جنگ اعراب و اسرائیل و پیامد آن برای خاورمیانه و ایران؛

ماهیگیری از آب گل‌آلود با ماسک دموکراسی‌خواهی

با بحرانی شدن مسئله کانال سوئز، نگرانی محمدرضا پهلوی نسبت به تحولات منطقه افزایش یافت؛ زیرا کانال سوئز به عنوان گذرگاه 73 درصد از کالاهای وارداتی و 76 درصد از نفت صادراتی ایران، بسته شده بود که موجب کاهش صادرات نفت و همچنین کاهش درآمد ارزی ایران می‌شد
ماهیگیری از آب گل‌آلود با ماسک دموکراسی‌خواهی

پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در اواخر قرن نوزدهم میلادی یک یهودی افراطی به نام تئودور هرتزل اندیشه بازگشت به صهیون و ایده دولت یهود را مطرح کرد و درست یک سال پس از طرح ایده دولت یهود توسط هرتزل، اولین کنگره صهیونیست‌ها در شهر «بال» سوئیس در سال 1897م برگزار و سازمان جهانی صهیونیستی تأسیس شد. از آن پس کنگره‌های زیادی توسط صهیونیست‌ها در گوشه و کنار دنیا برگزار شد و در نهایت به این نتیجه رسیدند که منطقه‌ای مناسب‌تر از سرزمین فلسطین برای آنها پیدا نخواهد شد و درصدد برآمدند تا به آنچه آبراهام نبش، روزنامه‌نگار یهودی، در سال 1860م نوشته بود، جامه‌عمل بپوشانند. نبش مدعی است: «هیچ قومی نتوانسته است در این سرزمین دمی بیاساید و هیچ ملتی در هیچ مقطعی نتوانسته است در آنجا از صلح و آرامش پایدار برخوردار شود؛ چون این سرزمین به قوم یهود که بر اثر سرگردانی طولانی خسته و درمانده شده است، تعلق دارد».[1] 
 
با توجه به آنچه گفته شد به‌روشنی درمی‌یابیم که چرا حکومت صهیونیستی اسرائیل در طول تاریخ کوتاه‌مدت خود همواره در حال جنگ و کشمکش با اعراب (دولت‌های همسایه) بوده است. بر همین اساس، در این جستار به بررسی زمینه‌های بروز جنگ‌های اعراب و اسرائیل، نتایج و پیامدهای آن برای کشورهای خاورمیانه و به‌طور مشخص ایران پرداخته خواهد شد.
 
جنگ اول؛ «جنگ استقلال» یا سال «فاجعه»
در نوامبر 1947م، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با رأی موافق قدرت‌های بزرگ آن زمان، یعنی ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، و رأی ممتنع بریتانیا طرح تقسیم فلسطین را تصویب کرد.[2] در 14مه 1948م، هم‌زمان با پایان قیمومت بریتانیا بر فلسطین، اسرائیل با صدور اعلامیه استقلال، اعلام موجودیت کرد. پس از اعلام استقلال، مناقشه بین اعراب و اسرائیل رو به فزونی گذاشت و دولت‌های تشکیل‌دهنده اتحادیه عرب در واکنش به این وضعیت طی نامه‌ای رسما مخالفت خود را با طرح تجزیه فلسطین و قطعنامه سازمان ملل اعلام کردند. به این ترتیب، اعراب و یهودیان ساکن فلسطین برای کنترل مواضع حساس به زد و خورد با یکدیگر پرداختند[3] و در همان روز ارتش‌های مصر، لبنان، سوریه، اردن و عراق، معروف به لژیون اعراب، به اسرائیل حمله کردند و به این ترتیب آغازگر جنگ اسرائیل ـ اعراب در سال 1948م شدند.
 
درگیری‌های میان ارتش‌های عربی با ارتش تازه‌تأسیس اسرائیل پس از چند مرحله عملیات نظامی متقابل، سرانجام با برتری صهیونیست‌ها به پایان خود نزدیک شد و آنها نه تنها تهاجم اعراب را دفع کردند، بلکه مرزهای خود را به آن سوی طرح تقسیم آنسکاپ[4] هم گسترش دادند. در دسامبر 1948م، اسرائیل بخش وسیعی از سرزمین تحت قیمومت را در کنترل خود گرفت. بخش‌های باقی‌مانده شامل ساحل غربی در کنترل اردن و نوار غزه تحت کنترل مصر بود.[5] در چنین شرایطی، در نهایت جنگ با امضای قراردادهای متارکه جنگ 1949م بین اسرائیل و همسایه‌های عرب این کشور به پایان رسید؛ جنگی که فرجامِ آن به گونه‌ای رقم خورد که اسرائیلی‌ها آن را جنگ استقلال می‌نامند و اعراب نیز از آن سال با عنوان سال نکبت یا فاجعه یاد می‌کنند.
 
تداوم مناقشه: جنگ‌ شش‌روزه و جنگ یوم کیپور
درگیری میان اشغالگران صهیونیستی و کشورهای همجوار عرب به جنگ سال 1948م محدود نماند و پس از آن، اعراب سه جنگ دیگر با اسرائیل داشتند. نخست در 1956م، بعد از ملی شدن کانال سوئز توسط جمال عبدالناصر و بستن خلیج عقبه بر روی کشتی‌های اسرائیلی. در آن سال، اسرائیل طی برنامه‌ای مشترک همراه بریتانیا و فرانسه به مصر هجوم برد. ارتش مصر، که غافلگیر شده بود، نتوانست کار چندانی انجام دهد؛ زیرا در همان روزهای اول جنگ، یعنی 30 اکتبر، هواپیماهای انگلیسی یک لشکر مصر را در دلتای نیل منهدم و سپس فرودگاه‌های قاهره را بمباران کردند که به فلج شدن نیروی هوایی مصر انجامید. اسرائیل توانست شرم‌الشیخ را تصرف و یک پادگان 850نفری از افسران مصری را اسیر کند.[6] اگرچه این فصل از درگیری اعراب ـ اسرائیل نیز در نهایت با میانجی‌گری سازمان ملل و قطعنامه نوامبر 1956م پایان یافت، اما این جنگ شعله‌های دشمنی و کینه اعراب را دامن زد و سرانجام به درگیری بعدی آنها با اسرائیل در ژوئن 1967م موسوم به جنگ شش‌روزه انجامید.
 
این جنگ با حمله هوایی غافلگیرانه رژیم صهیونیستی به پایگاه‌های هوایی و تأسیسات نظامی مصر و سوریه در 5 ژوئن ۱۹۶۷م آغاز شد و اسرائیل طی شش روز توانست تا نوار غزه و صحرای سینا را از کنترل مصر، شرق اورشلیم و کرانه باختری رود اردن را از کنترل اردن و بلندی‌های جولان را از کنترل سوریه خارج کند. کشورهای عربی همچون عراق، عربستان سعودی، تونس، سودان، مراکش، الجزایر، لیبی و کویت نیز به اسرائیل اعلام جنگ دادند و با اعزام نیروهای کمکی به یاری اردن، مصر و سوریه شتافتند.[7] در این نبرد که جمال عبدالناصر رهبری اعراب را برعهده داشت، باز هم اعراب موفقیتی نداشتند و این جنگ برای عرب‌ها به بهای از دست دادن شهر کهن بیت‌المقدس، شبه‌جزیره سینا و نوار غزه، کرانه باختری رود ‌اردن، و بلندی‌های ‌جولان ــ واقع‌ در مرز ‌اسرائیل و ‌سوریه ــ تمام شد.
  
چهارمین جنگ معروف به جنگ «یوم کیپور»، آخرین نبرد عمده اعراب و اسرائیل، در 1973م اتفاق افتاد. نیروهای اعراب این بار نیز، هرچند در ابتدا کامیابی‌هایی داشتند، به پیروزی نائل نشدند و اسرائیل توانست سرزمین‌های متصرفی را در اشغال خود نگه دارد. جنگ‌های در سطح گسترده عمدتا با توافقات آتش‌بس پس از جنگ یوم کیپور خاتمه یافت.[8]
 
یکی از مناطق رژیم اشغالگر اسرائیل پس از جنگ 1973
یکی از مناطق رژیم اشغالگر اسرائیل پس از جنگ 1973
شماره آرشیو: 81-249م
 
پیامدهای منازعه اعراب ـ اسرائیل برای خاورمیانه
جنگ‌های اعراب و اسرائیل علاوه بر زمینه‌سازی برای خشونت فزاینده
در منطقه خاورمیانه تأثیرات متفاوت و گوناگون و همچنین آثار منطقه‌ای و جهانی به دنبال داشت. شکل‌گیری تمایلات پان‌عربیستی و ائتلاف عربی به رهبری مصر بر ضد اسرائیل، مرزبندی‌های جدید و تغییر چهره خاورمیانه، بحران کانال سوئز و تقابل ایران و مصر، کاهش تولید و صادرات نفت از سوی کشورهای اوپک برای شکست اسرائیل و بحران نفت در منطقه و جهان[9] از جمله مهم‌ترین پیامدهای سه دهه مناقشه‌جویی‌های اعراب و صهیونیست‌ها در سال‌های 1948 تا 1973م بود.
 
البته در این بین پشت پرده‌ای نیز وجود داشت. سیاست‌های جنگ سرد بین شوروی (که به کشورهای عربی سلاح می‌فرستاد) و ایالات متحده (که از اسرائیل حمایت می‌کرد) بسیار پررنگ بود و جنگ اعراب و اسرائیل را شعله‌ورتر کرد و برای اولین‌بار از زمان بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲م، آمریکا و شوروی را به آستانه درگیری نظامی نیز رساند.[10] رقابت شرق و غرب در این منطقه موجب تشدید منازعات و انباشت سلاح‌هایی شد که خبر از وقوع جنگ در آینده را می‌داد و البته این انتظار چندان نیز به طول نینجامید.
 
ایران، سلاح نفت و معادله جنگ اعراب ـ اسرائیل
پس از ملی کردن کانال سوئز از سوی جمال عبدالناصر که براساس آن اعراب تلاش کردند از نفت به عنوان یک اهرم سیاسی علیه اسرائیل استفاده کنند، بار دیگر خاورمیانه درگیر بحرانی جدید شد. با بحرانی شدن مسئله کانال سوئز، نگرانی محمدرضا پهلوی نسبت به تحولات منطقه افزایش یافت؛ زیرا کانال سوئز به عنوان گذرگاه 73 درصد از کالاهای وارداتی و 76 درصد از نفت صادراتی ایران، بسته شده بود که موجب کاهش صادرات نفت و همچنین کاهش درآمد ارزی ایران می‌شد.[11] در چنین شرایطی ایران می‌بایست راه‌های جدیدی برای واردات و صادرات خود پیدا می‌کرد، اما ازآنجاکه شاه اصل ملی کردن صنعت در ایران را پذیرفته و بر آن صحه نهاده بود نمی‌توانست مخالف حقوق مصریان و حاکمیت آنها بر کانال سوئز باشد.[12]
 
بااین‌حال، در برهه بحران کانال سوئز و درگیری اعراب و اسرائیل، فروش و انتقال نفت از ایران متوقف نشد و ازآنجاکه شاه در بحران کانال سوئز دنباله‌رو سیاست خارجی آمریکا بود به فروش بیشتر نفت به اسرائیل ــ البته مخفیانه ــ ادامه داد؛ چرا که «در این زمان با تحریم فروش نفت به اسرائیل در طی جنگ 1956م که شوروی نیز عرضه نفت به اسرائیل را قطع کرد، نفت ایران به عنوان تنها جایگزین برای تأمین سوخت اسرائیل درآمد»[13] و این امر در جنگ شش‌روزه و حتی پس از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در سال 1352 (1973) ادامه یافت. این مسئله سبب خشم دول عربی به‌ویژه مصر و شکاف در روابط دیپلماتیک آنها با ایران گردید.
 
بااین‌حال، جنگ شش‌روزه 1967م همه چیز را تغییر داد و شرایط سیاسی جدیدی در خاورمیانه ایجاد کرد. سیاست‌های ایران در این دوره کاملا با قبل متفاوت شده بود و حمایت‌های نفتی ایران از اسرائیل بر هیچ یک از اعراب از جمله مصری‌ها پوشیده نبود. مصر تمام انرژی خود را صرف منازعه و درگیری با اسرائیل کرده بود. نیروهای نظامی رژیم عبدالناصر تحلیل رفته و قسمت‌هایی از خاک مصر اشغال شده بود، سایر کشورهای عربی نیز به دلیل حضور در جنگ به لحاظ نظامی و اقتصادی تضعیف شده بودند.
 
ایران اما در شرایط متفاوتی قرار داشت؛ چرا که با فروش نفت به لحاظ اقتصادی از این جنگ سود زیادی برده بود. طی همین شش روز نبرد، ایران تولید خود را افزایش داده بود و قبل و پس از آن هم به دلیل تحریم‌هایی که از سوی اعراب در مقابل اسرائیل اعمال شده بود به عنوان تنها تأمین‌کننده منابع نفتی اسرائیل درآمد خوبی را از آن خود کرده بود.[14] البته محمدرضا پهلوی و امیرعباس هویدا همیشه در مصاحبه‌های خود، منکر ارسال نفت به اسرائیل می‌شدند و ادعا می‌کردند که کنسرسیوم به اسرائیل نفت می‌فروشد و حتی پس از قرارداد نفتی 1973م، شاه مدعی شد هنگامی که نفتکش‌ها بنادر ایران را ترک می‌کنند، ایران از مقصد نهایی آنها بی‌خبر است.[15]
 
ملاقات محمدرضا پهلوی با فرستاده دولت اسرائیل به ایران (دهه 1340)
ملاقات محمدرضا پهلوی با فرستاده دولت اسرائیل به ایران (دهه 1340)
شماره آرشیو: 722-121پ
 
فرجام سخن
خاورمیانه از آغاز اعلام تشکیل اسرائیل، همواره شاهد چالش‌ها و منازعات مستمر میان اعراب و اسرائیل به عنوان یکی از طولانی‌ترین مسائل فراروی خود در قرن بیستم بود. جنگ‌های مداوم اعراب ـ اسرائیل در سال‌های 1948 تا 1973م این منطقه را به یکی از بحران‌سازترین نقاط دنیا تبدیل کرد؛ به‌طوری که با شکست چندباره ائتلاف‌های عربی در مقابل صهیونیست‌ها، ژئوپلیتیک خاورمیانه و نیز روابط دولت‌های آن متحول گردید. در این میان، سیاست ایران در قبال این جنگ‌ها بسیار محتاطانه و هماهنگ با سیاست آمریکا که خود را حامی دموکراسی می‌دانست، بود؛ به همین دلیل نیز محمدرضا پهلوی برای دوری کردن از بحران و خطرهای احتمالی آن از جمله عدم فروش نفت، رادیکالیزم عربی ناشی از سیاست‌های جمال عبدالناصر و... نوعی سیاست دوگانه و متضاد را در قالب مشارکت در پیمان بغداد از یک‌سو و معاملات نفتی پنهان و آشکار با اسرائیل از سوی دیگر به نمایش گذاشت و از این رهگذر به بقای خود ذیل روابط حامی ـ پیرو با آمریکا ادامه داد.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . ناهوم سوکولوف، تاریخ صهیونیسم، ترجمه داوود حیدری، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1377، ص 252.
[2] . ویلیام کوانت، آن مورلی‌لش، فواد جابر، تاریخ انقلاب فلسطین، ترجمه حمید احمدی، تهران، الهام، 1361، ص 75.
[3]. Fraser, T. G, The Middle East: 1914-1979, New York: St. Martin's Press, 1980, p 41.
[4] . راه‌حل سازمان ملل متحد برای پایان بخشیدن به منازعات اعراب ـ اسرائیل که براساس آن کمیته آنسکاپ متشکل از نمایندگان یازده دولت، پیشنهاد تشکیل دو دولت با سرزمین‌های مجزا یکی برای یهودیان و دیگری برای اعراب در فلسطین را ارائه نمود.
  1. 5. Smith, C. D, Palestine and the Arab Israeli Conflict: A History with Documents, Boston: Bedford/St. Martin’s, 2004, p 198.
[6]‌. Ernest Stack. Israeil on the road to sinai (1949-1956). NewYork, Cornel University press. p. 1.
[7] . مسلم تهوری، «لایه‌های پیدا و پنهان جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل»، یاد ایام، ش 57 (1389)، صص 1-2.
[8]. Quandt, W. B, Peace process: American diplomacy and the Arab-Israeli
conflict since 1967, Third edition. Washington DC and Berkeley, CA: Brookin Institution Press and University of California Press, 2005, pp 137-152.
[9] . عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، پیکار، 1377، صص 220-221.
[10] . غلامرضا نجاتی، جنگ شش‌روزه، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1348، صص 65-68.
[11] . مئیر عزری، یادنامه: خاطرات مئیر عزری، ج 1، به کوشش غلامرضا امامی، تهران، علم، 1393، ص 39.
[12] . عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 244.
[13] . مئیر عزری، همان، ص 131.
[14] . فخر روحانی، اهرم‌ها: سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی صفات و عملکردهای شاه، ج 1، تهران، بلیغ، 1370، صص 192-193.
[15] . همان‌جا.
https://iichs.ir/vdcco4qi.2bq0x8laa2.html
iichs.ir/vdcco4qi.2bq0x8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما