«جستارهایی در سیره شهید آیت‌الله فضل‌الله محلاتی» در گفت‌وشنود با سیدمحمد ابطحی؛

ارتباط او با جوانان، صمیمانه و سازنده بود

راوی خاطراتی که پیش روی دارید، از دوران پیش از انقلاب با شهید آیت‌الله حاج شیخ فضل‌الله محلاتی آشنا شد و رفته رفته تا واپسین روز حیات، در عداد مراودان صمیمی وی قرار گرفت. سیدمحمد ابطحی در این گفت‌وشنود می‌کوشد شمه‌ای از سیره آن بزرگ را بازگو کند
ارتباط او با جوانان، صمیمانه و سازنده بود

پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
آشنایی شما با شهید آیت‌الله حاج شیخ فضل‌الله محلاتی، به چه دوره‌ای بازمی‌گردد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده چون از یک خانواده روحانی بودم و تقریبا با شهید آیت‌الله حاج شیخ فضل‌الله محلاتی اهل یک منطقه بودیم، از دوره قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، آشنایی مختصری با ایشان داشتم. با پیروزی انقلاب، در دورانی که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودم و ایشان هم نماینده حضرت امام در سپاه بود، با هم ارتباط قوی‌تری پیدا کردیم. تقریبا می‌شود گفت شاکله و رسمیت نمایندگی ولی‌فقیه ــ که آن دوره به آن دفتر نمایندگی امام گفته می‌شد ــ با شهید آیت‌الله محلاتی بود؛ چون ایشان خلق و خو و مرامی داشت که می‌توانست راحت با اغلب اعضای سپاه ارتباط برقرار کند. امثال من خیلی جوان بودیم و حدود 26، 27 سال سن داشتیم، بااین‌همه خیلی خوب با حاج‌آقا ارتباط برقرار می‌کردیم. البته ارتباط برقرار کردن با آن بزرگوار، کار دشواری نبود و سن ایشان هم تأثیری در این موضوع نداشت. دست کم من یادم نمی‌آید که این‌طور بوده باشد. ایشان در رفتارهایش بسیار راحت و بی‌تکلف بود، درحالی‌که در نظر اول سن و سال ما اقتضا نمی‌کرد تا بتوانیم خیلی به ایشان نزدیک شویم. ایشان عالمی بود که درس حضرات آیاتی چون: آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله خوانساری، حضرت امام و دیگران را دیده و در مبارزات نهضت ملی، در کنار آیت‌الله کاشانی و شهید نواب صفوی شرکت کرده بود. به طور ویژه در کنار اعضای جمعیت فدائیان اسلام، در اعتراض به آوردن جنازه رضاخان به قم نقش اساسی داشت. ایشان هم‌درس شهید آیت‌الله حاج‌آقا مصطفی خمینی بود و از دوره نوجوانی، در تمام عرصه‌های مبارزه حضور داشت و آن وقت با چنین سابقه و جایگاهی، ما می‌توانستیم به‌عنوان یک‌سری جوان بی‌تجربه و خام، با ایشان به‌راحتی رابطه برقرار کنیم. در صحبت‌ها و خاطراتی که از مبارزات آن دوران نقل می‌شود، می‌گویند شهید محلاتی حلقه وصل روحانیت و عصای دست حضرت امام بود. آن وقت برادران جوان ما که به ایشان نامه می‌نوشتند، ایشان را با عنوان «برادر محلاتی» مورد خطاب قرار می‌دادند و آخر سر هم از قول بچه‌های رزمنده می‌نوشتند که سلام ما را به امام برسان و این را بگو، آن را نگو! ایشان هم به همین سادگی جواب می‌نوشت که: برادر فلانی! سلام شما را به امام رساندم... این رفتار، فوق‌العاده بود. من که خیلی به ایشان ارادت داشتم و هنوز هم دارم.
یادمان باشد که نمایندگان دوره اول مجلس شورای اسلامی، آدم‌های فوق‌العاده و بسیار سطح بالایی مثل مقام معظم رهبری، مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی و... بودند و با نمایندگان دوره‌های بعد، خیلی فرق داشتند. ایشان در بین چنین نمایندگانی، هم حلقه وصل سپاه و دولت بود، هم حلقه وصل سپاه و مجلس و همیشه حکم ریش‌سفید را داشت و می‌گفت: «من جوشکار هستم، برشکار نیستم...!». حرف قشنگ دیگری هم می‌زد و می‌گفت: «اگر پاسدارها را خوب توجیه کنی، سرشان را هم می‌دهند و اگر خوب توجیه نکنی، سرت را می‌گیرند!...». واقعا هم همین‌طور بود و بچه‌های سپاه اگر خوب توجیه می‌شدند و فرمان حضرت امام درست به آنها می‌رسید، سرشان را هم می‌دادند و نتیجه جنگ هم همانی شد که دیدید. شهید محلاتی این رمز را خیلی خوب کشف کرده بود. آن وقت چنین شخصیت والایی در سپاه، حتی یک اتاق هم نداشت! درحالی‌که بعدها آدم‌های خیلی خیلی عادی‌تر می‌گفتند: اگر اتاقم چنین و چنان نباشد نمی‌روم، اگر میزم فلان نباشد تحویل نمی‌گیرم، اگر ماشینم فلان نباشد به من برمی‌خورد، اما شهید محلاتی اصلا در این فضاها نبود. خیلی صمیمانه می‌آمد و می‌نشست و کارش را انجام می‌داد. ایشان نه دفتری داشت و نه پرسنلی و در واقع خودش تک‌نفره، نماینده امام در سپاه بود! حضرت امام اختیارات زیادی به شهید محلاتی داده بودند و حیطه کاری ایشان، بسیار جامع‌تر از حد سپاه بود و حتی یک‌جورهایی، کل نیروهای مسلح را هم دربرمی‌گرفت.
  
آیت‌الله فضل‌الله محلاتی (آیت‌الله فضل‌الله مهدیزاده محلاتی)

رفتار شهید آیت‌الله محلاتی با دیگر نمایندگان امام خمینی در سپاه را چگونه دیدید؟
امروز رسم نیست که اگر کسی در جایی باشد، یک نفر دیگر را هم بیاورند و در کنار دستش بنشانند. همه ما وقتی چنین اتفاقی می‌افتد، دلخور می‌شویم و واکنش نشان می‌دهیم، اما آقای محلاتی خیلی راحت تقسیم کار کرد و ابدا واکنش منفی نشان نداد! امور مجلس، دولت و مسائل ارتباطات خارجی را خودش به عهده گرفت؛ مسائل فکری، عقیدتی و آموزشی را هم، به عهده آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی گذاشت و مسائل سیاسی و خطوط فکری و جریان‌شناسی‌ها را هم، حجت‌الاسلام والمسلمین فاکر دنبال می‌کرد.
 
درباره سرپرستی حجاج توسط آیت‌الله محلاتی، کمتر کسی صحبتی کرده است. دراین‌باره چه نکاتی برای ثبت در تاریخ دارید؟
ایشان می‌گفت: «وقتی این مسئولیت را به من سپردند، خدمت امام رفتم که اگر توصیه و رهنمودی دارند، بفرمایند. امام گفتند: سلام مرا به جدم رسول‌الله(ص) برسانید و بگویید این مملکت مال شماست، خودتان هم حفظش کنید...». من هم پیام ایشان را برای رسول اکرم(ص) بردم و در روضه مقدسه خدمتشان عرض کردم.
آن روزها وقت آیت‌الله محلاتی آزادتر شده بود و در جبهه‌های جنگ، حضور بیشتری داشت و با بچه‌های جنگ هم، ارتباط صمیمانه‌تری برقرار کرده بود. ایشان بسیار انسان رئوف و لطیف‌الطبعی بود. اصلا ژست عالم و روحانی نداشت، هرچند که به معنای واقعی کلمه روحانی بود؛ به همین دلیل هم، خیلی خوب می‌شد با ایشان ارتباط برقرار کرد. خیلی باگذشت و خوش‌مرام بود و حتی اگر در حقش جفا هم می‌کردند، کمتر به دل می‌گرفت. آن روزها که بازار بحث‌های سیاسی خیلی داغ بود، یک بار به ایشان گفتم: آقا! ما غیبت شما را کردیم، حلالمان کنید. می‌خندید و می‌گفت: «حلال کردم». اصلا آدم سختی نبود. هر وقت به تهران می‌آمدم، قبل از هر کسی خدمت ایشان می‌رفتم. از جنبه عاطفی، خیلی به ایشان نزدیک بودم و ایشان هم به من لطف داشت.
 
رفتار آیت‌الله محلاتی در جبهه‌ها و با رزمندگان چگونه بود؟
در قرارگاه کربلا و قرارگاه خاتم در جنوب، در یگان‌هایی که با ایشان روبه‌رو می‌شدم، واقعا رفتار و کردار یک روحانی تمام‌عیار را داشت که سازندگی، صفا، خوش‌رویی و گذشت را در خود جمع کرده است. ما همیشه از ایشان، درس و الگو می‌گرفتیم. ایشان همیشه از شهدا، مخصوصا شهید مهدی باکری خیلی نام می‌برد و به او علاقه داشت. همواره وقتی می‌خواست از یک فرمانده رزمی خوب و بااخلاص نام ببرد، مهدی باکری را مثال می‌زد و می‌گفت: «او انسانی بسیار نجیب، اهل کار و بی‌دردسر بود...». خود ایشان هم همین‌طور بود، کاملا بی‌دردسر.
 
با این همه علاقه به آیت‌الله محلاتی، چگونه با شهادت ایشان کنار آمدید؟
یک روز قبل از شهادت آیت‌الله محلاتی، در تهران خدمتشان بودم. چند روز جلوتر هم، ایشان در مشهد بود و بنده در آن موقع، در آنجا خدمت می‌کردم. هنگام عصر بود که با ایشان خداحافظی کردم و به منزل پدرم و از آنجا به مشهد رفتم و دیدم دوستان می‌گویند: آقای محلاتی شهید شده است! گفتم: این چه حرفی است؟ من دیروز عصر پیش ایشان بودم. گفتند: داشتند با هواپیما به اهواز می‌رفتند که عراقی‌ها هواپیمایشان را زده و ایشان و همراهانشان را به شهادت رسانده‌اند. شدیدا متأثر شدم و این تأثر، همچنان با من هست. امیدوارم که ایشان در روز قیامت، شفاعت مرا بکند و همان لطفی را که در دنیا به من داشت، در آخرت هم داشته باشد.
 
از دیدگاه شما اگر ایشان زنده می‌ماند، امروزه چه جایگاهی داشت؟
ایشان هم از نظر علمی و هم از نظر اخلاقی، انسان بسیار موجهی بود. ازآنجاکه از نزدیکان حضرت امام بود، قطعا امروز هم در کنار مقام معظم رهبری جایگاه ویژه‌ای داشت. شهید محلاتی مورد احترام همه بزرگان بود و همین، بسیاری از کارها را بر او آسان می‌کرد.     
 
https://iichs.ir/vdcenn8w.jh8eoi9bbj.html
iichs.ir/vdcenn8w.jh8eoi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما