راه انگلستان برای دور زدن رقیب صنعت نساجی خود؛

صنعت نساجی هند چرا و چگونه رو به زوال رفت؟

هند از منظر تاریخی، یکی از مراکز اولیه کشت پنبه در جهان به‌شمار می‌آمد و این کشور در صنعت پارچه حرف اول را در دنیا می‌زد و منسوجات آن به سراسر جهان صادر می‌شد، اما در نیمه دوم قرن نوزدهم کار به جایی رسید که هندوستان خود واردکننده پارچه شد
صنعت نساجی هند چرا و چگونه رو به زوال رفت؟

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ نفوذ استعمار در هند از اواخر قرن پانزدهم میلادی آغاز شد. ابتدا پرتغالی‌ها، بعد فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها به هند راه یافتند و در قرن هفدهم، هلندی‌ها، فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها، رقابت سنگینی در هند برای توسعه نفوذ خود داشتند. از اواخر قرن هجدهم، با تأسیس کمپانی هند شرقی، هند، منطقه نفوذ انحصاری انگلستان شد و صاحب‌منصبان انگلیسی که در خدمت کمپانی هند شرقی بودند، از ضعف حکومت مرکزی و اختلافات بین امرای محلی استفاده کردند و نفوذ استعماری خود را توسعه دادند.
 
ورود انگلیسی‌ها به هند و مداخلات گسترده آنها در فعالیت‌های اقتصادی و تجاری آن سرزمین، سبب زوال تدریجی صنایع و به‌ویژه صنعت نساجی در این کشور شد. به گواه تاریخ، قبل از ورود استعمارگران انگلیسی به هند، این کشور در صنعت پارچه حرف اول را در دنیا می‌زد، اما در نیمه دوم قرن نوزدهم کار به جایی رسید که هندوستان خود واردکننده پارچه شد. بر این اساس، در این نوشتار کوتاه، تأثیر استعمار هند در رونق صنعت نساجی انگلستان و نابودی همین صنعت در هند به‌واسطه اتخاذ سیاست‌های استعمارگرانه از سوی نخبگان سیاسی انگلیس بررسی شده است.
 
هندوستان پیش از استعمار
ثروت هند از دیرباز توجه تمامی کشورها را به خود جلب کرده بود، چه از عهد داریوش تا اسکندر و چه در دوره‌های بعد، مانند زمان تیمور، بابر، نادر و اروپاییان. تمدن هندوستان تا پیش از ورود استعمارگران اروپایی به این سرزمین، به حد فوق‌العاده‌ای از شکوفایی رسیده بود. زمانی که صنعت چشمگیری در اروپا وجود نداشت، صنایع وسیع و متنوع هند، زمینه‌ساز ثروتی افسانه‌ای شده بودند. به گفته یکی از رهبران هند «تقریبا هر صنعت و یا کالایی در هرجایی ساخته می‌شد، در هند نیز ساخته می‌شد؛ به طوری که تا قرن هجدهم میلادی هندوستان دارای یک قدرت اقتصادی و صنعتی بود. روش‌ها و فنون تولید و سازمان صنعتی و بازرگانی هند با بزرگ‌ترین فنون هر کشور دیگر قابل مقایسه بود. سیستم بانکی و پولی هند یک سازمان عالی را به‌وجود آورد. "هاندی" یا اسکناس‌ها و یا اوراق بهادار که از طرف تجارت‌خانه‌ها یا مؤسسات بزرگ هندی صادر می‌شد در سراسر هند دارای ارزش بود».[1]
 
هندوستان از نظر صنعت و تولید از تمام کشورهای آسیایی و اروپایی بزرگ‌تر و مهم‌تر بود. تولیدات نساجی، فرآورده‌های مرغوب کارگاهی و بافندگی، به‌ویژه پارچه‌های نخی، پشمی، کتانی و ابریشمی، حکاکی‌های کمیاب و ادویه‌جات آن در سراسر جهان هواخواهان بسیاری داشت. علاوه بر این، هندوستان از لحاظ منابع و معادن، جواهرات نفیس و سنگ‌های قیمتی، صنایع فولاد و کشتی‌سازی، بازرگانی زمینی و دریایی نیز از جایگاه بسیار بالایی برخوردار بود و مجموعه این عوامل زمینه‌ساز ورود ثروتی شگفت‌انگیز به این سرزمین می‌شد.[2]
 
استعمار و ورود انگلیسی‌ها به صنعت نساجی هند

اگرچه هند مدت‌ها قبل از کشورهای اروپایی، یک کشور صنعتی به‌شمار می‌آمد، اما انقلاب صنعتی ابتدا در اروپا روی داد. دلایل متعددی برای وقوع انقلاب صنعتی در اروپا وجود داشت. اخلاق پروتستانی، رنسانس، اختراع ماشین‌آلات، میل به موفقیت و سلطه‌گری اروپا به‌ویژه انگلستان از جمله این دلایل بود. احتمالا انقلاب صنعتی در هند رخ ندا‌د چون سیستم کاستی بر این کشور حاکم بود. در این سیستم، زمانی که یک کاست به یک نوع خاصی از کار انحصاری مشغول می‌شود، دیگر هیچ رقابتی از سوی دیگران در این زمینه وجود ندارد؛ رقابتی که در اصل عامل توسعه اقتصادی در اروپا شد.
 
بااین‌حال و به‌رغم چنین وضعیتی، صنعتگران هندی زمان بیشتری برای افزایش مهارت‌های خود در امر تولید به‌ویژه تولیدات نساجی داشتند. هند از منظر تاریخی، یکی از مراکز اولیه کشت پنبه در جهان به‌شمار می‌آمد و شمالی‌ترین نقطه آن، ایالت کشمیر، یادآور شکوه باستانی فنون نساجی هند بود. به همین دلیل نیز دوخت پارچه‌های پنبه‌ای ــ پارچه‌های عالی از قبیل «شبنم شامگاهی» و «آب روان» که چنین نام‌گذاری‌هایی دلیلی بر کیفیت عالی این پارچه‌ها بوده است ــ در هند رواج فراوان یافت و به سراسر جهان صادر شد.[3] 
 
در قرن‌های شانزدهم و هفدهم میلادی، ورود و نفوذ تدریجی اما گسترده استعمارگران انگلیسی به هند و سپس وقوع انقلاب صنعتی، پایانی بر عصر طلایی این سرزمین بود. انقلاب صنعتی در انگلستان بین سال‌های ۱۷۵۰ تا ۱۸۵۰م رخ داد و این هم‌زمان بود با تأسیس حکومت انگلیسی در هند از سال ۱۷۵۷ تا ۱۸۵۷م. به یک معنا، تولد انقلاب صنعتی همراه با تسلط سیاسی انگلستان بر هند بود و این امر سبب افول صنایع مختلف در هند از جمله صنعت نساجی شد.
 
کمپانی هند شرقی ــ که دولت انگلستان به‌شدت از آن حمایت می‌کرد ــ با تصرف زمین‌های زراعی و درآمد حاصله از آنها و همچنین با تزریق مواد اولیه به‌دست‌آمده از این زمین‌ها، مانند پنبه، به صنعت نساجی انگلیس[4]، تحمیل تعرفه‌های سنگین بر کالاهای هندی به منظور حمایت از تولیدکنندگان داخلی انگلیس و مجبور کردن مردم هندوستان به کشت معدود محصولات مورد نیاز نساجی و کارگاه‌های صنعتی انگلیس[5]، صنایع نساجی این کشور را به رشد چشمگیری رساند.
 
صنعت نساجی انگلیس
 
در ادامه همین سیاست، به‌تدریج توجه به مانوفاکتورها و کارخانه‌های نخ‌ریسی بیشتر شد[6] و انگلیسی‌ها با اعمال سیاست‌های استعماری و فشارهای شدید بر تولیدکنندگان و بازرگانان هندی زمینه‌های حذف هند به عنوان یک رقیب جدی و انحصار خود بر صنایع نساجی را فراهم کردند. چنین بود که ظرفیت تولید در بخش‌های پارچه‌بافی بالا رفت و صنعت پنبه لانکشایر به سبب رونق اقتصادی در صف نخستین تهیه‌کنندگان پارچه‌های نخی جای گرفت و توانست با پنبه و نیروی انسانی و سرمایه خود هندی‌ها، صنعت نساجی هند را به زوال بکشاند.
 
سیاست بایکوت و تحریم پارچه‌های هندی در انگلستان
انقلاب در صنایع نساجی انگلیس و تولید انبوه انواع پارچه، انقلابی واقعی در اقتصاد این کشور را پدیدار ساخت. به همین دلیل، انگلستان پس از آنکه کاملا بر هندوستان مستولی شد، از ورود محصولات خاص و منسوجات باکیفیت هند به انگلیس جلوگیری کرد و حتی اجازه نداد برخی صنایع هندی که توان رقابت با محصولات انگلیسی را داشتند، اجازه کار داشته باشند یا عملا از احداث چنین کارخانه‌هایی، به‌ویژه در زمینه بافندگی جلوگیری می‌کرد.[7] مستندات تاریخی نشان می‌دهد که اگرچه انگلیسی‌ها تا پایان قرن هفدهم میلادی، پارچه‌های نساجی خود را از هند وارد می‌کردند، در قرن هجدهم، به واسطه تسلط بر هند، دیگر نیازی به پارچه نداشتند، بلکه نخ هند و سایر مواد خام و اولیه ضروری را به انگلستان می‌بردند و پارچه‌های ساخت انگلیس را برای فروش به هند صادر می‌کردند. با شروع قرن نوزدهم نیز، صدور منسوجات هند به انگلستان کاملا پایان پیدا کرد و در عوض صدور
نخ برای کارخانه نساجی انگلستان آغاز شد.[8]
 
افزون بر این، کمپانی هند شرقی و پارلمان انگلیس در پی سیاست تجاری خودخواهانه خویش، کارخانه‌داران هندی را از کار دلسرد کردند تا ساخته‌های جدید خود را در هند رواج دهند. تعرفه‌های کمرشکن انگلستان بر ورود منسوجات ابریشمی و پنبه‌ای هند، بافته‌های این کشور را از بازار انگلیس طرد می‌کرد، درحالی‌که اجناس انگلیسی بدون تعرفه یا پرداخت عوارضی مختصر وارد هند می‌شد. از سوی دیگر اختراع دستگاه‌های بافندگی مکانیکی در اروپا، افول صنایع هند را تسریع کرد.[9]
 
حمایت از صنایع نخ و ابریشم انگلستان در برابر هند دارای نکات درخور تأملی است. انگلیسی‌ها می‌دانستند که توان رقابت با صنایع نخ و کتان هند را که در آن زمان پیشرفته‌ترین کشور جهان به‌شمار می‌آمد، نداشتند؛ بنابراین انگلیس با تصویب قانونی در سال ۱۷۰۱م جلوی واردات هر گونه لباس نخی و ابریشمی از هند و کشورهای همجوار آن، یعنی ایران و چین، را گرفت. این قانون شامل مستعمرات انگلستان هم می‌شد. این سیاست‌های استعماری از سال 1757م به بعد، از یک‌سو باعث نابودی صنعت بومی هند و از بین بردن حرفه صنعتی پارچه‌بافی در این کشور شد و از سوی دیگر هند را به بازاری برای فروش محصولات انگلیسی تبدیل کرد؛ چرا که انگلیس می‌خواست بازار مستعمراتش در اختیار خودش باقی بماند و صنایع نوزاد نخ و ابریشم این کشور بازاری برای خرید محصولاتشان داشته باشند.
 
فرجام سخن
انگلیسی‌ها در ابتدای راه می‌دانستند که صنایع داخلی‌شان در بخش نساجی و فرآورده‌های آن نسبت به نساجی هند از کیفیت پایین‌تری برخوردار است، اما با اتخاذ سیاست‌های استعماری و تبدیل هند به تولیدکننده مواد خام و اولیه و سپس بازار مصرف از یک‌سو و حمایت از صنایع پارچه‌بافی خود از سوی دیگر نه تنها موجب ناکارآیی تولید در هند، بلکه موجب ارتقای توان رقابتی خود نیز شدند. در این میان، از لحاظ صنعتی ضررهای سنگینی متوجه هندوستان شد؛ زیرا یوغ استعمار انگلیس، پتانسیل‌های هندوستان برای صدور محصولات صنعتی را از میان برد. بدین ترتیب، هدف اصلی استعمارگر پیر ــ یعنی حذف کامل رقبای هندی صنعت نساجی انگلستان ــ تحقق یافت و درست همان زمانی که صنعت پارچه در هندوستان در حال زوال و نابودی بود، نساجی در انگلستان رشد و توسعه چشمگیری یافت و انگلیس پیشگام این صنعت در جهان شد.

پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . جواهر لعل نهرو، کشف هند، ترجمه محمود تفضلی، تهران، امیرکبیر، 1350، ص 469.
[2] . آریل ویل دورانت، دفاع از هند، ترجمه مهوش غلامی، تهران، امید ایرانیان، 1384، صص 19-20.
[3] . آریل ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام و امیرحسین آریان‌پور، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1365، ص 550.
[4] . کوتوفسکی آنتونوا و دیگران، تاریخ نوین هند، ترجمه پرویز علوی، تهران، نشر بین‌الملل، 1361، ص 24.
[5] . غلامحسین قائم‌مقامی، استعمار فرهنگی در جهان سوم، تهران، بی‌نا، بی‌تا، صص 21-22.
[6] . تقی لطفی و محمد علی‌زاده، تاریخ تحولات اروپا در قرون جدید، تهران، سمت، 1381، ص 296.
[7] . عبدالله شهبازی، زرسالاران یهودی و پارسی (استعمار بریتانیا و ایران)، ج 1، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1377، صص 257.
[8] . کوتوفسکی آنتونوا و دیگران، همان، صص 63-65.
[9] . پل باران، اقتصاد سیاسی رشد، ترجمه کاوه آزادمنش، تهران، خوارزمی، 1359، ص 274.
https://iichs.ir/vdcgzz9x.ak9nz4prra.html
iichs.ir/vdcgzz9x.ak9nz4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما