محمد مصدق و بسترسازی برای رویداد 28 مرداد، در آیینه روایت‌ها و تحلیل‌ها

کودتایی که برای آقای نخست‌وزیر، آبرو خرید!

نوشتار پی‌آمده، برشی است از یک پژوهش بلند و منتشرنشده در باب آغاز و انجام نهضت ملی، که توسط دکتر مجتبی سلطانی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و نویسنده کتاب «خط سازش»، صورت گرفته است. تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران با کسب اجازه از نویسنده محترم، آن را به علاقه‌مندان تقدیم می‌کند. امید آنکه مقبول آید
کودتایی که برای آقای نخست‌وزیر، آبرو خرید!
مصدق، فروکاستن منازعه تاریخی ایران و انگلستان و اراده برای ترک صدارت
در دوران صدارت دکتر محمد مصدق، سیاست وی نسبت به دولت انگلستان، گاه سؤالات مهمی را برمی‌انگیخت. درحالی‌که استعمار انگلیس آماج خشم و نفرت مردم ایران شده بود، وی مبارزات مردم را تا حد اختلافات قابل حل بین دولتین ایران و انگلیس تقلیل می‌داد(1) و بعد از اتمام عملیات اجرایی ملی شدن نفت، برخلاف انتظار افکار عمومی، عناصر انگلوفیل از سوی او در رأس شرکت ملی نفت قرار گرفتند.(2) بعد از فروکش کردن احساسات ضد استعماری مردم و محدود ساختن سطح خواسته‌های سیاسی جامعه به ملی شدن صوری نفت، برخی پژوهشگران برآنند که مصدق خود به‌مرور، زمینه‌های کنار کشیدن خویش را از صحنه سیاست مهیا ساخت. این زمینه‌سازی با انتخابات دوره هفدهم مجلس، که به‌طور ناقص و نیم‌بند انجام گردید و سپس تقاضای اختیارات خلاف قانون اساسی از مجلس، آغاز شد. در همان هنگام مصدق از شاه، تقاضای سمت وزارت جنگ را ــ که تا آن موقع از سوی شاه تعیین می‌شد ــ کرد و به دنبال موافقت نکردن شاه، استعفا داد. به گمان شماری از تحلیلگران، روشن بود که تقاضاهای مصدق هم از مجلس و هم از شاه، با علم به ناممکن بودن آنها، نوعی فرصت‌سازی برای ترک آبرومندانه صحنه بود، اما با قیام 30 تیر سال 1331 به رهبری آیت‌الله کاشانی، مصدق ناچار شد دوباره به صحنه بازگردد. بعد از 30 تیر مخالفت وی با مذهبیون و نفوذ آنها شدت گرفت. او که فدائیان اسلام را دستگیر کرده و به زندان انداخته بود، آیت‌الله کاشانی را با تبلیغات و جوسازی‌های بسیار، در نزد مردم بی‌اعتبار ساخت و او را در عرصه سیاست کم‌تأثیر کرد. گفتنی است مماشات آشکار دکتر مصدق با عاملان کشتار 30 تیر و تلاش برای نجات قوام‌السلطنه، از مسائلی است که در نقد عملکرد مصدق بعد از 30 تیر مطرح شده است. او نه‌ تنها به مجازات جنایتکاران 30 تیر نپرداخت، بلکه بعضی از آنان را نیز به مقاماتی منصوب کرد.(3) مصدق به مدد اختیارات قانون‌گذاری که از مجلس گرفته بود، قانون تندروانه امنیت اجتماعی را ــ که بعدها جزء مستندات تشکیل ساواک نیز شد ــ تصویب کرد تا بتواند به سهولت، مخالفان دولت را تحت پیگرد، محدودیت و بازداشت قرار دهد. او که مجلس را منحل کرد و حکومت نظامی را برپا ساخت، خواسته یا ناخواسته بسترساز سرخوردگی و یأس مردم از دولت ملی و راضی شدن به تسلط و اقتدار شاهنشاهی شد. در خردادماه سال 1332، دولت دکتر مصدق با صدور بخشنامه‌ای اعلام کرد که اگر کارمندان دولت در مجامع و جلسات سیاسی مخالف دولت شرکت کنند، شدیدا تعقیب و مجازات خواهند شد.(4) چنین دستورالعمل بی‌سابقه و مشارکت‌ستیزی، چهره دولت ملی را نزد مردم مشوه می‌ساخت و شائبه گرایش به دیکتاتوری و اثبات دیدگاه مخالفان را فراهم می‌آورد.
 
دکتر محمد مصدق در حال دستبوسی ثریا اسفندیاری بختیاری (سال 1330)
دکتر محمد مصدق در حال دستبوسی ثریا اسفندیاری بختیاری (سال 1330)

مصدق و بسترسازی قانونی برای توفیق کودتا
با بالا گرفتن اختلاف درونی جبهه ملی، عملکرد غیر دموکراتیک دکتر مصدق، زمینه‌سازی‌های حزب توده و اخراج نیروهای مذهبی از صحنه سیاست، شرایط لازم برای موفقیت یک کودتای سریع، کم‌خرج و بدون برخورد با مقاومت مردمی فراهم می‌شد. طبق عرف سیاسی و قانونی کشور، که مصدق به آنها اعتقاد و التزام داشت، شاه می‌توانست در غیاب مجلس نخست‌وزیر را برکنار سازد، اما به علت آشفتگی اوضاع سیاسی و گسترش تجری مردم نسبت به دربار و سلطنت، تغییر دولت از مجرای عادی و طبیعی پیامدهای زیادی داشت، که دستیابی به ثبات را برای دولت آینده بسیار دشوار می‌ساخت؛ ازاین‌رو برای حامیان آمریکایی و انگلیسی شاه، شیوه کودتا ضرورت یافت، اما در حقیقت کودتای 28 مرداد علیه دکتر مصدق و مشی سیاسی او نبود، بلکه کودتایی بود علیه مردم و بالا رفتن سطح مطالبات و آرمان‌های سیاسی جامعه و بسترهای تقویت گرایش‌های انقلابی.
 
در مورد فرمان عزل مصدق از سوی شاه، خودِ دکتر مصدق در دادگاه نظامی پس از کودتا، اصل و نفس فرمان را می‌پذیرد و خود را از مخالفت با فرمان شاه مبرا می‌سازد. هرچند برای توجیه مقاومت خود و جا انداختن اینکه واقعا تصور می‌کرد کودتایی صورت گرفته است، فاصله زیاد بین جملات فرمان عزل را دلیل بر سفید بودن فرمان به امضای شاه و تنظیم کردن آن از سوی دیگران می‌داند و علت نپذیرفتن آن را مشکوک بودن آن ذکر می‌کند.(5) نصرت‌الله خازنی، رئیس دفتر دکتر مصدق، درباره رابطه شاه و مصدق و واکنش وی به فرمان ابلاغی عزل، نکات جدیدی را به عنوان شاهد عینی و درجه اول بیان می‌کند: «حقیقت این بود که این رابطه بد نبود. شاه هیچ‌وقت نمی‌خواست در مقابل دکتر مصدق بایستد. علت اینکه در بیست و پنجم [مرداد سال 1332] شاه را از ایران خارج کردند، فقط برای این بود که نتواند با دکتر مصدق تماس بگیرد، تا مبادا تحت تأثیر او قرار گیرد. روز 25 مرداد که کودتا به نتیجه نرسید، صبح زود دکتر مصدق به من فرمودند: ببینید اعلیحضرت کجا تشریف دارند. من گفتم: آخرین اطلاع این است که در کلاردشت هستند. قرار شد با کلاردشت تماس بگیرم. خبر دادند اعلیحضرت به رامسر تشریف بردند. با رامسر تماس گرفتم، گفتند: اعلیحضرت هواپیما را عوض کردند و نمی‌دانیم کجا رفتند، که بعدا رویتر خبر داد که ایشان به بغداد رفتند... این را باید بگویم که وقتی به شاه فشار می‌آوردند که شما با مصدق همکاری نکنید یا مخالفت کنید، بر ضد او اقدام کنید، شاه زیر بار نمی‌رفت و می‌گفت: ملت پشتیبان دکتر مصدق است و من در مقابل این ملت نمی‌توانم مخالفت کنم. علت اینکه او را از ایران بردند همان بود؛ برای اینکه اگر با دکتر مصدق تماس می‌گرفت و رودررو می‌شد، باز هم شاه رودربایستی داشت و مکاتباتی هم که میان اینها شده، همیشه محترمانه بود و من خودم شاهد بودم».(6)
 
بی‌عملی مصدق در 28 مرداد، منقولات و ارزیابی‌ها
به قول برخی پژوهندگان تاریخ نهضت نفت مانند گازیوروسکی، فخرالدین عظیمی، محمدعلی موحد، شاه تا آخرین لحظه، اقدامی جدی در اجرای طرح کودتا علیه مصدق انجام نداد. حتی ملاقات خصوصی ژنرال شوارتسکف و کرمیت روزولت با شاه نیز، در جلب موافقت وی بی‌نتیجه ماند؛ به‌طوری که طبق سند سیا درباره کودتا به قلم دونالد ویلبر، «مسئولین کودتا تصمیم گرفتند تا کودتا را بدون موافقت شاه انجام دهند یا شاه را به‌طور غیرداوطلبانه با اقدام (کودتا) مرتبط کنند تا به همان نتیجه‌ای برسند که شاه گویا در عملیات مشارکت فعال داشته است»(7) محمدعلی موحد می‌نویسد: «شاه حتی در آن ایام که تیرگی روابط او و مصدق به بالاترین درجه رسیده بود، با روی کار آوردن زاهدی از راه کودتای نظامی مخالفت می‌نمود و حل مسئله نفت را به دست مصدق ترجیح می‌داد. شاه به‌هیچ‌وجه دل خوشی از دکتر مصدق نداشت و برای برکناری او دقیقه‌شماری می‌کرد، اما چنین می‌اندیشید که با اقدام به کودتا یک بار که رسم شد، تاج و تخت او همواره در معرض تهدید قرار خواهد گرفت».(8) به نوشته موحد، دکتر مصدق «در فاصله 25 ـ 28 مرداد با آن موج و احساسات که بالا گرفته بود و فشاری که یاران نزدیکش بر او وارد می‌کردند، شرط احتیاط را فرو نگذاشت و به تغییر رژیم تن در نداد، گویی مسیر حوادث را از پیش می‌دانست... روز 28 مرداد او حتی با نزدیک‌ترین یاران درد دل نکرد و آنچه را که می‌اندیشید، با احدی نگفت و تمام بار مسئولیت را خود بر دوش گرفت».(9)
 
گازیوروسکی در مصاحبه‌ای عدم اقدام مصدق در مقابله با کودتا را به‌رغم آنکه می‌توانست از آن جلوگیری کند، چنین توضیح می‌دهد: «او (مصدق) می‌توانست از انجام کودتا جلوگیری کند و حتی اقداماتی برای خنثی‌سازی آن صورت دهد. ابتدا لازم بود قیمت نفت را تثبیت کند. به نظر من مصدق تلاش کافی مبذول نداشت. اگر قیمت‌ها تثبیت می‌شد، دولت وی سرنگون نمی‌شد. به نظرم مصدق و مردانی نظیر وی، در خیلی جاها به‌خصوص در خاورمیانه، نمی‌توانستند برای مدتی طولانی در سریر قدرت باشند؛ زیرا بسیار تک‌رو و خودمحور هستند. ما می‌بینیم که در زمان وقوع کودتا نیز، مقاومتی صورت نمی‌گیرد. مصدق و یارانش در مقابله با کودتا، اقدام جدی و درخوری انجام ندادند. در جریان کودتا صرفا پنج مأمور سیا مشارکت داشتند، که سن هیچ‌یک از آنان بیش از چهل سال نبود. آنان به جای سلاح و تجهیزات، مقداری پول وارد ایران کردند. در باورم سرنگونی مصدق ازآن‌رو با مشکل جدی مواجه نشد که خود او مقاومت چندانی نکرد. نمی‌توان منکر اقدامات آمریکایی‌ها و عوامل سیا شد، اما دولت ملی هم در برابر کودتا مقاومت چندانی نکرد. آنان موفق نشدند در برابر چند مأمور آمریکایی، مقداری دلار و شبکه‌های داخلی چون برادران رشیدیان و هرج‌ومرج‌طلبان توده‌ای، کار درخور و شایسته‌ای صورت دهند».(10)
 
مهندس احمد زیرک‌زاده، از رهبران حزب ایران و مؤسسان جبهه ملی، ضمن پایبندی کامل به معتقدات حزبی و رهبری مصدق، در تلاش برای تحلیل چرایی کودتای 28 مرداد، مطالب اغلب ملی‌گرایان را تکرار می‌کند، اما به واقعیاتی نیز اذعان دارد. وی یکی از چند علت پیروزی کودتا را بی‌خبری مردم و جلوگیری مصدق از آگاه ساختن مردم می‌داند: «مردم ایران تا صبح روز 28 مرداد با مصدق بودند، اما از آنچه که در آن روز می‌گذشت، بی‌خبر مانده، نتوانستند به یاری‌اش بشتابند و وقتی آگاه شدند، که کار از کار گذشته بود».(11) زیرک‌زاده که از ساعات اولیه روز 28 مرداد در خانه مصدق بود، درباره وقایع آن روز و عدم واکنش دکتر مصدق می‌گوید: «در روز 28 مرداد، اگر خود او [مصدق] مردم را تحریک نمی‌کرد، نمی‌بایستی مانع از حرکت آنها شود، ولی در آن روز واضح بود که دکتر مصدق مردم را در صحنه نمی‌خواهد. از همان ساعات اول که خبر آشوب به نخست‌وزیری رسید، تمام آنهایی که آن روز در خانه نخست‌وزیر [بودند]، بارها و بارها تک‌تک و یا دسته‌جمعی از او خواهش کردند تا اجازه دهد مردم را به کمک بطلبیم، [مصدق] موافقت نکرد و حتی حاضر نشد اجازه دهد با رادیو مردم را باخبر سازیم. من هنوز قیافه خشمناک دکتر فاطمی را در خاطر دارم، که پس از آنکه اصرارش برای باخبر کردن مردم به جایی نرسیده بود، از اتاق دکتر مصدق خارج شده، فریاد زد: این پیرمرد آخر همه ما را به کشتن می‌دهد. مصدق با تقاضای او برای باخبر ساختن مردم مخالفت کرده بود... بر فرض که دکتر مصدق نمی‌خواست مردم را به کمک بطلبد و یا به طغیان [= قیام مردم] کمک کند، قاعدتا نمی‌بایستی از اینکه مردم مطلع شوند، جلوگیری نماید. اصرار دکتر مصدق از خبر ندادن به مردم، به‌خوبی نشان می‌دهد که نمی‌خواست درگیری روی دهد».(12) وی که به‌شدت دل‌بسته مصدق است و مایل است توجیه مناسبی برای رفتار وی داشته باشد، درباره کودتای 28 مرداد این‌گونه جمع‌بندی می‌کند: «بدون تردید دکتر مصدق از تمام همکاران و یاران خود، از آنچه در خفا می‌گذشت آگاه‌تر بود. از دسیسه‌های انگلیس، از فعالیت‌های سیا، کرمیت روزولت و شوارتزکف باخبر بود و چون از سقوط دولت خود مطمئن بود، برای حفظ آبروی ملت ایران، بهتر خواست که دولت ملی با یک کودتای خارجی سرنگون شود تا با یک جنگ داخلی که می‌توانست رنگ ایرانی به خود بگیرد».(13) البته زیرک‌زاده به عنوان شاهد عینی و نزدیک، تمایل مصدق برای افزایش هزینه سقوط دولتش را این‌گونه تصریح کرده است: «مصدق به‌خوبی متوجه بود که به احتمال قوی، به‌زودی با رأی عدم اعتماد مجلس مواجه خواهد شد و او نمی‌خواست با رأی عدم اعتماد مجلس ایران سقوط کند».(14)
 
مهندس عزت‌الله سحابی با نقل قول از مهندس بازرگان، تصریح می‌کند که دکتر مصدق پیش از کودتا، در معرض سقوط و از دست دادن حیثیت خویش بود، اما کودتا برای وی و جبهه ملی آبرو خرید: «بازرگان می‌گفت: اگر کودتای 28 مرداد اتفاق نمی‌افتاد، یک انشعاب دیگر در جبهه ملی می‌شد و از هم می‌پاشید و حیثیت دکتر مصدق مخدوش می‌شد. کودتای 28 مرداد، همه اینها را جمع کرد و آبرویشان را خرید».(15)
 
مهندس بازرگان توضیح همین مضمون را طی مقاله‌ای که در سال 1335 نوشت و متن ویرایش‌شده آن در سال 1386 منتشر شد، این‌گونه می‌نویسد: «[در] نهضت ملی اخیر که توأم با پیروزی درخشان ملی شدن نفت و حکومت ملی سه‌ساله دکتر مصدق است... کج‌سلیقگی، تک‌روی، اصرار بر اعمال عقیده شخصی، جاه‌طلبی، اغراض شخصی و معایب دیگری که فروع و محصولات خودخواهی و منافی با دموکراسی است، به وجه بسیار زننده‌ای از ابتدا جلوه‌گری کرد. صفوف رهبری یکی بعد از دیگری، در بحبوحه شدت مبارزه و ضرورت اتحاد و همبستگی پاره شد. هر کس به سی خود می‌رفت و علم مخالفت برمی‌افراشت... حریف بدون آنکه زحمت و انتظار زیادی کشیده باشد، شاهد پیروزی را با لبخند دعوت در آغوش کشید و وقتی در 28 مرداد با تمام ترس و لرز به خیمه‌های خواب‌رفته ملت زد، سنگرها را خالی دید. چرا؟ برای اینکه ملت به همان صورت متشتت و متفرق، مسلوب‌الاختیار سابق بود. دموکراسی نه در بالا، در جبهه ملی و نه در پایین میان طبقات مردم ریشه ندوانده و حتی فهمیده نشده بود. مردم در دست خود مشاغل و مواضعی نداشتند و بازار، که قدیمی‌ترین و ریشه‌دارترین قلعه مقاومت ملی است، نتوانست بیش از چهار، پنج روز اعتصاب و اعتراض را ادامه دهد. احتیاج به آب و نان و اسارت در دست دولت، او را وادار به تسلیم کرد. به احتمال قریب به یقین اگر تحریکات مخالفین و کودتای 28 مرداد هم پیش نمی‌آمد، رژیم نوجوان ملی ما [= دولت مصدق]، دیر یا زود بر سر اختلافات و اغراض متصدیان و بیکارگی و پرتوقعی مردم، خود به خود متلاشی می‌گردید».‌(16)
 
مخالفان دکتر مصدق معتقدند چون او از سقوط دولت توسط مجلس مطمئن بود، مجلس هفدهم را منحل کرد و راه تغییر دموکراتیک دولت را مسدود ساخت و با کودتا هم مخالفت نکرد و در برابر آن نایستاد تا وی و دوستانش بر اثر سرنگونی با کودتای خارجی وجیه‌المله شوند، اما موافقان و شیفتگان دکتر مصدق، یا پاسخی برای انفعال وی در قبال کودتا ندارند یا آنکه به توجیهات ضعیفی مانند اجتناب از خون و خون‌ریزی و جنگ داخلی متوسل می‌شوند.
 
سیاهه‌ای از عملکرد مصدق، که کودتا را سهولت بخشید
بدین ترتیب می‌توان فهرستی از عملکرد نامناسب و بسترساز کودتا توسط دکتر مصدق، در قبال کودتاچیان را به این شرح ارائه داد:
ـ انتصاب عوامل مشکوک به مشارکت در کودتا، در پست‌های حساس نظامی و نفتی و حکومتی، که با کودتاگران همکاری داشتند؛
ـ عدم مجازات عاملان جنایات 30 تیر و کودتای 25 مرداد، که موجب ایجاد فضای امن برای کودتاچیان شد؛
ـ عدم بسیج عمومی و عدم استفاده از سازمان افسران ناسیونالیست و سازمان افسری حزب توده، در مقابه با کودتا؛
ـ عدم واکنش حقوقی، قانونی، سیاسی و تبلیغی و رسانه‌ای مناسب، در مقابل صدور حکم عزل خود و انتصاب زاهدی و حتی صدور اعلامیه انحلال مجلس در روز 25 مرداد، درحالی‌که 24 مرداد فرمان عزل را از سرهنگ نصیری گرفته بود؛
ـ انفعال و عدم تحرک حزب ایران و نیروی سوم و پان‌ایرانیست‌ها و فراکسیون نهضت ملی و حزب توده در روز 28 مرداد، به‌رغم تحرک و حضور گسترده در سه روز قبل از آن.
ـ صدور اطلاعیه منع تجمع و تظاهرات در بعد از ظهر 27 مرداد و پس از ملاقات با سفیر آمریکا، که منجر به تعویق جلسه هیئت دولت شد، در شرایطی که قرار بود هیئت دولت در همان روز، نسبت به تعیین تکلیف شورای سلطنت تصمیم‌گیری کند؛
ـ سکوت و عدم عکس‌العمل در مقابل حملات گسترده و سازمان‌دهی‌شده هواداران دولت، به رجال سیاسی و نیروها و مطبوعات مخالف مصدق، در روزهای منتهی به کودتا. اشاره شد که هم موافقان و هم مخالفان دکتر مصدق، اصل ضعیف بودن کودتا و امکان و سهولت مقابله دولت مصدق با کودتا را قبول دارند، ولی در مورد انگیزه مصدق از «عدم مقاومت» در برابر کودتا، اختلاف نظر وجود دارد. هواداران ناسیونالیست و توده‌ای مصدق در تاریخ‌نویسی پرتیراژ و جریان غالب، اگر از کنار موضوع عبور نکنند، با تأکید بر مخالفت شاه و انگلیس با مصدق و همراهی آمریکا در کودتا علیه وی، موفقیت کودتا را اجتناب‌ناپذیر می‌دانند. اینان گاهی خطای محاسبه، گاه خطای ناشی از ویژگی‌های شخصیتی و گاه مصلحت‌اندیشی و جلوگیری از بحران‌های بزرگ‌تر و نظایر آن را به عنوان علل و انگیزه‌های عدم مقاومت مصدق و حتی همراهی تلویحی با کودتا علیه دولت خودش ذکر می‌کنند. محمدعلی عمویی، عضو سازمان افسران حزب توده در زمان کودتا، تعجب از انفعال در برابر کودتا را این‌گونه توصیف می‌کند: «تعجب و حیرت همگان نه از بابت کودتا و کودتاگران، بلکه از بی‌عملی و انفعال دولت ملی مصدق بود، با آن همه هوادار و امکانات حکومتی و حزب توده ایران با آن تشکیلات منسجم و سازمان نظامی».(17)
 
مهندس عزت‌الله سحابی درباره بی‌طرفی دانشجویان مسلمان در کودتا علیه دولت مصدق می‌گوید: «ما بچه‌های انجمن [اسلامی دانشجویان]، این نگرانی را داشتیم که توده‌ای‌ها دارند می‌برند، یعنی کشور کمونیستی می‌شود... ما نگران حاکمیت کمونیست‌ها بودیم. بعد از 25 مرداد و شکست کودتای اول، تصور ما این بود که کودتا تمام شده است و ایران دارد به سمت یک جریان کمونیستی می‌رود. این نگرانی موجب شده بود که در آن سه، چهار روز بی‌طرف بودیم».(18)
 
مجتبی سلطانی
دکتر مجتبی سلطانی

دکتر ابراهیم یزدی با اشاره به فضای کشور در دوران کودتا، معتقد است که حتی ملی‌‌گراها نیز، دربار شاه را بر حزب توده و کمونیست‌ها ترجیح می‌دادند: «اگر در آن زمان از هر ملی‌گرایی می‌پرسیدند که بین دربار و کمونیسم [حزب توده] کدام گزینه را انتخاب می‌کنید؟ همگی بدون شک دربار را انتخاب می‌کردند».(19)
 
مهندس عزت‌الله سحابی در تعبیر دیگری از این واقعیت، که کودتای 28 مرداد در واقع مشروعیت‌زایی و آبروآفرینی برای مصدق و جبهه ملی بوده است، این‌گونه سخن می‌گوید: در سال 1334 و در زندان «در آنجا خیلی بحث می‌شد. مسئله‌ای که برای ما مطرح بود اینکه جنبش‌هایی که انجام می‌شود، پیش از آنکه حمله و هجوم یا قدرت دشمن یا طرف مقابلش (استبداد داخلی یا استعمار خارجی یا اتحاد این دو جریان) باعث شکست جنبش شود، اختلافات و تفرقه درونی خود آنها موجب شکست جنبش می‌شود. مهندس بازرگان، که خیلی از ما بزرگ‌تر بود و در رهبری جبهه ملی و با خود دکتر مصدق مربوط بود، می‌گفت این کودتای 28 مرداد به داد جبهه ملی رسید و باعث شد جبهه ملی با آبرو کنار برود».(20)
 
*پاورقی‌ها در دفتر تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران موجودند.
 
https://iichs.ir/vdccxxqi.2bq0m8laa2.html
iichs.ir/vdccxxqi.2bq0m8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما