«شهید آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی و تعامل با دانشگاهیان» در گفت‌وشنود با سیدمهدی گلابی؛

او در لحظات خطیر و پرحادثه، همواره آرام و متین بود

سیدمهدی گلابی در عداد جوانانی است که از بدو نهضت اسلامی، مجذوبِ شهید آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی شد و در سال‌های بعد، در حلقه مراودان ایشان جای گرفت. او در گفت‌وشنود پی‌آمده، به بیان شمه‌ای از خاطرات خویش از دوران مصاحبت با آن بزرگ پرداخته است
او در لحظات خطیر و پرحادثه، همواره آرام و متین بود

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
آشنایی شما با شهید آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی، در چه دوره‌ای و چگونه رقم خورد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. آشنایی من با آیت‌الله قاضی طباطبائی، به پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بازمی‌گردد. من در آن مقطع، در فرانسه تحصیل می‌کردم و سالی یک ماه به تبریز می‌آمدم. در تابستان 1342 و قبل از آمدن به ایران، به نجف رفتم و در آنجا با ایشان آشنا شدم. در دوره انقلاب اسلامی هم در خدمتشان بودم، اما پس از آن، متأسفانه شرایط به‌گونه‌ای رقم خورد که نتوانستم زیاد در تبریز باشم و از محضرشان استفاده کنم.
 
از آغازین دیدار خود با آیت‌الله قاضی طباطبائی، چه خاطره‌ای دارید؟
من با سر و وضعی اروپایی خدمت آیت‌الله قاضی رسیدم، اما ایشان مانند یک پدر مهربان با من رفتار کردند. از ایشان خواستم که مرا خدمت آیت‌الله حکیم ببرند و آن بزرگوار هم با نهایت لطف، این کار را کردند. من یک دانشجوی معمولی بودم و پذیرش این درخواست از طرف ایشان، نهایت لطف و بسیار تأثیرگذار بود. آقای قاضی خود را از مردم جدا نمی‌دانستند، مثل مردم عادی زندگی می‌کردند و با آنان رفتار بسیار متواضعانه‌ای داشتند. به همین دلیل هم، ناخودآگاه همه را به خود جلب می‌کردند. در مواقع بحرانی و خطرناک نیز، همواره با مردم بودند. در مدت کوتاهی که در خدمت آن بزرگوار بودم، مخصوصا در شب سنگین و پراسترس 22 بهمن، هرگز ندیدم که ایشان عصبانی یا دستپاچه شود. همیشه آرام بودند و کم و باوقار صحبت می‌کردند. لحنشان هم طوری بود که وقتی حرفی را به آدم می‌زدند و موضوعی را یادآور می‌شدند، انسان احساس می‌کرد که وظیفه است و باید به نحو احسن آن را انجام دهد. فوق‌العاده متواضع و در برابر خشم و غضب، خوددار بودند. از سرزنش کسی نمی‌ترسیدند و همواره به وظیفه خویش عمل می‌کردند. عارفی به تمام معنا بودند و فضایل اسلامی و انسانی، در وجود ایشان نهادینه شده بود.
 
آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی

رفتار ایشان را با قشر دانشجو و تحصیل‌کرده چگونه دیدید؟
آیت‌الله قاضی همواره در جمع دانشجویان حضور پیدا می‌کردند و دانشگاه را به‌عنوان سنگر محکم مقاومت در برابر رژیم شاهنشاهی قبول داشتند. در دیدار با دانشجویان، به آنان محبت می‌کردند و آثار خود را به آنان هدیه می‌دادند. چند کتاب خودشان را هم، به من لطف کردند.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یک بار که دانشگاهیان در اعتراض به دولت بختیار تحصن کرده بودند، به دانشگاه تبریز آمدند و برای متحصنین سخنرانی کردند. ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه، از نکاتی بود که به آن باور جدی داشتند. در شب 22 بهمن که پادگان تبریز به دست مردم فتح شد، ایشان مرا احضار کردند و فرمودند: «رژیم شاه منحل شده، سعی کنید محیط دانشگاه را از دستبرد کسانی که می‌خواهند مشکلاتی ایجاد کنند، مصون نگه دارید». ایشان عده‌ای از استوارها و سربازان ارتش را در اختیار من قرار دادند و به آنها گفتند که ایشان مسئول است. من به دانشگاه رفتم و به نگهبان‌ها گفتم که در دانشکده‌ها را ببندند و چند مأمور را در داخل دانشگاه گذاشتم. به دلیل اعتمادی که مردم و دستگاه‌های مختلف به آیت‌الله قاضی داشتند، کنترل همه چیز در اختیار ایشان بود. در مورد انتخاب مسئول واحد صدا و سیما هم، با من مشورت کردند که من چند تن از دانشگاهیان را معرفی کردم. خودشان هم برای رسیدگی به مشکلات صدا و سیما و همین طور پادگان‌ها، تشریف می‌آوردند.
 
حالات عرفانی آیت‌الله قاضی طباطبائی را، چگونه دیدید؟
آیت‌الله قاضی با ذکر مصائب اهل بیت(ع)، به‌شدت منقلب می‌شدند و حالِ تأثر و گریه‌شان هم به گونه‌ای بود که مردم را به گریه وا می‌داشت! مخاطبان حقیقتی را که در دل و ضمیر آن بزرگوار بود، کاملا احساس می‌کردند. هرگز در ابراز عقیده، ترسی به دل راه نمی‌دادند و همواره مردم را به تقوا دعوت می‌کردند. این حالات در اطرافیان ایشان نیز، تأثیراتی ملوس برجا می‌گذاشت.
https://iichs.ir/vdcizzar.t1awu2bcct.html
iichs.ir/vdcizzar.t1awu2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما