رابطه استعمار و توسعه؛ مطالعه موردی: انگلستان؛

چرا انگلیس پیشگام انقلاب صنعتی شد؟

در دنیای غرب، در سال‌های قبل از صنعتی شدن در شیوه‌های تحصیل خوراک، تهیه پوشاک و ساختن خانه تغییری احساس نشد. تنها طی چندین سال ناگهان اکثر شیوه‌ها تغییر کرد و ابداعات گسترش یافت. چگونه مسیری با این سرعت طی شد و چرا به غیر از انگلیس، کشور دیگری انقلاب صنعتی را به دنیا عرضه نکرد و پیشگام چنین نهضتی نبود؟
چرا انگلیس پیشگام انقلاب صنعتی شد؟
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ مسیر و چگونگی توسعه در غرب همواره محل بحث و مجادله بوده است. در بررسی مسیر تاریخی آن می‌توان به نقش استعمار نیز اشاره کرد؛ چرا که کشورهای غربی و به‌ویژه انگلیس در بازه‌ای که صنعتی شدن در حال تکامل بود بر کشورهایی مانند هند تسلط داشتند. این نوشتار می‌کوشد نسبت میان توسعه غربی و استعمار را واکاوی کند.
 
مرکانتیلیسم؛ موتور محرکه توسعه غربی
ماهیت و چشم‌انداز اقتصاد سیاسی بین‌الملل در قرن‌های شانزدهم و هفدهم بیانگر رابطه مرکانتیلیسم با استثمار است. مکتب سوداگری یا مرکانتیلیسم از قرن شانزدهم تا نیمه قرن هجدهم میلادی رواج داشت و بیشترین سهم را در ایجاد خصلت تهاجمی، خصومت، رقابت و استعمار در نظام اقتصادی سرمایه‌داری داشت. نظریه‌های مکتب مرکانتیلیسم اگرچه متناسب با رونق تجارت و اهمیت روزافزون مبادلات بین‌المللی شکل گرفت، اما خود در تکامل نظام اقتصادی سرمایه‌داری تجاری و حتی ایجاد زمینه برای پیدایش نظام اقتصادی سرمایه‌داری صنعتی سهمی درخور توجه داشت.[1]
 
مرکانتیلیست­ها بر ممنوعیت سه زمینه تأکید داشتند. ورود کالاها به صورت آماده و ساخته‌شده که باعث بیکاری در کشور می‌شد مؤلفه نخستینِ اندیشه آنان بود. ممنوعیت صدور مواد خام که باعث تضعیف صنعت به علت نبودِ مواد اولیه در کشور می‌شد دومین مؤلفه اندیشه آنان را تشکیل می‌داد. ممنوعیت مهاجرت نیروهای متخصص به خارج از کشور نیز در دستور کار آنان قرار گرفته بود. پس از رعایت کردن ممنوعات پیش‌گفته، واردات مواد خام برای بنگاه‌های تولیدی و صدور کالاهای ساخته‌شده به خارج، که موجب اشتغال‌زایی در داخل می‌شود، نزد مرکانتیلیست­ها از اهمیت شایانی برخوردار بود. جذب نیروهای متخصص خارجی که هم‌زمان با پیشرفت تولید داخلی به پسرفت کشور مهاجر فرست منجر می‌شد نیز اهمیت داشت.[2]
 
استثمار؛ پیش‌درآمد موفقیت مرکانتیلیسم
در دوران مرکانتیلیسم از قرن شانزدهم تا هجدهم میلادی، دولت‌های اولیه اروپایی باعث ایجاد مازاد تجاری به عنوان منبع ثروت برای تولیدکنندگان محلی خانواده سلطنتی و دولت بوروکراتیک بودند. آنان برای کمک به تولیدکنندگان و صنایع داخلی خود کوشش می‌کردند تا مردم دیگر کشورهای جهان به جای خرید کالاهای ساخت داخل کشورهای خود، کالاهای آنها را بخرند.[3] برای مرکانتیلیست‌ها تجارت یکی از ابزارهای مهم سیاست خارجی دولت‌ها به‌شمار می‌آمد و از آن برای افزایش قدرت، ثروت و پرستیژ خود در مقایسه با دیگر دولت‌ها استفاده می‌کردند. مناطقی که توسط دولت‌های اروپایی استعمار شدند تأمین‌کننده طلا، نقره و دیگر فلزات گران‌بهای کشورهای اروپایی بودند. کشورهای اروپایی از این ثروت‌ها برای تأمین مخارج و هزینه جنگ‌های خود در سراسر جهان استفاده می‌کردند.[4]
 
حامیان و مدافعان اندیشه مرکانتیلیستی برای تحقق اهداف خود به دولتی اقتدارگرا و پدرسالار نیازمند بودند. این دولت می‌بایست در همه کوشش‌های اقتصادی کشور در جهت برتری یافتن بر رقبا مشارکت می‌کرد و هم‌زمان به تولیدکنندگان حق انحصاری می‌داد. در چنین شرایطی زمینه پیدایی صنعت‌های نو فراهم شد و حتی بردگان و کارگران خارجی را برای تولید و ایجاد صنعت‌ها به‌کار گرفتند و از سود تولیدکنندگان پشتیبانی کردند. شیوه رفتار دولت در این راستا محدودیت واردات و افزایش صادرات، ایجاد موانع گمرکی در برابر واردات و برانگیختن مردم به صادرات بود. مرکانتیلیست‌ها به برپایی شرکت‌های تجاری در مستعمره‌ها معتقد بودند و به‌دست آوردن مستعمره‌ها و کشورگشایی به منظور تهیه مواد خام ارزان و بازارهای فروش را از وظیفه‌های دولت می‌شمردند. این سیاست به استعمار ملت‌ها و رفتار استعماری کمپانی‌ها در ممالک مستعمره انجامید.[5] ترجمه تمامی این اندیشه‌ها چیزی جز استثمار نیست؛ چرا که منطق درونی مرکانتیلیسم با مؤلفه‌هایی مانند وارد کردن مواد اولیه و جذب نیروهای کار خارجی ماهر در راستای استثمار قرار می‌گیرد.
 
استثمار و صنعتی شدن؛ هند
رابطه مرکانتیلیسم با استثمار زمانی بهتر روشن می‌شود که روند صنعتی شدن ناگهانی غرب را بررسی کنیم. در دنیای غرب، در سال‌های قبل از صنعتی شدن در شیوه‌های تحصیل خوراک، تهیه پوشاک و ساختن خانه تغییری احساس نشد. تنها طی چندین سال ناگهان اکثر شیوه‌ها تغییر کرد و ابداعات گسترش یافت. چگونه مسیری با این سرعت طی شد و چرا به غیر از انگلیس، کشور دیگری انقلاب صنعتی را به دنیا عرضه نکرد و پیشگام چنین نهضتی نبود؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت چون تا عصر اخیر تقاضا برای تولید و فرآورده‌های
کلی وجود نداشت. افزون بر این، تا دوره اخیر ثروت به قدر کافی برای ایجاد سیستم فرآورده‌های کلی در دسترس نبود. البته در کنار پول و سرمایه نوع استفاده از آن نیز بسیار مهم بود؛ زیرا وجود ثروت و پول به تنهایی نمی‌تواند راه‌گشا باشد. در عصر مرکانتیلیسم، هیچ کشوری به اندازه اسپانیا دارای طلا و ثروت نبود، اما کاری جز انبار و ذخیره آن نداشت. در مقابل مردمِ تاجر انگلیس به محض دست یافتن به سرمایه و ثروت، آن را در مسیر درآمدزایی به کار می‌گرفتند.[6]
 
برای بررسی اثرگذاری ثروت هند به عنوان یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در انقلاب صنعتی در انگلستان باید تاریخی بیش از دویست سال را بررسی کرد. با برقراری تجارت انگلستان با هندوستان تحولات اقتصادی و اجتماعی در انگلستان در مسیری شروع به حرکت کرد که در نهایت به انقلاب صنعتی ختم شد. در نیمه دوم قرن هجدهم میلادی، اقتصاد اروپا همچنان بر پایه اهمیت پول و توسعه ارضی به منظور دستیابی به ثروت و طلای بیشتر بود؛ حال آنکه اندیشه تجارت آزاد و صدور کالا به بازار سرزمین‌های شرقی و جذب سرمایه و ثروت این مناطق نیز اهمیت ویژه­ای داشت؛ ازاین‌رو تسخیر سرزمین‌های بیشتر، در رأس فعالیت‌های سیاسی دولت‌های قدرتمند اروپا و به‌ویژه انگلستان قرار گرفت. کمپانی هند شرقی عامل مهمی در درآمدزایی بود که با انباشت سرمایه و ارسال آن به انگلیس، تغییر نوع زندگی مردم و پیشرفت آنها را در برداشت. نکته اساسی در نسبت استثمار هند با صنعتی شدن انگلیس، موقعیت این کشور و نیازمندی آن به استثمار است. جزیره­ای بودن انگلستان باعث تقویت نیروی دریایی و مناسبات تجاری دریایی شد. این مسئله زمانی اهمیت خود را بیشتر نشان می‌دهد که بدانیم این سرزمین چندان مستعد پا گرفتن اقتصاد کشاورزی نبود و غلات و مواد مورد نیاز خود را نیز وارد می‌کرد.[7]
 
انقلاب صنعتی
 
انگلستان با پشت سر گذاشتن سلطنت مطلقه و تبدیل آن به سلطنت مشروطه و با واگذاری بخشی از قدرت به طبقه نوظهور بازرگانان، به گسترش مستعمرات خویش پرداخت. در نتیجه فضای مستعمراتی بیشتر فراهم شد و مواد خام اولیه از مستعمرات و به‌ویژه هندوستان در عرصه اقتصادی هر چه بیشتر وارد شد و ثمرات مثبتی برای آن کشور داشت. علاوه بر این، تلاش برای رسیدن به گنجینه‌های هند عاملی برای انجام دادن تحقیقات علمی و تکنیکی شد؛ زیرا بدون وجود پول این کار به پایان نمی‌رسید و به‌تدریج در سایه این ثروت کشتی‌سازی مدرن شد و انواع وسایل و ابزار تسلیحاتی را برای انگلستان فراهم کرد.[8] انگلیس با توجه به کارگاه‌های تولیدی توانست بازارهای گسترده‌ای به‌ویژه در هند برای تولیدات خود فراهم کند. بدین طریق سودهای عظیمی را که از این طریق به‌دست می‌آورد، در توسعه و تکنیک صنایع تولیدی خود به کار بست و با جایگزینی کارخانه به جای مانوفاکتور و کارگاه و استفاده از صنایع ماشینی به جای صنعت دستی به سمت‌وسوی اقتصاد صنعتی پیش رفت. با این شرایط توانست انقلاب تجاری را به انقلاب کشاورزی و سپس انقلاب صنعتی تبدیل کند. واضح است که داشتن ثروت و سرمایه دلیل عمده چنین تغییر بزرگی در بخش صنعت می‌باشد. انگلیس توانست با استثمار هند به کسب و انباشت سرمایه بپردازد. کسب سود از هند از همان ابتدا توسط انگلیس در قالب کارهای تجاری شروع شد که به‌تدریج و با بسط نفوذ در هند شکل غارت و تاراج به خود گرفت و به موتور محرکه انقلاب صنعتی تبدیل شد.[9]
 
انقلاب صنعتی
 
فشرده سخن
نسبت توسعه با استعمار را باید با مطالعه تاریخچه مکاتب و نظریه‌های اقتصادی و تأثیرشان در اوضاع سیاسی ـ اجتماعی به‌ویژه رفتار اقتصادی دولت‌ها درک کرد. پیامد اقتصادی و سیاسی مرکانتیلیسم چیزی جز توسعه‌یافتگی استعماری کشورهای غربی نبود؛ چرا که این اندیشه با دوران رشد سرمایه‌داری و کوشش‌های استعماری اروپاییان در مستعمراتی که در دست داشتند هم‌زمان شد. قرن هجدهم قرنی بود که انگلستان با افزایش مستعمرات و توان دریایی خود از طریق توسعه فنون دریایی و ساخت کشتی‌های بزرگ استعمار را گسترش داد. سیاست‌های استعماری باعث به تاراج رفتن مواد اولیه کشورهای مستعمره، خروج نیروی کار از این کشورها و نهایتا افول هر چه بیشتر آنها در عرصه تجارت و اقتصاد شد. آورده استعمار برای امپراتوری‌های استعماری نظیر انگلستان انقلاب صنعتی بود.

پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. دیوید بالام و مایکل وست، درآمدی بر اقتصاد سیاسی بین الملل، ترجمه احمد ساعی و عبدالمجید سیفی، تهران، نشر قومس، صص 82-84.
[2]. جانی واگی و پیتر گروئن وگن، تاریخ مختصر اندیشه اقتصادی از مرکانتیلیسم تا پول باوری، ترجمه غلامرضا آزاد (ارمکی)، تهران، نشر نی، 1387، صص 21-30.
[3]. لوئی بدن، تاریخ عقاید اقتصادی، ترجمه هوشنگ نهاوندی، تهران، چاپخانه بهمن، ۱۳۴0، صص 3-11.
[4]. یدالله دادگر، تاریخ عقاید اقتصادی، تهران، سمت، چ پنجم، 1398، صص 59-66.
[5]. همان، صص 54-70.
[6]. آرام ضیائی، گفتمان توسعه و تاریخ جهانی (از استعمار تا اهداف توسعه پایدار)، تهران، مروارید، 1401، صص 69-75.
[7]. جواد موسوی دالینی و لیدا مودت، «برتری بریتانیا بر فرانسه در هند؛ مقدمه گسترش اقدامات بریتانیا در خلیج‌فارس»، پژوهش‌های تاریخی، ش 38 (مرداد 1397)، صص 45-48.
[8]. سیدهدایت رضوی، «بررسی زمینه‌های ورود انگلیس به شبه‌قاره هند»، سخن تاریخ، ش 6 (پاییز 1388)، صص 38-42.
[9]. همان، صص 44-46.
https://iichs.ir/vdciw3ar.t1a532bcct.html
iichs.ir/vdciw3ar.t1a532bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما