نگاهی به زمینه‌های تبعید آیت‌الله مهدوی کنی؛

از مسجد جلیلی تا مساجد بوکان

دهه 1340 بود که مسجد جلیلی شور و هیجانی دیگر یافت. این شور و هیجان از حضور امامت جماعتی بود که به فعالیت‌های این مسجد رنگ و بوی دیگری داده بود، اما مدتی نگذشت که سروکله همسایه مزاحم این مسجد پیدا شد و نهایتا کاری کرد که امام جماعت این مسجد سر از بوکان درآورد
از مسجد جلیلی تا مساجد بوکان
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی، یکی از شاگردان بنام امام خمینی(ره)، دارای پیشینه مبارزاتی ارزشمندی است. وی از جمله افرادی است که در سال‌های تبعید امام(ره)، در راه زنده نگه داشتن نهضت اسلامی و شکل‌دهی به حرکت دینی ـ ملی مردم، در متن حوادث قرار داشت و فعالیت‌های او تأثیر بسزایی بر تداوم این نهضت برجای گذاشت. فعالیت‌های مبارزاتی گسترده آیت‌الله مهدوی کنی علیه رژیم پهلوی در دهه 1350ش باعث شد ساواک وی را دستگیر و به شهر بوکان (از توابع استان آذربایجان غربی) تبعید کند. نوشتار پیش رو، به بررسی علل و زمینه‌های دستگیری و تبعید آیت‌الله مهدوی کنی به بوکان و فعالیت‌های ایشان در دوران تبعید اختصاص یافته است.
 
هدایت ِمسجد جلیلیِ تهران؛ برانگیختن حساسیت ساواک
مسجد جلیلی در ابتدای دهه 1340ش فعالیت خود را در تهران آغاز کرد و آیت‌الله مهدوی کنی امامت جماعت آن را عهده‌دار شد. با توجه به شخصیت و جایگاه ایشان در نهضت امام خمینی(ره)، مسجد جلیلی هم ماهیت سیاسی پیدا کرد.1 آیت‌الله مهدوی کنی از هنگام تصدی امامت این مسجد تلاش کرد آنجا را از حالت سکون و رکودی که در سایر مساجد دیده می‌شد، خارج کند و این عامل مهمی در جذب مردم به مسجد بود. فعالیت‌های سیاسی این مسجد با مدیریت آیت‌الله مهدوی کنی زیر پوشش کارهای فرهنگی و اجتماعی انجام و از نظر تبلیغی، رساله امام در آنجا تدریس می‌شد. درواقع این مسجد یکی از اولین پایگاه‌هایی بود که مبارزه با رژیم پهلوی را آغاز کرد؛ البته فعالیت‌های سیاسی آیت‌الله مهدوی کنی در مسجد جلیلی فقط به مواجهه با رژیم پهلوی محدود نمی‌شد.
 
آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی در کنار چند تن از نمازگزاران مسجد جلیلی تهران در آغازین سال‌های اقامه جماعت در آن مسجد
آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی در کنار چند تن از نمازگزاران مسجد جلیلی تهران
در آغازین سال‌های اقامه جماعت در آن مسجد
 
به موازات مبارزه با رژیم شاهنشاهی، مقابله با جریان‌های مارکسیستی نیز در برنامه‌های مسجد جلیلی قرار داشت. برای این منظور از وعاظ و سخنران‌ها دعوت و با روشنگری تلاش می‌شد از گرایش جوانان به آن جریان‌ها ممانعت شود.2
 
در این میان یکی از مسائل مهم، مجاورت مسجد جلیلی ــ به عنوان پایگاه مبارزاتی آیت‌الله مهدوی کنی ــ با ساختمان‌های ساواک بود. استقرار نظامیان و نیروهای ساواک در منطقه‌ای که مسجد جلیلی در آن قرار گرفته بود سبب شد فعالیت‌های آیت‌الله مهدوی کنی در این مسجد، به‌شدت کنترل شود؛ ازهمین‌رو آیت‌الله چند مرتبه به دلیل گزارش‌هایی که ساواک داده بود، به زندان افتاد و بازجویی و به‌شدت شکنجه شد.3
 
آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی در یکی از جلسات «صادقیه» در تهران. در تصویر اسدالله بادامچیان دیده می‌شود (دهه 1340)
آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی در یکی از جلسات «صادقیه» در تهران
در تصویر اسدالله بادامچیان دیده می‌شود (دهه 1340)
 
سخنرانی‌های افشاگرانه‌ آیت‌الله مهدوی کنی در مسجد جلیلی و موضع‌گیری‌های ایشان علیه رژیم پهلوی، باعث شد وی بارها به ساواک احضار و بازجویی شود، اما ایشان هر بار نه‌تنها از مواضع خود کوتاه نمی‌آمد، بلکه با عزم و اراده‌ بیشتری به مبارزه ادامه می‌داد. این مسئله باعث شد ساواک در سال 1354 تصمیم بگیرد او را دستگیر و تبعید کند. در اسناد ساواک دراین‌باره چنین گزارش شده است:
 
«به موجب سوابقى که از نام‌برده بالا در دست است، مشارالیه یکى از روحانیون ناراحت و افراطى است که از هر فرصتى که به‌دست مى‌آورد براى تحریک مردم به اخلال در نظم عمومى و انجام اقدامات علیه مصالح مملکت استفاده مى‌کند. یادشده بالا مسجد جلیلى تهران را به صورت پایگاه فعالیت عناصر اخلالگر درآورده و براى پیشبرد مقاصد خود در جلسات مذهبى مسجد مذکور، به انحای مختلف کوشش مى‌کند مستمعین را تحت تأثیر قرار داده و آنها را براى فعالیت‌هاى اخلالگرانه آماده سازد. با وجود آنکه مکررا به نام‌برده تذکر و توجه داده شده که از اعمال و رفتار خلاف و تحریکات خود دست بردارد، مع‌هذا تاکنون کوچک‌ترین توجهى به تذکرات داده‌شده نکرده و مجددا با اغتنام از فرصت‌هاى به‌دست‌آمده، اعمال سابق خود را دنبال نموده و براى جامه عمل پوشانیدن هدف خود در زمینه اخلال در نظم عمومى و تحریک مردم به ضدیت با یکدیگر همچنان کوشا مى‌باشد».4
 
به این ترتیب آیت‌الله مهدوی کنی به اتهام «اخلال در نظم و امنیت به مدت سه سال اقامت اجباری در منطقه بوکان از توابع مهاباد»5 محکوم شد. بر اساس اسناد ساواک آیت‌الله مهدوی کنی در آخرین روزهای امامت جماعت در مسجد جلیلی تا قبل از تبعید همچنان به فعالیت خود ادامه داده و باعث خشم مأموران امنیتی رژیم ‌شده است:
 
«محترما به استحضار مى‌رساند برابر رأى کمیسیون حفظ امنیت اجتماعى، نام‌برده بالا از تاریخ 6 / 6 / 54 براى مدت سه سال به بوکان تبعید گردیده است، ولى گزارشات واصله از منابع و همکاران
حاکى است که یادشده کماکان در مسجد جلیلى به برگزارى نماز جماعت و وعظ و خطابه مشغول مى‌باشد».
چون این بى‌اعتنایى به قانون ممکن است از طرف مشارالیه به دیگران تزریق گردد و از طرفى احتمال مى‌رود مقامات انتظامى ذی‌صلاح موضوع طرد یادشده را به او ابلاغ نکرده باشند، اقدام هر چه زودتر براى طرد وى ضرورى به نظر مى‌رسد».6
 
تداوم فعالیت‌های مبارزاتی آشکار؛ تبعید به بوکان
فعالیت‌های سیاسی آیت‌الله مهدوی کنی سبب شد پس از چندین بار دستگیری و بازداشت کوتاه‌مدت، هجوم به منزل و ایجاد محدودیت برای سخنرانی، منبر و تدریس، نهایتا در رمضان سال ۱۳۵۳ش ایشان بازداشت و به بوکان تبعید شوند. آیت‌الله مهدوی کنی در خاطرات خود آورده است:
 
«در ماه رمضان سال 1353 من سخنران مسجد جلیلی بودم و هر شب دو مسئله از فتوا‌های آیت‌الله العظمی خمینی را بیان می‌کردم و برای اینکه اسم ایشان را بیاورم، می‌گفتم ایشان در رساله این‌طور مرقوم فرموده‌اند؛ لذا ساواک چندین بار مرا خواست و گفت که تو چرا اسم ایشان را عنوان می‌کنی؟ زیاد که فشار آوردند من در منبرها می‌گفتم: "آقا فرمودند"، این ادامه داشت تا شب 23 رمضان سال 1353، که دعا خواندم و صحبت کردم، در آنجا هم برای بازگشت امام خمینی دعا کردیم و مردم هم آمین گفتند. منبر که تمام شد ما را به کلانتری بردند و از آنجا به بوکان تبعید کردند».7
 
 آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی در تبعیدگاه بوکان (دهه 1350)
آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی در تبعیدگاه بوکان (دهه 1350)
 
نکته جالب توجه این است که اگرچه رژیم پهلوی با هدف بازداشتن و منزوی ساختن آیت‌الله مهدوی کنی به تبعید ایشان به بوکان به‌مثابه یک شهر سنی‌مذهب اهتمام ورزید، حوادث به‌گونه‌ای پیش رفت که بوکان نیز پذیرای ِ این عالم مبارز شد. آیت‌الله مهدوی کنی درباره رفتار محبت‌آمیز مردم بوکان در دوران تبعید گفته است: «بعد از تبعید به بوکان به منزل یکی از مؤمنان آنجا به نام آقای فروزنده رفتم و او از من پذیرایی گرمی کرد. من خاطره پذیرایی او را ... فراموش نمی‌کنم؛ همچنین فراموش نمی‌کنم مردم بومی بوکان، که کرد و اهل سنّت بودند، نسبت به حقیر بیش از حد انتظار اظهار محبت می‌کردند».8
 
ایشان در ادامه خاطرات خود درباره روزهای تبعید در بوکان نوشته است:
 
«... مردم آنجا با اینکه سنی بودند به من خیلی احترام می‌گذاشتند. آنها چون روحانی خود را ماموستا می‌نامند مرا هم ماموستا می‌گفتند. من به هر مغازه‌ای که برای خرید لوازم‌ می‌رفتم، مثلا اگر قصابی بود و صف بود یا دو سه نفر ایستاده بودند، قصاب می‌گفت: ماموستا میهمان ماست و احترام او واجب است؛ اجازه دهید ایشان را اول رد کنیم تا معطل نشود. در هر مغازه‌ای می‌رفتم صندلی می‌گذاشتند، چای می‌آوردند... مرا مقدم می‌داشتند و می‌گفتند: ایشان میهمان ماست».9
 
آیت‌الله مهدوی کنی در دوران تبعید در بوکان نیز به فعالیت‌های دینی ـ سیاسی خود ادامه داد و در مساجد و حسینیه‌های شهر، که به آذربایجانی‌ها و شیعه‌های آنجا تعلق داشت، نماز جماعت برگزار می‌کرد و بحث‌های مذهبی عنوان می‌نمود؛ بنابراین حربه تبعید کارساز نیفتاد و آیت‌الله به‌واسطه شخصیت اسلامی و انقلابی که داشت با اقبال مردم بوکان، اعم از سنی‌مذهب‌ها و شیعیان مهاجر، مواجه شد.
 
پس از چند ماه تبعید، آیت‌الله را از بوکان به مهاباد و سپس به تهران انتقال دادند. بر اساس اسناد ساواک وضعیت جسمی آیت‌الله مهدوی کنی در شهرستان محروم بوکان به دلیل نبود امکانات پزشکی بسیار سخت بوده است.10 در همین زمان پس از اعترافات وحید افروخته و روشن شدن نقشه ایشان در پرونده دیگری که از پرونده عمومی طرفداری از امام(ره) سنگین‌تر بود، مجددا به تهران اعزام و در کمیته‌ مشترک ضد خرابکاری و ساواک زیر بازجویی و شکنجه‌های جسمی و روحی قرار گرفت. بخشی از اتهامات ساواک به ایشان ارتباط با مبارزان ضد رژیم و کمک به خانواده زندانیان سیاسی بود. دوران تبعید آیت‌الله مهدوی کنی سرانجام در سال 1356 به پایان رسید و ایشان مجددا به اقامه نماز جماعت در مسجد جلیلی پرداخت.
 
آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی در کنار چند تن از نمازگزاران مسجد جلیلی تهران در آغازین سال‌های اقامه جماعت در آن مسجد
آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی در کنار چند تن از نمازگزاران مسجد جلیلی تهران
در آغازین سال‌های اقامه جماعت در آن مسجد
 
فرجام سخن
با گسترش فعالیت‌های انقلابی و مبارزاتی آیت‌الله مهدوی کنی با محوریت مسجد جلیلی و موفقیت ایشان در جذب گروه‌های اجتماعی مختلف و جوانان به فعالیت‌های انقلابی و اسلامی، رژیم پهلوی به‌شدت احساس خطر کرد؛ ازهمین‌رو ساواک پیشنهاد داد که آیت‌الله مهدوی کنی را سه‌ساله به بوکان در استان آذربایجان غربی تبعید کنند. در حقیقت، ساواک قصد داشت با تبعید آیت‌الله مهدوی کنی به بوکان، پایگاه وی در تهران را خاموش کند، اما وقتی وی پس از ورود به بوکان با استقبال مردم مواجه شد رژیم پهلوی دریافت که این سیاست با شکست مواجه شده است؛ چرا که مردم بوکان نیز آماده مبارزه با رژیم پهلوی بودند و حضور شخصیت مبارزی چون آیت‌الله مهدوی کنی فرصت مناسبی برای آنها بود.

پی نوشت:
 
1. پروین قدسی‌زاده، تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 25.
2. محمدعلى موظف رستمى، آیین مسجد، ج 2، تهران، گویه، 1382، ص 59.
3. مهدی قیصری، یار امام، یاور رهبر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1395، ص 16.
4. یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1385، ص 12.
5. همان، ص 13.
6. همان، ص 14.
7. غلامرضا خواجه سروی، خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 149.
8. همان، صص 150-151.
9. همان، ص 153.
10. یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 53.
https://iichs.ir/vdchmkni.23nz-dftt2.html
iichs.ir/vdchmkni.23nz-dftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما