کمپانی هند شرقی و نسب آن با استعمار انگلستان؛

موافقان و مخالفان انگلیسی تغییر نظام آموزشی در هند

یکی از موضوع‌های مهم نزد انگلیسی‌ها پس از تسلط بر هند، مدیریت آموزشی این سرزمین هماهنگ با اهداف استعماری خود بود که منازعات و اختلافات شدیدی را میان آنها ایجاد کرد
موافقان و مخالفان انگلیسی تغییر نظام آموزشی در هند
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در عصر مرکانتیلیسم و امپریالیسم شرکت‌های چندملیتی پا گرفتند. این نهادهای تجاری درگیر سیاست نیز شدند و بازوی امپریالیسم در مناطق دیگر به‌شمار می‌آمدند. کمپانی هند شرقی یکی از این شرکت‌ها بود که درگیر سیاست شد و از اوایل قرن هجدهم تا اواسط قرن نوزدهم، همچون بازوی امپریالیسم انگلستان در هند عمل کرد. در این نوشتار فعالیت‌های کمپانی هند شرقی و نسب آن با استعمار انگلستان بررسی شده است.
 
هند شرقی؛ از اقتصاد به سیاست
انگلیسی‌ها، پرتغالی‌ها و هلندی‌ها به منطقه معروف به هند شرقی در اقیانوس هند علاقه‌مند بودند. آنها هر کدام سهمی از کالاهای لوکس یافت‌شده در آنجا را می‌خواستند و تلاش همه‌جانبه‌ای برای کنترل انحصار تجارت انجام دادند. این رقابت تجاری با تمایل آنها برای به‌دست آوردن قدرت سیاسی و استعمار منطقه مرتبط بود. قبل از راه‌اندازی شرکت هند شرقی، این کالاهای لوکس هند شرقی در مقادیر کم از طریق مسیرهای تجاری پیچیده به اروپا می‌رسیدند. به دلیل همین پیچیدگی مسیر، چندین کشور اروپایی مشتاق یافتن مسیرهای مستقیم به این گنجینه گران بودند.[1]
 
کاوشگر جان کابوت، که در سال 1497 از بریستول حرکت کرد، به دنبال مسیری به سمت شرق جهان بود. البته او فقط تا ساحل شرقی آمریکای شمالی ادامه مسیر داد، اما پرتغالی‌ها و اسپانیایی‌ها بیشتر کاوش کردند و حتی توانستند پایگاه‌های تجاری کوچکی در مکان‌هایی مانند هند، سواحل شرقی آفریقا، جزایر اندونزی، چین و ژاپن ایجاد کنند. آغاز رابطه انگلستان با هند شرقی به فعالیت یک شرکت تجاری انگلیسی گره خورده است. این نشان می‌دهد که تجارت و قدرت سیاسی تا چه حد به هم مرتبط بوده‌اند. این شرکت تجاری را که شرکت هند شرقی نام داشت، بازرگانان انگلیسی که می‌خواستند با این قسمت از جهان تجارت کنند، در سال 1600م تأسیس کردند. آنها می‌خواستند کالاهای لوکس تولیدشده در هند مانند فلفل، ادویه‌جات، ابریشم، چای و قهوه را به اروپا بیاورند.[2] شرکت هند شرقی کنترل تمام تجارت انگلیس در هند شرقی را در اختیار گرفت؛ همچنین توانست نفوذ خود را در عرصه سیاسی هند شرقی به‌شدت افزایش دهد. این کمپانی به آرامی هند را به تصرف خود درآورد و توانست از طرف دولت انگلستان بر آن حکومت کند. از این زمان بود که سیاست‌بازی انگلستان در منطقه شرق و به‌ویژه هند آغاز شد.
 
جان کابوت
جان کابوت
 
استراتژی انگلستان در هند
انگلیسی‌ها به‌تدریج توانستند قدرت اول استعماری در منطقه شرق شوند. شرکت هلندی (voc) در سال 1795م منحل شد و شرکت انگلیسی هند شرقی، که فقط منطقه کوچکی از جزایر اندونزی را مستعمره خود کرده بود، به آرامی هند را به استعمار خود درآورد و بر آن حکومت کرد. شرکت هند شرقی با ایجاد چند پایگاه تجاری در هند (مَدرَس، کلکته و بمبئی) با اجازه حاکم هند، امپراتور مغول، شروع به کار کرد. امپراتورها اگر می‌خواستند می‌توانستند به اروپایی‌ها دستور خروج بدهند، اما در اواسط قرن هجدهم میلادی، نقشه هند در حال تغییر بود. امپراتوری بزرگ مغول، که بر بیشتر هندوستان حکومت کرده بود، به ایالت‌های کوچک‌تر تقسیم شد و شرکت‌های تجاری اروپایی در کنار ایالت‌های کوچک‌تر و ضعیف‌تر قرار گرفتند. به‌تدریج شرکت هند شرقی زمام امور را به‌دست گرفت و بر نصب و عزل پادشاهان نظارت یافت و کنترل بسیاری از قاره هند را به‌دست گرفت. این قدرت‌یابی عمدتا با در پیش گرفتن سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» بود.
 
نقاشی ورود انگلیسی‌ها به هندنقاشی ورود انگلیسی‌ها به هند
 
انگلستان میان هندوها و مسلمانان و دیگر اقوام و حکومت‌های محلی تفرقه می‌انداخت و در نتیجه هندوها به جای کوتاه کردن دست استعمار در حال نابودی خود بودند. در بسیاری از موارد هنگامی که گروهی از هندی‌ها علیه استعمار انگلستان قیام می‌کردند، گروهی دیگر در قامت مدافع کمپانی هند شرقی در مقابل آنها قرار می‌گرفتند؛ بنابراین استعمار انگلستان با تبلیغات نفاق‌افکنانه به اختلاف مذهبی و قومی دامن می‌زد و با یاری فرهنگی ـ سیاسی طبقه پیوسته به استعمار سرمایه‌داری، از این اختلاف‌ها برای تشدید دشمنی میان گروه‌های اجتماعی درون یک قوم و به طور کلی اقوام خویشاوند در جامعه بزرگ شرق بهره‌برداری می‌کرد.[3]
 
کانون حیاتی استعمار
یکی از موضوع‌های مهم نزد انگلیسی‌ها پس از تسلط بر هند، مدیریت آموزشی این سرزمین هماهنگ با اهداف استعماری خود بود که منازعات و اختلافات شدیدی را میان آنها ایجاد کرد. عده‌ای از انگلیسی‌ها با مداخله دولت انگلیس و کمپانی در نظام آموزشی هند و ارائه آموزش‌های جدید به هندیان مخالف بودند و چنین دخالتی را در تعارض با
منافع انگلیس در هند می‌دانستند، اما عده‌ای دیگر معتقد بودند که برای تأمین بهتر و بیشتر منافع انگلیس باید هندیان را با زبان انگلیسی آشنا کرد و دانش‌های جدید غربی را به آنها آموخت. پس از فرازوفرودهای فراوان و ارائه طرح‌ها و برنامه‌های متنوع، در نهایت دولت انگلستان و مدیران کمپانی بر آن شدند تا نظام آموزشی جدید را همراه زبان انگلیسی وارد هند کنند و نظام آموزشی بومی و سنتی این سرزمین را از میان بردارند.[4]
 
انگلستان برای دستیابی به مقاصد خود و مهار فرهنگ بومی و بیگانه‌ستیز هند‌، مدارس، کالج‌ها و دانشگاه‌های گوناگونی در شهرهای مختلف این سرزمین تأسیس کرد. این استراتژی به ماهیت برنامه‌ریزی انگلیسی‌ها برای استعمار قدم‌به‌قدم هند و منطقه شرق برمی‌گشت. انگلیسی‌ها در نخستین دهه‌های تسلط بر هند، بیشتر به دنبال کسب منافع آنی و دستیابی به ثروت بودند. برخی از افسران کمپانی هند شرقی چون رابرت کلایو و لرد هستینگز، نخستین فرماندار انگلیسی هند، هدفی جز دستیابی به ثروت و بازگشت به انگلیس نداشتند، اما از اواخر قرن هجدهم کسانی چون ویلیام ویلبرفورس به فکر ایجاد نظام آموزشی جدید در هند افتادند. وی پیشنهاد کرد که در نظامنامه سال 1793م، بندی مبنی بر اعزام استادان (میسیونرها) از انگلستان به هند گنجانده شود.
 
این پیشنهاد، که مدیران کمپانی به‌شدت با آن مخالفت کردند، برای نخستین بار موجب درگرفتن بحث‌ها و مجادلاتی در این زمینه شد. یکی از مدیران کمپانی معتقد بود که انگلیسی‌ها، به سبب تأسیس مدارس و کالج‌هایی در آمریکا این کشور را از دست دادند و نباید این اشتباه را در هند تکرار کرد. شماری دیگر از مدیران نیز معتقد بودند درحالی‌که دولت انگلستان برای آموزش افراد کشور خود بودجه کافی در نظر نمی‌گیرد کمپانی نباید برای آموزش هندیان هزینه‌هایی را متقبل شود.[5]
 
برخی حتی این شکل از استعمار انگلیس را نیز نمی‌پسندیدند و معتقد بودند که هندیان باید در جهل و وحشیگری و بی‌خبری نگاه داشته شوند؛ بنابراین هرگونه کوششی برای اشاعه دانش در میان مردم هند، چه در نواحی زیر سلطه مستقیم انگلستان و چه در نواحی به‌ظاهر مستقل، همواره با مخالفت بسیار شدید آنان مواجه می‌شد. این مخالفت‌ها با دخالت کمپانی در نظام آموزشی هند چند دهه ادامه یافت. علاوه بر این، آموزش‌های میسیونری به هندیان نیز با مخالفت جدی برخی از مدیران کمپانی روبه‌رو شد.
 
سر جان ملکم معتقد بود که هندیان به قبیله‌ها، نژادها و طبقات مختلف تقسیم می‌شوند و ارائه آموزش‌های میسیونری و دعوت آنها به مسیحیت موجب اتحادشان خواهد شد. وی بر اساس سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» اعتقاد داشت که در راستای حفظ همین سیاست باید از دعوت آنها به مسیحیت پرهیز کرد. به‌رغم این مخالفت‌ها، به‌تدریج بر شمار موافقان و طرفداران ایجاد نظام آموزشی انگلیسی در هند افزوده شد و افرادی ظهور کردند که نه تنها ارائه آموزش به هندیان را در تضاد با منافع انگلستان نمی‌دانستند، بلکه معتقد بودند ارائه این نوع آموزش‌ها برای دستیابی به منافع انگلستان لازم و ضروری است.[6]
 
در نگاه موافقان، گسترش آموزش موجب تداوم تسلط انگلیس بر هند خواهد شد و تحصیل‌کردگان هندی نسبت به دیگران از انگلیسی‌ها حرف‌شنوی بیشتری خواهند داشت و سرسپرده‌تر خواهند بود؛ چرا که نظم بخشیدن به ملت باسواد و حکم راندن بر آنها برای انگلیسی‌ها آسان‌تر است و با عالم بهتر می‌توان تعامل برقرار کرد تا با جاهل. چارلز کیمرون، رئیس شورای آموزش، نیز اعتقاد داشت که ارائه آموزش‌های اسلامی و سانسکریت (هندویی) موجب می‌شود که هر دو گروه مسلمان و هندو به مخالفت با انگلیسی‌ها برخیزند، اما ارائه آموزش‌های انگلیسی با شیوه‌های رایج در انگلستان، بر احترام و اعتبار انگلیس در میان همه هندی‌ها خواهد افزود.[7] بنابراین آنان معتقد بودند که ارائه آموزش به هندیان و به زبان انگلیسی نه‌تنها خطری ایجاد نمی‌کند، بلکه برای حفظ سلطه سیاسی انگلستان در هند ضروری است. براساس این نظرها و حمایت افراد پرنفوذ در پارلمان انگلستان از آنها، سرانجام آموزش به ابزار فرهنگی مهم انگلستان برای استعمار هند تبدیل شد.
 
فشرده سخن
چگونگی رشد و تکامل کمپانی هند شرقی ماهیت استعماری انگلستان را آشکار می‌سازد. انگلستان در تقابل با حریفان دیگر خود مانند پرتغال و هند، ابتدا فعالیت‌های اقتصادی خود را قوت بخشید و پس از آن به استعمار روی آورد. همانند دیگر برهه‌های تاریخی، وقتی انگلیس میدان را خالی از حریف دید، هر چه بیشتر ابزار استعماری خود همچون کنترل کامل سیاسی و آموزشی آن منطقه را در پیش گرفت. این عوامل به‌تدریج مانع استقلال هند و دلیل گسترش سیاست استعماری انگلستان در شرق شد.
 
 انگلیسی‌ها در هند 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. Kerry Ward, Networks of Empire: Forced Migration in the Dutch East India Company, Cambridge University Press, 2008, pp 49-50.
[2]. Nick Robins, The Corporation that Changed the World: How the East India Company Shaped the Modern Multinational, London, Pluto Press, 2006, pp 5-10.
[3]. شاپور رواسانی، «جدایی بینداز و حکومت کن»، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، ش 211 و 212 (فروردین و اردیبهشت 1384)، ص 49.
[4]. محسن معصومی و قسور عباس علوی، «شکل‌گیری نظام آموزشی انگلیسی در هند»، فصلنامه مطالعات شبه‌قاره دانشگاه سیستان و بلوچستان، ش 26 (بهار 1395)، صص 139-140.
[5]. Jawaharlal Nehru, The Discovery of India, New York, Oxford University Press, 1994, Pp 316-320.
[6]. محسن معصومی و قسور عباس علوی، همان، صص 131-132.
[7]. همان، ص 132.
 
 
 
https://iichs.ir/vdcf01d0.w6dj1agiiw.html
iichs.ir/vdcf01d0.w6dj1agiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما