سیره زنده‌یاد علامه حسن حسن‌زاده آملی، نمادی از غربت و خویشتن‌داری

حافظ اگر امروز در بین ما بود، شهدا را زیباترین جلوه عشق می‌دید

در روزهایی که بر ما گذشت، از نخستین سالروز رحلت علامه ذوالفنون، زنده‌یاد آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی عبور کردیم. مقالی که در پی می‌آید، به غربت مکانت علمی و فلسفی استاد اشاره دارد و برخی بازتاب‌های رسانه‌ای در پی ارتحال آن بزرگ را مورد ارزیابی قرار داده است. امید آنکه مفید و مقبول آید
حافظ اگر امروز در بین ما بود، شهدا را زیباترین جلوه عشق می‌دید
  
رحلت علامه ذوالفنون یک پرسش بنیادین
ارتحال ملکوتی حضرت استاد ذوفنون آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی در 3 مهرماه ۱۴۰۰ش، ایران اسلامی به‌ویژه استان مازندران و شهر آمل و لاریجان را در هاله‌ای از غم و اندوه فرو برد و همگان را در برابر این پرسش کلی قرار داد که ایران ما مخصوصا مراکز علمی و حوزوی، از این فیلسوف الهی و عارف واصل و مفسر انفسی قرآن کریم، چه بهره‌ای برده است؟ آیا فلسفه و عرفان اسلامی از مظلومیت گذشته، در دوران انقلاب اسلامی خارج شده‌اند؟ آیا اندیشه عرفانی امام خمینی(ره) و آثار نفیس آن بزرگوار، جنبش عرفان‌پژوهی را در حوزه و دانشگاه تقویت کرده است؟ آیا مدعیان و حامیان قشری‌گرا، مجال درس و بحث گسترده را به استادان فلسفه و عرفان اسلامی نظیر علامه حسن‌زاده آملی داده‌اند؟ آیا چماق تکفیر چندصدساله علیه فلسفه اسلامی و عالمان عرفان اهل بیت (علیهم‌السلام) شکسته شده است؟
جواب همه این پرسش‌ها را می‌توان در موج گسترده و هدایت‌شده نقدها و اغلب حملات تند اشخاص و جریان‌هایی جست که پس از ارتحال حضرت علامه حسن‌زاده آملی شکل گرفت. بااینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیان حکیمانه خود، استاد را عالم ربانی و سالک توحیدی دانسته و شخصیت ذوفنون او را تکرار یگانه‌ای در هر قرن قلمداد نمودند که  در واقع ترجمان سخن علامه سیدمحمدحسین طباطبائی (رحمه‌الله) درباره استاد است، که «حسن‌زاده را جز امام زمان کسی نشناخته است»، موج تنگ‌نظری‌ها و حملات تکراری علیه فلسفه و عرفان اسلامی، این بار به نام حضرت استاد علامه حسن‌زاده آملی، در رسانه‌های مجازی و مجلات جریان‌های ضدفلسفه و عرفان اوج گرفته است. اگرچه پاسخ چندین باره به کسانی که فهم فلسفی و شمّ عرفانی ندارند، کاری بی‌حاصل است، برای تنویر افکار ملت عزیز ایران و علاقه‌مندان به مباحث فلسفی و عرفانی، به‌ویژه شاگردان و علاقه‌مندان به حضرت استاد، لازم دیدم مجموعه‌ای را تحت عنوان «تازه‌ها در اندیشه علامه حسن‌زاده آملی» به زیور طبع بیارایم، تا کسانی که استاد را تقریرکننده آثار گذشتگان یا شارح اندیشه آنان می‌دانند، با نوآوری‌ها و تازه‌های اندیشه آن بزرگوار در حوزه علوم طبیعی، ادبیات، معرفت نفس و روان‌شناسی، حوزه عرفان نظری و حکمت عملی و نیز شواهد بدیع قرآنی و روایی، آشنایی اجمالی پیدا کنند. حضرت استاد در نهایت ادب و حفظ امانتِ آثار و اندیشه‌های بزرگان عرصه فلسفه و عرفان، نکاتی تازه و بدیع را در آثار خود آورده‌اند، که در عین تصحیح، تنظیم و تکمیل آثار گذشتگان، منشأ تحول در سیر متون عرفانی و فلسفی محسوب می‌شود، مخصوصا سیر انفسی حضرت استاد در قرآن کریم و روایت معصومین(ع)، گوی بیان و بنان را از همگان ربوده است. به قول حافظ:
عشق و شباب و رندی مجموعه مرادست
چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد
 
علامه حسن‌زاده آملی در حال اقامه نماز جماعت
علامه حسن‌زاده آملی در حال اقامه نماز جماعت

استاد و روشنگری‌های عالمانه در برابر مخالفان
موضع حضرت استاد در برابر مخالفت‌ها و اظهارنظرهای عالمانه جریان‌های ضدفلسفه و عرفان، همواره خویشتن‌داری و در برخی موارد، پاسخ عالمانه و روشنگری بوده است، لکن مظلومیت خود و بزرگان عرصه عرفان و فلسفه اسلامی را میراثی تاریخی می‌دانست که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی(ره) در قامت یک فقیه عارف و فیلسوف نیز، نتوانسته است ریشه این جریان را بخشکاند و غبار غربت بر آثار عرفانی و فلسفی و هجوم غرض‌آلود به اندیشه و آثار گران‌قدر حضرت استاد علامه حسن‌زاده آملی، گواه رشد و قوت گرفتن دهه‌های اخیر این جریان است. چندین بار از حضرت استاد درباره غربت آثار بزرگان عرصه عرفان و فلسفه در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها پرسیدم، ایشان فرمودند: «این غربت ریشه در تاریخ دارد و به موازات غربت اهل بیت (علیهم‌السلام)، عرفان اسلامی که برآمده از اندیشه و سیره آن عزیزان است، همچنان در غربت و انزوا مانده است و ما این غربت را بیانگر راه درست و سلامت عرفان اسلامی می‌دانیم...».
بنده در غزلی که در رثای علامه حسن‌زاده آملی سروده‌ام به غربت استاد اشاره نموده‌ام:
جـان چـو دادم بـه راه جانانم
دگــر از اوج ره مگـردانـم
طـاقـت مـاندنـم دگـر نـبـود
چـون به جامانده از شهیدانم
رنـد سـرگـشـتـه خـرابـاتـی
خـادم پیر خود، چو مستـانم
آشـنـای حـدیـث غـربـت او
جان فـدای غـریب دورانـم
پیر من کیست؟ جز حسن‌زاده
درد و داغش تنیده در جانم
گر مرا رخصت سخن بخشد
دُرّ معنی زلـب بـرافـشانـم
 
منظر استاد، در باب تدریس عرفان اسلامی در دانشگاه‌ها
روزی به اتفاق استاد فقید آیت‌الله دکتر شیخ‌الاسلامی، به محضر استاد شرفیاب شدیم تا جواز تدریس عرفان اسلامی در مقطع دکتری را برای حقیر صادر فرماید. استاد فرمود: «جواز تدریس شما را صادر می‌کنم، اما مناسبت عرفان اسلامی با دانشگاه چیست؟ بالاخره عرفان اسلامی با قهر و لطف حوزه‌ها خو گرفته است، اما در دانشگاه شدیدا با بی‌مهری و مهجوریت مواجه خواهد شد. اصلا صلاح نیست شما فصوص‌الحکم و نفحات‌الانس و... را در دانشگاه‌ها تدریس کنید...». استاد شیخ‌الاسلامی در توضیح مطلب عرضه داشت: «مراد از تدریس، آشنایی بیشتر با اصطلاحات و تاریخ و مکاتب عرفانی و تصوف است، تا دانشجویان مستعد برای فراگیری متون عرفانی شناسایی شوند...». آن بزرگوار در پی این توضیح، اجازه‌نامه ذیل را برای این حقیر صادر فرمود:
 
«بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی هدانا الى جنابه بنورالعلم و العرفان و دعانا الى مأدبته القرآن الفرقان و صلواته النامیه السامیه على أئمه الأمم سیما امامهم التجلى الاعظم محمد النبی الخاتم و آله الهادین الى الطریق الامم.
با اهدای "سلام قولا من رب رحیم" و ارائه ارادت بی‌پیرایه به ساحت مبارک دانشور گران‌مایه و استاد ارجمند بلندپایه جناب آقای دکتر منصوری لاریجانی ( اَیَدُه الله سبحانه بالقاءاته السبّوحیه)
این داعی بدون هیچ‌گونه شائبه مداهنه و مجامله، از حسن سیرت و سریرت و صدق نیت و طیب طویت و کمال لیاقت و لباقت حضرت‌عالی آگاه است؛ لذا آن جناب را کاردانی شایسته و بایسته برای تعلیم و تربیت عرفان نظری و عملی و ارتقا و اعتلای کاروان نفوس مستعدّه به اوج مدارج روحانی انس انسانی، که عروج به معارج قدس قرآنی است، می‌شناسد و می‌داند. امید است که دانش‌پژوهان فرزانه فرزام و نفوس شیقه و شیفته، به نیل ذروه سعادت از خرمن فیض آن مربی فرجاد نیکونهاد، برای استفاده معنوی و روحانی موفق و از استضائه مشکاه اضائه و افاضه شما بهره‌مند بوده باشند، تا نهال وجود هر یک شجره طیبه طوبی شود، که "أَصلُها ثابِت و فَرعُها فِی السَّماءِ تُؤتی أُکلَها کُلِّ حینٍ بِإِذنِ رَبِّها". قوله سبحانه: "إِنَّا لانُضیعُ أَجرَمَن أَحسَنَ عَمَلا". با تجدید تحیّت خالصانه بدان حضرت مستطاب و به همه فرزانگان بهره‌مند از آن جناب.
حسن حسن‌زاده آملی 21/ 7/ 1378ش».
 
بنده نیز حتی‌المقدور در قریب ۲۵ سال تدریس، همواره کتب نفیس استاد را در کنار سایر منابع، به دانشجویان معرفی و تدریس می‌کنم و گلچینی از نوآوری‌های استاد را در هر کتابی فیش‌برداری نمودم که نمونه‌هایی از آن را در اثر مورد اشاره ملاحظه خواهید کرد. البته حضرت استاد اسرار سلوکی را اجازه بیان و افشای راز خلوتان نداده‌اند، به قول حافظ:
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
 
در غزلی که حقیر در ارتحال حضرت استاد علامه حسن‌زاده آملی سروده‌ام به لفظ و اشاره، بعضی عناوین سلوکی ایشان را بیان نمودم:
عاقبت پیر خرابات از این خانه برفت
رونق از جام می و شوکت میخانه برفت
آن که مشتش چکش و سینه او سندان بود
دل بریان‌شده‌اش بر سر پیمانه برفت
دم پاکش که دل سوته ما زنده از اوست
پیک عیسی دمی آمد، مسیحانه برفت
حیرت چشم قمر بود به هر شام و سحر
از پی اشک رخ شمع چو پروانه برفت
شد جهانگیر از آن رو که جهانش نگرفت
زاهد وعارف از این منزل ویرانه برفت
جذبه عشق حسن‌زاده ز حسن ازل است
از ازل تا به ابد شاهدی شاهانه برفت
رهبرش عالم ربانی از آن گفت که چون
جلوه در جلوه خدا بود و چو آیینه برفت
ز تجلی خدا سالک توحیدی شد
همه اسرار خدا بود و حکیمانه برفت
کِشت اندیشه او خرّمی دین خداست
صد بهار است بهار آن که زمستانه برفت
گرچه اصرار به اسرار حقیقت می‌کرد
راز در پرده نهان کرد و غریبانه برفت
نرود آن که دل و دین همه در کف اوست
کار رندان همه این است که رندانه برفت
خاک «ایرا» بکند فخر که در دامن او
جسم پاکی است که جانش ره جانانه برفت
دل منصوری مدام است مقیم حرمش
پیر دُردی‌کش او بود که دُردانه برفت
 
روزی در محفل شهدا یک رباعی در حین سخنرانی خواندم:
دانی که چرا عاشق دلدار شدم              
آگه ز سراپرده اسرار شدم
از باده پیر خود حسن‌زاده همی            
نوشیدم و نوشیدم و هشیار شدم
 
استاد بلافاصله این بیت از غزل حافظ را قرائت نمود:
مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند
ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست
 
ایشان فرمود: «هر که مستور نباشد، مست عشق نمی‌شود و باده‌ای از دست اولیای الهی سر نمی‌کشد و اگر دل به عشوه معشوق نفروشد، مستور مست نمی‌شود. اختیار آن است که دل به عشوه معشوق بفروشیم. جناب حافظ لسان‌الغیب، اگر امروز در بین ما بود، شهدا را زیباترین جلوه عشق و عشوه معشوق می‌دید. اگرچه شهدا را در غزلی بسیار وصف نمود:
با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم
که شهیدان که‌اند این همه خونین‌کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم
از می لعل حکایت کن و شیرین‌دهنان
 
عیادت رهبر معظم انقلاب اسلامی از علامه حسن‌زاده آملی
عیادت رهبر معظم انقلاب اسلامی از علامه حسن‌زاده آملی

بقعه و بارگاهی در روستای «ایرا»، به مثابه دلیل راه
بنابراین راه مستوری و مستی همیشه به روی عاشقان و طالبان معرفت و عشق حقیقی باز است و مخصوصا استاد عزیز با ارتحال خود، راه‌های سلوک برای رهروان و علاقه‌مندان بیشتری را هموار نموده است. بقعه و بارگاه ایشان در روستای «ایرا»، بیانگر این حقیقت است که خود را از هیاهوی دنیا دور کنید و از سکر غفلت و دنیاطلبی به روستای عزلت نفس خویش درآیید، تا دست اولیای الهی چون قبضه الهی، از شما دستگیری کنند. به قول مولوی:
دست پیر از غایبان کوتاه نیست
دست او جز قبضه الله نیست
 
آستان مقدس حضرت علامه حسن‌زاده آملی را چون غار کهف بدانید و در اعراض از دنیا، چون اصحاب کهف در پرده مستوری خموش بیارامید تا خورشید معرفت بر شما از راست و چپ بتابد: «ونُقَلِّبُهُم ذاتَ الیمین و ذاتَ الشِّمال» (کهف/ ۱۸).
اولیا اصحاب کهفند در جهان     
پیش تو، پهلوی تو، اما نهان
یار با او غار با او در سرود
مُهر بر چشم است و بر گوشت چه سود
 
آری اگر مُهر غفلت بر چشم و گوش ما نباشد، تابش انوار قدسی، حضرت استاد را از قبر او، که نورستان وصال است، بر تارک لاریجان تا همه جای مازندران و ایران و حتی جهان گسترده خواهیم یافت؛ چرا که آفتاب اولیای الهی را مغربی جز غروب وصـال نیسـت کـه چون آینـه، مشرق طلوع ابـدی آنان در ایـن جـهـان و آن جهـان می‌شـود. به قول استاد:
آینه دل چو شود صیقلی
بنگری‌اش با دل تو روبه‌روسـت
وصـف دل و وصـف خداوند دل
وقت مـع الـلـه یکی مو به موسـت
 
از همه علاقه‌مندان و خوانندگان مقال تقاضامنـدم کـه نـظـرات و پیشنهادات خـود را بـه مـا ارائـه نماینـد و بدین وسـیـلـه شـوق خـود را بـه نـشـر و چاپ آثـار حضرت علامـه نشـان دهنـد و یقین بدانند کـه مـا افـزون بر تشکر قلبی، از نظرات خوب آنها در تکـمیـل آثـار بعدی بهـره خواهیم برد. ان‌شاءالله.
عجب حال و هوایی دارد ایرا     
بهشت باصفایی دارد ایـرا
مزار پیر ما در آن عیان است
تو خود گویی جهانی در جهان است
https://iichs.ir/vdcdkx0x.yt0of6a22y.html
iichs.ir/vdcdkx0x.yt0of6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما