«شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در قامت یک فرمانده» در گفت‌وشنود با سردار محمدرضا فلاح‌زاده

او چهل سال و عمدتا گمنام، در خط مقدم جنگید

سردار محمدرضا فلاح‌زاده در قامت معاون هماهنگ‌کننده نیروی قدس، قطعا از سیره شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی خاطرات ناگفته‌ای دارد؛ ماجراهایی که هریک می‌تواند دریچه‌ای به سوی شناخت بیشتر آن بزرگ باشد. گفت‌وشنود پی‌آمده، با این هدف به شما تقدیم می‌شود
او چهل سال و عمدتا گمنام، در خط مقدم جنگید

پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
شما به ‌عنوان معاون هماهنگ‌کننده نیروی قدس، در دوره فرماندهی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در نیروی قدس و از یاران نزدیک آن بزرگ، قطعا از ایشان خاطرات فراوانی دارید. به‌عنوان نخستین پرسش بگویید که ایشان را بیشتر با چه ویژگی‌هایی به یاد می‌آورید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. تواضع و افتادگی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، این سرباز فداکار اسلام، زبانزد خاص و عام بود؛ برای مثال هر وقت نیروها با آن بزرگوار ملاقات می‌کردند، ایشان از جا بلند می‌شد، دست مخاطب را می‌گرفت و او را به داخل چادر یا سنگر فرماندهی راهنمایی می‌کرد. همین تواضع، مردم‌داری و افتادگی بود که ایشان را ممتاز و جهانی کرد. از دیگر ویژگی‌های ایشان، شجاعت کم‌نظیرشان بود. به نظرم این عطیه الهی خاصی است که خداوند به بعضی از افراد مخلص، متقی و مؤمن عطا می‌کند. یک بار در اطراف شهر حلب سوریه ــ که مانند چاهی بود و در محاصره کامل دشمن قرار داشت ــ ایشان اولین فردی بود که با هلیکوپتر به آن منطقه آمد و از آنجا بازدید کرد. موقعیت به‌قدری خطیر بود که همه تصور می‌کردند ایشان به شهادت خواهد رسید! در عملیات نصر یا محرم در جنوب حلب، دشمن راه‌های دسترسی به شهر را به‌کلی مسدود کرده بود. سردار سلیمانی به من فرمودند که بروم و مسیر را بررسی کنم و ببینم امکان فرود آمدن در فرودگاه حلب هست یا نه؟ من رفتم و منطقه را دقیقا بررسی کردم. برگشتم و به سردار گفتم: هنگام شب می‌توانیم در فرودگاه فرود بیاییم. این در حالی بود که انتهای باند فرودگاه، خط داعش بود. سردار سلیمانی سوار هواپیما شد و آن‌قدر اوج گرفت که موشک‌های دشمن به هواپیما اصابت نکند و نهایتا هم در فرودگاه دمشق فرود آمد و محاصره شکست! یک بار هم که فرودگاه دمشق در محاصره کامل و تمام راه‌های منتهی به آنجا و شهر دمشق مسدود شده بود، سردار سلیمانی با تعدادی از نیروهای زبده سپاه قدس و درحالی‌که داعش هواپیما را زیر رگبار خمپاره گرفته بود، در فرودگاه فرود آمد و قضیه به خیر گذشت! مورد دیگر مربوط به هنگامی بود که سد الوعر در محاصره دشمن قرار داشت و جاده دسترسی به آن هم، در تیررس و کمین او بود. داعش عده‌ای از بچه‌های حیدریون عراق را دستگیر و به شکل فجیعی شهید کرده بود. در همین زمان، شهید محسن حججی هم اسیر شده بود. سردار سلیمانی گفت که می‌خواهد برود و به بچه‌های سد الوعر سر بزند! به ایشان گفتم: دشمن در کمین است و نمی‌شود از جاده عبور کرد. گفت: با هلیکوپتر می‌رویم. گفتم: احتمال سقوط آن هم زیاد است. اما ایشان گفت: اگر از زمین و آسمان آتش هم ببارد، باید بروم! خلاصه هر چه اصرار کردیم، قبول نکرد و بالاخره سوار هلیکوپتر شدیم و راه افتادیم. راه هم بسیار طولانی بود. ایشان در طول مسیر، نزد خلبان رفت و برگشت و از من پرسید: این میگ 23 زیر پای ما، مال چه کسی است؟ گفتم: مال داعش، چون گروه دیگری اینجا نیست! بعدها سردار به‌شوخی می‌گفت: فلاح‌زاده چه خونسرد می‌گفت که اینها مال داعش است!
به‌هرحال در جبهه یا خط مقدم، جایی نبود که سردار سلیمانی از آنجا بازدید نکرده باشد. یک بار داشت در خط مقدم منطقه را با دوربین رصد می‌کرد، که قناسه‌ای شلیک شد. سردار سرش را پایین آورد و گلوله به بلوک سیمانی پشت سر او خورد و گرد و خاک بلند شد و به سر و صورت او پاشید! گرد و خاک که خوابید، سردار همان طور خونسرد به بررسی منطقه ادامه داد! از این داستان‌ها فراوان است.
 
محمدرضا فلاح‌زاده

کارنامه جهادی سردار سلیمانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
سردار سلیمانی از سال 1359 تا شروع جریان داعش، جبهه النصره و تکفیری‌ها، گمنام و به قول رهبر معظم انقلاب، شهید زنده، سمبل و نماد ایثار و مقاومت در جهان اسلام و محور مقاومت بود. ایشان چهل سال در خط مقدم جهاد و جبهه‌های جنگ، به صورت گمنام جنگید و سرانجام هم داعش را در سوریه و عراق به خاک ذلت نشاند. دشمنان اسلام بدانند که خون پاک این شهید بزرگوار و شهدای گران‌قدر انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس، ضامن بقای این نظامِ الهی است. سرانجام آمریکا همان گونه که از ایران بیرون انداخته شد، از منطقه هم بیرون خواهد رفت و ان‌شاءالله تا بیست سال آینده نیز، اسرائیلی وجود نخواهد داشت.
https://iichs.ir/vdccspqi.2bq0s8laa2.html
iichs.ir/vdccspqi.2bq0s8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما