نقش ایران در استراتژی پیرامونی اسرائیل؛

گزینه مهم اسرائیل در طرح راهبردی پیرامونی

اسرائیل سرزمینی کوچک بود که به وسیله اعراب محصور شده بود و از این جهت باید به دنبال متحدانی در فضای پیرامونی خود می‌گشت. بر همین اساس بود که طرح راهبردی پیرامونی برای اولین‌بار مطرح شد
گزینه مهم اسرائیل در طرح راهبردی پیرامونی

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ مسئله اعراب و اسرائیل یکی از مسائل اساسی منطقه خاورمیانه در حدود یک سده اخیر بوده است. در واقع از روزی که امپراتوری عثمانی از هم فروپاشید این مسئله شکل گرفت. با پایان یافتن جنگ جهانی اول، سرزمین فلسطین دچار خلأ قدرت شد و انگلستان قیمومت این سرزمین و برخی از مناطقی را که ساکنان آن عرب بودند بر عهده گرفت. هم‌زمان بسیاری از یهودیان به منطقه مهاجرت کردند و بستر تشکیل یک دولت یهود را در این منطقه فراهم آوردند، اما آنچه به یهودیان در تشکیل یک دولت یاری رساند حوادث منتهی به جنگ جهانی دوم بود. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و خروج انگلستان از منطقه در سال 1948م، به بهانه مظلومیت قوم یهود و بر اساس فشاری که محافل یهودی وارد کردند رژیم صهیونیستی در این منطقه ایجاد شد.[1]
 
بدین ترتیب نظام سیاسی جدیدی در منطقه شکل گرفت که پیشینه تاریخی نداشت و عامل بسیاری از منازعات و درگیری‌های بعدی در منطقه خاورمیانه شد. با توجه به چنین شرایطی اسرائیل از روز اول احساس تهدید می‌کرد. در واقع اسرائیل در میان سرزمین‌های عربی و فلسطینی شکل گرفته بود و به نوعی توسط این سرزمین‌ها محصور شده بود. مشکل زمانی مضاعف می‌شد که این کشور به دلیل نداشتن عمق استراتژیک، از ناحیه همسایگان خود به‌شدت احساس تهدید می‌کرد.
 
بر این اساس، سردمداران اسرائیلی می‌بایست به فکر چاره می‌بودند و استراتژی خاصی را در سیاست خارجی طراحی می‌کردند تا بتوانند این مشکل را حل کنند. به معنای دقیق کلمه، اسرائیل سرزمینی کوچک بود که به وسیله اعراب محصور شده بود و از این جهت باید به دنبال متحدانی در فضای پیرامونی خود می‌گشت. بر همین اساس بود که طرح راهبردی پیرامونی برای اولین‌بار مطرح شد و شامل کشورهایی می‌شد که در نواحی پیرامونی و نه در میان همسایگان بتوانند به اسرائیل یاری رسانند و این کشور را از انزوای استراتژیک خارج کنند.
 
یکی از کشورهایی که در نواحی پیرامونی قرار گرفته بود و بر اساس طرح یادشده می‌توانست به اسرائیل یاری رساند ایران بود. ایران به دلیل موقعیت راهبردی و ظرفیت‌های اقتصادی و نظامی می‌توانست از جمله کشورهایی باشد که انزوا و تنگنای اسرائیل را در هم شکند و به این کشور در مقابله با اعراب کمک کند. علاوه بر این، تهران متحد آمریکا در نظام بین‌الملل به‌شمار می‌آمد و همسو با اهداف آمریکا در منطقه می‌توانست یاری‌رسان تل‌آویو باشد. بر این اساس و با توجه به مطالب مطرح‌شده در بالا تلاش خواهد شد در سطور زیر راهبرد پیرامونی اسرائیل در منطقه در دوره پهلوی دوم و اهمیت ایران در این طرح بررسی شود.
 
راهبرد اتحاد پیرامونی
با توجه به اینکه اسرائیل در محاصره کشورهای عربی قرار گرفته بود و این کشورها با تشکیل چنین رژیمی در سرزمین‌های عربی به‌شدت مخالفت بودند، سیاستمداران اسرائیل به این نتیجه رسیدند که تل‌آویو باید ارتباط خود را با کشورهای مسلمان غیرعربی همچون ایران و ترکیه، کشورهای مسیحی همانند اتپوپی و نیز اقلیت‌های قومی غیرعربی همچون کردها یا غیرمسلمانان همچون ارامنه برقرار کند. این راهبرد را که «پیرامونی» یا «حاشیه‌ای» نام گرفت، اولین بار ریوون شیلوا، نخستین رئیس موساد، مطرح و به بن گوریون، نخست‌وزیر رژیم غاصب اسرائیل، ارائه کرد.[2]
 
بن گورین این راهبرد را در دهه 1950م در دستور کار قرار داد و تلاش کرد روابط نزدیکی با کشورهای غیرعربی منطقه برقرار کند. او معتقد بود عموم کشورهای عربی حتی در میان‌مدت با دولت وی رابطه برقرار نخواهند کرد و از نفوذ خود برای محدود کردن رژیم اسرائیل در صحنه جهانی استفاده خواهند کرد. علاوه بر این، آنها سلاحی به نام نفت در اختیار دارند که می‌تواند علیه دولت یهودی به‌کار رود؛ بنابراین برای خروج از بن‌بست از طریق دور زدن اعراب و برقراری پیوند با واحدهای سیاسی خارج از این محیط چاره‌ای اندیشید.[3]
 
نقش ایران در راهبرد پیرامونی
در چهارچوب این طرح بود که ایران برای اسرائیل اهمیت دو چندانی پیدا کرد. در واقع تهران یکی از گزینه‌هایی بود که تل‌آویو می‌توانست از طریق آن راهبرد خود را در منطقه به خوبی اجرا کند. ایران خود یکی از بزرگ‌ترین صادرکنندگان نفت در دنیا بود و در مواقع ضروری می‌توانست به اسرائیل کمک کند. علاوه بر این، از وسعت چشمگیری برخوردار بود و ظرفیت‌های اقتصادی بسیاری در آن برای گسترش روابط وجود داشت. در نهایت، تهران از موقعیت راهبردی و ژئوپلیتیک مناسبی بهره می‌برد و دسترسی این کشور به دریای خزر، خلیج فارس و دریای عمان بر اهمیت آن دو چندان می‌افزود؛ به‌ویژه که شاه ایران قصد داشت یکی از مدرن‌ترین نیروهای دریایی جهان را ایجاد کند که شامل یک ناوگان عظیم هاورکرافت هم می‌شد.[4] بر این اساس، گسترش روابط با تهران در دستور کار اسرائیلی‌ها قرار گرفت.   
 
در مقابل حکومت وقت در ایران نیز از زمان شکل‌گیری اسرائیل با این
کشور رابطه برقرار کرده و آن را به رسمیت شناخته بود و مناسبات دو کشور به جز دوره کوتاه نخست‌وزیری محمد مصدق ــ که کامل قطع شد ــ برقرار بود. بر این اساس، شاهد توسعه مناسبات میان طرفین پس از کودتای 28 مرداد سال 1332ش علیه مصدق هستیم. در واقع روابط دو کشور از این مقطع به بعد در ابعاد مختلف، به‌ویژه در زمینه‌های کشاورزی، اطلاعاتی و نفتی تا انقلاب اسلامی روزبه‌روز گسترش یافت. گستردگی روابط بدون توجه به فراز و نشیب‌های متأثر از تحولات در روابط بین‌الملل کاملا دو طرفه بود.

 
 برای مطالعه بیشتر رک: 

  چرا ساعد مراغه‌ای اسرائیل را به رسمیت شناخت؟

  چرا کابینه مصدق شناسایی اسرائیل را پس گرفت؟
 
فروش نفت به اسرائیل
پرواضح است که ماشین جنگی اسرائیل برای مقابله با اعراب نیاز به نفت ایران داشت و بدون نفت نمی‌توانست سه جنگ مهم با اعراب را پشت سر بگذارد. در واقع یکی از محورهای اساسی اهمیت ایران در راهبرد پیرامونی اسرائیل تأمین نفت برای این کشور برای مقابله با اعراب بود.
 
هرچند ملاقات‌هایی میان محافل نفتی دو طرف بر سر فروش نفت ایران انجام شد، برای اولین بار در سال 1336ش بود که قراردادی رسمی برای فروش نفت ایران به اسرائیل میان آنها به امضا رسید. حدود دو سال بعد ملاقاتی میان محمدرضا پهلوی و لوی اشکول، وزیر دارایی اسرائیل، انجام شد و شاه ایران برای نشان دادن حسن نیّت خود، آمادگی برای صدور نفت بیشتر به اسرائیل را اعلام کرد. به این منظور یک لوله 18 اینچی نفت با مبلغی به هزینه هجده‌میلیون دلار احداث شد که تا سال 1340ش صادرات نفت ایران به اسرائیل را دو برابر کرد. این مناسبات در سال‌های بعد بدون در نظر گرفتن بحران‌های داخلی ایران و اختلافات اعراب و اسرائیل با حجم و شدت بیشتری ادامه پیدا کرد.[5]
 ملاقات محمدرضا پهلوی با فرستاده دولت اسرائیل به ایران
ملاقات محمدرضا پهلوی با فرستاده دولت اسرائیل به ایران
‌ شماره آرشیو: 722-121پ
 
در سال 1344ش ایران و اسرائیل شرکتی به نام «شرکت نفت ماوراء آسیا» تأسیس کردند و به موجب توافق طرفین در سال 1346ش خط لوله‌ای به طول 260 کیلومتر از بندر ایلات در کنار دریای سرخ به بندر اشکال در ساحل مدیترانه کشیده شد. در سال 1348ش به دستور محمدرضا پهلوی ده‌میلیون تن نفت از طریق این لوله به اسرائیل فرستاده شد، اما مهم‌تر از همه اینها صادرات نفت ایران به اسرائیل در میانه جنگ اعراب و اسرائیل بود. در واقع در سال 1346ش و هنگامی که جنگ شش‌روزه میان اعراب و اسرائیل درگرفت، ایران از تحریم نفتی اسرائیل، که اعراب آن را در دستور کار خود قرار داده بودند، خودداری کرد و به صادرات نفت خود به این کشور جعلی ادامه داد. ارسال نفت ایران به اسرائیل حتی پس از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در سال 1352ش نیز ادامه پیدا کرد؛ مخصوصا زمانی که اسرائیلی‌ها مجبور شدند حوضه‌های نفتی اشغال‌شده در صحرای سینا را به مصری‌ها بازگردانند.[6]
 
همکاری‌های نظامی و اقتصادی
همکاری ایران با اسرائیل در راهبرد پیرامونی فقط به نفت محدود نمی‌شد و به واسطه حمایت‌های آمریکا مراودات نظامی میان دو طرف نیز روزبه‌روز گسترش پیدا می‌کرد؛ برای نمونه، در اواخر دوره پهلوی حدود پانزده‌هزار نیروی نظامی ایران در اسرائیل مشغول آموزش بودند و در عین حال تمام فرماندهان نظامی ایران به اسرائیل سفر می‌کردند و رابطه نزدیکی میان دو طرف برقرار بود، اما این همکاری‌ها به این ابعاد خلاصه نشد و به‌تدریج کارشناسان اسرائیلی توانستند در بخش‌های کشاورزی و صنعتی ایران وارد شوند و حتی در بسیاری از بانک‌ها و شرکت‌های تولیدی در ایران سرمایه‌گذاری کنند.[7]
 
بهرام آریانا و حسن طوفانیان در سفر به اسرائیل و بازدید از یک مکان نظامی 
بهرام آریانا و حسن طوفانیان در سفر به اسرائیل و بازدید از یک مکان نظامی 
شماره آرشیو: 356-893ط
 
همکاری سه‌‎جانبه ایران، ترکیه و اسرائیل
یکی دیگر از محورهای همکاری ایران و اسرائیل در طرح راهبرد پیرامونی همکاری‌های امنیتی و اطلاعاتی در ابعاد مختلف بود. این طرح که بسیار محرمانه دنبال می‌شد، ترکیه را نیز دربر داشت. در واقع در چهارچوب اهداف اسرائیل مبنی بر اجرای استراتژی پیرامونی در حوزه جغرافیایی خاورمیانه عربی تا آفریقا یک پروتکل رسمی سه‌جانبه میان ایران، ترکیه و اسرائیل به امضا رسید. بر اساس این پیمان سه‌جانبه، سرویس اطلاعاتی ایران و ترکیه توافق کرده بودند در چهارچوب یک سری اصول و قواعد تعیین‌شده همه توان و تلاش امنیتی و اطلاعاتی خود را به منظور کمک به موجودیت اسرائیل و علیه کشورهای عربی به‌کار بندند؛ به‌ویژه که موساد و ساواک ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر داشتند و برای آموزش نیروهای امنیتی ایران روابط گسترده‌ای میان دو طرف وجود داشت.[8]
 
با توجه به آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که اهمیت ایران در راهبرد پیرامونی اسرائیل ابعاد مختلفی داشت و حوزه نفت، ابعاد نظامی ـ امنیتی و حتی اقتصادی را دربر گرفته بود. این مناسبات به‌تدریج و با گذشت سال‌ها رو به گسترش نهاد و تا پایان دوره پهلوی ادامه پیدا کرد.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. محمد کرمی کامکار، «شکل‌گیری حکومت و نیروهای مسلح اسرائیل»، زمانه، ش 20 (خرداد 1383).
[2]. مهدی جاودانی‌مقدم و علیرضا موسی‌زاده، «جایگاه استراتژیک کردستان عراق در سیاست خارجی اسرائیل و الزامات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، تحقیقات حقوق کیفری و خصوصی، ش 11 (بهار و تابستان 1388)، صص 203-204.
[3]. مهدیه شادمانی و عنایت‌الله یزدانی، «دکترین اتحاد پیرامونی و امنیت اسرائیل»، فصلنامه مطالعات سیاسی، ش 40 (1397)، ص 151.
[4]. محمدتقی تقی‌پور، استراتژی پیرامونی اسرائیل، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1390، ص 84.
[5]. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران، تهران، نشر قومس، 1382، ص412.
[6]. فرد هالیدی، ایران: دیکتاتوری و توسعه، ترجمه علی طلوع و محسن یلغانی، تهران، نشر علم، 1359، ص 289.
[7]. علیرضا ازغندی، همان، ص 418.
[8]. محمدتقی تقی‌پور، همان، ص 93.
https://iichs.ir/vdchvvni.23nmzdftt2.html
iichs.ir/vdchvvni.23nmzdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما