پژواک گذار سیاست بین‌الملل در ایران دوره پهلوی دوم؛

چرایی حضور میهمانان ناخوانده دیگر بر سر سفره نفت ایران

آنچه در سیاست بین‌الملل به صورت ساختاری رخ می‌دهد در روابط کشورها به صورت دو جانبه و چند جانبه انعکاس و پژواک پیدا می‌کند. گذاری که سیاست بین‌الملل در دوره پهلوی از سر ‌گذراند، باعث شد پای میهمانان ناخوانده دیگری بر سفره نفت ایران باز شود
چرایی حضور میهمانان ناخوانده دیگر بر سر سفره نفت ایران

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ آنچه در تاریخ معاصر ایران چشم‌پوشی از آن ممکن نیست مداخله قدرت‌های جهانی است که بر کسی پوشیده نیست. بااین‌حال، موضوع دیگری که شاید اهمیت آن کمتر نباشد رقابتی است که این قدرت‌ها در یکی دو سده اخیر در ایران داشته‌اند. کاملا آشکار است که ایران در دوران قاجاریه محل رقابت دو ابرقدرت روس و انگلستان بود، اما این رقابت در اواخر دوران قاجاریه و اوایل پهلوی دچار تغییرات کمی شد. نقطه شروع این تغییرات انقلاب اکتبر 1917م بود که دست اتحاد جماهیر شوروی را از مسائل ایران تا حدودی کوتاه کرد و انگلستان یگانه بازیگر صحفه شطرنج سیاست ایران شد.
 
بااین‌حال این وضعیت پایدار نماند و در سال‌های بعد تغییر کرد. درواقع با باز شدن پای بازیگر دیگری به نام ایالات متحده آمریکا به ایران، انگلستان از مقام یکه‌تازی در ایران خارج شد. البته این روند تدریجی بود و تحولات بین‌المللی همچون جنگ‌های جهانی تأثیر مستقیمی بر آن داشت. در حقیقت آمریکا، که پیروز اصلی جنگ‌های جهانی لقب گرفت، به‌تدریج جای انگلستان را در نظام بین‌الملل از آن خود کرد و ایران نیز از این گذار بی‌نصیب نماند. شاید یکی از مقاطعی که این ادعا را به خوبی اثبات می‌کند کودتای 28 مرداد سال 1332ش در ایران و تشکیل کنسرسیوم نفتی به جای شرکت نفت ایران و انگلستان بود. به تعبیر دیگر، گذاری که سیاست بین‌الملل از سر ‌گذراند ایران دوره پهلوی را نیز متأثر ساخت و دیگر انگلستان تنها فروشنده نفت ایران نبود و باید بازیگران دیگر را نیز در سهم خود از فروش نفت شریک می‌کرد. بر این اساس، تلاش خواهد شد در سطور زیر این گذار به صورت واضح‌تری تبیین شود.
 
طرح کنسرسیوم نفتی بعد از کودتا
چیزی از کودتای 28 مرداد سال 1332ش نگذشته بود که انگلستان و آمریکا تصمیم گرفتند مسئله نفت ایران را به نتیجه برسانند. در فاصله مرداد تا شهریور 1332ش رهبران سیاسی آمریکا و انگلستان و مسئولان شرکت‌های نفتی بزرگ در واشنگتن با یکدیگر ملاقات کردند تا راه‌های فعالیت نفتی در ایران را ارزیابی کنند. در واقع ازآنجاکه کودتا علیه محمد مصدق توسط دولت ایالات متحده آمریکا و بریتانیا رهبری شده بود دیگر لندن نمی‌توانست به تنهایی برای نفت ایران تصمیم‌گیری کند و باید آمریکا و سایر هم‌پیمانان را از این منبع عظیم بهره‌مند می‌ساخت.[1]
 
در آذر 1332ش بود که بعد از ماه‌ها بحث و بررسی، لندن و واشنگتن بر سر ایجاد یک کنسرسیوم مشترک استخراج و پالایش نفت ایران به توافق رسیدند. در بهمن همین سال بود که بیست نفر از کارشناسان شرکت‌های نفتی از مناطق نفت‌خیز ایران دیدن کردند و شرایط را برای آغاز مجدد فعالیت مناسب دیدند. از سوی آمریکا هوارد پیچ، رئیس شرکت نفتی استاندارد نیوجرسی، و هربرت هوور، مشاور وزیر خارجه ایالات متحده، در این رایزنی نقش فعالی داشتند. نتیجه این رفت‌وآمدها در نهایت پیشنهاد تأسیس کنسرسیوم نفتی به دولت ایران بود.[2]
 
هوارد پیچ به اتفاق چند تن از همراهان  

تصویب قرارداد کنسرسیوم
در اسفندماه سال 1332ش بود که از نمایندگان شرکت‌های بزرگ نفتی آمریکا، فرانسه، هلند و شرکت نفت سابق ایران و انگلستان دعوت به عمل آمد تا برای تشکیل یک کنسرسیوم نفتی با مقام‌های ایرانی مذاکره و گفت‌وگو کنند. از طرف ایران نیز دکتر علی امینی، وزیر دارایی، مرتضی قلی بیات، مدیر عامل شرکت ملی نفت، فتح‌الله نوری اسفندیاری، عضو شورای عالی برنامه‌ریزی، آمادگی خود را برای مذاکره با طرف مقابل اعلام کردند. مذاکره طرفین چندین ماه ادامه پیدا کرد تا سرانجام قرارداد فروش نفت و گاز، که به قرارداد امینی ـ پیچ یا همان قرارداد کنسرسیوم معروف شد، به مرحله امضای طرفین رسید. مجلس شورای ملی قرارداد را در 29 مهرماه 1333ش با 113 رأی موافق و 5 رأی مخالفت و 1 رأی ممتنع به تصویب رساند.[3]
 
هیئت نمایندگی ایران و کنسرسیوم نفت در یک جلسه رسمی
هیئت نمایندگی ایران و کنسرسیوم نفت در یک جلسه رسمی
در تصویر علی امینی و هوارد پیچ مشاهده می‌شوند
شماره آرشیو: 85-۸۴۴۵-الف
 
طرفین قرارداد کنسرسیوم
در قرارداد امینی ـ پیچ، طرف اول یعنی ایران شامل دولت و شرکت ملی نفت ایران و طرف دوم یعنی هشت شرکت نفتی خارجی شامل پنج شرکت آمریکایی استاندارد نیوجرسی، استاندارد کالیفرنیا، سوکونی واکیوم، شرکت گلف و شرکت نفت تگزاس هر کدام با 8 و در مجموع 40 درصد، شرکت نفت بریتیش پترولیوم با 40 درصد، شرکت هلندی رویال داچ با 14 درصد، شرکت نفت فرانسه با 6 درصد
سهیم بودند. این قرارداد بر اساس اصل تنصیف یا به عبارتی اصل پنجاه ـ پنجاه به نتیجه رسیده و بسیاری از حقوق مردم ایران در نهضت ملی شدن صنعت نفت را در نظر نگرفته بود. بدین‌ترتیب سه سال و نیم مبارزه مردم ایران برای ملی شدن صنعت نفت از بین رفت و احقاق حقوق توده وسیع مردم ایران نادیده گرفته شد.[4]
 
برآیند قرارداد کنسرسیوم
با توجه به آنچه در بالا مطرح شد و سهم هر یک از شرکت‌ها از نفت و گاز ایران می‌توان نتیجه گرفت که واقعیت موجود آن مقطع، انگلستان را به این نتیجه رساند که لندن مجبور است آمریکا را در نفت ایران شریک کند و به نوعی امتیازاتی به واشنگتن واگذار نماید. البته قرارداد بالا روی دیگری نیز داشت و آن هم این واقعیت بود که آمریکا هنوز تنها بازیگر عرصه سیاسی ایران نشده بود. در واقع ایالات متحده در این بازه زمانی هنوز در شرایطی نبود که بتواند حضور و نفوذ تاریخی و ریشه‌دار انگلستان را در ایران از میان بردارد.
 
از طرف دیگر پس از اجرای قرارداد کنسرسیوم، حکومت انگلستان تلاش‌های گسترده‌ای کرد تا شاید بتواند از حضور و نفوذ بیشتر آمریکا بر بخش‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی ایران جلوگیری کند. انگلستان برای به قدرت رساندن سیاست‌مداران انگلوفیل در ایران، به نخست‌وزیر بعد از کودتا، یعنی فضل‌الله زاهدی، فشار وارد کرد تا از مقام خود استعفا دهد. زاهدی نیز هرچند ابتدا در برابر خواسته و سیاست انگلستان مخالفت و ایستادگی کرد، ولی در نهایت با اصرار محمدرضا پلوی از نخست‌وزیری کناره گرفت. آنچه باعث تطمیع او شد گرفتن شغل پردرآمد نمایندگی ایران در دفتر سازمان ملل در فروردین‌ماه 1334ش بود. با نخست‌وزیر شدن حسین علاء، که به صوت سنتی به انگلستان نزدیک بود و همچنین پیوستن ایران به پیمان بغداد روابط ایران و بریتانیا برای مدتی رو به گسترش گذاشت.[5]
 
حسین علاء، نخست‌وزیر، در سفر به عراق جهت شرکت در کنفرانس پیمان بغداد (28 آبان 1334)
حسین علاء، نخست‌وزیر، در سفر به عراق جهت شرکت در کنفرانس پیمان بغداد (28 آبان 1334)
شماره آرشیو: ۱-1882-۱۲۴ط
 
برای نمونه، بعد از تصویب قانون جلب و حمایت از سرمایه‌گذاری خارجی در ایران در مدت کوتاه یک سال تعداد 1048 شرکت خارجی در ایران در رشته‌های مختلف مشغول فعالیت شدند که از این تعداد 285 شرکت انگلیسی بودند. همچنین انگلستان در میانه سال‌های 1332 تا 1342ش، پس از آمریکا و آلمان غربی از عمده‌ترین کشورهای صادرکننده کالا، به‌ویژه تجهیزات نظامی و کالاهای صنعتی به ایران بوده است. به عبارت دیگر با توجه به اینکه عمده‌ترین صادرکنندگان کالا به ایران، عمده‌ترین خریداران نفت خام ایران نیز بوده‌اند وابستگی اقتصاد ایران به چند کشور، یعنی آمریکا و آلمان در درجه اول و انگلستان در درجه دوم، مشخص می‌شود.[6] 
   
آمریکا یکه‌تاز سپهر سیاسی در ایران
البته وضعیت به همین شکل باقی نماند و در نهایت آمریکا به هدف خود در ایران دست پیدا کرد. آمریکا برای رسیدن به هدف خود مجبور بود تا زمان اصلاحات ارضی و در نهایت قیام 15 خرداد 1342ش صبر کند تا هم محمدرضا پهلوی قدرت را در ایران به طور کامل در دست گیرد و هم سیاست‌مداران انگلوفیل تا حد امکان به حاشیه عرصه سیاسی رانده شوند و بدین‌ترتیب راه برای یکه‌تازی واشنگتن در ایران باز شود. این روند تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ادامه پیدا کرد و با پیروزی انقلاب در ایران به رهبری امام خمینی، آمریکا نیز موقعیت خود را از دست داد. در واقع حمله به سفارت آمریکا و تسخیر آن توسط دانشجویان پیرو خط امام خط پایانی بر حضور بی‌چون‌وچرای آمریکا در ایران بعد از چند دهه بود که در نهایت به قطع روابط دو طرف نیز منجر شد.[7]
 
در مجموع باید گفت که آنچه در سیاست بین‌الملل به صورت ساختاری رخ می‌دهد در روابط کشورها به صورت دو جانبه و چند جانبه انعکاس و پژواک پیدا می‌کند. نظام بین‌الملل بعد از جنگ جهانی دوم دچار تغییرات اساسی شد. آمریکا و روسیه به عنوان دو قطب تلاش کردند بازیگران ریز و درشت را به سمت خودشان سوق دهند. ایران دوره پهلوی خود را در دایره و مدار نفوذ غرب قرار داد و به‌تدریج فضا برای بازیگری ایالات متحده در ایران فراهم شد، اما چون انگلستان به عنوان یک قدرت سنتی همچنان در ایران تأثیرگذار بود، واشنگتن تا مدت‌ها نتوانست به عنوان تنها قدرت بین‌المللی در ایران مطرح شود و انگلستان همچنان به نقش تاریخی خود در ایران هرچند با توان کمتر ادامه می‌داد.  
 
شاید بهترین مثال و واضح‌ترین رویداد تاریخی برای این ادعا حادثه کودتای 28 مرداد سال 1332ش و وقایع منتهی به قرارداد کنسرسیوم نفتی باشد. به تعبیری قرارداد کنسرسیوم نفتی خود به نوعی، از مصالحه آمریکا و انگلستان و موازنه میان این دو کشور بر سر نفت ایران حکایت می‌کند. البته این وضعیت در طولانی‌مدت داوم پیدا نکرد و به‌تدریج واشنگتن یکه‌تاز صحنه سیاست ایران شد.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. شاپور رواسانی، دولت و حکومت در ایران در دوره تسلط استعمار سرمایه داری، تهران، نشر شمع، 1367، ص 145.
[2] . همان‌جا.
[3] . مارک گازیوروسکی، کودتای ایرانی، ترجمه بهرنگ رجبی، نشر چشمه، 1397، ص 19.
[4] . علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1357-1320، تهران، نشر قومس، 1382، ص 250.
[5] . همان، ص 245.
[6] . غلامرضا نجاتی، تاریخ بیست‌وپنج ساله ایران، ج 1، تهران، انتشارات رسا، 1398، ص 258.
[7] . علیرضا ازغندی، همان، ص 245.
https://iichs.ir/vdcdkn0x.yt0oo6a22y.html
iichs.ir/vdcdkn0x.yt0oo6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما