نگاهی به مبادلات ایران و اسرائیل، در دوره سلطنت پهلوی دوم؛

روزگاری که شاه، مخفیانه نفت اسرائیل را تأمین می‌کرد!

روابط ایران و کشور اسرائیل در دوره پهلوی دوم، از جمله موضوعاتی است که توجه بخشی از پژوهشگران تاریخ را به خود جلب کرده است؛ روابطی گسترده که در سطوح سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی دنبال می‌شد و در درعین حال، مطلقا برخلاف منافع و نظر خواست ملت مسلمان ایران و رهبران دینی و ملی آن بود. در مقال پی‌آمده، نگاه مختصری داشته‌ایم به بخش روابط نفتی رژیم شاه با اسرائیل. امید آنکه تاریخ‌پژوهان و عموم علاقه‌مندان را مفید آید
روزگاری که شاه، مخفیانه نفت اسرائیل را تأمین می‌کرد!
 
رابطه حکومت شاه با اسرائیل، از چه دوره‌ای آغاز شد؟
در سال 1326ش، کشور اسرائیل به طور رسمی تأسیس شد و طبعا به حمایت جامعه جهانی و اخذ مشروعیت از کشورها و جوامع بین‌المللی نیاز داشت. حکومت اسرائیل، که در منطقه خاورمیانه تنها بود و جایگاه و مشروعیتی نداشت، هر روز در ترس از این به سر می‌برد که توسط اعراب منطقه و مسلمانان مورد حمله قرار بگیرد، هم از این روی در منطقه خاورمیانه نیاز به یک حامی داشت. ایران کشوری بود که از همه لحاظ، این توانایی و ظرفیت را داشت؛ چه آنکه یهودیان از سده‌ها قبل وارد ایران شده بودند و در این سرزمین ریشه دوانده بودند؛ سرزمینی که از لحاظ سوق‌الجیشی، چهارراه بین سه قاره بود و راه به آب‌های آزاد می‌برد. وجود سرزمینی پربرکت، دارای ذخایر معدنی و نفت و مورد توجه و حضور سرمایه‌داران یهودی، بهترین فرصت و امکان برای ایشان به شمار می‌رفت. از سوی دیگر، حمایت ایران از اسرائیل نیز، یکی از بهترین فرصت‌ها را برای ادامه حیات، به شاه می‌داد. محمدرضا پهلوی، که مشروعیت و محبوبیتی در میان مردم ایران نداشت، هر لحظه بیم آن داشت که از طریق شورش داخلی، کودتا و یا انقلاب حکومتش سرنگون شود. پس وجود اسرائیل با حمایت کامل آمریکا، این موقعیت را برای او فراهم کرد، که قدرتش را تثبیت کند. شاه در آغاز، مخفیانه با اسرائیل ارتباط برقرار کرد و در دهه 1350 ــ که حمایت سرمایه‌داران بهائی و یهودی را در کنار خود دید ــ جرئت یافت تا به صورت آشکار، ارتباط خود را با اسرائیل اعلام کند و در این زمینه پرده‌پوشی را کنار بگذارد.
 
ملاقات محمدرضا پهلوی با فرستاده دولت اسرائیل به ایران (دهه 1340)
ملاقات محمدرضا پهلوی با فرستاده دولت اسرائیل به ایران (دهه 1340)

آغازین دوره از ایجاد رابطه ایران و اسرائیل، مقطع انکار و مخفی‌کاری
یکی از اصلی‌ترین بخش روابط ایران و اسرائیل در دوره محمدرضا پهلوی، در بخش اقتصاد و بر حوزه فروش «نفت» متمرکز بود. می‌توان صادرات نفت ایران به اسرائیل را به سه دوره متفاوت تقسیم کنیم:
دوره اول: که از به رسمیت شناختن دولت اسرائیل از سوی دولت ساعد در سال 1328ش/ 1950م، تا کودتای 28 مرداد 1332 ادامه داشت. در سال 1326ش (1948م)، جنگ اعراب و اسرائیل آغاز شد. حکومت پهلوی با حمایت نفتی از اسرائیل، باعث نارضایتی مردم و مراجع شد. پس از اطلاع جراید از این موضوع، اعتراضات مردم به دعوت و رهبری آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی آغاز شد. ایشان در سخنرانی در 30 اردیبهشت 1327، ضمن حمایت کامل از مردم مظلوم فلسطین، دراین‌باره به دولت اسرائیل هشدار داد. همان‌طور که در آینده نیز مسلمانان مصر را در مبارزات استقلال‌طلبانه آنان، مورد حمایت قرار داد و در بحران کانال سوئز، پیام تأییدی خطاب به جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور وقت مصر، ارسال نمود و در مسجد ارک تهران، مراسمی برای گرامیداشت یاد شهدای این کشور برپا کرد. به هر روی در پی اعتراضات نیروهای مذهبی جامعه، حکومت پهلوی مجبور شد روابط اقتصادی و قراردادهای نفتی با اسرائیل را به صورت کاملا محرمانه امضا کند. مئیر عزری در خاطرات خود، به این مطلب اشاره دارد که بر اساس این مذاکرات، در مناطق نفتی جنوب ایران کارمندان یهودی عراقی و ایرانی را به جای کارمندان انگلیسی جایگزین کردند.[1] طبق اسناد به‌دست‌آمده، دادوستد بازرگانی و نفتی اسرائیل با ایران، تا دوران دولت دکتر مصدق ادامه داشت.
 
دوره دوم، مقطع گسترش روابط اقتصادی و نظامی
دوره دوم رابطه ایران و اسرائیل، از 1332 تا 1341 را در بر می‌گیرد. دولت ایران در تلاش بود که روابطی مستقیم و رسمی با اسرائیل برقرار کند، ولی در تابستان 1339، جمال عبدالناصر دستور قطع روابط سیاسی با تهران را به دلیل هم‌پیمانی شاه با اسرائیل را صادر کرد و رفتار پهلوی را کمک به صهیونیست‌ها و مغایر با آرمان کشورهای عربی و اسلامی خواند. متعاقب این اقدام، شیخ شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر، نیز طی تلگرامی به شاه در 5 مرداد 1339، این عمل را خیانت به مسلمین قلمداد نمود و از وی انتقاد کرد. شاه نیز پنج روز بعد در پاسخ به تلگرام رئیس الازهر اعلام کرد: شناسایی اسرائیل توسط ایران ده سال قبل صورت گرفته و اکنون اتفاق تازه‌ای نیفتاده است! در پاییز 1333، سلطان حسین سنندجی، دبیر دوم سفارت ایران در لندن، ضمن ملاقاتی با مردخای گازیت، دبیر اول سفارت اسرائیل، پیشنهاد فروش نفت ایران به اسرائیل را مطرح کرد. گازیت بی‌درنگ موضوع را به دولت مطبوعش گزارش داد. گفت‌وگوهای پنهانی بر سر نفت، از همین سال‌ها آغاز شد و نهایتا ایران با فروش نفت خویش به اسرائیل موافقت نمود.
پس از ملی شدن کانال سوئز در مرداد 1335 و حمله مشترک نیروهای انگلیسی، فرانسوی و اسرائیلی به مصر در 7 آبان همان سال، همکاری نفتی بین ایران و اسرائیل
گسترش یافت؛ زیرا کانال سوئز به عنوان گذرگاه 73 درصد از کالاهای وارداتی و 76 درصد از نفت صادراتی ایران، بسته شده بود و ایران می‌بایست راه‌های جدیدی برای واردات و صادرات خود پیدا می‌کرد. تحریم فروش نفت شوروی به اسرائیل در پی حمله این کشور به مصر نیز، نفت ایران را به صورت تنها جایگزین نفت شوروی درآورد.[2] بنابراین در تابستان 1335ش/ 1957م، نماینده شرکت ملی نفت ایران وارد اسرائیل شد تا با وزیر بازرگانی و صنعت اسرائیل (لوی اشکول و پنهاس ساپیر) درباره فروش نفت مذاکره کند. اسرائیلی‌ها این شخص را در خانه امنی در حومه تل آویو سکونت دادند و تعداد معدودی از مقامات آن کشور، با او ملاقات کردند. پس از چند روز مذاکره، نفت ایران به بهای بشکه‌ای 30/ 1 دلار به اسرائیل فروخته شد. طبیعی است که قرارداد مزبور بدون دستور شاه، هرگز امضاء نمی‌شد. بن گوریون، نخست‌وزیر اسرائیل که به‌شدت خوشحال بود و آن را موفقیت بزرگی برای کشورش می‌دانست، بلافاصله دستور داد لوله نفت 18 اینچی بین بندر ایلات و بئر شبع احداث شود و از آنجا نفت ایران به وسیله کامیون‌های نفتکش، به پالایشگاه حیفا حمل گردد. لوله مزبور در ظرف صد روز ساخته شد و در دسامبر 1957م، شروع به کار کرد. این خط لوله در 6/ 11/ 1399ش (2020م)، توسط مقاومت فلسطین مورد حمله موشکی قرار گرفت. به گفته مئیر عزری: «در تابستان 1960، عیمانوئل راسین با شریک فرانسوی خود دوریه به تهران آمد. او همراه من با انتظام، بهبهانیان و چند تن دیگر از سران بنیاد پهلوی، دیدارهایی انجام داد. سرانجام پیمانی میان وی با کمپانی نفت ایران بسته شد تا لوله‌کشی گاز در تهران آغاز گردد. پیرو این پیمان و پیدایش کمپانی تازه‌ای با نام مصرف گاز، 51 درصد از سهام در کمپانی نوپا از آنِ ایران، 40 درصد از آن کمپانی‌های سوپرول راسین و 9 درصد نیز به محمدعلی قطبی، میانجی پیمان‌نامه، رسید...». ولی برخلاف خط لوله ایلات اشکلون که طی صد روز ساخته شد، خط لوله گاز تهران در دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در دهه 1370 کشیده شد. یک سال بعد نیازهای نفتی اسرائیل، به علت مهاجرت‌های دسته‌جمعی و پیشرفت اقتصادی افزایش یافت؛ لذا بن گورین، نخست‌وزیر اسرائیل، لوی اشکول را به تهران فرستاد تا با شاه دراین‌باره مذاکره کند. او با استقبال سپهبد تیمور بختیار، در مهمانسرای ساواک اقامت داشت. گذشته از این در اواخر دهه 1330ش، روابط اطلاعاتی ـ امنیتی ساواک با موساد به حدی رسیده بود، که به خودی خود کمک زیادی به صادرات نفت ایران به اسرائیل می‌کرد.[3] در آن سفر اشکول به دیدار شاه رفت و به دنبال آن صادرات نفت ایران به اسرائیل، دوبرابر نیز شد.[4] تلاش برای فروش نفت ایران به اسرائیل در پاییز 1333ش، نخستین گام جدی برای پیوند مجدد دو کشور تلقی شد. بااین‌حال فقط در 1336 بود که دو کشور، برای صدور نفت ایران به اسرائیل قرارداد رسمی امضا کردند.
 
دوره سوم، ایران بزرگ‌ترین فروشنده نفت به اسرائیل
دوره سوم که از سال 1342 تا 1357 را در بر می‌گیرد. در این مقطع روابط اقتصادی و نفتی ایران با دولت اسرائیل، کاملا رسمی می‌شود. در سال‌های 1341 و 1342ش با وجود خیزش سیاسی موجود در ایران به رهبری امام خمینی، همکاری اقتصادی بین دو کشور ایران و اسرائیل ادامه داشت و مهم‌ترین ویژگی و خصلت مناسبات اقتصادی دو کشور، مسئله نفت بود که به همراه «خط لوله نفتی»، با اهمیت‌ترین بخش روابط اقتصادی دو کشور را تشکیل می‌داد. در سال 1344ش، ایران و اسرائیل شرکتی به نام شرکت نفت «ماوراء آسیا» تأسیس کردند و آن را در کانادا به ثبت رساندند. در سال 1967م/ 1345ش، اعراب تحریم نفتی علیه اسرائیل و غرب را آغاز کردند، ولی ایران با وجود فشارهای اعراب، هرگز حاضر نشد در تحریم نفتی اعراب شرکت کند و همچنان به ارسال نفت به اسرائیل ادامه داد. توسعه اقتصادی این رژیم اشغالگر از یک‌سو و وابستگی شدید ایران به فروش نفت به منظور کسب درآمد بیشتر، در راستای اجرای برنامه‌های اصلاحات تحت عنوان انقلاب سفید از سوی دیگر، هر دو کشور را برآن داشت تا در دهه 1340، برای صدور و دریافت نفت بیشتر و سرمایه‌گذاری و توسعه خط لوله در اسرائیل، اعلام آمادگی کنند. به موجب توافق طرفین برای ایجاد یک شرکت نفتی در تهران و تل‌آویو، در هر دو شهر برای آن شعبه‌هایی تعیین شد. پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1346ش/ 1967م، خط لوله‌ای به طول 260 کیلومتر از بندر ایلات در کنار دریای سرخ و بندر اشکلون در ساحل مدیترانه کشیده شد. مخارج آن را دولت ایران پرداخت، که از این طریق نفت ایران به اروپا و به‌ویژه به ایتالیا و رومانی ارسال شد. در سال 1340ش، طی ملاقات «آباابان» با شاه در تهران، با تقاضای اسرائیل مبنی بر افزایش میزان نفتی که ایران به اسرائیل می‌فروخت، موافقت شد.[5] مقامات ایران با نگرانی از واکنش کشورهای عربی و جهان اسلام، سعی در سری نگه داشتن سرمایه‌گذاری در خط لوله ایلات ـ اشکلون داشتند و در این مورد، با اسرائیلی‌ها به توافق رسیده بودند که این موضوع کاملا مخفی بماند. حتی آمریکایی‌ها هم به‌درستی قادر به تشخیص مالکان اصلی شرکت لوله مزبور نبودند.[6] 
پس از جنگ شش‌روزه در 1967، اسرائیل بهره‌برداری از چاه‌‎های نفت «ابورود پس» در شبه‌جزیره سینا را آغاز کرد، تا بتواند وابستگی خود را به نفت خارجی کاهش دهد، اما مایل بود مطمئن باشد که نفت ایران را همچنان دریافت خواهد کرد.[7] طی مسافرت شاه به آمریکا در سال 1349، وی از سرمایه‌داران صهیونیست دعوت کرد تا جهت تشکیل کنسرسیوم نفت به ایران بیایند و سرمایه‌گذاری کنند. بنابر این دعوت، 35 نفر از کل کمپانی‌ها و بانک‌های آمریکا به تهران آمدند، که دیوید ایلیان
و دیوید راکفلر، دو یهودی صهیونیست، در رأس آنان بودند.[8] از اوایل دهه 1350ش به بعد، ایران از بزرگ‌ترین فروشندگان نفت به اسرائیل شد، تا روابط تجاری طرفین بیش از بیش به صورت پایاپای صورت گیرد. اسدالله علم در خاطرات خود موافقت شاه را در موضوع صادرات نفت ایران به اسرائیل بیان می‌کند.[9] در معاملات و قراردادهای نفتی که یهودیان اسرائیل با ایران می‌بستند، افراد وابسته به دربار هم تلاش زیادی برای پیشبرد اهداف اسرائیل انجام می‌دادند. مئیر عزری درباره این موضوع می‌گوید: «در روز 25 فوریه 1969، کمپانی تازه‌ای با نام ترانس آسیاتیک، برای همکاری‌های دوسویه تأسیس گردید، که در پی آن سران نفت ایران مانند: دکتر منوچهر اقبال، دکتر پرویز مینا، رضا فلاح و فتح‌الله نفیسی در آن حضور داشتند. مقامات ایران مایل بودند تا ارتباطات نفتی میان ایران و اسرائیل آشکار نگردند...». البته در این مورد افشاگری‌های بسیاری توسط مطبوعات ایرانی و اسرائیلی انجام می‌شد، که هر دو دولت جلوی این افشاگری‌ها را می‌گرفتند. صادرات نفتی ایران از بندر خارک به بندر ایلات به حدی زیاد بود، که از بندر اشکلون به بازار کشورهای پیرامون مدیترانه می‌رفت. این روند هر روز گسترده‌تر می‌شد تا جایی که در ماه می 1970/ 6 اسفند 1348، روبرت دوروچیلد، فرزند الن دوروچیلد، از پایانه خارک دیدن کرد و با تانکر «پاتریا» به بندر ایلات بازگشت. بعد از مرگ جمال عبدالناصر، روابط ایران با مصر دوستانه شد و انورسادات در تلاش بود که ایران نفت خود را از راه مصر و توسط یک خط لوله نفتی جدید به اروپا صادر کند، پس در این صورت خط لوله ایلات ـ اشکلون عملا از کار می‌افتاد. در این زمان طبق موافقت‌نامه کمپ دیوید، اسرائیل صحرای سینا و چاه‌های نفتی ابورودیس را به مصر برگرداند، صدور نفت ایران به اسرائیل افزایش یافت و حتی در سال 1975م/ 1354ش، حکومت ایران متعهد شد تا کلیه احتیاجات نفتی اسرائیل را تأمین کند و این تضمین دولت ایران، خود جزئی از معاهده سری میان مصر و اسرائیل بود که هنری کیسینجر، وزیر خارجه وقت آمریکا، مذاکرات مربوط به آن را به عهده داشت.[10]
 
دیدار هرمز قریب با موشه دایان و همسرش، هنگام سفر به ایراندیدار هرمز قریب با موشه دایان و همسرش، هنگام سفر به ایران

شاه و هویدا، منکر صدور نفت به اسرائیل
محمدرضا پهلوی و امیرعباس هویدا همیشه در مصاحبه‌های خود، منکر ارسال نفت به اسرائیل می‌شدند و ادعا می‌کردند که کنسرسیوم به اسرائیل نفت می‌فروشد و حتی پس از قرارداد نفتی 1973م، شاه مدعی شد هنگامی که نفتکش‌ها بنادر ایران را ترک می‌کنند، ایران از مقصد نهایی آنها بی‌خبر است! اسحاق رابین، نخست‌وزیر اسرائیل، در سال 1354ش/ 1976م به تهران آمد. به محض ورود نخست‌وزیر اسرائیل به هتل رامسر، تعدادی از یهودیان ایرانی و کارشناسان اسرائیلی ــ که در طرح‌های مختلف کار می‌کردند و برای گذراندن تعطیلات به رامسر رفته بودند ــ او را شناختند و برایش کف زدند! در نتیجه خبر مسافرت نخست‌وزیر اسرائیل به ایران، ابتدا در میان جامعه یهودیان ایران و سپس در مطبوعات بین‌المللی منتشر شد، اما دولت ایران از انتشار آن در مطبوعات داخلی جلوگیری کرد. در این ملاقات شاه به رابین اطمینان داده بود که نفت ایران کماکان به اسرائیل صادر می‌شود و جای نگرانی نیست. در این دوران ایران به برکت چهار برابر شدن بهای نفت، به یکباره ثروتمند شده بود. بنابراین ارسال نفت ایران به اسرائیل، بدون وقفه تا انقلاب اسلامی ایران در سال 1979م/ 1357ش ادامه یافت.[11]  
نتیجتا می‌توان گفت که ارتباط شاه با اسرائیل تا قبل از کودتای 28 مرداد 1332، به صورت کاملا محرمانه بود، ولی بعد از کودتا با وجود اعتراضات شدید دنیای اسلام، مراجع تقلید و مردم ضد استعمار ایران، پهلوی دوم دولتی بهائی و حامی اسرائیل با نخست‌وزیری هویدا را برسر کار آورد و ارتباط خود را با این کشور، هر روز بیشتر ساخت تا اینکه این استبداد و وابستگی به غرب، علاوه بر اهمیت ندادن به خواست تاریخی ملت ایران، باعث شد مردم به رهبری امام خمینی، خواستار سرنگونی حکومت پهلوی و قطع روابط با استعمار شرق، غرب و اسرائیل شوند؛ انقلابی که چند ماه بعد از پیروزی خویش، با رأی مردم موجب استقرار حکومت اسلامی شد و بدین وسیله هم باج‌دهی کشور در بخش نفت به آمریکا و اسرائیل، به اتمام رسید.
 
پی‌نوشت‌ها
------------------------------------------------
[1] . مئیر عزری، یادنامه، ص 39.
[2] . همان، صص 131-132.
[3] . علی فلاح‌نژاد، مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 207.
[4] . علی‌رضا ازغندی، روابط خارجی ایران ـ دولت دست‌نشانده 1320 1357، تهران، قومس، 1376، ص 411.
[5] . علی فلاح‌نژاد، مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 215.
[6] . اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 12، ش 36، تهران، نشر بزرگ اندیشه، ص 5008،
[7] . علی‌رضا زهیری، «عوامل شکل‌گیری رفتار سیاسی ایران در قبال اسرائیل»، فصلنامه انقلاب اسلامی، سال اول، پیش‌شماره اول (زمستان 1377)، ص 154.
[8] . آرش تابع، مجموعه مقالات و تحقیقات درمورد نفوذ صهیونیسم، ص 359 (گزارش ارینست برون آمریکایی از دربار شاه).
[9] . گفتگوهای من با شاه، خاطرات محرمانه امیراسدالله علم، ج 2، تهران، طرح نو، 1371، ص 707. 
[10]. رضا زارع، ارتباط ناشناخته، بررسی روابط ایران و اسرائیل 1327-1357، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، ص 37.
[11] . فخر روحانی، اهرم‌ها: سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی صفات و عملکردهای شاه، ج 1، تهران، بلیغ، 1370، صص 192-193.
https://iichs.ir/vdcci0qi.2bq0s8laa2.html
iichs.ir/vdcci0qi.2bq0s8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما