی ارائه کردند که به دستگیری بیشتر افسران منجر شد. آنها افسران را به رفتن به محل کار تشویق می‌کردند و احتمال دستگیری را بالا می‌بردند و این گونه استدلال می‌کردند که هرچه تعداد بیشتری از افسران دستگیر شوند همان‌قدر خطر اعدام کمتر می‌شود؛ چون شرکای جرم زیاد می‌شوند پس اعدام نمی‌شوند.5 در نتیجه بسیاری از افسران در کمال نومیدی به دستور رهبری حزب توده گردن نهادند و به‌رغم آگاهی از سرنوشتی که در انتظارشان بود هر روز به سرکار خود می‌رفتند و با کشف تدریجی اسامی‌شان دستگیر می‌شدند. در نتیجه تا نیمه نخست مهرماه 1333 کلیه اعضای سازمان افسران به استثنای چند تن که به ابتکار خودشان مخفی شدند، در سراسر کشور دستگیر و پس از بازجویی مقدماتی به تهران اعزام گردیدند و به این ترتیب سازمان افسران حزب توده ایران متلاشی شد.
 
تشکیل دادگاه و محاکمه افسران
دادگاه افسران با حفظ ظاهر و رعایت کامل تشریفات قانونی از روز دوشنبه 12 مهر 1333 پشت درهای بسته دادگاه فوق نظامی خویش را آغاز کرد و تا سال 1334 گروه گروه افسران را محاکمه کرد و به صدور حکم پرداخت. دستگیری‌ها دربرگیرنده ۲۲ سرهنگ، ۶۹ سرگرد، ۱۰۰ سروان، ۹۳ ستوان، ۱۹ درجه‌دار و ۶۳ دانشجوی دانشکده افسری بود.6 حاصل این دادگاه‌های نظامی چنین بود:
 
27 نفر محکوم به اعدام که در چهار گروه در روزهای 27 مهر، 8 آبان، 17 آبان 1333 و 26 مرداد 1334 تیرباران شدند. 50 افسر و 2 نفر غیرنظامی هم به اعدام محکوم شدند که با یک درجه تخفیف به زندان ابد محکوم گردیدند. 89 افسر و 3 نفر غیرنظامی دیگر هم محکوم به زندان ابد با کار، 119 افسر محکوم به پانزده سال زندان مجرد با کار، 79 نفر محکوم به ده سال زندان مجرد، 7 نفر به هشت سال زندان مجرد، 5 نفر به هفت سال زندان مجرد، 38 نفر به پنج سال زندان مجرد، 36 نفر به سه سال زندان مجرد، و سه نفر به هجده ماه زندان محکوم شدند و تنها 37 نفر از اعضای سازمان افسران جان سالم به در بردند و به‌تدریج از کشور خارج شدند. آخرین بازمانده سازمان افسران خسرو روزبه، رئیس سازمان و رابط میان افسران و رهبران حزب، در 15 تیر 1336 دستگیر و در 21 اردیبهشت 1337 اعدام شد و فعالیت‌های حزب توده نیز مدت کوتاهی پس از دستگیری رو به افول نهاد.7
 
با کشف تمام شبکه زیرزمینی توده‌ای‌ها، نیروهای امنیتی ۴۱۲۱ نفر عضو حزب توده را دستگیر کردند که ۴۷۷ نفر از آنها ارتشی بودند. مشاغل ۲۴۹ نفر از این افراد نامعلوم است. ۱۲۷۶ نفر یعنی 53 درصد از طبقه روشنفکر، شامل ۳۸۶ کارمند دولت، ۲۰۱ دانشجو، و ۱۶۵ معلم و ۸۶۰ نفر و 36 درصد از طبقه زحمتکشان، شامل ۱۲۵ کارگر حرفه‌ای، ۸۰ کارگر بافندگی و ۶۰ کفاش بودند. درصد باقی‌مانده اغلب مغازه‌دار، همراه تعداد کمی دهقان و خانم‌های خانه‌دار و بیشتر از طبقه متوسط بودند.8
 
در این بین در سال 1334 رهبران طراز اول حزب هم بازداشت شدند که شامل محمد بهرامی، عضو هیئت اجراییه و دبیر اول موقت، نادر شرمینی، عضو کمیته مرکزی و رئیس واقعی سازمان جوانان توده در آن زمان، امان‌الله قریشی، عضو کمیته مرکزی و مسئول تشکیلات تهران، مرتضی یزدی و علی علوّی، اعضای هیئت اجراییه، حزب می‌شدند. روند محاکمات نشان می‌دهد که اعضای عادی حزب در مقابل شکنجه‌های رژیم نسبت به رهبران آن مقاوم‌تر بودند؛ به طوری که تقریبا تمام رهبران این حزب برای نجات جان خود به همکاری با دولت تن دادند. بهرامی و یزدی و شرمینی و قریشی با رژیم همکاری کردند و موفق شدند جان خود را نجات دهند، در صورتی که علوّی به‌رغم همکاری که خود اعتراف کرده بود اعدام شد. نورالدین کیانوری و حسین جودت، که از دیگر رهبران هیئت اجراییه بودند، موفق به فرار از ایران شدند.9
 
یکی دیگر از خطاهای فاحش رهبران حزب امضای برگه‌هایی با عنوان تنفرنامه بود. ازآنجاکه تعداد بازداشت‌شدگان بسیار زیاد بود، فرمانداری نظامی تصمیم گرفت از زندانیان تعهدنامه‌ای به شرح زیر دریافت کند: «اینجانب ... به حزب منحله توده هیچ گونه وابستگی نداشته و از آن حزب متنفرم و بدین وسیله وفاداری خود را به حکومت مشروطیت و مقام سلطنت اعلام می‌دارم».10 رهبران حزب ضمن آنکه خود آن را امضا کردند به وسیله یادداشت‌های پنهانی و رمز مورس به اعضای حزب هم دستور داده بودند برای خلاصی از زندان آن را امضا کنند. با امضای این تنفرنامه‌ها بسیاری از توده‌ای‌ها از زندان آزاد شدند، به طوری که در اواخر دهه ۱۳۴۰، تعداد زندانیان توده‌ای به کمتر از بیست نفر کاهش یافته بود. هسته اصلی آنها شامل هفت افسر نظامی می‌شد که از امضای تنفرنامه خودداری کرده بودند. آنها تا هنگام وقوع انقلاب اسلامی در زندان باقی ماندند.
 
محاکمه جمعی از افسران شاخه نظامی حزب توده در دادگاه نظامی
رهبران حزب توده این گونه استدلال می‌کردند که هرچه تعداد بیشتری از افسران دستگیر شوند همان‌قدر خطر اعدام کمتر می‌شود؛ چون شرکای جرم زیاد می‌شوند!
محاکمه جمعی از افسران شاخه نظامی حزب توده در دادگاه نظامی
شماره آرشیو: 2878-4ع

پی نوشت:
 
1. انور خامه‌ای، خاطرات سیاسی 53 نفر (فرصت بزرگ ازدست‌رفته)، تهران، علمی، 1372، ص 124.
2. برای آگاهی بیشتر رک: ابوالحسن تفرشیان، قیام افسران، تهران، اطلس، 1377.
3. غلامحسین فروتن، افسانه ما، بی‌جا، بی‌تا، ص 37.
4. عبدالحسین خسروپناه، سازمان افسران حزب توده ایران 1333-1323، تهران، شیرازه، 1377، صص 200-218.
5. اردشیر آوانسیان، خاطرات آوانسیان از حزب توده آلمان، انتشارات حزب دموکرات، 1369، صص 432 و 434.
6. یرواند آبراهامیان، اعترافات شکنجه‌شدگان، ترجمه رضا شریفی‌ها، سوئد، باران، 2003، ص 137.
7. عبدالحسین خسروپناه، همان، ص 225.
8. اسامی همه این افراد در کتاب کمونیزم در ایران به قلم علی زیبایی منتشر شده است.
9. مازیار بهروز، شورشیان آرمانخواه ناکامی چپ در ایران، تهران، ققنوس، ص 88.
10. جامی، گذشته چراغ راه آینده است، تهران، ققنوس 1377، ص 639. https://iichs.ir/vdch.mn6t23nizftd2.html
iichs.ir/vdch.mn6t23nizftd2.html
نام شما
آدرس ايميل شما