به مناسبت شهادت شیخ فضل‌الله نوری؛

شیخ کجا از مشروطه‌خواهان جدا شد؟

اندکی پس از پیروزی مشروطه، آرایش نیروهای انقلابی تغییر کرد و گروهی به رهبری شیخ فضل‌الله نوری از صف مشروطه‌خواهان جدا شد. برای پاسخ به چرایی جدایی این گروه باید کجایی این جدایی را بررسی کرد؛ یعنی نخست باید دید که چه زمانی شیخ فضل‌الله و پیروانش از جریان مشروطه‌خواه انشعاب یافتند تا بتوان به دلایل این جدایی پی برد.
شیخ کجا از مشروطه‌خواهان جدا شد؟
در باب انگیزه‌ها و اندیشه‌های شیخ فضل‌الله مباحث بسیار زیادی مطرح شده است. موضوع و سؤال چالش‌برانگیز درباره عملکرد شیخ فضل‌الله این است که چرا وی موضع خود را در برابر نهضت مشروطه تغییر داد و اساسا شیخ فضل‌الله تا کجا مشروطه را همراهی نمود؟ در پاسخ به این سؤال قرائتهای متفاوتی از عملکرد شیخ فضل‌الله مطرح شده است؛ از جمله اینکه گروهی تغییر مواضع وی را ناشی از مسائل شخصی و منافع سیاسی او عنوان نموده‌اند، اما نگارنده در نگاهی متفاوت، با رد این ادعا، عملکرد شیخ فضل‌الله را فارغ از مسائل سیاسی یا جناحی دانسته و در ادامه تشریح کامل این مسئله را در کانون تمرکز خود قرار داده است.
 
شیخ فضل‌الله نوری کیست؟
شیخ فضل‌الله نوری، عالم و روحانی بنام قرن سیزدهم، در سال 1259ق در یکی از روستاهای مازندران دیده به جهان گشود. وی بخش مهمی از تحصیلات خود را در تهران گذراند و سپس برای تکمیل تحصیلات رهسپار نجف شد و در آنجا از محضر استادانی چون میرزای شیرازی بهره برد. شیخ فضل‌الله مدتی نیز به دلیل هجرت استادش به سامرا، عازم این شهر شد و در آنجا گذران زندگی نمود. سامرا فرصت مناسبی برای بهره‌مندی از دروس استادان بزرگی چون شیخ راضی بود و زمینه‌های تکمیل مقام علمی شیخ را فراهم کرد. وی بعد از پایان یافتن تحصیلات خود و هم‌زمان با آغاز جنبشهای سیاسی ایران، به کشور بازگشت و در اولین اقدام سیاسی، به جرگه مخالفان قرارداد تالبوت پیوست. بعد از این واقعه، مهم‌ترین موضع سیاسی شیخ را می‌توان حضور او در جنبش مشروطه ایران دانست که با موافقت و همگامی اولیه شیخ با این جنبش همراه بود.
 
همراهی و حضور شیخ فضل‌الله در جنبش مشروطه
با آغاز گامهای اولیه جنبش مشروطه، روحانیان و علما به عنوان یکی از گروههای مهم سیاسی، در برابر این جنبش موضع‌گیری کردند. درکل قشر روحانی در این دوره یکی از ارکان مهم قدرت سیاسی به‌شمار می‌آمد و سهم بسزایی در تغییر معادلات قدرت سیاسی داشت؛ ازاین‌رو شیخ فضل‌الله نوری نیز به عنوان فردی که به گروه روحانی تعلق داشت، خود را از این ماجرا جدا ندید و به همراهی با آن دست زد.
 
شیخ فضل‌الله از قدرت مذهبی و سیاسی خاصی برخوردار بود، چنان‌که ناظم‌الاسلام کرمانی، با وجود تمام انتقادهایی که از وی نموده دراین‌باره گفته است: «حاج شیخ فضل‌الله اگر چند ماهی در عتبات توقف کند، شخص اول علمای اسلام خواهد گردید، چه هم حسن سلوک دارد و هم مراتب علمیه، هم نکات ریاست را بهتر از دیگران داراست»؛1 ازاین‌رو حضور وی در جنبش مشروطه، اهمیت خاصی داشت. علت همراهی اولیه شیخ فضل‌الله با مشروطه به گفته خودش این است که «هدف مشروطه در آغاز عبارت بود از عدل و عدالت، و همراهی او با مشروطه نیز به واسطه همان بسط عدل بود».2
 
در ابتدا موضوع عدالت یکی از خواسته‌های اصلی مشروطه‌طلبان بود؛ چنان‌که بعد از مهاجرت صغری، تأسیس عدالتخانه یکی از خواسته‌های محوری و مهم مردم از پادشاه شد؛ به همین دلیل شیخ فضل‌الله نوری هم از زمره کسانی بود که در حمایت از آن همراه با آیت‌الله طباطبایی و بهبهانی در جریان مهاجرت کبری، به سوی قم راه افتادند.3 اما مشروطه، نهضت برآمده از یک اندیشه واحد نبود و با گذشت زمان، افکار و دیدگاههای متفاوتی بر آن حاکم شد و بدین ترتیب، این نهضت از جریان اصلی خود خارج شد؛ البته این خروج از مسیر متأثر از عوامل متفاوتی بود که بررسی آنها خارج از موضوع پیش روست. این وضعیت بر اندیشه‌های شیخ فضل‌الله نیز تأثیرگذار بود و باعث مخالفت وی با مشروطه گردید.
 
مخالفت شیخ فضل‌الله با مشروطه
از نظر شیخ فضل‌الله، عدالت اولیه که خواست مشروطه‌طلبان بود از مسیر خود منحرف شد و ظاهری فریبکارانه پیدا کرد؛ به همین دلیل فریاد برمی‌آورد که «جماعت آزادی‌طلب توسط دو لفظ دلربای عدالت و شورا برادران ما را فریفته به جانب لامذهبی می‌رانند».4 شیخ فضل‌الله شعارهای عدالت‌طلبانه مشروطه‌خواهان را فریبکارانه و در جهت تطمیع مردم در حمایت از مشروطه می‌دانست. علاوه بر موضوع عدالت، به اعتقاد شیخ، اصول و ارزشهای مورد تأکید در مشروطه از سه جنبه اساسی با موازین شرعی در تضاد قرار داشت.
این سه جنبه عبارت بودند از: نوع حکومت مشروطه، آزادی (بیان و قلم) و مسئله قانون‌گذاری.
 
در رابطه با حکومت، شیخ فضل‌الله وجود سلطنت را برای بسط عدل و امنیت لازم می‌دانست؛ آن هم در شرایطی که مشروطه ناقض بسیاری از اصول اسلامی بود، حکومت سلطنتی بهترین وسیله برای حفظ عدالت یا ایجاد آن به‌شمار می‌آمد؛ زیرا به اعتقاد شیخ، قانون اساسی برگرفته از قانون و اندیشه‌های غربی بود و در بسیاری از موارد با اصول اسلامی ایران تطابقی نداشت؛ از جمله موضوع آزادی بیان که طبق آن افراد و جراید حق انتشار مطالب ضددینی را داشتند و نیز اصل برابری که در قانون اساسی بر آن تأکید شده بود و براساس آن، همه افراد فارغ از جنسیت، نژاد و مذهب با هم برابر به‌شمار می‌آمدند، اما به اعتقاد شیخ، شریعت میان مسلمانان و غیرمسلمانان تفاوتهایی قائل شده است. با توجه به همین دلایل، نظارت و تأیید پنج مجتهد بر مصوبات قانون اساسی ضرورت یافت.5
 
می‌توان گفت مخالفت شیخ فضل‌الله با مشروطه زمانی آغاز شد که وی این نظام و اقدامات مشروطه‌طلبان را در تضاد با اصول اسلام و شریعت دید، به‌ویژه که برخی از رادیکالهای مشروطه نیز اصلاحات غیردینی را آغاز کردند و بعضی از آنان حتی بر کاهش قدرت علما و روحانیان تأکید و تلاش کردند آنها را از قدرت سیاسی برکنار نمایند.
 
بدین ترتیب شیخ فضل‌الله پس از بازگشت از قم و انعقاد مجلس شورا و مطرح شدن نگارش قانون اساسی و مسئله بررسی آن توسط علما، به‌تدریج از صف رهبران نهضت جدا شد و بنای مخالفت با حکومت مشروطه را آغاز نمود.6 بر این اساس می‌توان گفت مخالفت شیخ فضل‌الله با مشروطه زمانی آغاز شد که وی این نظام و اقدامات مشروطه‌طلبان را در تضاد با اصول اسلام و شریعت دید، به‌ویژه که برخی از رادیکالهای مشروطه نیز اصلاحات غیردینی را آغاز کردند و بعضی از آنان حتی بر کاهش قدرت علما و روحانیان تأکید و تلاش کردند این گروه را از قدرت سیاسی برکنار نمایند؛ برای نمونه روزنامه صوراسرافیل برای اولین بار یک مقاله ضدروحانی با موضوع کناره‌گیری روحانیان از سیاست را مطرح کرد. شیخ فضل‌الله که با توجه به اقدامات رادیکالهای غیرمذهبی، از آنان و نتایج اقداماتشان نگران بود، امام جمعه تهران را در تشکیل سازمانی با عنوان انجمن محمد(ص) یاری کرد و «از همه مسلمین صدیق خواست تا برای دفاع از شریعت در برابر مشروطه‌طلبان کافر در میدان توپخانه جمع شوند».7
 
در این شرایط اختلافاتی میان شیخ فضل‌الله، که نماینده مشروطه مشروعه بود، با مشروطه‌طلبانی چون آیت‌الله بهبهانی و طباطبایی به‌وجود آمد. البته برخی، در این زمینه شبهات بی‌موردی را مطرح می‌کنند و علت این اختلافات را حسادت شیخ نسبت به این دو روحانی یا دشمنی با آن دو دانسته و معتقدند «رقابت طولانی میان بهبهانی و شیخ فضل‌الله حقیقتی غیرقابل کتمان است»؛8 ازاین‌رو به‌زعم این افراد، تا زمانی که شیخ فضل‌الله قدرت خود را در خطر نمی‌دید، با مشروطه همراه بود، اما زمانی که متوجه شد آیت‌الله بهبهانی و طباطبایی حاضر نیستند او را در دایره قدرت سیاسی سهیم نمایند، تغییر جهت داد و تلاش کرد با حمایت از حکومت استبدادی، قدرت سیاسی خود را افزایش دهد.
 
واقعیت این است که این دیدگاه با توجه به آرا و دیدگاه‌های شیخ فضل‌الله و نیز بیانیه او در رد مشروطیت، نادرست است. شیخ در بخشی از بیانیه خود مطرح کرده است: «بعد از آنکه قانون اساسی نوشته شد، فرقه‌ای که زمام امور حل و عقد مطالب و قبض و بسط مهام کلیه، به دست آنها بود صریحا و عینا گفته که ممکن نیست مشروطه منطبق شود با قواعد الهیه و اسلامیه ...».9 علاوه بر این بیانیه، اندیشه‌های سیاسی شیخ، که در آثار یا اقدامات او مشهود است، به خوبی این ادعا را نقض می‌کند. بااین‌حال، مخالفت شیخ فضل‌الله در نهایت به عداوت و دشمنی مشروطه‌طلبان با او منجر شد و حکم اعدام وی را در پی داشت. بدین ترتیب آنان که داعیه مشروطه داشتند، «شیخ فضل‌الله نوری و برخی از همفکران او همچون ملامحمد آملی و شیخ علی‌اکبر بروجردی را دستگیر کردند. دادگاه انقلاب مشروطه‌خواهان، که عموما از مجاهدان تندرو تشکیل شده بود، شیخ فضل‌الله نوری را محکوم به اعدام کرد و حکم به‌فوریت اجرا شد».10
 
نتیجه‌گیری
انقلاب مشروطه در ابتدا با شعارهای خاص خود بسیاری از قشرها و طبقات سیاسی و اجتماعی از جمله روحانیان را با خود همراه کرد، اما به‌تدریج و به علت مجموعه تحولاتی که بعد از مشروطه اتفاق افتاد، شعارهای انقلاب اعتبار و جذابیت خود را نزد روحانیانی چون شیخ فضل‌الله، که از طرفداران اولیه مشروطه بود، از دست داد. شیخ فضل‌الله نه به خاطر کاهش قدرت سیاسی، بلکه به دلیل تضعیف برخی از اصول و موازین اسلامی در قانون اساسی و تلاش مشروطه‌طلبان برای حاکم کردن اصول سکولاریستی، از موضع خود تغییر جهت داد و به مخالفت با انقلاب مشروطه برخاست.

شیخ فضل‌الله پس از تشکیل انجمن محمد(ص)، از همه مسلمانان خواست برای دفاع از شریعت در برابر «مشروطه‌طلبان کافر» در میدان توپخانه جمع شوند  
شماره آرشیو:  26-171ع https://iichs.ir/vdci.pa5ct1avrbc2t.html
iichs.ir/vdci.pa5ct1avrbc2t.html
نام شما
آدرس ايميل شما