نگاهی به زندگی سیاسی ابراهیم حکیمی (حکیم‌الملک)؛

مردی که از یک ابرقدرت در شورای امنیت شکایت کرد!

چطور پزشکی که سال‌ها در سایه طبابت می‌زیست، سه‌بار در بحرانی‌ترین لحظات تاریخ معاصر ایران بر مسند نخست‌وزیری نشست؟ او میان آشوب مشروطه و اشغال ایران، تصمیماتی گرفت که مسیر کشور را تغییر داد، اما چرا همیشه او را برای «ترمیم بحران» فرا می‌خواندند؟
مردی که از یک ابرقدرت در شورای امنیت شکایت کرد!
 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در تاریخ پرفرازونشیب ایران معاصر، که با انقلاب مشروطه آغاز و با کشاکش‌های جنگ‌های جهانی و تولد عصر جنگ سرد ادامه یافت، نام ابراهیم حکیمی (حکیم‌الملک) به عنوان یکی از پایدارترین و کلیدی‌ترین چهره‌های سیاسی به چشم می‌خورد. او که پزشکی تحصیل‌کرده در غرب بود، در نزدیک به نیم‌قرن فعالیت سیاسی، در حساس‌ترین بزنگاه‌ها، عهده‌دار مسئولیت‌های خطیری شد. حکیمی از معدود دولتمردانی بود که در دهه پرتلاطم ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰، که ایران حدود پانزده نخست‌وزیر به خود دید، سه بار سکان دولت را در دست گرفت.[1] کارنامه او که شامل هشت دوره وزارت معارف، پنج دوره وزارت مالیه، دو دوره وزیر کشور، سه دوره نخست‌وزیری و همچنین در دوره‌های متعدد، نمایندگی و ریاست مجلس سنا بوده است،[2] بازتابی از ثبات، تجربه و اعتماد سیاسی‌ای بود که به‌رغم تحولات بنیادین، همواره پیرامون نام او وجود داشت. این مسئولیت‌های متعدد نشان از جایگاه ویژه او در ساختار سیاسی ایران دارد؛ جایگاهی که او را به یکی از اصلی‌ترین بازیگران عصر گذار از سنت به مدرنیته بدل ساخت. حکیمی نماینده نسلی بود که میان ارزش‌های دیرپای ایرانی و اقتضائات جهان مدرن، در جست‌وجوی تعادلی دشوار و پرچالش بود.
 
از طبابت تا سیاست در تهران
ابراهیم حکیمی، بر اساس یک روایت، در سال ۱۲۸۶ق (حدود ۱۲۴۸ش) در تبریز چشم به جهان گشود. او در خاندانی با پیشینه طبابت و نزدیکی به دربار قاجار رشد یافت؛ پدرش، میرزا ابوالحسن حکیم‌باشی، پزشک مخصوص مظفرالدین‌میرزا (ولیعهد وقت) بود و ازهمین‌رو، ابراهیم از شش‌سالگی تحصیلات خود را تحت نظارت پدر آغاز کرد. در روزگاری که دارالفنون تازه‌تأسیس به عنوان نشانه‌ای از تلاش برای نوسازی نظام آموزشی ایران شناخته می‌شد، حکیمی مسیر دانش‌اندوزی خود را در همین نهاد آغاز کرد. آموختن زبان فرانسه و اصول پزشکی، دریچه‌ای بود به دنیای اندیشه و دانش غربی، که در آن زمان، نه فقط برای درمان بیماری، بلکه برای درمان عقب‌ماندگی تاریخی ایران به آن امید بسته شده بود.
 
با عزم جدی برای تخصص، او در سال ۱۳۱۰ق، از طریق قفقاز و روسیه، راهی پاریس شد. حضور نزدیک به یک دهه در فرانسه و تحصیل در رشته پزشکی، نه‌تنها دانش نظری و تجربی او را افزایش داد، بلکه او را با شیوه حکمرانی، سازمان اداری، و نظام فکری جوامع غربی آشنا ساخت. این اقامت طولانی‌مدت در پایتخت فرهنگی اروپا، تأثیر ژرفی بر نگرش او به مقولات سیاست، دولت و نظم اجتماعی گذاشت. نقطه عطف در ورود او به دایره نزدیکان قدرت، سفر درمانی مظفرالدین‌شاه به اروپا در سال ۱۳۱۷ق بود. در این سفر، حکیمی به واسطه نفوذ و جایگاه عمویش که وزیر دربار بود، به حلقه ملتزمین شاه پیوست و همین امر، راه او را برای ورود به دنیای سیاست هموار ساخت.[3]
 
با پیروزی جنبش مشروطه، حکیمی از موقعیت خود به‌عنوان فردی با تحصیلات جدید، سابقه خانوادگی، و تجربه غرب، بهره برد و به یکی از چهره‌های سیاسی این عصر بدل شد. او در دوره اول مجلس شورای ملی به عنوان نماینده انتخاب گردید و در رویداد تاریخی به توپ بستن مجلس، در سفارت فرانسه متحصن شد؛ اقدامی که او را بیش از پیش با هسته اصلی مشروطه‌خواهان پیوند داد. در دوره دوم مشروطیت، در سال ۱۲۸۹ش، برای نخستین بار در کابینه مستوفی‌الممالک، با تصدی وزارت مالیه، به جمع وزرا پیوست. پس از آن، در کابینه‌های متعدد صمصام‌السلطنه و سپهدار تنکابنی، بارها عهده‌دار وزارتخانه‌های معارف و مالیه بود.
 
با وقوع کودتای 3 اسفند ۱۲۹۹، چرخشی رادیکال در فضای سیاسی کشور رخ داد. حکیمی نیز در میان رجال بازداشت‌شده بود و قریب به یکصد روز را در زندان سپری کرد.[4] این وقفه ناگهانی در فعالیت سیاسی، نمایانگر آغاز دوران سلطنت رضاشاه و حذف تدریجی رجال قاجاری و مشروطه‌خواه از عرصه قدرت بود. حکیمی همچون بسیاری دیگر از چهره‌های عصر قاجار، صحنه سیاست را ترک گفت و به انزوایی طولانی رفت؛ دورانی که از او با عنوان فردی «گوشه‌گیر و خانه‌نشین» یاد شده است[5] و بیانگر نوعی حاشیه‌نشینی سیاسیِ اجباری در دوران تمرکزگرایی رضاشاه است.
 
بازگشت به صحنه سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰
سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، با اشغال ایران توسط متفقین، نه‌تنها ساختار قدرت را دگرگون ساخت، بلکه فرصتی برای بازگشت رجال دوران مشروطه فراهم کرد. در این فضای بازتر سیاسی، ابراهیم حکیمی نیز بار دیگر به صحنه بازگشت و با همراهی سیاستمدارانی کهنه‌کار چون سیدحسن تقی‌زاده، باقر کاظمی و ابوالقاسم نجم، «حزب جمعیت عامیون» را بنیان نهاد.[6]
 
این حزب، که از آن به عنوان محفل «فراماسون‌های قدیمی» یاد شده، در حقیقت تلاشی بود برای بازسازی نظم سیاسی از طریق شبکه‌ای از نخبگان که تجربه، تحصیلات و نفوذ لازم را برای مدیریت مرحله گذار داشتند. عضویت چهره‌هایی چون محمود عرفان، اسماعیل یکانی، مهدی بامداد و احمد فرامرزی در این حزب، نشان‌دهنده تلاش برای بازگرداندن عقلانیت سیاسی و کارآمدی مدیریتی به عرصه قدرت بود.[7] وابستگی حکیمی به لژهای فراماسونری، که در آن دوره میان نخبگان سیاسی رایج بود، در تحلیل اقدامات و جهت‌گیری‌های
او سهم مهمی داشت.
 
ابراهیم حکیمی
ابراهیم حکیمی
شماره آرشیو: 1662-4ع
 
سه دوره صدارت
ابراهیم حکیمی در یکی از پیچیده‌ترین و بحرانی‌ترین مقاطع تاریخ معاصر ایران، سه بار به مقام نخست‌وزیری رسید. هر یک از این دوره‌ها، هرچند کوتاه، مملو از چالش‌های بزرگ داخلی و بین‌المللی بود که کارنامه او را شکل داد.
 
کابینه اول (اردیبهشت ـ خرداد ۱۳۲۴)
در اردیبهشت ۱۳۲۴، پس از سقوط دولت مرتضی‌قلی بیات، مجلس به نخست‌وزیری حکیمی تمایل نشان داد و او کابینه‌اش را تشکیل داد.[8] این دوره، در بطن فضایی ناپایدار پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت؛ زمانی که ایران به اشغال نیروهای متفقین درآمده و به میدان رقابت پنهان و آشکار شوروی و انگلستان بدل شده بود. در این موقعیت شکننده، دولت حکیمی نتوانست توازن لازم میان بازیگران داخلی و خارجی را برقرار کند. حزب توده، که در آن زمان نیرویی قدرتمند و متأثر از شوروی بود، با سیاست‌های میانه‌رو او سر سازگاری نداشت. در مقابل، جناح سلطنت‌طلب و طرفدار انگلستان نیز با رهبری سیدضیاءالدین طباطبائی، نسبت به وی بی‌اعتماد بود؛ در نتیجه، کابینه حکیمی تنها چند هفته پس از تشکیل، در کسب رأی اعتماد از مجلس ناکام ماند و سقوط کرد.
 
کابینه دوم (آبان ـ دی ۱۳۲۴) و بحران آذربایجان
در آبان ۱۳۲۴، حکیمی بار دیگر با رأی قاطع مجلس به نخست‌وزیری رسید. این دوره، حساس‌ترین مرحله از دوران خدمت او به‌شمار می‌آید. دولت با غائله فرقه دموکرات آذربایجان، به رهبری سیدجعفر پیشه‌وری و با حمایت فعال شوروی روبه‌رو شد؛ بحرانی که خطر تجزیه کشور را در پی داشت. حکیمی در این دوره، ترکیبی از قاطعیت نظامی و ابتکار دیپلماتیک را به کار بست. از یک‌سو، با انحلال سازمان نظامی حزب توده و اعزام نیروهای نظامی به شمال غرب کشور، تهدید جدایی‌طلبی را مهار کرد و از سوی دیگر، با شکایتی رسمی به شورای امنیت سازمان ملل متحد، مسیر بین‌المللی برای مقابله با شوروی را گشود.[9]
 
اقدام جسورانه او برای شکایت از یکی از پنج قدرت اصلی شورای امنیت، در آن زمان، بی‌سابقه بود. به‌رغم مخالفت‌هایی که در داخل کشور وجود داشت و تردیدهایی که حتی در دولت آمریکا نسبت به اثربخشی این اقدام مطرح بود، حکیمی بر موضع خود پافشاری کرد. ثبت این شکایت، توجه افکار عمومی جهان را به بحران ایران جلب کرد و به‌زعم بسیاری از پژوهشگران، آغاز روند فشارهای بین‌المللی بر شوروی برای خروج از ایران بود. در دی‌ماه ۱۳۲۴، حکیمی با کناره‌گیری داوطلبانه، راه را برای پیگیری دیپلماتیک دولت بعدی به رهبری احمد قوام باز کرد.[10]
 
ابراهیم حکیمی
ابراهیم حکیمی
شماره آرشیو: 4288-334
 
کابینه سوم (۱۳۲۶ - ۱۳۲۷)
آخرین دوره نخست‌وزیری حکیمی در دی‌ماه ۱۳۲۶ و در پی رقابتی نزدیک با دکتر محمد مصدق آغاز شد. حکیمی در مجلس با اختلاف بسیار اندک توانست از رقیب خود پیشی بگیرد و مأمور تشکیل کابینه شود. این کابینه که با رأی موافق ۷۱ نماینده از ۹۰ نفر کار خود را آغاز کرد[11]، شاهد آغاز دور جدیدی از مذاکرات نفت با انگلستان بود. این مذاکرات، که با هدف «استیفای حقوق ملی» ایران و تجدیدنظر در قرارداد ۱۹۳۳ انجام می‌شد، با حضور کارشناسان عالی‌رتبه انگلیسی در تهران کلید خورد. بااین‌حال، این دولت نیز عمر کوتاهی داشت و پیش از به ثمر رسیدن مذاکرات، در خرداد ۱۳۲۷ (ژوئن ۱۹۴8م) با رأی عدم اعتماد مجلس سقوط کرد.
 


چگونه مذاکرات نفتی به قرارداد 1933 منتهی شد؟
 


مذاکره یا بازیِ سیاسی انگلیس و رضاشاه؟
 


تبانی نفتی با ژست ملی 


تفاوت‌های قرارداد 1933 با قرارداد دارسی
 


سیاست اعلامی رضاشاه؛ طرح متفاوت از سیاست اعمالی
 


برگ برنده انگلیسی‌ها در مذاکره نفتی با رضاشاه
 
 
 
سال‌های پس از پایان نخست‌وزیری
پس از پایان دوران نخست‌وزیری، حکیمی همچنان یک چهره سیاسی باقی ماند. او توسط شاه به مقام سناتور انتصابی تهران منصوب شد[12] و جایگاهش در ساختار قدرت به حدی بود که در اسناد محرمانه سازمان سیا در آستانه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به دلیل «نزدیکی بسیار با شاه»، از او به عنوان یکی از جانشینان احتمالی مصدق نام برده شده است.[13]
 
 ابراهیم حکیمی
ابراهیم حکیمی
شماره آرشیو: 1944-1ع
 
آخرین سمت رسمی او، انتصاب به مقام وزیر دربار در سال ۱۳۲۹ بود. او برای مدتی این مسئولیت را بر عهده داشت، اما به دلیل کهولت سن و بیماری، از این مقام نیز کناره گرفت و خود را به طور کامل بازنشسته کرد. در نهایت ابراهیم حکیمی سرانجام در ۲۸ مهرماه ۱۳۳۸، در ۹۲ سالگی بر اثر بیماری در تهران درگذشت و در آرامگاه خانوادگی خود در شهر ری به خاک سپرده شد.
 
ابراهیم حکیمی
ابراهیم حکیمی
شماره آرشیو: 3735-4ع

 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. ساسان قره‌داغی، شورش کاخ‌نشینان نقش آمریکا در کودتاهای نظامی جهان، ج 1، دانمارک، نشرآوای بوک، 2021، ص ۱۴۷.
[2]. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، انتشارات گفتار با همکاری نشر علم، ج ۱، ص ۵۹۲.
[3]. همان، ص ۵۹۰.
[4]. همان، ص ۵۹۱.
[5]. هوشنگ نهاوندی، سه رویداد و سه دولتمرد، تهران، انتشارات کتاب، 1388، ص ۱۲۹.
[6]. همان، ص ۱۲۹.
[7]. بناب یونس پارسا، تاریخ صد ساله احزاب و سازمان‌های سیاسی ایران: از انقلاب مشروطیت 1285 تا انقلاب بهمن 1357 ، واشنگتن، انتشارات راوندی، 1383، ص ۳۵۶.
[8]. ابراهیم صفایی، خاطره‌های تاریخی، تهران، انتشارات کتابسرا، 1369، ص ۳۱۱
[9]. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و ابراهیم فتاحی، تهران، انتشارات نی، چ یازدهم، 1384، ص ۲۷۱.
[10]. مصطفی الموتی، بازیگران سیاسی از مشروطه تا 1357، ج 2، لندن، انتشارات پکا، ص ۶۵.
[11]. همان، ص ۶۶.
[12]. محمد امینی، سواگری با تاریخ، ج 1، تهران، انتشارت کتاب، 1391، ص ۸۰.
[13]. همان، ص ۳۸۶.
 
https://iichs.ir/vdcizuar.t1aqu2bcct.html
iichs.ir/vdcizuar.t1aqu2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما