«شهید آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی و تعامل با نظامیان در انقلاب اسلامیِ تبریز» در گفت‌وشنود با حسن پورجوادی؛

ادب و رفتار او، حتی احترام ساواکی‌ها را نیز برمی‌انگیخت!

تربیت‌شدگان شهید آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی، هرکدام راهی به شناخت تاریخچه و مختصات حیات اویند. در گفت‌وشنود پی‌آمده حسن پورجوادی، که در عداد علاقه‌مندان و ملازمان آن بزرگ بود، به بازگویی خاطرات خویش از وی پرداخته است
ادب و رفتار او، حتی احترام ساواکی‌ها را نیز برمی‌انگیخت!
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
به عنوان نخستین سؤال، از چه مقطعی با شهید آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من از دوازده‌سالگی در مسجد مقبره و مسجد شعبان ــ که مراکز تبلیغ دینی و فعالیت‌های انقلابی بودند ــ در خدمت شهید آیت‌الله قاضی طباطبائی بودم. ایشان شب‌های پنجشنبه، در منزلشان روضه‌خوانی داشتند. همین طور در روزهای شهادت ائمه(ع) نیز در منزل عزاداری برپا می‌کردند و سپس برای نماز، به مسجد مقبره می‌رفتند. در ایام محرم و رمضان هم، این برنامه‌ها برقرار بود. بسیاری از طریق شرکت در این‌گونه جلسات، با آن بزرگوار آشنا شدند.
 
در شخصیت و منش آیت‌الله قاضی طباطبائی، چه ویژگی‌هایی برجسته بودند؟
ایشان جز از خدا، از هیچ کس و هیچ چیز ترسی به دل راه نمی‌دادند؛ به همین دلیل همواره در راه‌پیمایی‌های انقلاب اسلامی در تبریز، همراه با مردم و در صف مقدم حرکت می‌کردند. بسیار خوش‌اخلاق و خوش‌صحبت بودند و همه دوست داشتند به منزل ایشان بروند و از صحبت‌هایشان بهره‌مند شوند. بسیار متوجهِ حال فقرا بودند. ما رفیقی داشتیم، به نام حاج نادر تانکرساز. آقا به ایشان می‌فرمودند که نان، گوشت، مرغ و سایر مایحتاج را تهیه کند و به فقرا برساند. ایشان هم همراه با چهار نفر از دوستانش، این اقلام را تهیه می‌کرد و بعد از اذان مغرب و عشا، به محله‌های فقرنشین تبریز می‌برد و به دست نیازمندان می‌رساند. آقای قاضی، تقریبا همه خاندان‌ها و اقشار گوناگون مردم تبریز را می‌شناخت و از وضعیت معیشتی آنها باخبر بود. درباره حق‌الناس هم، بسیار حساس بود. یک بار ساواک چند نفر را اشتباهی به‌جای من و عده‌ای از رفقا، که اعلامیه‌هایی را جابه‌جا می‌کردیم، گرفته بود. آقا بلافاصله به ساواک زنگ زد و گفت: «آنها را اشتباهی گرفته‌اید و خانواده‌هایشان منتظر و نگران هستند؛ آزادشان کنید!».
 
آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی

بر اساس شواهد، جوانان به آیت‌الله قاضی گرایش فراوانی داشتند. از دیدگاه شما علت این امر چه بود؟
چون از آقا ادب، محبت و اخلاق می‌دیدند. به همین دلیل هم بود که وقتی مدرسه یا دانشگاهشان تعطیل می‌شد، با شوق و ذوق به منزل ایشان می‌آمدند. همیشه درب خانه آن بزرگوار، به روی جوانان باز بود. ما هر وقت به آنجا می‌رفتیم، می‌دیدیم که جوان‌ها دور تا دور اتاق نشسته‌اند و از ایشان سؤال می‌کنند. اساسا در بیت آیت‌الله قاضی، همیشه یک اتاق به ملاقات‌های خصوصی‌شان با مردم اختصاص داشت و همیشه در دسترس آنان بودند. در مسجد هم همین طور رفتار می‌کردند. تمامی تاجرهای قدیمی بازار، یا تیمچه‌ها با ایشان همکاری می‌کردند. آنها همیشه در مورد نحوه عرضه‌ محصولاتشان، با آقا در تماس بودند و از ایشان مشورت می‌گرفتند. آن بزرگوار هم می‌فرمود: با انصاف بفروشید و آنها هم قبول می‌کردند.
آقا معدن ادب، اخلاق و علم بود. همیشه حتی به کوچک‌تر از خود هم، سلام می‌داد. ایشان به‌قدری محبوب بود که وقتی در تبعید به سر می‌بُرد، مردمِ زیادی برای بازگشتشان نذر می‌کردند. خاطرم هست که پسر بزرگ من، سفره حضرت ابوالفضل(ع) نذر کرد و وقتی آقا بازگشتند، همراه ریش‌سفیدان شهر، سفره را انداخت و همه را دعوت کرد. نه فقط جوانان، که حتی نظامیان تبریز هم به ایشان احترام می‌گذاشتند و در مقابلشان، ادب را رعایت می‌کردند. سرلشکر عطایی ــ که به زورگویی معروف بود ــ و همین طور مهرداد، رئیس ساواک تبریز هم، به آقا احترام می‌گذاشتند. به خاطر همین ادب و رفتار احترام‌برانگیز ایشان بود که ما به نسبت تظاهرات‌هایی که در تبریز شد، آن‌قدرها شهید ندادیم. علاوه بر این همیشه به ما توصیه می‌کردند که به فکر درستان باشید و از مسجد که به خانه برمی‌گردید، بلافاصله مشغول درس خواندن بشوید. به پیشرفت علمی جوانان، اهمیت فراوان می‎دادند.
 
از نقش آیت‌الله قاضی طباطبائی در انقلاب تبریز، چه تحلیلی دارید؟
باید بگویم که به‌رغم مزاحمت‌های فراوان ساواک برای آیت‌الله قاضی، ایشان از تداوم مبارزه ترسی نداشتند. یک شب در مسجد شعبان سخنرانی حادی کردند و این در حالی بود که نظامیان در حالت آماده‌باش بودند و از بالای پشت بام و روی زمین، مردم را در تیررس گرفته بودند، اما با درایت و تدبیر آقا، حتی یک نفر هم آسیب ندید! این به خاطر احترامی بود که همه برای ایشان قائل بودند. نهایتا ساواک سعی می‌کرد که تماس‌های آن بزرگوار با مردم را کم یا ایشان را تبعید کند.
 
از رویداد شهادت ایشان، چه خاطراتی دارید؟
جوّ تبریز که پیش از شهادت آقا به هم ریخته بود، پس از این واقعه بدتر هم شد، ولی خوشبختانه انقلابیون نگذاشتند این وضعیت زیاد طول بکشد. موقعی که می‌خواستیم پیکر مطهرشان را دفن کنیم، جمعیت به‌قدری زیاد بود که نمی‌دانستیم چه باید بکنیم! مراسم تشییع آیت‌الله قاضی، به مراسمی کم‌نظیر در تاریخ تبریز تبدیل شد. بعد از شهادت ایشان، شهر چند روز تعطیل شد. مقبره ایشان، در ورودی مسجدشان قرار دارد. هنوز هم پس از ده‌ها سال، مردم زیادی بر سر مزارشان می‌آیند.
https://iichs.ir/vdciuzar.t1awz2bcct.html
iichs.ir/vdciuzar.t1awz2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما