نگاهی به رویه‌های کمپانی هند شرقی انگلستان؛

زمینه‌سازی‌ها برای استعمار

کمپانی هند شرقی بریتانیا یک شرکت انگلیسی و سپس یک شرکت سهامی بریتانیایی بود که ملکه الیزابت اول در 31 دسامبر 1600 امتیازنامه‌ای سلطنتی را به هدف کسب امتیازهای تجاری در هندوستان به آن اعطا کرد. این کمپانی در نهایت توانست انحصار 21 ساله همه امور تجاری در هند شرقی را در دست گیرد. از همان ابتدا فعالیت این شرکت با ایران پیوند خورد
زمینه‌سازی‌ها برای استعمار

پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در زمان شاه‌عباس، گسترش فعالیت با کشورهای اروپایی به طور چشمگیری افزایش یافت. نفوذ و قدرت شاه ایران و همچنین امنیت و ثباتی که در کشور برقرار بود باعث شد تا اروپاییان به سمت ایران جلب شوند. علاوه بر این، موقعیت استراتژیک ایران که به عنوان پل ارتباطی شرق و غرب محسوب می‌شد، بسیار حائز اهمیت بود. در نتیجه منافع کشورهای اروپایی در آسیا به ایران پیوند خورد. این نوشتار به فعالیت‌های کمپانی هند شرقی و نسبت سیاست‌های آن با بازی بزرگ و تقابل با قدرت‌های دیگر می‌پردازد.
 
سرآغاز یک مداخله
کمپانی هند شرقی بریتانیا یک شرکت انگلیسی و سپس یک شرکت سهامی بریتانیایی بود که ملکه الیزابت اول در 31 دسامبر 1600 امتیازنامه‌ای سلطنتی را به هدف کسب امتیازهای تجاری در هندوستان به آن اعطا کرد. این کمپانی در نهایت توانست انحصار 21 ساله همه امور تجاری در هند شرقی را در دست گیرد. از همان ابتدا فعالیت این شرکت با ایران پیوند خورد.[1] آنچه باعث شد اروپاییان توجه ویژه‌ای به ایران پیدا کنند، سرزمین هندوستان و موقعیت جغرافیایی ایران بود؛ چرا که با تحت تسلط درآوردن هندوستان، دولت‌های اروپایی می‌توانستند سیاست‌های استعماری را پیاده کنند و از آنجایی که رقابت میان دولت‌ها بالا گرفت، به فکر مستعمرات بیشتر در آسیا افتادند. سرزمین هند اولین کشور آسیایی بود که مورد استعمار آنها قرار گرفته بود. انگلیس با تأسیس کمپانی هند شرقی در سرزمین هندوستان، شروع به بهره‌وری از آن سرزمین کرد. اگرچه هدف آن در ابتدای کار بیشتر تجاری بود، اما پس از گسترش، جنبه سیاسی پیدا کرد. گسترش ابعاد آن به قدری بود که باعث اختلاف و رقابت انگلیس با سایر کشورهای اروپایی مانند فرانسه شد.[2]
 
کمپانی هند شرقی بر مدار بازی بزرگ
بازی بزرگ و رقابت میان قدرت‌ها برای دستیابی به منافع در آسیا با ایران پیوند خورده بود. از آنجایی که ایران در همسایگی هند قرار داشت، توجه دولت‌های اروپایی به سمت آن جلب شد. انگلیس با توجه به قدرتی که داشت، توانست هندوستان را به تصرف خود درآورد و از ثروت و معادن آن بهره‌برداری کند. انگلیس در ابتدا به زمین ایران وارد شد و در سال 1616 کمپانی هند شرقی که از حمایت دولت بریتانیا برخوردار بود و به‌وسیله آن شکل‌ گرفته بود، خواهان این بود که به خلیج فارس روی بیاورد و آن را به صورت مناطق نفوذ تجاری خود تبدیل کند. اما از آنجایی که پرتغالی‌ها قبل از آنها وارد خلیج فارس شده بودند با مشکل مواجه شدند. اولین نمایندگی تجاری آنها بندر جاسک قرار گرفت تا اینکه در اواخر حکومت صفوی، در سال 1623 امام قلی‌خان حاکم فارس با همکاری دو جانبه نیروهای انگلیس و ایران توانست پرتغالی‌ها را اخراج کند. از آن زمان بود که انگلیسی‌ها نفوذ کردند و پس از آن این بندرعباس بود که به جایگاه مهم تجاری تبدیل شد.[3]
  
کمپانی هند شرقی انگلیس رقبای دیگری همچون کمپانی هند شرقی هلند و فرانسه نیز داشت و با آنها در رقابت بود. در این زمان معادله پایاپای بین اجناس هند و ایران وجود داشت و این روش از آنجایی شکل گرفته بود که خرید پارچه‌های انگلیس در هند با مشکل مواجه شد. بنابراین آنها برای بازاریابی به سمت ایران جلب شدند. در این زمان تجارت پایاپای و تجارت منسوجات و ادویه تا حدی رونق گرفته بود که کشتی‌های انگلیسی و هلندی به سمت هند می‌رفتند و از آنجا به نقاط دیگر رفته و تجارت می‌کردند. هلندی‌ها با پرتغالی‌ها در تجارت ادویه با هم در رقابت بودند و بازار تجارت ادویه را در اختیار گرفتند. همچنین در تجارت منسوجات نیز با ایران همکاری و فعالیت داشتند. تا اینکه در سال 1623 کمپانی هلندی محموله‌هایی از فلفل و جوز هندی را وارد بنادر ایران خصوصا بندرعباس نمود و این باعث شد که در طی فاصله زمانی کمی بازارهای ایران از این محصولات اشباع شود و قیمت در بازارهای داخلی به مقدار پایینی کاهش پیدا کرد. در نتیجه به دلیل سروری انگلیس در تجارت ادویه در ایران، باعث مخالفت شدید این دو با یکدیگر شد.[4]
 
از یک طرف تمام سعی انگلستان حفظ نفوذ و اقتدارش در هند بود و از طرف دیگر از آنجایی که ایران در همسایگی هند قرار داشت، لزوم توجه به اقداماتی در ایران نیز برای ادامه سیاست‌هایش در هند ضروری می‌نمود. هم‌زمان با نفوذ دو دولت روسیه و فرانسه به دربار فتحعلی‌شاه قاجار، هم کمپانی هند شرقی و هم انگلستان خطر را به خوبی احساس کردند و برای انجام سیاست‌های خود دست به اقداماتی زدند. در وهله
اول، مهدی علی‌خان بهادر جنگ را به‌عنوان نماینده کمپانی هند شرقی به ایران فرستادند. به دنبال آن حکومت انگلیس در لندن نیز دست به کار شد و سرجان مالکوم را روانه ایران کرد. از طرف دیگر با تحریک حاکمان افغانی برای استقلال از ایران درصدد کاهش قدرت ایران در منطقه بودند تا نتواند با هند ارتباط برقرار کند. در این میان ایران بدون آنکه از اوضاع و تحولات جهان باخبر باشد بازیچه دست سیاست‌های انگلستان گردید. ضمن عقد قراردادهایی با نمایندگان این دولت، خسارات جبران‌ناپذیری را هم به ایران و هم به هند وارد نمود. در این میان انگلیس نهایت استفاده را برد و با عقد قراردادهای مختلف تجاری و سیاسی هم موفق به ایجاد یک سد دفاعی در مرزهای هند گردید و هم نفوذ خود را در خلیج‌فارس برقرار نمود. به این ترتیب بعد از دوره فتحعلی‌شاه به‌تدریج روابط ایران و هند به نحو دیگری ادامه پیدا کرد.[5]
 
برتری سیاست بر اقتصاد
گردانندگان اولیه کمپانی شرقی انگلیس همچون سایر کمپانی‌های تجاری اروپایی ابتدا دارای انگیزه‌های مالی بودند، اما با افزایش مشکلات در هندوستان و ظهور رقبای آسیایی چون افغانستان و همچنین کشورهای دیگری نظیر روسیه و فرانسه، درصدد حفظ قلمرو تجاری خود از دستبرد رقبا به شیوه‌های سیاسی و نظامی برآمدند. با توجه به تاریخچه استعمار باید گفت که اوج دست‌اندازی‌ها و جهان‌خواری‌های امپراتوری بریتانیا در سده هجدهم و نوزدهم در پنج قاره ظاهرا نه با موافقت و هماهنگی با لندن بلکه فقط با تصمیم‌گیری‌های محلی شرکت‌های بازرگانی (کمپانی‌های شرقی و غربی) یا مأموران دولتی یا ماجراجویان تحقق یافته؛ سپس پادشاهی انگلستان به دنبال آنان چتر سیاسی و نظامی خود را بر سر آنها برافراشته است.[6]
 
تشدید رقابت‌های دولت‌های استعماری اروپا در نیمه سده هجدهم و آستانه سده نوزدهم میلادی در آسیا به‌ویژه اقیانوس هند و خلیج‌فارس به‌ناچار ایران را در گردونه سیاست بین‌المللی داخل نمود. این واقعه ظاهرا هم‌زمان با فعالیت‌های آقا محمدخان، مؤسس سلسله قاجار، شد؛ زیرا در این هنگام فرانسه که در اروپا با انگلستان درگیر بود، در اواخر سال 1795 سفیرانی را برای مذاکره با آقا محمدخان روانه کرد تا او را برای حمله به عثمانی و کمک به تیپو سلطان در هند ترغیب کنند. این هیئت تلاش کردند تا ضمن اتحاد با ایران، اجازه تأسیس دفتر نمایندگی تجاری در بندرعباس را نیز به‌دست آورند، اما دولت ایران از پذیرش این درخواست‌ها به علت قتل آقا محمدخان خودداری کرد و آنان دست خالی به فرانسه بازگشتند.[7]
 
سیاست کمپانی هند شرقی تا سال 1799 این بود که از هجوم افغان‌ها به هند جلوگیری کنند. بعد از سال 1800 نگرانی اصلی انگلستان خطر اتحاد ناپلئون با پل اول بود که در نهایت امکان عبور ارتش‌های این دو کشور اروپایی را با همکاری ایران به هندوستان فراهم می‌کرد. تردیدی نیست که بازیگران سیاسی استعماری بریتانیا برای توجیه و دخالت مأموران خود در ایران و افغانستان و سایر نواحی منتسب به دستاویزهای واهی شدند. در حقیقت امپراتوری روسیه، افغانستان و فرانسه نسبت به حضور انگلستان در هند حساسیت از خود نشان می‌دادند. از همین رو بریتانیا که در مورد به خطر افتادن مستعمره خود از سوی دشمنان خارجی به هراس افتاده بود به‌ناچار به ایران به مثابه یک کشور حائل برای دفاع از قلمرو امپراتوری بریتانیا می‌نگریست و همین انگیزه موجب گردید تا سال 1798 بریتانیا حضور خود در ایران را شدت بخشد. وحشت از روسیه و فعالیت‌های او، زمینه دخالت هر چه بیشتر کارگزاران کمپانی هند شرقی و انگلیسی‌ها را در ایران باعث گردید؛ چنان‌که این امر موجب گردید تا اندکی بعد فرمانداری کل کمپانی و سپس پادشاهی بریتانیا برای کنترل هر چه بیشتر فضای حائل ایران با عقد قراردادهای نظامی میان دو کشور و اعزام هیئت‌های نظامی انگلیس جهت تعلیم سپاهیان ایران و متعاقبا استقرار روابط کامل سیاسی میان دو کشور اقدام کنند.[8]
 
فشرده سخن
دو عامل باعث شد تا کمپانی هند شرقی به بازی بزرگ وارد شود: اولین مورد این بود که ایران به عنوان کشور حائل می‌توانست حافظ منافع و قلمرو انگلستان باشد؛ دومین مسئله این بود که با توجه به شکل‌گیری بازی بزرگ و رقابت ابرقدرت‌ها، کمپانی هند شرقی وارد سیاست شد و به یک کمپانی سیاسی ـ اقتصادی برای اجرای سیاست در راستای منافع انگلیس تبدیل شد.

پی‌نوشت‌ها:                     
 
[1]. غلامرضا ورهرام، «کمپانی هند شرقی در ایران»، فصلنامه جستارهای ادبی، ش 70 (پاییز 1364)، صص 469-471.
[2]. براین گاردنر، کمپانی هند شرقی: ماجرای پیدایش و گسترش شرکتی بازرگانی که پهناورترین امپراتوری جهان را پی ‌افکند، ترجمه منوچهر هدایتی‌خوشکلام و کامل حلمی، تهران، پژوهه، 1383، صص 220- 231.
[3]. همان، صص 400-422.
[4]. صالح مرتضایی، مهدی ساجدی مهر، مهدی و محمد ازغ، «روابط اقتصادی ـ سیاسی ایران و هلند در خلیج فارس در دوره‌ی کریم‌خان زند»، رهیافت تاریخی، ش 12 (پاییز 1394)، صص 63-70.
[5]. منصور طرفداری، استعمار انگلیس و مسلمانان شبه‌قاره هند (1707 - 1945م)، تهران، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1400، صص 213-217.
[6]. همان، صص 270-286.
[7]. آنتونی وین، ایران در بازی بزرگ، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، آبی پارسی، 1399، صص 256- 300.
[8]. منصور طرفداری، همان، صص 230-236.
https://iichs.ir/vdcjtme8.uqexizsffu.html
iichs.ir/vdcjtme8.uqexizsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما