سهم شهید آیت‌الله بهشتی در پیروزی انقلاب اسلامی؛

هوش و ذکاوت مبارز جوان سال‌‎های نهضت ملی

پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت در سال ۱۳۳۱ و شکست آن در سال ۱۳۳۲، موجد بینش سیاسیِ جدیدی نزد این معمم جوان شد که در تظاهرات، اجتماعات و میتینگ‌های این دوره حضور داشت و در فکر علل ناکامی مبارزات مردم برای ایجاد ایران آباد و مستقل بود
هوش و ذکاوت مبارز جوان سال‌‎های نهضت ملی
 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ در ایران، ماحصل اعتراض و حضور مردمی در پهنه سیاسی کشور به منظور پایان دادن به دو مقوله محوری استبداد و استعمار بود و به سهم خود تکمله‌ای شد بر چند بزنگاه تاریخی ـ سیاسی. در بزنگاه ابتدایی، روشنفکران غرب‌محور به منظور مبارزه با استبداد، انقلاب مشروطه را رقم زدند. در دومین بزنگاه، ائتلاف ملی‌گرایان و نیروهای مذهبی، متوجه قطع ید استعمار از منابع ملی شد که به ملی شدن صنعت نفت انجامید، اما با وجود این تلاش‌ها، استبداد و استعمار پا برجا ماند؛ بنابراین بزنگاه سوم، به صحنه نقش‌آفرینی روحانیان و جریان اسلامی تبدیل شد تا فرایند ایجاد ایران آباد و مستقل در بستر دین اسلام تکمیل شود. در این میان سهم آیت‌الله شهید بهشتی، در قامت یکی از رهبران این حرکت، حائز اهمیت است.
 
بهشتی؛ کاروان‌دار مسیر حوزه و دانشگاه
محمد حسینی بهشتی در ۲ آبان ۱۳۰۷ در محله لُنبان اصفهان[1] و در خانواده‌ای با پیشینه روحانی متولد شد. پدرش، سیدفضل‌الله بهشتی، از روحانیان اصفهان و پدرِ مادرش، حاج میرزا محمدصادق مدرس خاتون‌آبادی، از شاگردان آخوند خراسانی و سیدمحمد کاظم یزدی بود که از علمای اصفهان به‌شمار می‌آمد. این پیشینه، بعدها در روند تحصیل محمد بهشتی مؤثر شد و مسیر علم‌آموزیِ وی را به دو بزرگراه حوزه و دانشگاه منشعب ساخت.  دبیرستان سعدی و مدرسه صدر اصفهان به ترتیب، محمد بهشتی را برای حضور در دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران و حوزه علمیه قم و نقش‌آفرینی سیاسی ـ اجتماعیِ پس از آن آماده کردند؛ همچنین وی از معدود روحانیان تحصیل‌کرده دانشگاهی تا مقطع دکتری در رشته فلسفه و آشنا به زبان‌های انگلیسی و آلمانی بود.
 
اسلام: حلقه مفقوده گروه‌های مبارزاتی
فضای سیاسی ـ اجتماعیِ ایجادشده به‌وسیله رهبرانِ نهضت ملی شدن نفت (مرحوم آیت‌الله کاشانی و مرحوم دکتر مصدق) در میانه سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲، بستر اولین حضور اعتراضی و تجربی بهشتی از کنش سیاسی و مبارزاتی را فراهم کرد. وی «به عنوان یک جوان معمم مشتاق در تظاهرات و اجتماعات و میتینگ‌ها»[2] شرکت کرد و اولین سخنرانی خود در ماجرای اعتصابات ۲۶ تا ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ را در ساختمان تلگراف‌خانه انجام داد.
 
پیروزی نهضت در سال ۱۳۳۱ و شکست آن در سال ۱۳۳۲، موجد بینش سیاسیِ جدیدی نزد بهشتی جوان شد که روند مبارزات در بزنگاه سوم را تغییر داد. به گفته ایشان «ما در این سرزمین ایران، نهضت‌ها و قیام‌ها داشته‌ایم. این نهضت‌ها معمولا با دو محور سروکار داشته، با دو طرز فکر، با دو نوع انگیزه: یکی محور اسلام و مذهب و دیگر محور ملیت و وطن. ملیت در نهضت ملی شدن نفت به عنوان یک محمل نیرومند به راستی منشأ اثر بوده...، سخنرانی‌هایی که دانشگاهی بودند از اساتید هر چه گوش تیز می‌کردی که ببینی آیا دین و اسلام و قرآن هم محور است؟ می‌دیدی از این حرف‌ها خبری نیست. آنجا محور نفت است؛ محور ملیت است؛ محور ایران است؛ وطن است. این طرف می‌آمدی روحانیت، که محور مذهب و پاسداری از قرآن و تعالیم اسلام بود، ولی آنجا نیز صحبت نفت بود، آنجا نیز صحبت ملیت بود... [بنابراین] در طرح شعارها شعار نفت و شعار ملیت بود و نه شعار اسلام. این مبارزه در مرحله نفت پیروز شد. در مرحله استقلال چطور؟ در مرحله مذهب و اسلام چطور؟».[3] بهشتی متعاقب بیان این واقعیت‌ها، شکست حکومت ملی مصدق را ناشی از کنار زده شدن روحانیت از روندها در حکومت وی و قطع پیوند میان ایمان الهی و مقاومت مردمی در مرداد ۱۳۳۲ تبیین می‌نماید که به تضعیف انگیزه مردمی در برابر توطئه آمریکا و سقوط مصدق منجر شد. به عبارت بهتر از منظر ایشان، انقلاب از محور خود، که اسلام بود، غلطیده و بر محور ملیت استوار شده بود.
 
در همین زمان در جبهه مبارزان، تشکیلات دیگری با نام نهضت آزادی ایجاد شد که اگرچه مذهب در آن حضور بیشتر داشت، به گفته بهشتی «آنها هم نه گروه‌شان نام اسلامی داشت و نه اساسنامه و مرام‌نامه‌اش نشان‌دهنده یک گروه مکتبی بود. این گروه باز هم ملی بود، اما با حضور بیشتر مذهب».[4] همچنین، حزب دیرپاتر توده نیز وجود داشت که آن نیز فرایند مبارزه را با تمسک به مرام‌های الحادی و کمونیستی به پیش می‌بُرد.
 
اسلام اجتماعی؛ راه سوم مبارزه
چنان‌که گفته شد، محمد حسینی بهشتی، به عنوان یکی از چندین روحانیِ انقلابی و مبارز، با مشاهده، تحلیل و آسیب‌شناسی نهضت‌ها و مقاومت‌های پس از مشروطه و شعارهای آنها، به احیای ظرفیت‌های دین اسلام در مبارزه پرداخت تا بدین طریق بتواند فضای اسلام سنتی را که بر حوزه‌های علمیه حاکم بود، مبارزه‌طلبانه‌تر کند. وی در تلاش بود با نشان دادن چهره اجتماعی اسلام، آن را هم‌زمان به عنوان آرمان مبارزه و روش مبارزه به خیل عظیم نوجوانان و جوانان معرفی کند. بدین‌ترتیب بهشتی فضای گفتمانیِ حاکم بر مومنان را که معتقد بودند: «هر کس با سلطان زمان در بیفتد، خونش هدر است»،[5] با دال مرکزیِ «جهاد» جانشین ساخت و گزاره «افضل‌الجهاد کلمه حق عند سلطان جائر»[6] را در صدر تعلیمات اجتماعی ـ سیاسی اسلام نشاند.
 
نخستین اقدام بهشتی به منظور نائل شدن به هدف یادشده و تربیت نیروهای مذهبی کارآمد، تأسیس دبیرستان «دین و دانش» در ۱۳۳۳ش در قم بود که مدیریت آن را تا ۱۳۴۲ش خود وی برعهده داشت.[7] این مدرسه قرار بود با تعلیماتش، دانش‌آموزان را برای اهدافی در آینده دور آماده سازد. بهشتی در ادامه فعالیت‌های فکری ـ فرهنگی خویش، در روز جمعه 3 آذر ۱۳۴۰، درباره اسلام و پیوندهای اجتماعی سخنرانی کرد. تفکر درباره ابعاد اجتماعی ـ سیاسی اسلام و به طور خاص‌تر موضوع حکومت اسلامی در سال ۱۳۴۲، به ایجاد واحدی در قم برای تحقیق درباره حکومت اسلامی انجامید. نشر مجله «اسلام مکتب مبارزه»، «مکتب تشیع» و ارائه مقاله «حکومت در اسلام» در همین فصلنامه، و ارائه سخنرانی موسوم به «گفتار
ماه» برای جوانان و دانشجویان در تهران نیز اقدام‌ه‍ای فرهنگی دیگر ایشان در مسیر معرفی همین قرائت جدید از اسلام بود. سخنرانی آیت‌الله بهشتی با عنوان «اسلام ـ ماتریالیسم»، در جمع انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در هانوفر آلمان، به این نتیجه منجر شد که اسلام دین اندیشیدن و انتخاب کردن است و بهشتی خود آن را بهترین نتیجه ممکن می‌داند.[8] علاوه بر این، آیت‌الله بهشتی با حضور در اداره فرهنگ وقت و نگارش کتاب‌های درسی، این فرصت را مغتنم شمرد برای اینکه این وجه از اسلام را به دانش‌آموزان معرفی کند تا علاوه بر ارائه آلترناتیو مشی مبارزاتی، سیستم سکولار پهلوی را نیز به مبارزه فرا بخواند. به بیان ایشان‌: «من این کار را ترجیح دادم بر قبولى استادى دانشگاه به عنوان یک وظیفه و یک رزم؛ به دوستان گفتم: اسلام جهاد را به مدارس مى‌بریم، از طریق کتاب، جزوه‌هاى قرآن و کتاب‌هاى تعلیمات دینى؛ اسلام مکتب زندگى را، نه اسلامى که کنار زندگى است، نه، اسلامى را که راه زندگى است از این طریق به مدارس مى‌بریم؛ راهش هم این است: برنامه‌ تهیه‌ کتاب».[9]
 
شهید آیت‌الله دکتر بهشتی هنگام تأسیس مدرسه آیت‌الله گلپایگانی (مدرسه علوی) در قم همراه برخی از محصلان این مدرسه (سال 1341)
شهید آیت‌الله دکتر بهشتی هنگام تأسیس مدرسه آیت‌الله گلپایگانی (مدرسه علوی) در قم همراه برخی از محصلان این مدرسه (سال 1341)
 
آیت‌الله بهشتی درباره تأثیر این کتاب‌ها نوشته است: «گزارش‌هاى زیادى [به ساواک] رسیده بود که در شهرهاى شمال جوان‌ها مى‌آیند براى بچه‌ها و براى مردم در مساجد و جاهاى دیگر یک چیزى را مى‌خوانند که خیلى مهیج است؛ وقتى مى‌آوریم مى‌بینیم، مى‌گویند ما کارى نکرده‌ایم، ما متن کتاب‌هاى تعلیمات دینى را خوانده‌ایم. این گزارش‌ها جمع شده بود. یک اداره به‌وجود آورده بودند به نام اداره‌ ملى و میهنى که شاخه‌ ساواک در آموزش و پرورش بود. اینها آمدند با کارشناسانشان این کتاب‌ها را نگاه کردند و (نسخه‌هایش را ما الآن داریم) کتاب تعلیمات دینى اول راهنمایى را زیر قسمت اعظمش خط قرمز کشیدند که اینها ضد ملى و ضد میهنى است و باید حذف شود. خوشبختانه این مقارن شد با آغاز دوره‌ شتاب انقلاب اسلامى ما».[10] از جمله دیگر فعالیت‌های فکری ـ فرهنگی مهم و بنیادین شهید بهشتی، سامان‌دادن و اصلاح حوزه علمیه قم در زمینه شیوه تدریس و برنامه‌های آموزشی آن بود که نتیجه آن تدریس یک برنامه هفده‌ساله برای تربیت طلاب جوان بود و همین برنامه بعدها اساس کار مدرسه حقانی شد.
 
شاید این مطالب برای شما هم جالب باشد:

مدرسه‌ای که یک مرکز انقلابی بود

تربیت یافتگان شهید بهشتی، دانشگاه‌ها را از قبضه چپها و لائیکها بیرون آوردند

می‌گفت: ما حق نداریم برای مسائل بی‌اهمیت، از امام هزینه کنیم!
 
 

انسجام تشکیلاتی؛ الزام مبارزه
شهید بهشتی در تداوم فعالیت‌های مبارزاتی خود علیه دستگاه سلطنت استبدادی پهلوی، و به موازات فعالیت‌های فکری ـ فرهنگی، به تشکل‌سازی و سازمان‌دهی و کادرسازی جهت انسجام فعالیت اجتماعی بین متدینین روی آورد. ایشان در همین زمینه بیان کرده‌اند: «پس از سال 13۳۲ و کودتای ۲۸ مرداد 13۳۲ و تجربه‌ای که از نهضت ملی ایران در سال‌های 13۲۹ تا 13۳۲ به‌دست آوردم، سخت به این معنا معتقد بودم که باید نیروهای ما به شکل یک تشکیلات سیاسی اسلامی فعال دربیایند».[11] به این ترتیب کادرسازی ایشان از فردای پس از کودتا آغاز شد تا از این طریق به جمع‌آوری قدرت‌های پراکنده بپردازد و مانعی بر هدر رفتن نیروهای فعال گردد.
 
هوش و ذکاوت شهید بهشتی در تشخیص ضرورت تشکل‌سازی مردم در فضای سیاسی ـ اجتماعی آن روزِ ایران را می‎توان از این گفتار استنباط کرد که «اگر شما توده مسلمانِ باایمان در خط اسلام راستین متشکل نباشید، دیگرانی هستند که سال‌هاست در خط تشکل افتاده‌اند. هرچند در اقلیت‌اند؛ لیکن این اقلیت سازمان‌یافته در کمین نشسته تا در اولین فرصت شما توده به‌پاخاسته را طعمه خود قرار دهد».[12]
 
 
تشکیل «اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان گروه فارسی‌زبان» و گرد هم آوردن دانشجویان مبارز و البته متدین ایرانی، که به علت اعتقادات مذهبی با تشکیلاتی مانند کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و سازمان‌های مشابه آن رابطه‌ای نداشتند، ایجاد تشکل «جامعه روحانیت مبارز تهران» در پاییز ۱۳۵۷ هم‌زمان با اوج‌گیری مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی، «اتحادیه انجمن‌های اسلامی» و نیز «کانون احمدیه» در قبل از انقلاب و سپس تأسیس «حزب جمهوری اسلامی» همراه آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، آیت‌الله موسوی اردبیلی و علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی در بعد از انقلاب از جمله اقدامات تشکیلاتی ایشان هستند که به منظور به ثمر رساندن مبارزه فکری علیه الحاد و بی‌عدالتی انجام شد. ثمره این حرکت‌ها سال‌ها بعد در بحبوحه انقلاب و حوادث پس از آن از جمله جنگ تحمیلی خود را نمایان ساخت.
 
شاید این مطلب برای شما هم جالب باشد:

هدف از تأسیس حزب جمهوری اسلامی چه بود؟
 

ترور؛ راه‌حل مستبدان استالینی
محمد حسینی بهشتی، پس از انقلاب، به دستور امام خمینی به عضویت «شورای انقلاب» درآمد. علاوه بر این در سال ۱۳۵۸ از سوی امام خمینی به ریاست دیوان عالی کشور انتخاب شد. ایشان در این سمت، می‌بایست به وظیفه ایجاد تشکیلات نوین قضائی بر اساس تعالیم مقدس اسلام و تدوین لوایح قضائی جدید عمل می‌نمود. «حزب جمهوری اسلامی» نیز به کانون فعالیت‌های سیاسی و انقلابی بهشتی تبدیل شد تا بتواند از طریق این بازوی اجرایی، به هدف‌های انقلاب اسلامی از کانال نظام جمهوری اسلامی نائل شود. شهید بهشتی همچنین به موازات وظایف اجرایی، به مبارزه با گرایش‌های غیراسلامی و افکار التقاطی روی آورد. در همین ایام سازمان مجاهدین خلق، که در جبهه ایدئولوژیکی، مبارزه را به جبهه اسلام‌گرایان باخته بود، به مبارزه مسلحانه و ترور روی آورد. بمب‌‎گذاری در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ از سوی عمال مجاهدین خلق، و شهادت ایشان در کسوت دبیر کل حزب، اتمامی بر انبوه فعالیت مبارزاتی ایشان بود.

پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . سیدمحمد حسینی بهشتی، من محمد حسینی بهشتی هستم، تهران، روزنه، ۱۳۹۶، ص ۹.
[2] . همان‌جا.
[3] . او به تنهایی یک امت بود، واحد فرهنگی بنیاد شهید، ۱۳۶۱، ص ۳۸۹.
[4] . همان‌جا.
[5] . بهشتی از زبان بهشتی، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، قابل دسترسی در:
https://irdc.ir/fa/news/7849/%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C
[6] . همان‌جا.
[7] . سیدمحمد حسینی بهشتی، همان، ص ۱۹.
[8] . بهشتی از زبان بهشتی، همان.
[9] . همان‌جا.
[10] . همان‌جا.
[11] . او به تنهایی یک امت بود، ص ۴۵۱.
[12] . راست‌قامتان جاودانه تاریخ اسلام، دفتر اول، صص ۷۶-۷۷.
https://iichs.ir/vdcg7x9x.ak9nz4prra.html
iichs.ir/vdcg7x9x.ak9nz4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما