پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
در متن «اعلامیه استقلال سال 1948» که پس از اشغال فلسطین، توسط رهبران صهیونیست به تصویب رسید، به صراحت بیان شده است که «تمام شهروندان کشور اسرائیل صرفنظر از جنس، مذهب و قومیت، در برابر قانون برابرند.» 1 ولی این مسئله هرگز به صورت قانون در نیامد و جامه عمل نپوشید. از همان روزهای اول اشغال فلسطین به جای تساوی و برابری، مسئله «آنها» و «ما» به وجود آمد و یک «کاست اسرائیلی» شکل گرفت. آزادی نژاد و مذاهب از بین رفت و اعلان شد که اسرائیل، کشور همه یهودیان جهان است. یهودیان طبقه برگزیده جامعه شناخته شدند و سایرین به اجبار در طبقات دوم و پایینتر قرار گرفتند. اعراب تمام حقوق و مزایای خود را از دست دادند و اسرائیل یک کشور طبقاتی به تمام معنا شد.
کمکم بین یهودیان اسفاری یا خاورمیانهای و یهودیان آفریقایی، با یهودیان اشکنازی، اروپایی، هم فاصله افتاد، و تنها همین گروه اخیر الذکر صاحب مقام و جاه و جلال شدند. در واقع، قدرت به دست آنهایی افتاد که نه یهودی، بلکه کسانی بودند که «نظرات صهیونیستی» داشتند. بعدها، حتی قانونی از کنشت، مجلس صهیونیستها گذشت که به موجب آن، کسانی که «خون اسرائیل در رگهایشان» نبود، «اجازه شرکت در انتخابات اسرائیل را نداشتند.» 2
دکتر آلفرد لیلی ینتال کتاب ارزشمندی تحت عنوان «... اسرائیل به چه قیمت؟» نگاشته است. جواب این سئوال را همکیش محترم ایشان ماکسیم گیلان یهودی در کتابی به نام «اسرائیل چگونه ماهیت وجودی خود را از دست داد!» 3 با طعنه به درستی داده و نوشته است: «اسرائیل حاضر است هر قیمتی را برای جلوگیری از مخلوط شدن با اعراب بپردازد.» 4 لازم است به «آنها» فهماند که باید فلسطین را ترک کنند و «به صحرا بروند»؛ زیرا «در میان ملل متمدن یهودیان بیگمان پاکترین نژادند.» 5
این عقده خویشتن برتربینی تنها در میان مردم کوچه و بازار اسرائیل که سعی دارند خود را مالک و مردمانی نیرومند نشان دهند، وجود ندارد. بلکه، در میان مردان مذهبی هم به کرات دیده میشود. برخورد ناجوانمردانه یهودیان اسکان یافته در مناطق اشغالی یا فلسطینیان، بر طبق دستور آن خاخامهای نژادپرستی است که در «روزنامه مذهبیون کرانه باختری» در مقالهای با این عنوان به چاپ رسیده: «آنهایی که از ما خواهان رفتار انسانی با همسایگانمان ]عربها[ هستند، هالاچا ]شریعت[ را بد تعبیر میکنند و از فرمانهای مشخص غافلند.» نویسنده دیگری با آوردن بخشهایی از تلموذ ]شریعت شفاهی یهود[ نوشته است: «... مطابق آن، خداوند از خلق اسمائیل و اعقاب او متأسف است و کافرها مردمانی هستند همچون حیوانات.» آنها باید «به خدمت» فاتحان یهودی خود در آیند، «حقیر و پست» باشند و «سرهایشان را در اسرائیل بلند نکنند...» 6
به اعتقاد او: «بین قانون اسرائیل ]تورات اسرائیل[ و انسانگرایی ]اومانیسم[ دهری امروزی، هیچ رابطهای وجود ندارد.» 7
ناهیوم گلدمن که بیگمان از جمله معماران ساخت کشور اسرائیل محسوب میشود، نوشته است: «مردم یهود یک پدیده تاریخی و استثنائی هستند. این مردم در عین حال که یک ملت هستند، یک واحد مذهبی و یک نژاد حافظ یک تمدن خاص هستند. با یک تصور واحد غیریهودی از ملت و مذهب، نمیتوان این پدیده استثنایی و تاریخی را تعریف کرد ... ما ملتی جهانی هستیم که به نحوی به اسرائیل وابستهایم.»
مهمترین قسمت از نوشته نامبرده این قسمت میباشد که اذعان کرده است: «اسرائیلیان توضیحناپذیرترین جامعه در تاریخ بشری هستند.» 8
ناهیوم گلدمن فراموش کرده است که عده کثیری از جمعیت اسرائیل را اشکنازیها تشکیل میدهند که از نژاد اسحق فرزند حضرت ابراهیم نیستند. آنها به قول آرتور کسلر یهودیان «کنار رود ولگا» هستند و نه یهودیان «کنار رود اردن». آنها اگر از نژاد هون با لقب «یأجوج و مأجوج» 9 نباشند، بدون شک از قبیله بنی اسرائیل نبودهاند و با دوازده سبط یعقوب پیغمبر هیچ نوع بستگی خونی و نژادی ندارند. این گروه «قبیله سیزدهم» را تشکیل میدهند. «... اختلاف بین یهودیان سفاردین و یهودیان اشکنازی مشهود است. اغلب سفاردها «دولیکوسفالی Dolichocephalic» «درازسر» و «اشکنازی Brachicephalic» «پهن سر» هستند ...» محققان «... این اختلاف را دلیل دیگری برای اثبات اختلاف نژادی یهودیان «خزری ـ اشکنازی» 10 و «سامی ـ سفاردی» میدانند.» 11
در سفر پیدایش «این کلمه ]اشکناز[ نام یکی از پسران جومر است که پسر «یافث» بود. به علاوه، اشکناز برادر توجرمه ]و نوه یأجوح[ است که خزرها به گفته پادشاه یوسف او را جد خود میدانستند.» 12
در هر حال، آنچه از تحقیقات مردمشناسان به دست آمده، این است که «وجود نژادی یهودی» را انکار میکنند. در حقیقت، کوشش برای نشان دادن این نکته که یهودیان یک قوم یکدست و از یک گروه «نژادی» و خونی هستند، بیثمر است. چون آنها هرگز نژاد خالصی نبودهاند، حتی از زمان حضرت موسی علیهالسلام. این «فرقه مذهبی» در طول مهاجرتهای خود و پراکندگی در ممالک مختلف، با ازدواج با اقوام و ملل دیگر یکپارچگی نیم بند خود را هم از دست دادهاند. حتی پیامبران آنان نیز همچون حضرت داود و حضرت سلیمان با دخترهایی از اقوام دیگر پیمان زندگی بستهاند. حضرت سلیمان که از مادری از قبیله حتی 13 زاده شده بود، خود با دخترهایی از قبیلههای موآیی، ادونی، صیدونی و بسیاری از قبایل ساکن فلسطین و اطراف آن همچون ملکه سبا و حتی با «دختر فرعون» ازدواج کرده است و از این طریق بر خلوص نژاد یهود لطمه وارد شده است. در کتاب مقدس تورات نیز این نکته به روشنی یاد شده است که «از آغاز، قبیله بنیاسرائیل از نژادهای مختلف تشکیل شده بود». و سرمشق آنان، ازدواجهای رؤسای قوم با غیر یهودیان بوده است.
آرتور کسلر اختلاط نژاد یهودیان از نژادهای گوناگون در دین مقدس یهود را نشان داده است. قبایلی که در طول زمان به دین حضرت موسی علیه السلام گرویدهاند، همچون «فلاشاهای سیاهپوست حبشی و یهودیان چینی کایی فنگ، و یهودیان سبزه روی یمنی، و بربرهای یهودی صحرای آفریقا که به قوم طوارق شباهت دارند، تا خزرهای یهودی» 14 از لحاظ ژنتیکی بر نژاد یهود اثر داشتهاند و در خلوص و یکدست بودن آن، اثر عمیق گذاشتهاند. این «چند نوع بودن تغییرات ژنتیکی گروههای خونی آنان» هر نوع احتمال وجود یکدست بودن نژاد یهود را از بین برده است.
لذا، با توجه به نکات یادشده در بالا، هر نوع بحث در مورد یکدست بودن نژاد یهود، کاری بیهوده، و ادعایی، بیمعناست و هر آئینه آن را بپذیریم، این مسئله خود به قول مورخ انگلیسی الکس وینگرود 15 خود: «یکی از منابع عجز و درماندگی» قوم یهود است. 16
این «توضیح ناپذیرترین جامعه در تاریخ بشر» نظام ]مراتب نژادی[، سفاردین و اشکنازی را در اسرائیل برای ایجاد «تفرقه در صفوف مردم زحمتکش» برقرار کرده است و آن را «به منزله سلاحی علیه اعراب به کار میبرد.» 17
ایوانف از زبان یکی از نویسندگان چنین نقل میکند: «در هیچ کجای دنیا تقسیم مردم به طور افقی، عمودی و مایل و به مربع و دایره، همچون اسرائیل نیست و برای ساده کردن موضوع گفته میشود که این تقسیمبندیها بر طبق یک طرح و الگوی نژادی و قومی انجام میگیرد.» 18 وقتی مقام و مرتبه یهودی اشکنازی یا اروپایی از یهودی خاورمیانهای یا سفاردینها بالاتر باشد، این مسئله شکافی در کل جمعیت جامعه که دولت میخواهد از آنها ملت بسازد، فراهم میسازد. و همیشه از میان آن شکافها که بین مردم یک کشور وجود دارد، مشکلات اجتماعی حادی عیان میشود.
ایوانف از مجله «نیوزویک» سال 1965، مطلبی را درباره مهاجرت یهودیان، در کتاب خود به این شرح آورده است به این شرح:
«از سال 1948 تاکنون [1965] بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر یهودی به اسرائیل مهاجرت کردهاند. اینها از 49 کشور جهان آمدهاند و به هفتاد زبان سخن میگویند. با این مهاجرتهای گروهی، چیزی به وجود آمده که اسرائیل «ثانی» نام گرفته است. 60% این جمعیت، تبار شرقی دارند. اینها یهودیان آفریقا و آسیا و خاورمیانهاند. دید و نظرگاه فرهنگی و اجتماعی ایشان با دید و نظرگاه ]اشکنازیم[ یعنی یهودیان اروپایی تبار فرق دارد ... شکاف و فاصله موجود بین آنان از حدود ارقام خشک فراتر میرود.» 19 یکی از خاخامهای یهودی عراقی با تأثر بسیار میگوید: «اشکنازیمها نمیخواهند ما سر بلند کنیم. ما در زیر هستیم و آنها در صدر. ما از دست تبعیض نژادی به اسرائیل پناه آوردهایم و حالا آن را در اینجا میبینیم.»
جالب است که این مسئله تبعیض نژادی، ذهن یهودیان معتقد را نیز به خود مشغول داشته است. زرومسکی یکی از نویسندگان اسرائیلی در این زمینه نوشته است: «تا به امروز، هنوز مشخص نشده است که چه کسی را باید یهودی دانست. لکن در اینکه چه کسی را باید بیگانه دانست، تردید نیست. در این زمینه، رفتار بسیار موهنی با اشخاص میشود.»
یکی از اتباع اسرائیل، ]در سال 1960[ داستان جالبی را برای اثبات یهودی بودنش نقل کرده است :]در سال 1960[ «... به من گفتند به اتاق دیگری بروم. در آن جا دستور دادند شلوارم را درآورم. بازرسی کامل و دقیقی شروع شد. سرانجام سکوت دردآلود با اظهار این نکته که: «بله! یهودی است!» شکسته شد. نامبرده چنین ادامه داده است: «در تمام مدت عمرم، دوبار شلوارم را از پایم درآوردهاند تا معلوم شود که آیا به قوم برگزیده تعلق دارم یا نه. یک بار در گتوو پیش از اعزام به آشویتس، 20 و بار دوم در اینجا؛ یعنی در قلمرو حکومت یهود...» 21
باری این نظام قومگرائی برای اولین بار پس از آزادی آنان از زندان بختالنصر، پایه اعتقادات مذهبی در دست مردان کنیسهها و خاخامهای حاضر در گتو یا محله کلیمیها قرار گرفت و یک وسیله و «آلت کار اجتماعی» شد. مسئله قوم برگزیده از اینجا آغاز شد. در کنیسهها با تلقین خاخامها، در فکر و مغز یهودیان جا گرفت و برای «اولین بار یک رابطه سیستماتیک بین آموزش ]دادن اطلاعات به نسل جوان[ و مجبور کردن آنان به اینکه آنچه را میشنوند، بدون چون و چرا بپذیرند و ]قدغن کردن اینکه اطلاعاتی که داده میشود، مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد[ برقرار شد.» 22
در این وقت، رؤسای صهیونیست، یعنی مبتکرین این مذهب سیاسی تصمیم گرفتند که از این پراکندگان در دنیا، یک ملت بسازند؛ ملتی علیه سایرین. ملتی «با روحیات مختلف». تنها مسئله مورد افتخار واهی آنان، همان کلمه از خود در آورده خاخامها، یعنی «قوم برگزیده» است که همچنان در تمام دورههای آموزشی آن کشور به جوانان تلقین میشود.
بد نیست بدانیم که: «این مسئله تبعیض نژادی را این قوم برگزیده حتی درباره حیوانات نیز عمل میکنند. مثلا در باغ وحش بخش اسرائیل بیتالمقدس فقط حیواناتی را به معرض تماشا میگذارند که تورات به آنها افتخار داده و از آنها یاد کرده است. ضمنآ در هر قفس، علاوه بر نام حیوان، باریکه کاغذی است که بر آن آیه مناسبی از تورات در شأن حیوان نوشته شده است ...» 23
با آنکه پس از تشکیل دولت غاصب، قانونی از مجلس گذشت که «قوم یهود علاوه بر یهودیان مقیم اسرائیل، شامل همه یهودیان پراکنده در دنیا نیز هست» و برای همه آنها شناسنامه اسرائیلی صادر شد و اعلام شد که «ملتی جدا از مردم یهودی وجود ندارد». اما این بیان در قالب همان کلمات مدفون شد و حقیقت این است که نه تنها دولت، بلکه، یهودی اسرائیلی نیز بین خود و یهودی کشورهای دیگر فرق میگذارد.
در واقع، این تبعیض نژادی به روشنی در بین یهودیان کشورهای دیگر و اسرائیل نیز به چشم میخورد و چنان آشکار است که یکی از صهیونیستهای آمریکایی را که با اشتیاق به سرزمین موعود رفته بود، دکتر امانوئل نیومن به تأسف و تحیر واداشت. او از بابت تحقیری که اسرائیلیان نسبت به سایر یهودیان ابراز میدارند، متأسف بود... و جالب آنکه «جوانان اسرائیلی که از آمریکا دیدن میکنند، از ملاقات با جوانان یهودی آن جا احتراز میجویند و نسبت به آنها منتهای بیاعتنایی را نشان میدهند.» حتی «روزنامه هروت اسرائیلی با تأسف بسیار تصدیق کرده است که یهودیان اسرائیلی به یهودیان غیراسرائیلی به دیده تحقیر مینگرند و بر تمایز بین مفهوم اسرائیل و یهود اشاره میکنند...» 24
به گفته ماکسیم گیلان، زعمای قوم تصمیم گرفتند از آن قبیله پراکنده، یک ملت بسازند؛ «ملتی علیه سایرین ...»، لذا از دستورات «یک مذهب کهنه ]قدیمی[ که تا حدی پیشرفتهتر و علمیتر از ]مذاهب[ آن روز همسایگان بود، فرزندان اسرائیل نیروی خود را برای به وجود آوردن یک حکومت مطلق روحانیون روزگار قدیم مجهز ساختند.» 25 و به این ترتیب، تأسیس یک سرزمین شاهی امپریالیستی بنا بر تلقینات روحانیون مبنی بر اینکه قانون الهی باید اجرا شود، تلقین شد و تز «از دریا تا صحرا» به نام کلام «یهوه ابراهیم» جا افتاد و خاخامها «عقل کل» شدند.
لکن این موفقیت چندان دوام نیاورد. وقتی برای بار دوم فرمان خداوند جاری شد و رومیها آنان را از فلسطین بیرون راندند، آنان برای مدت دو هزار سال در سایر شهرها و ممالک جهان زندگی میکردند و در محلات خود که گتو نام داشت، تعالیم مربوط را از خاخامها میگرفتند.
منبع: برگرفته از کتاب یک پیمانه آب یک پیمانه خون نوشته عذرا خطیبی
صفحه 2
صفحه 3
----------------------------------
1. Maxim Ghilan. op. cit, P. 156.
2. A. M. Lilienthal. what Price Israel. P. 19.
3. Maxim Ghilan, op. cit, P - 156.
4. Ibid. P. 12.
5. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 167 .
6. چامسکی، مثلث سرنوشت، صفحههای 178-179 .
7. چامسکی، مثلث سرنوشت، صفحههای 178-179 .
8. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 171 .
9. به کتاب قبیله سیزدهم، نوشته آرتور کسلر، ترجمه جمشید ستاری مراجعه شود.
10. واژه اشکناز در تورات به مردم حوالی کوه آرارات و ارمنستان اطلاق میشود.
11. آرتور کسلر، قبیله سیزدهم، صفحه 185 .
12. همان کتاب، صفحه 183 .
13. Hetti
14. آرتور کسلر، قبیله سیزدهم، صفحه 188 .
15. Alex Waingrod
16. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 171 .
17. به کتاب صهیونیسم، نوشته یوری ایوانف، ترجمه ابراهیم یونسی، فصل چهارم «بر هر کوی و برزن» مراجعه شود.
18. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 168 .
19. همان کتاب، صفحه 188-189 .
20. اردوگاه یهودیان در جنگ دوم توسط نازیها.
21. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 190 .
22. Maxim Ghilan. op. cit, P. 263.
23. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 165 .
24. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 163 – 164 .
25. Maxim Ghilan. op. cit, p. 266.
https://iichs.ir/vdcbfgb5.rhbs5piuur.htmlدر متن «اعلامیه استقلال سال 1948» که پس از اشغال فلسطین، توسط رهبران صهیونیست به تصویب رسید، به صراحت بیان شده است که «تمام شهروندان کشور اسرائیل صرفنظر از جنس، مذهب و قومیت، در برابر قانون برابرند.» 1 ولی این مسئله هرگز به صورت قانون در نیامد و جامه عمل نپوشید. از همان روزهای اول اشغال فلسطین به جای تساوی و برابری، مسئله «آنها» و «ما» به وجود آمد و یک «کاست اسرائیلی» شکل گرفت. آزادی نژاد و مذاهب از بین رفت و اعلان شد که اسرائیل، کشور همه یهودیان جهان است. یهودیان طبقه برگزیده جامعه شناخته شدند و سایرین به اجبار در طبقات دوم و پایینتر قرار گرفتند. اعراب تمام حقوق و مزایای خود را از دست دادند و اسرائیل یک کشور طبقاتی به تمام معنا شد.
کمکم بین یهودیان اسفاری یا خاورمیانهای و یهودیان آفریقایی، با یهودیان اشکنازی، اروپایی، هم فاصله افتاد، و تنها همین گروه اخیر الذکر صاحب مقام و جاه و جلال شدند. در واقع، قدرت به دست آنهایی افتاد که نه یهودی، بلکه کسانی بودند که «نظرات صهیونیستی» داشتند. بعدها، حتی قانونی از کنشت، مجلس صهیونیستها گذشت که به موجب آن، کسانی که «خون اسرائیل در رگهایشان» نبود، «اجازه شرکت در انتخابات اسرائیل را نداشتند.» 2
دکتر آلفرد لیلی ینتال کتاب ارزشمندی تحت عنوان «... اسرائیل به چه قیمت؟» نگاشته است. جواب این سئوال را همکیش محترم ایشان ماکسیم گیلان یهودی در کتابی به نام «اسرائیل چگونه ماهیت وجودی خود را از دست داد!» 3 با طعنه به درستی داده و نوشته است: «اسرائیل حاضر است هر قیمتی را برای جلوگیری از مخلوط شدن با اعراب بپردازد.» 4 لازم است به «آنها» فهماند که باید فلسطین را ترک کنند و «به صحرا بروند»؛ زیرا «در میان ملل متمدن یهودیان بیگمان پاکترین نژادند.» 5
![]() پرونده فلسطين |
این عقده خویشتن برتربینی تنها در میان مردم کوچه و بازار اسرائیل که سعی دارند خود را مالک و مردمانی نیرومند نشان دهند، وجود ندارد. بلکه، در میان مردان مذهبی هم به کرات دیده میشود. برخورد ناجوانمردانه یهودیان اسکان یافته در مناطق اشغالی یا فلسطینیان، بر طبق دستور آن خاخامهای نژادپرستی است که در «روزنامه مذهبیون کرانه باختری» در مقالهای با این عنوان به چاپ رسیده: «آنهایی که از ما خواهان رفتار انسانی با همسایگانمان ]عربها[ هستند، هالاچا ]شریعت[ را بد تعبیر میکنند و از فرمانهای مشخص غافلند.» نویسنده دیگری با آوردن بخشهایی از تلموذ ]شریعت شفاهی یهود[ نوشته است: «... مطابق آن، خداوند از خلق اسمائیل و اعقاب او متأسف است و کافرها مردمانی هستند همچون حیوانات.» آنها باید «به خدمت» فاتحان یهودی خود در آیند، «حقیر و پست» باشند و «سرهایشان را در اسرائیل بلند نکنند...» 6
به اعتقاد او: «بین قانون اسرائیل ]تورات اسرائیل[ و انسانگرایی ]اومانیسم[ دهری امروزی، هیچ رابطهای وجود ندارد.» 7
ناهیوم گلدمن که بیگمان از جمله معماران ساخت کشور اسرائیل محسوب میشود، نوشته است: «مردم یهود یک پدیده تاریخی و استثنائی هستند. این مردم در عین حال که یک ملت هستند، یک واحد مذهبی و یک نژاد حافظ یک تمدن خاص هستند. با یک تصور واحد غیریهودی از ملت و مذهب، نمیتوان این پدیده استثنایی و تاریخی را تعریف کرد ... ما ملتی جهانی هستیم که به نحوی به اسرائیل وابستهایم.»
مهمترین قسمت از نوشته نامبرده این قسمت میباشد که اذعان کرده است: «اسرائیلیان توضیحناپذیرترین جامعه در تاریخ بشری هستند.» 8
ناهیوم گلدمن فراموش کرده است که عده کثیری از جمعیت اسرائیل را اشکنازیها تشکیل میدهند که از نژاد اسحق فرزند حضرت ابراهیم نیستند. آنها به قول آرتور کسلر یهودیان «کنار رود ولگا» هستند و نه یهودیان «کنار رود اردن». آنها اگر از نژاد هون با لقب «یأجوج و مأجوج» 9 نباشند، بدون شک از قبیله بنی اسرائیل نبودهاند و با دوازده سبط یعقوب پیغمبر هیچ نوع بستگی خونی و نژادی ندارند. این گروه «قبیله سیزدهم» را تشکیل میدهند. «... اختلاف بین یهودیان سفاردین و یهودیان اشکنازی مشهود است. اغلب سفاردها «دولیکوسفالی Dolichocephalic» «درازسر» و «اشکنازی Brachicephalic» «پهن سر» هستند ...» محققان «... این اختلاف را دلیل دیگری برای اثبات اختلاف نژادی یهودیان «خزری ـ اشکنازی» 10 و «سامی ـ سفاردی» میدانند.» 11
در سفر پیدایش «این کلمه ]اشکناز[ نام یکی از پسران جومر است که پسر «یافث» بود. به علاوه، اشکناز برادر توجرمه ]و نوه یأجوح[ است که خزرها به گفته پادشاه یوسف او را جد خود میدانستند.» 12
در هر حال، آنچه از تحقیقات مردمشناسان به دست آمده، این است که «وجود نژادی یهودی» را انکار میکنند. در حقیقت، کوشش برای نشان دادن این نکته که یهودیان یک قوم یکدست و از یک گروه «نژادی» و خونی هستند، بیثمر است. چون آنها هرگز نژاد خالصی نبودهاند، حتی از زمان حضرت موسی علیهالسلام. این «فرقه مذهبی» در طول مهاجرتهای خود و پراکندگی در ممالک مختلف، با ازدواج با اقوام و ملل دیگر یکپارچگی نیم بند خود را هم از دست دادهاند. حتی پیامبران آنان نیز همچون حضرت داود و حضرت سلیمان با دخترهایی از اقوام دیگر پیمان زندگی بستهاند. حضرت سلیمان که از مادری از قبیله حتی 13 زاده شده بود، خود با دخترهایی از قبیلههای موآیی، ادونی، صیدونی و بسیاری از قبایل ساکن فلسطین و اطراف آن همچون ملکه سبا و حتی با «دختر فرعون» ازدواج کرده است و از این طریق بر خلوص نژاد یهود لطمه وارد شده است. در کتاب مقدس تورات نیز این نکته به روشنی یاد شده است که «از آغاز، قبیله بنیاسرائیل از نژادهای مختلف تشکیل شده بود». و سرمشق آنان، ازدواجهای رؤسای قوم با غیر یهودیان بوده است.
آرتور کسلر اختلاط نژاد یهودیان از نژادهای گوناگون در دین مقدس یهود را نشان داده است. قبایلی که در طول زمان به دین حضرت موسی علیه السلام گرویدهاند، همچون «فلاشاهای سیاهپوست حبشی و یهودیان چینی کایی فنگ، و یهودیان سبزه روی یمنی، و بربرهای یهودی صحرای آفریقا که به قوم طوارق شباهت دارند، تا خزرهای یهودی» 14 از لحاظ ژنتیکی بر نژاد یهود اثر داشتهاند و در خلوص و یکدست بودن آن، اثر عمیق گذاشتهاند. این «چند نوع بودن تغییرات ژنتیکی گروههای خونی آنان» هر نوع احتمال وجود یکدست بودن نژاد یهود را از بین برده است.
لذا، با توجه به نکات یادشده در بالا، هر نوع بحث در مورد یکدست بودن نژاد یهود، کاری بیهوده، و ادعایی، بیمعناست و هر آئینه آن را بپذیریم، این مسئله خود به قول مورخ انگلیسی الکس وینگرود 15 خود: «یکی از منابع عجز و درماندگی» قوم یهود است. 16
این «توضیح ناپذیرترین جامعه در تاریخ بشر» نظام ]مراتب نژادی[، سفاردین و اشکنازی را در اسرائیل برای ایجاد «تفرقه در صفوف مردم زحمتکش» برقرار کرده است و آن را «به منزله سلاحی علیه اعراب به کار میبرد.» 17
ایوانف از زبان یکی از نویسندگان چنین نقل میکند: «در هیچ کجای دنیا تقسیم مردم به طور افقی، عمودی و مایل و به مربع و دایره، همچون اسرائیل نیست و برای ساده کردن موضوع گفته میشود که این تقسیمبندیها بر طبق یک طرح و الگوی نژادی و قومی انجام میگیرد.» 18 وقتی مقام و مرتبه یهودی اشکنازی یا اروپایی از یهودی خاورمیانهای یا سفاردینها بالاتر باشد، این مسئله شکافی در کل جمعیت جامعه که دولت میخواهد از آنها ملت بسازد، فراهم میسازد. و همیشه از میان آن شکافها که بین مردم یک کشور وجود دارد، مشکلات اجتماعی حادی عیان میشود.
ایوانف از مجله «نیوزویک» سال 1965، مطلبی را درباره مهاجرت یهودیان، در کتاب خود به این شرح آورده است به این شرح:
«از سال 1948 تاکنون [1965] بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر یهودی به اسرائیل مهاجرت کردهاند. اینها از 49 کشور جهان آمدهاند و به هفتاد زبان سخن میگویند. با این مهاجرتهای گروهی، چیزی به وجود آمده که اسرائیل «ثانی» نام گرفته است. 60% این جمعیت، تبار شرقی دارند. اینها یهودیان آفریقا و آسیا و خاورمیانهاند. دید و نظرگاه فرهنگی و اجتماعی ایشان با دید و نظرگاه ]اشکنازیم[ یعنی یهودیان اروپایی تبار فرق دارد ... شکاف و فاصله موجود بین آنان از حدود ارقام خشک فراتر میرود.» 19 یکی از خاخامهای یهودی عراقی با تأثر بسیار میگوید: «اشکنازیمها نمیخواهند ما سر بلند کنیم. ما در زیر هستیم و آنها در صدر. ما از دست تبعیض نژادی به اسرائیل پناه آوردهایم و حالا آن را در اینجا میبینیم.»
جالب است که این مسئله تبعیض نژادی، ذهن یهودیان معتقد را نیز به خود مشغول داشته است. زرومسکی یکی از نویسندگان اسرائیلی در این زمینه نوشته است: «تا به امروز، هنوز مشخص نشده است که چه کسی را باید یهودی دانست. لکن در اینکه چه کسی را باید بیگانه دانست، تردید نیست. در این زمینه، رفتار بسیار موهنی با اشخاص میشود.»
یکی از اتباع اسرائیل، ]در سال 1960[ داستان جالبی را برای اثبات یهودی بودنش نقل کرده است :]در سال 1960[ «... به من گفتند به اتاق دیگری بروم. در آن جا دستور دادند شلوارم را درآورم. بازرسی کامل و دقیقی شروع شد. سرانجام سکوت دردآلود با اظهار این نکته که: «بله! یهودی است!» شکسته شد. نامبرده چنین ادامه داده است: «در تمام مدت عمرم، دوبار شلوارم را از پایم درآوردهاند تا معلوم شود که آیا به قوم برگزیده تعلق دارم یا نه. یک بار در گتوو پیش از اعزام به آشویتس، 20 و بار دوم در اینجا؛ یعنی در قلمرو حکومت یهود...» 21
باری این نظام قومگرائی برای اولین بار پس از آزادی آنان از زندان بختالنصر، پایه اعتقادات مذهبی در دست مردان کنیسهها و خاخامهای حاضر در گتو یا محله کلیمیها قرار گرفت و یک وسیله و «آلت کار اجتماعی» شد. مسئله قوم برگزیده از اینجا آغاز شد. در کنیسهها با تلقین خاخامها، در فکر و مغز یهودیان جا گرفت و برای «اولین بار یک رابطه سیستماتیک بین آموزش ]دادن اطلاعات به نسل جوان[ و مجبور کردن آنان به اینکه آنچه را میشنوند، بدون چون و چرا بپذیرند و ]قدغن کردن اینکه اطلاعاتی که داده میشود، مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد[ برقرار شد.» 22
در این وقت، رؤسای صهیونیست، یعنی مبتکرین این مذهب سیاسی تصمیم گرفتند که از این پراکندگان در دنیا، یک ملت بسازند؛ ملتی علیه سایرین. ملتی «با روحیات مختلف». تنها مسئله مورد افتخار واهی آنان، همان کلمه از خود در آورده خاخامها، یعنی «قوم برگزیده» است که همچنان در تمام دورههای آموزشی آن کشور به جوانان تلقین میشود.
بد نیست بدانیم که: «این مسئله تبعیض نژادی را این قوم برگزیده حتی درباره حیوانات نیز عمل میکنند. مثلا در باغ وحش بخش اسرائیل بیتالمقدس فقط حیواناتی را به معرض تماشا میگذارند که تورات به آنها افتخار داده و از آنها یاد کرده است. ضمنآ در هر قفس، علاوه بر نام حیوان، باریکه کاغذی است که بر آن آیه مناسبی از تورات در شأن حیوان نوشته شده است ...» 23
با آنکه پس از تشکیل دولت غاصب، قانونی از مجلس گذشت که «قوم یهود علاوه بر یهودیان مقیم اسرائیل، شامل همه یهودیان پراکنده در دنیا نیز هست» و برای همه آنها شناسنامه اسرائیلی صادر شد و اعلام شد که «ملتی جدا از مردم یهودی وجود ندارد». اما این بیان در قالب همان کلمات مدفون شد و حقیقت این است که نه تنها دولت، بلکه، یهودی اسرائیلی نیز بین خود و یهودی کشورهای دیگر فرق میگذارد.
در واقع، این تبعیض نژادی به روشنی در بین یهودیان کشورهای دیگر و اسرائیل نیز به چشم میخورد و چنان آشکار است که یکی از صهیونیستهای آمریکایی را که با اشتیاق به سرزمین موعود رفته بود، دکتر امانوئل نیومن به تأسف و تحیر واداشت. او از بابت تحقیری که اسرائیلیان نسبت به سایر یهودیان ابراز میدارند، متأسف بود... و جالب آنکه «جوانان اسرائیلی که از آمریکا دیدن میکنند، از ملاقات با جوانان یهودی آن جا احتراز میجویند و نسبت به آنها منتهای بیاعتنایی را نشان میدهند.» حتی «روزنامه هروت اسرائیلی با تأسف بسیار تصدیق کرده است که یهودیان اسرائیلی به یهودیان غیراسرائیلی به دیده تحقیر مینگرند و بر تمایز بین مفهوم اسرائیل و یهود اشاره میکنند...» 24
به گفته ماکسیم گیلان، زعمای قوم تصمیم گرفتند از آن قبیله پراکنده، یک ملت بسازند؛ «ملتی علیه سایرین ...»، لذا از دستورات «یک مذهب کهنه ]قدیمی[ که تا حدی پیشرفتهتر و علمیتر از ]مذاهب[ آن روز همسایگان بود، فرزندان اسرائیل نیروی خود را برای به وجود آوردن یک حکومت مطلق روحانیون روزگار قدیم مجهز ساختند.» 25 و به این ترتیب، تأسیس یک سرزمین شاهی امپریالیستی بنا بر تلقینات روحانیون مبنی بر اینکه قانون الهی باید اجرا شود، تلقین شد و تز «از دریا تا صحرا» به نام کلام «یهوه ابراهیم» جا افتاد و خاخامها «عقل کل» شدند.
لکن این موفقیت چندان دوام نیاورد. وقتی برای بار دوم فرمان خداوند جاری شد و رومیها آنان را از فلسطین بیرون راندند، آنان برای مدت دو هزار سال در سایر شهرها و ممالک جهان زندگی میکردند و در محلات خود که گتو نام داشت، تعالیم مربوط را از خاخامها میگرفتند.
منبع: برگرفته از کتاب یک پیمانه آب یک پیمانه خون نوشته عذرا خطیبی
صفحه 2
صفحه 3
----------------------------------
1. Maxim Ghilan. op. cit, P. 156.
2. A. M. Lilienthal. what Price Israel. P. 19.
3. Maxim Ghilan, op. cit, P - 156.
4. Ibid. P. 12.
5. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 167 .
6. چامسکی، مثلث سرنوشت، صفحههای 178-179 .
7. چامسکی، مثلث سرنوشت، صفحههای 178-179 .
8. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 171 .
9. به کتاب قبیله سیزدهم، نوشته آرتور کسلر، ترجمه جمشید ستاری مراجعه شود.
10. واژه اشکناز در تورات به مردم حوالی کوه آرارات و ارمنستان اطلاق میشود.
11. آرتور کسلر، قبیله سیزدهم، صفحه 185 .
12. همان کتاب، صفحه 183 .
13. Hetti
14. آرتور کسلر، قبیله سیزدهم، صفحه 188 .
15. Alex Waingrod
16. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 171 .
17. به کتاب صهیونیسم، نوشته یوری ایوانف، ترجمه ابراهیم یونسی، فصل چهارم «بر هر کوی و برزن» مراجعه شود.
18. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 168 .
19. همان کتاب، صفحه 188-189 .
20. اردوگاه یهودیان در جنگ دوم توسط نازیها.
21. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 190 .
22. Maxim Ghilan. op. cit, P. 263.
23. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 165 .
24. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 163 – 164 .
25. Maxim Ghilan. op. cit, p. 266.
iichs.ir/vdcbfgb5.rhbs5piuur.html