«شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب، در وادی تربیت و سیاست» در گفت‌وشنود با زنده‌یاد آیت‌الله سیدمحمدهاشم دستغیب؛

صبر و آرامش پدر در زندان، به من قوت قلب داد

زنده‌یاد آیت‌الله سیدمحمدهاشم دستغیب تنها فرزندِ روحانیِ شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب و گنجینه‌ای از گفتنی‌های مربوط به او بود. وی در مقطع حیات پدر و پس از آن، کمر به خدمت او بست؛ تا لحظه شهادت در کنارِ وی بود و پس از آن، آثارش را منتشر ساخت. آن مرحوم در گفت‌وشنود پی‌آمده، به بازگویی شمه‌ای از منش تربیتی و سیاسی پدرِ شهیدش پرداخته است. یادِ هر دو روحانی مجاهد، گرامی باد
صبر و آرامش پدر در زندان، به من قوت قلب داد
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
شاید مناسب باشد که در گفت‌وشنود با شما، سخن را از سیره تربیتی شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب آغاز کنیم. ایشان در این عرصه، از چه شیوه‌هایی استفاده می‌کردند؟
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. خاطرات بنده از پدر بزرگوارم، بی‌شمار است! زندگی ایشان، کاملا مبتنی بر احکام اسلامی بود و این التزام، در همه ابعاد زندگی خانوادگی‌اش نیز دیده می‌شد. تربیتِ همراه با محبت و نه تندی، اساسی‌‎ترین اصل تربیتی پدر بود. ایشان حتی در کودکی مرا با خود به مسجد می‌برد، بر به جای آوردن نماز جماعت تأکید داشت و اگر روزی غایب بودم، پیگیری می‌کرد. در سیره پدر، هیچ‌گاه تنبیه بدنی در کار نبود و نهایتِ توبیخ، یک جمله کوتاه بود! ایشان نسبت به دختران خانواده، مهربانی ویژه‌ای داشتند و در مجموع نسبت به تربیت دینی و همچنین تحصیلِ ما، حساسیت خاصی نشان می‌دادند.
 
نحوه رفتار ایشان هنگامِ تذکّر و تنبیه، چگونه بود؟
پدر ابتدا تغافل می‌کرد تا شخصیت طرف مقابل حفظ شود! اگر نیاز به تذکّر می‌افتاد، با ملایمت این کار را می‌کرد و اجازه نمی‌داد تا ابهّت پدرانه از بین برود. نه فقط با فرزندان، بلکه با همسر خود نیز رفتاری آمیخته به احترام و ملاطفت داشت؛ به‌ویژه در سال‌های زندان و تبعید که سختی‌های فراوانی بر خانواده تحمیل شد. مجموعا و در اغلبِ موارد، ایشان از شیوه‌های ایجابی و محبت‌آمیز استفاده می‌کرد.
 
قدری هم به حاشیه و متنِ زندگی سیاسی آیت‌الله دستغیب بپردازیم؛ از نقش ایشان در دوران نهضت ملی و انقلاب اسلامی بگویید.
در جریان ملی شدن نفت، ایشان کاملا منزوی بود و مشغول به سیر و سلوکِ معنوی! هیچ دخالتی در این ماجرا نکرد و ساکت بود، اما پس از پیام حضرت امام در سال‌ 13۴۱، به‌طور جدی وارد میدان شد. هنگامی که نهضت تحت رهبری یک فقیه جامع‌الشرایط قرار گرفت و ماهیتی کاملا الهی و مقدس پیدا کرد، تکلیفِ پدر نیز روشن شد! ایشان بر حسب دریافت عرفانی خود اعلام کرد که کاملا در اختیار امام است و از هر گونه حمایت و کمک، هیچ‌گونه مضایقه‌ای نخواهد داشت.
 
در جریان شکل‌گیری نهضت اسلامی در شیراز، تعاملِ ایشان با دیگر علمای شهر چگونه بود؟
پدرم تأکید داشت که نهضت شخصی نشود و رنگ جمعی داشته باشد؛ به همین دلیل با علما دیدار کرد و مسئولیت
اصلی را برعهده گرفت. ایشان گفت اگر پای زندان یا تبعید در میان باشد، بهتر است که متوجه خودِ او باشد. مجالس دعا به‌عنوان پوشش آغاز شد، اما به‌تدریج محتوای مبارزاتی یافت. دستگاه امنیتی با تهدید، شایعه و ارعاب تلاش کرد مردم را بترساند، اما این مجالس ادامه یافت و سخنرانی‌ها هم، مخفیانه ضبط و به قم ارسال می‌شدند. این خطابه‌ها، نقش مهمی در توسعه این حرکت در شیراز و حتی دیگر نقاط کشور داشت.
 
اهمیت این سخنرانی‌ها در چه بود؟
همان‌طور که اشاره کردم، سخنرانی‌ها بسیار صریح و تأثیرگذار بودند؛ مخصوصا تأکید ایشان بر ضرورتِ امر به معروف و نهی از منکر حتی در صورتِ خوفِ جان، از محورهای اصلیِ آنها و برای مردم جالب بود. نوارها در سراسر کشور پخش می‌شد و مردم را به دفاع از اصلِ دین فرا می‌خواند. پدرم همواره نام حضرت امام را با تجلیل فراوان می‌آورد و همین موجب شور و صلوات جمعیت می‌شد. این‌گونه رفتارهای ایشان، بر حکومت شاه بسیار گران می‌آمد.
 
وقایع محرم سال 1342، چگونه رقم خورد؟
در شب عاشورای سال 1342، پدرم در مسجد نو سخنرانی قاطعی ایراد کرد و شاه را به‌صراحت محکوم نمود. پس از اعلام بازداشت حضرت امام، ایشان تعطیل عمومی اعلام کردند! احتمال دستگیری‌شان، بسیار زیاد بود و در همان شب، حمله رنجرها به سوی منزل ما آغاز شد. مردم مقاومت کردند، اما خانه محاصره شد. در این میان، بنده به‌شدت مورد ضرب‌وشتم قرار گرفتم؛ جراحاتی که آثارش تا امروز هم باقی است! مرا بازداشت و به تهران منتقل کردند، درحالی‌که پدرم در اختفا به‌سر می برد و هنوز دستگیر نشده بود.
 
آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب و آیت‌الله سید محمدهاشم دستغیب
زنده‌یاد آیت‌الله سیدمحمدهاشم دستغیب در کنار پدرش شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب
 
بازداشت‌ و زندان، چه تأثیری بر شما گذاشت؟
در زندان عشرت‌آباد در شرایط بسیار سختی بودم، اما صبر و آرامش پدرم و پیامی که به شکل مخفی برایم فرستاد، موجب قوت قلب شد. پس از مدتی، هر دو در زندان یکدیگر را ملاقات کردیم! ایشان از جنایات انجام‌شده در شیراز و شهادت خواهرزاده‌اش و تعدادی از مردم سخن گفت، اما همچنان بر انجام وظیفه تأکید داشت. پس از آن، ابتدا بنده و با فاصله کوتاهی پدر را آزاد کردند، اما به ما اعلام شد که به مدت پنج ماه نمی‌توانید از حوزه قضایی تهران خارج شوید! ترس آنها این بود که ما به شیراز برگردیم، ما هم گفتیم که به شیراز نمی‌رویم، اما می‌خواهیم برای زیارت به مشهد برویم! رفتیم و پس از مدتی به تهران بازگشتیم. پس از آن، پدر به دیدن خواهرشان (مادر شهید خلیل دستغیب) به سنندج رفتند. سرانجام به دلیل فشار علما و مردم از شیراز و سراسر کشور، رژیم ناگزیر و تقریبا پس از سپری شدن شش ماه، به آزادی ما رضایت داد! خواستند برای مراعات نظم و امنیت از پدر تعهد بگیرند، اما ایشان فرمود: ما کاری بر خلاف نظم انجام نداده‌ایم و نمی‌دهیم که بخواهیم برای آینده‌مان تعهد بدهیم و نداد! بازگشت ایشان به شیراز، با استقبال بی‌سابقه‌ای همراه شد. از آباده تا شیراز، صفِ طولانی مردم شکل گرفته بود. این استقبال نشان داد که فشار و خشونت رژیم نتیجه‌ای معکوس داده است. جامعه، حق‌شناسی و درک عمیق خود را نشان داد. همچنین این استقبال حاکی از آن بود که ظرفیت ادامه نهضت در جامعه وجود دارد.
 
در سال‌های پایانی حکومت شاه، فعالیت‌های مبارزاتی آیت‌الله دستغیب چگونه انجام می‌شد؟
ایشان تقریبا،
در هیچ واقعه‌ای ساکت نبود. سفر به شهرها و ارتباط هرچه بیشتر با جامعه، تهییج مردم و حمایت از حرکت‌های مبارزاتی آنان، اعتراض تند علیه تغییر تاریخ از هجری شمسی به شاهنشاهی، بخشی از فعالیت‌های ایشان بود. در ماجرای جشن هنر شیراز، ایشان به‌صراحت این‌گونه نمایش‌های هتاکانه را محکوم و تهدید کرد: اگر این برنامه تکرار شود، مردم خود وارد عمل خواهند شد! قاطعیت سخن ایشان باعث شد شورای امنیتِ استان تشکیل شود و برنامه فورا تعطیل گردد؛ اقدامی که در سطح کشور بازتاب گسترده‌ای داشت. اولین شهیدِ انقلاب، پس از سخنرانی ایشان تقدیمِ این حرکتِ عظیم شد و در پی آن، مردم یکپارچه به میدان آمدند.
 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایشان چه مسئولیت‌هایی برعهده گرفتند؟
ایشان تمایلی به احراز مناصب سیاسی نداشت، اما به اصرار حضرت امام برخی مسئولیت‌ها را پذیرفت؛ از عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی تا امامت جمعه شیراز. خطبه‌های نماز جمعه پدر، علاوه بر تأکید به تقوا، راهنمایی‌های اجتماعی و سیاسیِ روشنی داشت و در حل بحران‌ها، بسیار اثرگذار بود. اساسا مواضع ایشان در موضوعات مختلف، در کشور انعکاس گسترده‌ای اشت.
 
دیدگاه ایشان در باب اصل ولایت فقیه را قدری توضیح دهید.
بدیهی است که ایشان، به ولایت فقیه اعتقادِ راسخ داشت و در مقطعی که بسیاری اِعمال آن را بعید می‌دانستند، این اصل را تحقق‌پذیر می‌دید. علاوه بر این، پدرم در تبلیغ این اصل نیز همت فراوانی به خرج داد. علاوه بر دفاعیه‌ای که در مجلس خبرگان داشت، در کمتر وقتِ مقتضی از تبیین آن غفلت می‌کرد. بیانات و سخنرانی‌های ایشان در این فقره، شاهدِ مدعا و در دسترس است.
 
بسترهای دشمنی با آیت‌الله دستغیب و نهایتا شهادت ایشان، چگونه شکل گرفت؟
عناصر و جریانات مخالف و همفکرانشان، با شایعه، تخریب و تحریک، تلاش کردند نماز جمعه و موقعیت مردمی ایشان را تضعیف کنند. وقتی موفق نشدند که به اهدافشان جامه عمل بپوشانند، به ترور روی آوردند. پدرم از اولین کسانی بود که خطر منافقین را افشا کرد و همین موضع‌گیری‌ها، زمینه شهادتش را فراهم ساخت. دشمنان نظام اسلامی از هر طیفی که بودند، ایشان را سد محکمی در برابر خویش می‌دیدند.
 
آخرین ساعات حیات و لحظه شهادت ایشان، چطور گذشت؟
هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم که در آن روز، حالِ خاصی داشتند! هنگام خروج از منزل، آیه استرجاع خواندند! چند لحظه بعد و درحالی‌که بنده چند قدم با ایشان فاصله داشتم، انفجار مهیبی رخ داد و ایشان و جمعی از پاسدارانشان، به شکلی فجیع به شهادت رسیدند. صحنه بسیار هولناک بود، اما من در ظرف چند دقیقه به خود آمدم و مصمم شدم که مانع از آشوب‌های احتمالی شوم! در نماز جمعه حاضر شدم، خبر شهادت را به شکلی درخور اعلام و تأکید کردم که این خون‌ها انقلاب را نیرومندتر خواهد کرد. فیلم این لحظه، بارها از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده است. روز عجیبی بود.
 


پرونده شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب
 
https://iichs.ir/vdciypar.t1aqz2bcct.html
iichs.ir/vdciypar.t1aqz2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما