نسبت صهیونیسم و نژادپرستی؛

چگونه یک ایدئولوژی جهان را فریب داد؟

از کوه صهیون تا شعار «سرزمین بدون ملت»، صهیونیسم سیاسی با جعل تاریخ و افسانه‌سازی، بنیان یک پروژه نژادپرستانه را بنا کرد، اما پشت این اسطوره‌ها چه واقعیت‌هایی نهفته است؟
چگونه یک ایدئولوژی جهان را فریب داد؟
 
مقدمه
صهیونیسم به‌عنوان یک حرکت سیاسی، در نیمه دوم قرن نوزدهم شروع به رشد کرد. در دهه آخر این قرن، فعالیت رهبران آن شدت گرفت و هم‌زمان با آغاز جنگ جهانی اول، پیوند منافع قدرت‌های بزرگ اروپا و آمریکا با حرکت صهیونیسم در خاورمیانه، به ایجاد یک کشور یهودی در فلسطین انجامید. با این مقدمات، از زمان انتشار کتاب «دولت یهود»، اثر تئودور هرتسل، جنبش صهیونیستی با حمایت دولت‌های استعمارگر اروپایی، کار خود را در زمینه آموزش و آماده‌سازی درونی یهودیان جهان، به‌ویژه یهودیان اروپا و تبدیل مفهوم «دولت یهود» به آرمان مذهبی و نژادی برای قوم یهود متمرکز ساخت.
 
 
چگونه غرب آسیا آبستن بحران شد؟
 

راز پیش‌‌نویس‌‌های بی‌شمار اعلامیه بالفور
 

چرا اعلامیه بالفور توسط دولت انگلستان صادر شد؟
 
 
 
 
تاریخ‌نویسان معاصر اروپا نیز تمام تلاش خود را به کار بردند تا صهیونیسم و سپس دولت صهیونی اسرائیل را توجیه کنند. در این آثار کوشش می‌شود دولت صهیونیسم را جانشین منطقی و ادامه روند طبیعی دولت‌های عهد عتیق سرزمین فلسطین به مردم دنیا معرفی کنند؛ بنابراین محققان و مورخان استعمار، توجیه‌گر مسائلی شدند که از حقانیت یا توجیه تاریخی برخوردار نبود. در این پژوهش تلاش شده است ضمن بررسی خمیرمایه اصلی اندیشه صهیونیستی، هَمرَوی صهیونیسم و نژادپرستی از لحاظ تاریخی تبیین شود و به «خود خاصه‌بینی»، اسطوره‌سازی‌های جعلی تاریخی و دروغ‌پردازی آنها اشاره گردد.
 
چگونه یک کوه، بهانه‌ای برای سلطه‌جویی شد؟
صهیونیسم از واژه «صهیون» گرفته شده است. صهیون نام کوهی در بیت‌المقدس است که یهودیان آن را زادگاه حضرت داوود می‌دانند. به تعبیر دیگر، صهیون یکی از چهار کوه مهم در شهر قدس است که یهودیان معتقدند از جهت تاریخی به‌خاطر وجود «یهوه»، خدای یهود در این سرزمین، نوعی تقدس کسب کرده است؛ ازاین‌رو، به تعبیر محافل صهیونیستی، صهیونیسم با قومیت، نژاد و ملت هم‌بسته است و به نوعی در تفکر آنان اندیشه‌ای نژادپرستانه وجود دارد.[1] با توجه به این مطلب، مکتب صهیونیسم برای توجیه توسعه‌طلبی‌ها و تجاوزات خویش به دیگر قومیت‌ها، افسانه‌هایی از یک قدرت تاریخی متعلق به نژاد خود جعل می‌کنند و هدف خود را احیای گذشته وانمود می‌سازند. احیای این تاریخ جعلی «حق تاریخی» به سرزمین‌های دیگر نیز کشیده می‌شود تا جایی که مرزهای خیالی و دائما در حال تغییر و گسترش را رسم می‌کنند که برگرفته از دو مؤلفه موهومی
عظمت نژادی و رسالت الهی است.
 
نقشه فلسطین از سال 1918 تا 2017م
نقشه فلسطین از سال 1918 تا 2017م
 

تولد شوم؛ صهیونیسم چیست؟
 

تولد شوم: ارض موعود؛ قوم برگزیده!؟
 

داستان یک افسانه که به نقشه جنگ بدل شد
 
 
 
 
 
در این اندیشه موهوم و افسانه‌ای، از همسایگان خود دشمنانی که هر آن موجودیت نژاد آنان را تهدید می‌کنند، سر در می‌آورد و «خود خاصه‌بینی» و جداسری خود از دیگر ملت‌ها و تمدن‌ها محصول مشترک این خواسته اصلی قوم یهود است؛ ازاین‌رو، ترکیب صهیونیسم مذهبی با صهیونیسم سیاسی یک تابوی لمس‌ناشدنی و یک انطباق مصنوعی ایجاد می‌کند که هرگونه انتقاد از آن به «یهودستیزی» منجر می‌شود و هرگونه اقدام ایجابی برای گسترش آن، امری اخلاقی و ارزشمند به‌شمار می‌آید.[2] صهیونیسم با تکیه بر این میراث، برای رشد و تقویت روحیه انتقام‌جویی، و تمجید و ستایش از قدرت و تحقیر ضعف و سستی اقدام کرد. هدف صهیونیسم نیز آفریدن شخصیت یهودی جدیدی بود که انتقام را تقویت کند و با جدا کردن یهودیان از انسان‌های دیگر، آنان را از انسانیت تهی نماید.[3]
 
از طرف دیگر، جنبش صهیونیستی یک حرکت مستقل و متکی به خود نبود، بلکه هم‌زمان با رشد رقابت‌های استعماری و امپریالیستی در اروپا به‌وجود آمد و حیات آن در سال‌های قبل از 1948م به قدرت‌های استعماری اروپا (آلمان و انگلستان) و سپس آمریکا وابسته بود؛[4] ازاین‌رو، حق تاریخی و ارتباط قوم یهود با حکومت باستانی اسرائیل در فلسطین از اساس نادرست است. واقعیت‌های تاریخی نشان می‌دهد که عبری‌ها نخستین ساکنان سرزمین فلسطین نبودند، بلکه اسلاف اعراب کنونی جزء اولین ساکنان فلسطین به‌شمار می‌آمدند؛[5] ازاین‌رو، فلسطین یک سرزمین عربی است و یهودیان، چه در زمان قدیم و چه در زمان معاصر، تجاوزگرانه وارد آن شده‌اند. پیامد این سیاست، تروریسم نژادپرستانه صهیونیستی و ساختار ایدئولوژیکی و سیاسی آن است؛ ازاین‌رو، شعار «سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین» تنها از طریق زور و تغییرات جمعیتی مورد نظر این رهبران اجرا و تدوین شد.[6] فرقه صهیونیسم برای نژاد خود رسالت نجات جهان و ایجاد نظم نوین را قائل است و دیگر نژادها را پست و محکوم به سلطه خویش می‌داند و این تحکم و ماندگاری را با کمک افسانه‌سازی‌های تاریخی کامل می‌کند؛ افسانه‌هایی که برگرفته از دو مؤلفه «کویر تاریخی» و «افسانه نژادی» است.
 
الف) افسانه کویر
هنگامی که صهیونیسم سیاسی از زمان انتشار کتاب تئودور هرتسل درباره دولت یهود به‌وضوح فرمول‌بندی شد، به حضور مردم فلسطین نه در این کتاب و نه در مجالس پایه‌گذاری نهضت جهانی صهیونیسم، حتی اشاره‌ای نشد. در نظر نگرفتن وجود مردم فلسطین، یکی از اصول مسلم و اساسی صهیونیسم است و این اصل مسلم ریشه و منشأ تمام جنایات بعدی آنهاست. خانم گلدا مایر، تنها نخست‌وزیر زن دولت اسرائیل، در روزنامه «ساندی تایمز» مورخ 15 ژوئن 1969م اعلام کرد: «این طور نیست که تصور کنیم یک خلق فلسطینی در فلسطین وجود داشته که خود را به‌عنوان یک خلق فلسطینی تلقی می‌کرده‌اند، و ما آمده‌ایم و آنها را بیرون کرده و کشورشان را گرفته‌ایم. آنها اصلا وجود
ندارند».[7] ازاین‌رو، براساس این توهم‌سازی، پس از تبدیل فلسطین به یک «کویر تاریخی»، صهیونیست‌ها این سرزمین را به یک «کویر جغرافیایی» بدل می‌کنند و بنا به فرمول مشهور «اسرائیل زانگویل، یک سرزمین بدون سکنه، برای مردمی بدون زمین» را جعل می‌نمایند.[8] بنابراین بنزیون دینور، اولین وزیر آموزش ملی دولت اسرائیل و دوست صمیمی بن گوریون، در مقدمه کتاب تاریخ هاگاناه از انتشارات سازمان صهیونیسم می‌نویسد: «در کشور ما جا برای کسی به‌جز یهودیان نیست».[9]
 

 تولد شوم: اولين كنگره صهيونيست‌ها و مصوبات آن
 

تولد شوم؛ همایش صهیونیست‌ها در لندن برای حمایت از اعلامیه بالفور (همایش اپرای لندن)
 

تولد شوم؛ همایش صهیونیست‌ها در حمایت از اعلامیه بالفور (همایش کینگزوی)
 

تولد شوم؛ سخنراني مهم حيم وايزمن رئيس فدراسيون جهاني صهيونيست در انگليس (1917)
 

تولد شوم: طرح‌هایی برای اسرائیل در قرن‌های هفدهم و هجدهم
 
 
 
 
همچنین ژوزف وایتز، رئیس سابق بخش استعمارگری «آژانس یهود» در فردای جنگ ژوئن 1967م نوشت: «در این کشور، جا برای دو ملت نیست».[10] به همین خاطر، روند مهاجرت به فلسطین و اسکان در این سرزمین یکی از اهداف اصلی برهم‌زدن تعادل نژادی در این منطقه است.[11] در تکمیل این فرایند، دیگر افسانه تاریخی بنیان‌گذار صهیونیسم، همانا تداوم نژاد، دلتنگی و حسرت دائم بازگشت است.
 
ب) افسانه نژادی
اندیشه صهیونیسم می‌کوشد با سلسله‌نسب‌های جعلی همه یهودی‌های جهان را بازماندگان فقط یک «نژاد» قلمداد کند که جملگی به فرمان خداوند به زمین «موعود» آمده‌اند؛ بنابراین، برای حفظ خلوص نژاد و مذهب و پیشگیری از هر نوع تداخل و امتزاج یهودیان با ملت‌هایی که یهودیان در بین آنها می‌زیستند، قوانین خشن ممانعت از ازدواج با زنان غیر یهودی را وضع کردند. قوانین امتیاز و خودبرتربینی نژادی، به نحوی استثنایی خشن و قاطع بودند: «از مردم کشورها و زنان بیگانه فاصله بگیرید».[12]
 
تفکر نژادی، همانا مفهوم عشیرتی جوامع هم‌خون بود که یک شجره‌نسب افسانه‌ای در اثبات آن فراهم می‌شد؛ درنتیجه پس از اشغال قدس و تشکیل دولت صهیونیستی، نژادپرستی به شکل دولتی و قانونی درآمد تا جایی که در نقد این روش حُکمرانی مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1975م طی قطعنامه‌ای اعلام کرد: «صهیونیسم شکلی از نژادپرستی است».[13] علت تصویب چنین قطعنامه‌ای، وجود تبعیضات قانونی در قانون اسرائیل علیه اعراب بود. افزون بر این، در قطعنامه 3379 مجمع عمومی سازمان ملل، ضمن نژادپرست عنوان کردن رژیم صهیونیستی، به شدیدترین لحن صهیونیسم را خطری برای صلح و امنیت جهانی برشمرده و آن را محکوم و تمامی کشورها را به مقابله با این ایدئولوژی نژادپرستانه و امپریالیستی دعوت کرده است.[14] از طرف دیگر، صهیونیسم تلاش می‌کشود با جهت‌دهی و بازنمایی واژگونه، ملت عرب را به چشم زیردست و
بی‌ارزش جلوه دهد؛ ازاین‌رو در داستان‌های کودکان در دولت نامشروع اسرائیل، دیدگاه‌های نژادپرستانه وجود دارد که بر دو مؤلفه استوار شده است: نخست، عرب عقب‌مانده در مقابل یهودی پیشرفته؛ دوم، عرب ترسو در مقابل یهودی شجاع؛[15] ازاین‌رو، آنها تلاش می‌کنند خودبرتربینی و ادراک‌سازی مفهوم شخصیت عرب را با دیدگاه‌های نژادپرستی و تاریخی صهیونیسم، مجعول و وارونه جلوه دهند.
 
ساخت یک دیوار حائل جدید در شمال کرانه باختری توسط رژیم صهیونیستی
ساخت یک دیوار حائل جدید در شمال کرانه باختری توسط رژیم صهیونیستی
 
نتیجه
صهیونیسم سیاسی پدیده‌ای اساسا استعماری است و تلاش می‌کند با جعل اسطوره‌های مذهبی دروغین و توهم افسانه‌های تاریخی، سیاست ملی‌گرایانه و نژادپرستانه را برای سیطره اقلیتی فراهم کند که به این سرزمین مهاجرت کرده‌اند. رویکردهایی نظیر «اساسا فلسطین وجود ندارد» یا «جایی برای هر دو ملت یهود و عرب یافت نمی‌شود»، انگاره‌هایی از تمایزات نژادی و نتیجه طبیعی و عمومی استعمار و در نتیجه تکامل ایدئولوژی صهیونیسم است. سیاست‌های رژیم غاصب از بدو تأسیس آن تا کنون، چیزی جز جنگ، کشتار، نسل‌کشی نژادی و رفتارهای غیرانسانی نبوده است؛ درنتیجه راندن اعراب و جایگزین ساختن یهودیان یکی از اقدامات نژادپرستانه و وحشیانه دولت صهیونیسم در مناطق اشغالی است.
 

تولد شوم؛ قتل‌های صهیونیستی در مناطق فلسطینی
 

تولد شوم؛ قتل‌ عام آوارگان تل زعتر در لبنان با همکاری صهیونیست‌ها ـ سال 1976
 

تولد شوم؛ قتل‌عام‌های صهیونیستی (دیریاسین)
 

تولد شوم؛ قتل‌عام در اردوگاه‌های صبرا و شتیلا، سپتامبر سياه 1982
 

تولد شوم؛ گزارش کمیسیون اسرائیلی کاهان درباره کشتار صبرا و شتیلا
 

تولد شوم؛ گزارش كميسيون تحقيق Nordic (اسلو) درباره قتل عام صبرا و شتيلا
 

تولد شوم؛ گزارش کميسيون تحقيق سازمان ملل درباره قتل‌عام صبرا و شتيلا
 

تولد شوم؛ نژادپرستی از نوع صهیونیستی «آنها» و «ما»
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. محمدامیر شیخ نوری، صهیونیسم و نقد تاریخ‌نگاری معاصر عرب، تهران، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1387، ص 141.
[2]. روژه گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمه نسرین حکمی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ دوم، 1369، ص 8.
[3]. احسان ادیب مرتضی، تروریسم صهیونیستی؛ ماهیت، تاریخ و واقعیت‌ها، ترجمه محمدرضا بلوردی، تهران، مؤسسه مطالعات اندیشه‌سازان نور، 1388، صص 111-112.
[4]. حمید احمدی، ریشه‌های بحران در خاورمیانه، تهران، انتشارات کیهان، 1369، ص 4.
[5]. همان، ص 8.
[6]. احسان ادیب مرتضی، همان، ص 119.
[7]. روژه گارودی، همان، ص 38.
[8]. همان، صص37-38.
[9]. همان، ص 39.
[10]. همان‌جا.
[11]. ناهوم سوکولوف، تاریخ صهیونیسم، ج 1، ترجمه داود حیدری، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1377، ص 268.
[12]. عهد عتیق، عزرا، باب 10، آیه 11.
[13]. محمدامیر شیخ نوری، همان، ص 273.
[14]. محمد احمدی (به کوشش)، پژوهه صهیونیت (مجموعه مقالات)، تهران، مؤسسه فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه، 1376، ص 312.
[15]. عادل توفیق عطاری، تعلیم و تربیت صهیونیستی، ترجمه مجتبی بردبار، تهران، مؤسسه زیتون، 1368، ص 193.
 
https://iichs.ir/vdcjmhe8.uqeiozsffu.html
iichs.ir/vdcjmhe8.uqeiozsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما