در آستانه سالروز تاسیس سفارت فلسطین در ایران

مسئله فلسطین؛ تقابلِ دولتِ منفعت‌طلب و جامعۀ آرمان‌خواه

امام خمینی دو روز پیش از قیام 15 خرداد در سخنرانی انتقادی فرمودند: روابط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می‌گوید از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید، این دو تا تناسبشان چیست؟
مسئله فلسطین؛ تقابلِ دولتِ منفعت‌طلب و جامعۀ آرمان‌خواه
 
شناسایی کشور اسرائیل، ایجاد و گسترش روزافزون ارتباط با این کشور در دوران سلطنت محمدرضاشاه از یک‌سو و ممانعت از تاسیس سفارت فلسطین و هم‌زمان با آن به رسمیت نشناختن سازمان آزادی‌بخش فلسطین از سوی دیگر یکی از محورهای تعمیقِ شکاف جامعه از دولت در ایران به‌شمار می‌رود. درحالی‌که دولت منافع ملی ایران را در همراهی و همکاری با دولت اسرائیل تعریف می‌کرد، بخش عمده‌ای از جامعه، در تقابل با این سیاست، حمایت از مظلوم و سازمان آزادی‌بخش فلسطین را به پیروی از روحانیون سرلوحۀ شعارها و باورهای خود قرار داده بود. در این نوشتار با تأکید بر نقش و قدرتِ جامعه به‌ویژه روحانیون در قالب سروران اجتماعی مقاومت، تلاش می‌شود تا بر محدودیتهایی که جامعه شبکه‌ای در برابر اقدامات نظام سیاسی در گسترش و آشکار کردن رابطه با اسرائیل؛ به‌عنوانِ یکی از محورهای تقابل جامعه با دولت در دوران پهلوی ایجاد کرده است، پرداخته شود.
 
روابط با اسرائیل؛ تقابلِ دولتِ ضعیف و جامعه قوی
از هنگامی‌که رژیم پهلوی در اسفند 1328 اسرائیل را به‌صورت دوفاکتو به رسمیت شناخت، علی‌رغم واگراییهای داخلی و مخالفتهای بخشهایی از مردم و نیروهای سنتی و مذهبی، رابطه نزدیکی بین دو کشور برقرار بود، تا جایی که سرهنگ یعقوب نیمرودی وابسته اطلاعاتی اسرائیل در ایران می‌گوید: «اگر یک روز به تو اجازه دهند از کارهایی که ما در تهران انجام داده‌ایم آگاه شوی، ازآنچه می‌شنوی وحشت خواهی کرد؛ حتی نمی‌توانی آن را تصور کنی»،1 اما چه شد که این مناسبات دوجانبه بین دولت ایران و اسرائیل در برابر اراده ملت که حامی آرمانهای مردم فلسطین بودند فروریخت و سفارت سابق این رژیم در اختیار فلسطینیها قرار گرفت.
 
با تأسیس دولت اسرائیل در اردیبهشت 1327، پنجاه کشور جهان آن را به رسمیت شناختند و این دولت به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. دولت وقت ایران به نخست‌وزیری محمد ساعد مراغه‌­ای در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۲۸ شناسایی دوفاکتو دولت اسرائیل از جانب دولت ایران را اعلام نمود.2 ویلیام شوکراس در کتاب آخرین سفر شاه درباره شناسایی اسرائیل توسط دولت ایران می‌گوید: «شناسایی دوفاکتوی اسرائیل تصمیم شخصی شاه نبود، بلکه محمد ساعد مراغه‌ای با مطالبه 400 هزار دلار (رشوه از اسرائیلیها) موافقت هیئت‌وزیران را جلب و شاه را متقاعد ساخت که این شناسایی خدمت به منافع ملی ایران است».3 اگرچه در دوره نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق روابط با اسرائیل قطع و کنسولگری ایران در بیت‌المقدّس تعطیل گردید، با وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ روابط ایران و اسرائیل مجدداً از سر گرفته شد و تا بهمن ۱۳۵۷ روز­به­روز در عرصه‌­های مختلف سیاسی، نظامی، امنیـــتی و اقتصــادی گسترش یافت؛ به‌طوری‌که طرفیــــن را به متحدین منطـــقه‌ای تبدیــل نمود. دوستی ایران و اسرائیل در عصر پهلوی را می‌توان بر مبنای دکترین «محورهای پیرامون» (میثاق حاشیه‌ای) تبیین کرد. بر اساس این دکترین که بن‌گوربون طراح آن بود،«اسرائیل برای مقابله باسیاست تهاجمی اعراب منطقه، باید با کشورهای غیر عرب منطقه مثل ایران و ترکیه رابطه دوستی برقرار نماید».4 اسرائیل با این اتحاد می‌توانست در وضعیتی که در محاصره اعراب بود به موازنه قوا دست یابد و از انزوای منطقه‌ای خارج شود و خصوصاً در شرایط بهره­گیری اعراب از سلاح نفت به ایران تکیه کرده نیازهای نفتی‌اش را تأمین کند. اهمیت روابــط نفتی دو طرف به‌­ویژه زمانی آشکار شد که رژیم شاه در سال ۱۹۷۳ اعراب را در تحریم نفتی اسرائیـــل و غرب همراهی نکرد.5 همکاریهای ایران و رژیم اسرائیل را می‌توان در قالب همکاریهای نظامی ـ امنیتی، همکاری اقتصادی، و همکاریهای فرهنگی برشمرد. در حوزه اطلاعاتی، امنیتی و نظامی نیز روابطی نزدیک میان دو طرف برقرار بود و سرویس اطلاعات خارجی اسرائیل (موساد) از فعّال­‌ترین شبکه اطلاعاتی در ایران بود به‌طوری­که در تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور موسوم به «ساواک» و آموزش کادر‌ها و اعضای آن نقش تعیین­‌کننده‌ای داشت.6 اما روابط ایران و اسرائیل، به‌رغم مناسبات ویژه دو کشور، هرگز شکل رسمی به خود نگرفت.
 
یکی از شدیدترین بیانات و اعتراضات درباره اعلام موجودیت اسرائیل را آیت‌الله کاشانی ابراز داشت: «درهرصورت تشکیل دولت [اسرائیل] در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زیان آن تنها متوجه اعراب فلسطین نمی‌گردد و علی‌ای‌حال بر تمام مسلمین عالم است از هر طریقی که می‌شود از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و رفع این مزاحمت را از مسلمین فلسطین بنمایند».  
مهم‌ترین مانع در روابط میان دو کشور را می‌توان مخالفتهای وسیع و عمیق داخلی، به‌ویژه از سوی روحانیان و نیروهای مخالف رژیم، برشمرد. در چارچوب نگرش قائل به قدرت فائقه دولتِ پهلوی عمدتاً تصور می‌شود که جامعه از قدرت «بازیگری» برخوردار نبوده است؛ اما الگوی تعاملی جامعه پهلوی نشان می‌دهد که قدرت در شبکه‌ای از روابط اجتماعی معنا یافته است. مقاومت در عرصه اجتماعی در مقابل سخت‌سریهای حکومت و راه‌های گریز از قدرت فائقه را می‌توان به‌وفور در جامعه ایرانی به‌ویژه در نحوه مواجهه رابطه با اسرائیل دید.
 
روحانیون؛ گروه مرجع مخالف
دولتهای ضعیف عموماً با دوگانگی مواجهه هستند که از یک‌سو در تمام بخشهای جامعه حضور دارند؛ اما از تأثیر بر تحولات و تغییرات اجتماعی ناتوان هستند، یعنی ازآنجا که دولتها کنترلی بر بخش استراتژیهای اجتماعی و فردی ندارند، تغییرات اجتماعی در مسیری غیر از اراده دولتها جریان می‌یابد. از همان آغاز تشکیل دولت اسرائیل، نیروهای مذهبی به مخالفت با صهیونیستها پرداختند و رهبران روحانی مردم را به حمایت از مردم فلسطین فراخواندند. در این برهه، شدیدترین بیانات و اعتراضات را آیت‌الله کاشانی ابراز داشت: «درهرصورت تشکیل دولت [اسرائیل] در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زیان آن تنها متوجه اعراب فلسطین نمی‌گردد و علی‌ای‌حال بر تمام مسلمین عالم است از هر طریقی که می‌شود از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و رفع این مزاحمت را از مسلمین فلسطین بنمایند».7 مهم‌ترین واکنشها علیه روابط دو کشور، در اوایل دهه چهل و با آغاز نهضت امام خمینی تحقق یافت. امام خمینی انتقادها و حملات خود را علیه رژیم شاه تشدید کرد، در سخنرانی عصر عاشورا دو روز پیش از قیام 15 خرداد، چنین گفت: «اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت قران باشد، اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد؛ اسرائیل به دست سپاه عمال خود مدرسه‌ها را کوبید… و روابط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می‌گوید از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید، این دو تا تناسبشان چست؟»8  در جامعه‌ای که هویتهای اجتماعی مختلف دارند و نظام ارزشی و نمادین غالب ندارند، توانایی دولت در اجرای کار ویژه‌هایش کاهش می‌یابد و تبع آن گروه مرجع غیر رسمی که اقتدار محلی را در شبکه‌ای از سازمانهای اجتماعی به عهده‌ دارند جریان ساز می‌شوند و جامعه را برای رسیدن به آمالش، مجذوب گفتمان خود می‌کنند، چنین اراده‌ای برای مبارزه از همان اوایل آغاز مبارزه در 15 خرداد 1342 هنگامی آشکار شد که سخنان امام خمینی، نوعی گوشزد به علائم اولیه حکمرانی مطلق محمدرضا شاه بود. امام خمینی وی را به ترویج فساد، سرکوب مطبوعات، لگدمال کردن استقلال دانشگاه، متزلزل کردن اعتقادات مذهبی مردم، پذیرش کاپیتولاسیون، فروش نفت به اسراییل و ترویج غرب‌زدگی متهم نمود.9
 
پیروزیِ جامعه بر دولت؛ تحققِ آرمانِ حمایت از فلسطین
مؤلفه‌های اجتماعی جامعه ایران که در آن سازوکارهای اجتماعی نقش عمده در ساخت سیاسی دارند، خود را بر سیاستهای دولتی تحمیل کرد و به‌عبارت‌ دیگر ساخت اجتماعی جامعه ایران تواناییهای دولت برای پیشبرد سیاستهای خود را محدود ساخت. با پیروزی انقلاب اسلامی و تسلط گفتمان اسلام‌گرا، گفتمان سیاست خارجی قبل از انقلاب که متأثر از انگاره‌های تجددگرایی بود، به حاشیه رانده شد و استقلال­‌خواهی و نفی سلطه که هنجار و ارزش حاکم بر تکوین سیاست جمهوری اسلامی ایران بود وقتی در کنار بیگانه‌­ستیزی تاریخی ایرانیان و قاعده اسلامی «نفی سبیل» که بر مبنای آن هیچ شکلی از سلطه غیرمسلمانان بر مسلمانان جایز دانسته نمی‌شود، زمینه بروز یافت، خود را به شکل استکبارستیزیِ بی­‌پروایی نشان داد که آمریکا و اسرائیل را نشانه می‌رفت. آنان معتقد بودند که شاه درصدد ایجاد یک جامعه کاملاً مادی و نابودی اسلام است و آمریکا و صهیونیستها نیز در این راه، وی را همراهی می‌کند.10 بدیهی بود انقلاب اسلامی که یکی از آرمانهای اصلی‌اش حمایت از مسلمانان جهان بود، مسئله فلسطین را در صدر اهداف خود قرار دهد.
 
فرجامِ سخن
رابطه با اسرائیل، یکی از مهم‌ترین محورهای مخالفت جامعه در برابر نظام سیاسی پهلوی به شمار می‌رود. دولت ایران و دولت اسرائیل با توجه به موقعیت و مقتضیات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی درصدد بودند هرچه بیشتر سیاستهای خود را هم‌راستا با یکدیگر تنظیم کنند. این ارتباط تا جایی ادامه یافت که اسرائیل را در جایگاه متحد طبیعیِ ایران قرارداد، اما حتی در اوجِ این ارتباطات و علی‌رغم تبلیغاتی که از سوی نظام سیاسی ارائه می‌شد، اسرائیلیهای ساکن ایران همواره ملاحظات امنیتی را به سبب مخالفت گروه‌های مختلف اجتماعی لحاظ می‌کردند. آنچه در این معادله در نظر گرفته نشده بود توانایی و اثرگذاری روحانیونی بود که به نظر از ابزارهای قدرت بی‌بهره بودند، اما درنهایت این سروران اجتماعی توانستند در یک حرکت پیش‌رونده به هدف خود در قالبِ یک حرکتِ انقلابی دست یابند.
بهرام آریانا و حسن طوفانیان در سفر به اسرائیل و بازدید از یک مکان نظامی 
شماره آرشیو: 356-893ط

پی نوشت:
1. اندرو ولسی کاکبون، ارتباط خطرناک (داستان ناگفته رابطه پنهان ایالات‌متحده و اسرائیل)، ترجمه: محسن اشرافی، نشر اطلاعات، 1391، ص166.
2. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران1357-1320، تهران، نشر قومس، 1390، ص410.
3. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی،تهران، نشر البرز، 1370، ص93.
4. علیرضا ازغندی، همان، ص412.
5. غلامرضا، نجاتی، تاریخ سیاسی بیست‌وپنج‌ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ص231-237.
6. حسین فردوست، ظهور و سقوط پهلوی، تهران، نشر اطلاعات، 1390، ص442-446.
7. سیدجلال‌الدین مدنی، "آیت‌الله کاشانی و مسئله فلسطین"، تاریخ فرهنگ معاصر، ش6-7 ص63.
8.. روح‌الله خمینی، صحیفه نور: مجموعه آثار امام خمینی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1379، ص 54-57.
9. محمود سریع‌القلم، اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی، تهران، نشر گاندی، 1397، چاپ دوم، ص209.
10. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی(1300-1357)، تهران، نشر البرز 1373ص390. https://iichs.ir/vdcc.0qea2bqpela82.html
iichs.ir/vdcc.0qea2bqpela82.html
نام شما
آدرس ايميل شما