رویکرد اولیه ایران نسبت به انقلاب شوروی و تحولات بعدی این رابطه؛

روایت پنهان قرارداد ۱۹۲۱

درحالی‌که ایران از سلطه امپراتوری‌ها خسته بود، چهره جدیدی از قدرت در شمال سر برآورد. آیا شوروی، دوست تازه ایران بود یا رقیبی پنهان با رویکردی تازه برای نفوذ؟
روایت پنهان قرارداد ۱۹۲۱
 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ انقلاب ۱۹۱۷م، با شعارهای عدالت اجتماعی و پایان دادن به استثمار، امیدهای بسیاری را در سراسر جهان برانگیخت. در ایران نیز، این انقلاب با توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی حاکم بر کشور، با استقبال برخی گروه‌ها و روشنفکران روبه‌رو شد، اما این استقبال، همواره با احتیاط و تردید همراه بود؛ زیرا از یک‌سو، انقلاب شوروی، وعده‌های نوینی از آزادی و برابری را مطرح می‌کرد و از سوی دیگر، ماهیت ایدئولوژیک آن و رقابت‌های قدرت‌های بزرگ بر سر ایران، پیچیدگی‌های خاص خود را به این رابطه وارد می‌کرد. در این مقاله، تلاش می‌شود رویکرد اولیه ایران نسبت به انقلاب شوروی، تحولات بعدی این رابطه و دلایل پیچیدگی آن بررسی شود.
 
آرمان‌های عدالت‌خواهانه و رویکردهای استعماری
در ابتدا، بسیاری از روشنفکران و نخبگان ایرانی، انقلاب شوروی را الگویی برای مبارزه علیه استثمار و نابرابری اجتماعی می‌دیدند. شعارهای انقلاب اکتبر درباره عدالت، اصلاحات ارضی و برابری، در شرایطی که ایران با مشکلات عدیده‌ای همچون فقر، بی‌سوادی و استبداد روبه‌رو بود، جذابیت بسیاری داشت؛ همچنین، انقلاب اکتبر سبب احیای استقلال ازدست‌رفته ایران شد و با سقوط حکومت تزاری روسیه، بخشی از ترس و وحشت حاکم بر ایران کاهش یافت.[1] بااین‌حال، به‌تدریج چهره استعماری شوروی در قبال ایران آشکار شد. حمایت شوروی از برخی گروه‌های مخالف دولت مرکزی و تلاش برای گسترش نفوذ خود در منطقه، موجب نگرانی دولت ایران و کشورهای غربی گردید. این امر، به سردی روابط دو کشور و حس بی‌اعتمادی گسترده مردم ایران نسبت به شوروی انجامید. به عبارت دیگر، رویکرد شوروی از یک رویکرد ظاهرا عدالت‌خواهانه به یک رویکرد آشکارا گسترش‌طلبانه تغییر یافت. این تغییر رویکرد، از نگاه ایرانیان، به دلایل مختلف بسیار نگران‌کننده بود:
 
الف) تلاش برای نفوذ در امور داخلی ایران: حمایت از گروه‌های مخالف دولت مرکزی و تلاش برای ایجاد شورش و ناآرامی در ایران، از قصد شوروی برای دخالت در امور داخلی این کشور داشت؛ برای مثال، حمایت از کمیته انقلاب سرخ و حضور کمونیست‌های ایرانی و نیروهای ارتش سرخ در منطقه شمال و اعلام حکومت جمهوری سوسیالیستی گیلان، از مواردی است که به نفوذ شوروی انجامید.[2] ب) تغییر چهره ایدئولوژی کمونیسم: ایدئولوژی کمونیسم که ابتدا با شعارهای آزادی و برابری همراه بود، به‌تدریج به یک ایدئولوژی استبدادی و دیکتاتوری تبدیل گردید. این تغییر، باعث شد بسیاری از ایرانیانی که در ابتدا به این ایدئولوژی گرویده بودند، از آن رویگردان شوند. پیامدهای این رویگردانی، بی‌اعتمادی، تقویت احساسات ملی‌گرایانه، پناه بردن به مذهب و تقویت ارزش‌های اسلامی توسط روحانیان و تشکل‌های مذهبی و درمجموع احساسات ضدکمونیستی بود. عملکرد میرزا کوچک بعد از جدایی از «کمیته انقلاب» و بازگشت دوباره به جنگل به دلیل رویکردهای ضددینی و غیر اصولی دولت انقلابی گیلان، واکنشی به اقدامات کمونیستی آن بود.[3] اما با توجه به «دگرگونی» در سیاست خارجی شوروی، چرایی «تداوم» رویکردهای استعماری آن به شیوه جدید محل بحث و گفت‌وگوست.
 
تغییر رویکرد و ظواهر آشکار و پنهان قرارداد 1921
قراداد ۱۹۲۱ بین ایران و شوروی، فصل تازه‌ای در روابط دو کشور بود، اما پیش از این، وثوق‌الدوله قصد داشت با انعقاد قرارداد 1919، ایران را از تأثیرات انقلاب اکتبر دور نگه دارد و از این راه به سفارش مقامات انگلیسی، روابط ایران با «حکومت شوراها» به مرحله تیرگی و قطع مناسبات رسید؛ چراکه قرارداد 1919، علاوه بر تسلط انگلیس بر مالیه و ارتش، جبهه‌ای برای تقویت و حمایت از نیروهای مخالف ارتش سرخ، یعنی ژنرال «دنیکین» هم بود؛ از‌این‌رو، ارتش سرخ در تاریخ 28 اردیبهشت‌ماه 1299ش، با دوازده کشتی حامل خیل عظیم سربازان بلشویک در مقابل مرداب «غازیان»، تأسیسات بندر انزلی را به توپ بست.[4] بهانه تعقیب مخالفان حکومت لنین، تنها پوشش حضور ارتش سرخ در ایران بود. هدف اصلی این حضور، اخراج انگلیسی‌ها از انزلی و گسترش نفوذ شوروی در منطقه بود؛ همان سیاست قدیمی همسایه شمالی.[5]
 
شوروی با این دیدگاه که انگلستان مشغول خفه‌کردن ایران است و می‌خواهد این کشور را زیر یوغ خود درآورد، قرارداد 1919 را «ورق پاره‌ای که هیچ اعتباری ندارد»، اعلام کرد.[6] مشیرالدوله، که بعد از وثوق‌الدوله زمام امور دولت را عهده‌دار شد، مشاورالممالک انصاری، سفیرکبیر ایران در قسطنطنیه، را
به‌عنوان فرستاده ویژه خود در رأس هیئتی به مسکو اعزام کرد و سرانجام پس از گفت‌وگو با لنین و نشان دادن حسن نیّت خود، دو کشور پس از پنج ماه مذاکره در 26 فوریه 1921، برابر با 7 اسفندماه 1299ش، به توافق رسیدند.[7] شوروی در این عهدنامه، از کلیه حقوق و امتیازات خود، از جمله قروض، کاپیتولاسیون و حق کشتی‌رانی، که در دوران تزاری از ایران اخذ کرده بود، به منظور جلب نظر ایرانیان چشم پوشید، اما یکی از نکات خطرناک و قابل سوءاستفاده این قراداد، ابهام در «تشخیص» و «عاملیت» اعلام خطر بین طرفین در ماده ششم بود:
«اگر دولت ثالثی بخواهد به‌واسطه مداخلات نظامی پلیتیک غاصبانه را در ایران اجرا و یا خاک ایران را پایگاه عملیات نظامی ضد روسیه قرار بدهد و به این طریق مخاطراتی متوجه حدود روسیه و دول متحده آن بشود، در صورتی که دولت روسیه قبل از وقت به دولت ایران اخطار نماید و دولت ایران در رفع مخاطره مقتدر نباشد، آن وقت دولت روسیه حق خواهد داشت که قشون خود را به خاک ایران وارد کرده و برای دفاع از خود اقدامات نظامی به عمل آورد».[8]
 
بنابراین، قضاوت درباره پایگاه عملیات نظامی ضد روسیه یا اینکه واقعا دولت ثالثی سرحدات شوروی را در موقع معینی تهدید کند با خود شوروی‌ها بود و حق داشتند هر وقت اراده کنند به هر بهانه جزئی به خاک ایران وارد شوند.[9] دولت شوروی با استناد به همین فصل، سیطره خود را در مناطق شمالی ایران حفظ کرد و در قضیه امتیاز نفت شمال عذر شرکت‌های نفتی آمریکایی «استاندارد اویل» و «سینکلر» را که خواهان بهره‌برداری از نفت پنج ایالت شمالی ایران بودند، خواست. افزون بر این، مولوتوف، کمیسر شوروی در یادداشتی به محمد ساعد، سفیر ایران در مسکو، ورود قوای شوروی به ایران در تاریخ شهریور 1320 را با استناد به فصل ششم عهدنامه مودّت به منظور جلوگیری از فعالیت آلمان‌ها در ایران، توجیه کرد و خوی استعماری خود را نشان داد.
 
شوروی به‌عنوان یک «دیگری» جدید در مقابل انگلیس
با ظهور شوروی، یک «دیگری» جدید در مقابل انگلیس در ایران شکل گرفت. درحالی‌که انگلیس به‌عنوان قدرت استعماری اصلی در ایران شناخته می‌شد، شوروی نیز به عنوان یک رقیب قدرتمند در منطقه مطرح شد. این رقابت، بر روابط ایران با هر دو قدرت تأثیر گذاشت و موجب نوسانات زیادی در سیاست خارجی ایران شد. در برخی دوره‌ها، ایران تلاش می‌کرد با نزدیک شدن به یکی از این دو قدرت، از نفوذ قدرت دیگر بکاهد، اما این سیاست، همواره با شکست مواجه می‌شد؛ زیرا هر دو قدرت، به دنبال افزایش نفوذ خود در ایران بودند و حاضر نبودند از منافع خود در این کشور چشم پوشند. تئودور روتشتاین، نخستین وزیرمختار مسکو در تهران، رویکردی مشابه نمایندگان پیشین انگلیس در پیش گرفت و با مبارزه علیه نفوذ انگلیس در نشریات و مجلس، فعالیت‌های خود را آغاز کرد؛ به‌گونه‌ای که عده‌ای از روزنامه‌ها نظیر «طوفان» (به مدیریت فرخی یزدی)، «ستاره ایران» (به مدیریت میرزاخان صبا)، و «حقیقت» (به مدیریت میرزا آقا اصفهانی) در سلک عمال قلمی سفارت شوروی درآمدند و حتی شروع به دریافت مقرری ماهانه از سفارت شوروی کردند.[10] در عین حال، سیاست شوروی در قبال نهضت‌های محلی کمونیستی در ایران، مبتنی بر محاسبات صرفا سودجویانه و با هدف پیشبرد منافع خود در منطقه بود.
 



دستاورد دولت کودتا یا حاصل انقلاب اکتبر شوروی؟

 



دوستی «خاله‌خرسه»گون شوروی با ایران

 



بد و خوب توافق ایران و روس‌ها

 



تحلیل مارکسیستی از سقوط قاجاریه

 
 
 
نتیجه
شوروی پس از انقلاب اکتبر، به‌جای‌آنکه به دنبال تحقق آرمان‌های برابری و آزادی برای ملت‌های دیگر باشد، به دنبال گسترش ایدئولوژی خود و ایجاد حوزه نفوذ جدیدی بود. این رویکرد، ماهیت استعماری حکومت جدید در شوروی را آشکار می‌ساخت. عهدنامه مودّت ۱۹۲۱، اگرچه ابتدا به بهبود نسبی روابط دو کشور کمک کرد، نتوانست به بی‌اعتمادی میان دو طرف پایان دهد. شوروی، با بهره‌گیری از ایدئولوژی مارکسیستی و ایجاد تشکل‌های وابسته، تلاش کرد نفوذ خود را در ایران افزایش دهد؛ از‌این‌رو، آرمان‌های عدالت‌خواهانه انقلاب اکتبر، اگرچه بسیاری از ایرانیان را به خود جذب کرد، اما به‌زودی مشخص شد که شوروی نیز مانند امپراتوری تزاری و انگلیس، به دنبال گسترش نفوذ خود در منطقه است.
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. جواد شیخ‌الاسلامی، سیمای احمدشاه قاجار، کتاب یکم، تهران، نشر ماهی، 1392، ص 78.
[2]. اکبر ولی‌زاده، اتحاد جماهیر شوروی و رضاشاه (بررسی روابط ایران و شوروی میان دو جنگ جهانی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، صص 157-158.
[3]. گریگور یقیکیان، شوروی و جنبش جنگل؛ یادداشت‌های یک شاهد عینی، به کوشش برزویه دهگان، تهران، اختران، 1386، ص 405.
[4]. اسناد محرمانه وزارت امور خارجه بریتانیا درباره قرارداد 1919 ایران و انگلیس، ج 2، ترجمه جواد شیخ‌الاسلامی، تهران، بنیاد موقوفات محمود افشار، 1368، ص 106.
[5]. مویسی پرسیتس، بلشویک‌ها و نهضت جنگل، ترجمه حمید احمدی، تهران، شیرازه، 1379، ص 25.
[6]. اسناد محرمانه وزارت امورخارجه بریتانیا درباره قرارداد 1919، ج 1، تهران، کیهان، 1365، ص 175.
[7]. عبدالحسین مسعود انصاری، زندگانی من و نگاهی به تاریخ معاصر ایران و جهان، ج 2، تهران، ابن سینا، 1351، ص 187.
[8]. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1300-1357، تهران، البرز، چ دوم، 1374، ص 11.
[9]. همان، ص 11.
[10]. اکبر ولی‌زاده، همان، ص 141.
 
https://iichs.ir/vdcgny9x.ak9n34prra.html
iichs.ir/vdcgny9x.ak9n34prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما