نگاهی به نبردهای دریایی انگلستان و آلمان؛

دوئل دریایی انگلستان و آلمان چگونه تاریخ را دگرگون کرد؟

از جنگ جهانی اول تا دوم، رقابت دریایی میان انگلستان و آلمان نه‌تنها سرنوشت جنگ‌ها را تعیین کرد، بلکه الگویی تازه برای قدرت‌نمایی دریاپایه در قرن بیستم ساخت. این نبردها، با حضور زیردریایی‌های مرگبار، ناوگان‌های عظیم و عملیات‌های پیچیده، فصل تازه‌ای در تاریخ نظامی و استراتژیک رقم زد
دوئل دریایی انگلستان و آلمان چگونه تاریخ را دگرگون کرد؟
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در سراسر تاریخ، سرنوشت کشورها تا حد زیادی به قدرت دریایی و توان دریانوردی آنها وابسته بوده است. کشوری که بر دریاها تسلط داشته، در عرصه بین‌المللی از موقعیت برتری برخوردار بوده و توانسته است اراده خود را بر کشورها و قدرت‌های دیگر تحمیل کند. این پدیده در دوران معاصر نیز دیده می‌شود؛ به‌ویژه در دوره‌ای که رقابت میان قدرت‌های اروپایی وارد مرحله نوینی شد و پیشرفت‌های علمی و فناوری تأثیرات عمیقی بر آن داشته است. در این زمینه رقابت آلمان و انگلستان اهمیت ویژه‌ای دارد؛ زیرا هر دو از کشورهای بزرگ اروپایی با قدرت بری و بحری بودند که همواره در سده‌های گذشته تلاش کرده بودند قدرت بی‌رقیب قاره اروپا شوند و از هر ابزاری برای هژمون شدن استفاده می‌کردند. به این ترتیب، رقابت این دو برای تسلط بر دریاها به وقوع جنگ‌ها و درگیری‌های متعددی منجر شد که تأثیر عمیقی بر سیاست و اقتصاد جهانی برجای گذاشت. بر این اساس، تلاش خواهیم کرد در سطور زیر نبردهای دریایی میان انگلستان و آلمان را بررسی کنیم.     
 
امواجی که بوی باروت می‌دهند: نبرد ناوگان‌های آلمان و انگلستان
از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، آلمان، که کشوری نوظهور در صنعت و نظامی‌گری بود، تلاش می‌کرد جایگاه خود را در عرصه جهانی تثبیت کند. بیسمارک نیز با سیاست‌های خود زمینه‌ساز این حرکت بود. در همین مسیر، آلمان شروع کرد به توسعه ناوگان دریایی خود و برای آن به سلسله اقداماتی دست زد: از ساخت ناوشکن‌های سبک تا کلاس‌های جدید جنگی که قرار بود به قدرت دریایی این کشور بیفزاید. در مقابل، انگلستان نیز برای حفظ برتری خود در دریا، توسعه نیروی دریایی را در اولویت قرار داده بود. این رقابت به جایی رسید که از آن با عنوان مسابقه تسلیحاتی دریایی یاد شده است؛ زیرا در این دوره، هر دو کشور سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ای در ساخت ناوگان و فناوری‌های نوین دریایی کردند.[1]
 
زیر سطح دریا، سرنوشت جنگ جهانی اول رقم خورد
اگر بخواهیم یک سرآغاز برای نبرد دریایی انگلستان
و آلمان مطرح کنیم شاید جنگ جهانی اول بهترین نقطه آغاز باشد. در حقیقت، آنچه باعث ورود آمریکا به جنگ و تغییر موازنه قوا به نفع انگلستان و متفقین شد نبرد زیردریایی‌ها بود. ماجرا از اینجا آغاز شد که با توجه به جزیره‌ای بودن موقعیت انگلستان، رهبران سیاسی و نظامی در آلمان تصمیم گرفتند برای از پا درآوردن این کشور به محاصره دریایی آن روی آورند. دولت آلمان در سال 1915م اعلام کرد که آب‌های اطراف انگلستان منطقه جنگی به‌شمار می‌آید و اگر حتی کشتی‌های کشورهای بی‌طرف در آن رفت‌وآمد کنند هدف حمله قرار خواهند گرفت. چندی بعد آلمان یک کشتی انگلیسی را که از آمریکا عازم انگلستان بود و در آن برخی شهروندان آمریکا حضور داشتند هدف قرار داد. ویلسون، رئیس‌جمهور آمریکا، به آلمان هشدار داد که در صورت تکرار حادثه آمریکا نمی‌تواند بی‌تفاوت بماند.[2]
 
آلمان حدود دو سال این هشدار را جدی گرفت و از زیردریای‌های خود در اطراف انگلستان کمتر بهره گرفت، اما طولانی شدن جنگ و محاصره متقابل دریایی آلمان توسط انگلستان که مانع از رسیدن کالاهای اساسی به این کشور می‌شد آلمانی‌ها را بر آن داشت تا کار را یکسره کنند. در این شرایط و در سال 1917م بود که آلمان اعلام کرد که از طریق نبرد زیردریایی‌ها می‌تواند پیروز جنگ شود. درست در همین مقطع یک کشتی آمریکایی که ژرمن‌ها نسبت به آن سوءظن داشتند و آن را حامل سلاح برای انگلستان می‌دانستند هدف حمله قرار گرفت. آمریکا در پاسخ به این اقدام به آلمان اعلام جنگ داد. ورود واشنگتن به جنگ به‌تدریج موازنه قوا را به نفع انگلستان و دولت‌های متفق تغییر داد. به این ترتیب، نبرد در دریاها بود که نتیجه جنگ جهانی اول را مشخص کرد و انگلستان همراه متفقین پیروز جنگ لقب گرفت و آلمان مجبور به ترک مخاصمه شد.[3]
 
خیزش دوباره در میدان آبی قدرت
رقابت دریایی میان آلمان و انگلستان با پایان یافتن جنگ جهانی اول به پایان نرسید. پس از جنگ جهانی اول، بر اساس پیمان ورسای، آلمان ملزم بود ناوگان دریایی خود را نابود کند. این محدودیت‌ها باعث شد آلمان برای مدتی نتواند بازیگر فعالی در عرصه دریایی باشد، اما در دوره بین دو جنگ، با تغییر سیاست‌ها و ظهور جنبش‌های ملی‌گرایانه، آلمان شروع کرد به بازسازی نیروی دریایی خود. تلاش‌های آلمان برای بازگشت به عرصه دریایی نه تنها از نظر نظامی
بلکه از نظر نمادین نیز اهمیت داشت؛ زیرا در آن دوران قدرت دریایی نماد برتری ملی و قدرت اقتصادی به‌شمار می‌آمد.[4]
 
دوره بین دو جنگ دوره ظهور فناوری‌های نوین مانند رادار، موتورهای پیشرفته و سیستم‌های هدایت دقیق بود این فناوری‌ها تأثیر عمیقی بر استراتژی‌ها و تاکتیک‌های جنگ‌های دریایی برجای گذاشت. آلمان هرچند همچنان با محدودیت‌های پیمان ورسای دست به گریبان بود، با استفاده از فناوری‌های نوین و آموزش نیروهای دریایی، می‌کوشید توان عملیاتی ناوگان خود را بهبود بخشد. از سوی دیگر، انگلستان که قدرت برتر دریایی آن زمان به‌شمار می‌آمد، مداوم در حال به‌‌روزرسانی ناوگان خود و اتخاذ استراتژی‌های نوین برای حفظ این برتری بود.[5]
 
چگونه انگلستان شکست زیردریایی‌های آلمان و افسانه بیسمارک را رقم زد؟  
با آغاز جنگ جهانی دوم و رویارویی آلمان و انگلستان، بار دیگر زیردریایی‌ها در کانون قدرت نظامی قرار گرفتند. آلمان با استفاده از زیردریایی‌ها کوشید بر ناوگان تجاری انگلستان و هم‌پیمانانش فشار آورد. مجموعه زیردریایی آلمان و نیز ناوشکن‌های پیشرفته انیگما، که در آغاز جنگ بسیار موفق به نظر می‌رسید، توانستند تعداد زیادی کشتی تجاری را غرق کنند و تلاش‌های انگلستان برای تأمین منابع حیاتی را کم‌ثمر سازند. به نظر می‌رسید که آلمان دست بالا را در نبرد پیدا کرده است و این بار می‌تواند انگلستان را شکست دهد، اما این پایان کار نبود و انگلستان توانست ورق را بار دیگر بازگرداند. در واقع انگلستان با پیشرفت‌های فنی به‌ویژه در زمینه رادار و توان کدشکنی سیستم‌های زیردریایی و هماهنگی نزدیک با متفقین در دریا و ساحل توانست در برابر حملات ژرمن‌ها ایستادگی کند؛ همچنین، ایجاد کاروان‌های تجاری، همراه حمایت هوایی و دریایی، به انگلستان کمک کرد تا حملات زیر دریایی‌های آلمان را مدیریت و کنترل کند.[6]   
 
در این میان، یکی از نمادهای جنگ‌های دریایی جنگ جهانی دوم، عملیات شکار کشتی «بیسمارک» بود. کشتی جنگی «بیسمارک»، که نماد قدرت آلمان در زمینه ناوگان جنگی بود، پس از خروج از بندر، به‌شدت ناوگان تجاری و نظامی انگلستان را تهدید می‌کرد. عملیات تعقیب و شکار این کشتی توسط نیروی دریایی انگلستان، که سال‌ها پس از آن یکی از داستان‌های مشهور دریایی شد، از تعهد انگلستان برای حفظ برتری دریایی خود حکایت می‌کرد؛ همچنین در درگیری‌های دریایی جنگ جهانی دوم، نبردهایی همچون نبرد در دریای بارنز و درگیری‌ها در آب‌های شمال آتلانتیک از جمله موارد مهم به‌شمار می‌آیند. در این نبردها نه فقط کشتی‌های جنگی، بلکه زیردریایی‌ها و هواپیماهای دریایی نیز حضور داشتند و حتی عملیات‌های مشترکی بین نیروهای زمینی و دریایی طرح‌ریزی و اجرا شدند که نمونه‌ای از هماهنگی نظامی در مقیاس بزرگ
شناخته می‌شوند.[7]
 
مهم‌ترین نبرد دریایی جنگ جهانی دوم
مهم‌ترین نبرد دریایی در جنگ جهانی دوم نبرد نرماندی است. البته عملیات نرماندی ابعاد زمینی و هوایی نیز داشت و تنها به بعد دریایی ختم نمی‌شد. باری، در ژوئن سال 1944م بود که نیروهای انگلستان در قالب ائتلافی همراه ایالات متحده و کانادا به نیروهای آلمانی در سواحل شمال فرانسه حمله کردند. این عملیات بزرگ‌ترین عملیات نظامی برای آزادی شمال غرب اروپا به‌شمار می‌آمد که به اشغال نیروهای نازی آلمان درآمده بود. این عملیات شامل پیاده‌سازی ده‌ها هزار نیرو در پنج ساحل جداگانه منطقه نرماندی بود. این عملیات ابتدا قرار بود در 5 ژوئن انجام شود؛ چون تصور می‌شد بهترین زمان از ترکیب دریای آرام، ماه کامل و سطح پایین آب در سپیده دم باشد؛ بااین‌حال به دلیل طوفان این عملیات 24 ساعت به تعویق افتاد. حدود هفت‌هزار کشتی جنگی و شناور خاکی ـ آبی در ساحل نرماندی برای حمله اصلی جمع شده بودند. در نهایت نیروهای انگلیسی با فریب ژرمن‌ها و بهره‌گیری از عامل غافلگیری در ساحلی به نام «رمز طلا» پایگاه خود را تثبیت کردند. این پیروزی برای آمریکا و کانادا نیز به‌دست آمد و آنها توانستند به کمک یکدیگر آلمان را مغلوب سازند.[8]
 
در مجموع باید گفت که نبردهای دریایی میان انگلستان و آلمان در دو جنگ جهانی اول و دوم تأثیر به‌سزایی در پیروزی یک طرف و شکست طرف دیگر داشت؛ نبردهایی که علاوه بر ملاحظات نظامی ـ امنیتی ابعاد اقتصادی و پشتیبانی مهمی پیدا کرده بود و دو طرف را به تلاش برای پیروزی در آن تشویق می‌کرد. علاوه بر این، نبردهای دریایی میان لندن و برلین موجب توسعه فناوری‌های نوین، تغییر در استراتژی‌های نظامی و بازتعریف روابط بین‌المللی شد و تحولی شگرف را در عرصه منازعات دریایی رقم زد.
 
در این میان، آنچه می‌تواند درسی برای آینده تلقی شود این است که با گذر زمان، اگرچه فناوری‌های جدیدی مانند پهبادها، سیستم‌های رباتیک و جنگ‌های سایبری جایگاه خود را پیدا کرده‌اند و هوش مصنوعی در اولویت بیشتر دولت‌ها قرار گرفته است، اصول اساسی جنگ‌های دریایی ــ از جمله پشتیبانی، کنترل مسیرهای تجاری و اهمیت نوآوری‌های فنی ــ همچنان از اهمیت شایانی برخوردار هستند؛ به همین دلیل، مطالعه و تحلیل رقابت‌های دریایی گذشته می‌تواند چراغ راهی برای تدوین سیاست‌های آینده در زمینه دفاع و امنیت در سطح جهانی باشد.
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. Peter Patfield, The Great Naval Race: The Anglo-German Naval Rivalry, 1900-1914, New York, D. Mc Kay Company, 1974, 9-25. 
[2]. حسین سلیمی، نگرشی نو به تاریخ روابط بین‌الملل، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، 1393، صص 243-244.
[3]. همان، ص 244.
[4]. همان، صص 246-275.
[5]. رابرت جکسون، نبردهای دریایی آلمان: تاریخ مصور جنگ جهانی دوم، ترجمه محمد قهرمانی قره شران، تهران، مؤسسه فرهنگی آرمان رشد، 1399، صص 7-20.
[6]. همان، صص 15-40.
[7]. همان، صص 156-163.
[8]. سیروس غفاریان، «جهان در ساحل نرماندی»، شرق، ش1264 (17 خرداد 1390).
 
https://iichs.ir/vdcdon0x.yt0ko6a22y.html
iichs.ir/vdcdon0x.yt0ko6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما