آیا قره‌باغی عامل فروپاشی دولت بختیار بود؟؛

حرف آخر قره‌باغی به هایزر

هایزر در خاطرات خود آورده است: سرانجام آتش زیر خاکستر شعله کشید. قره‌باغی ــ همان‌گونه که پیش‌بینی می‌کردم ــ سرانجام حرف آخر را زد
حرف آخر قره‌باغی به هایزر
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ عباس قره‌باغی، رئیس ستاد بزرگ ‌ارتشتاران رژیم پهلوی، از جمله شخصیت‌های نظامی است که همواره رویکرد سیاسی او در برابر این رژیم و انقلاب مردمی ایران، محل بحث بوده است. بسیاری قره‌باغی را عامل فروپاشی دولت بختیار می‌دانند و برخی معتقدند که او از مخالفان سرسخت انقلاب بود و تا آخرین لحظه از شاه و رژیم دفاع کرد، اما قره‌باغی، در مصاحبه‌هایی که بعدها انجام داد عنوان کرد که او حامی بختیار و دولت قانونی پهلوی بوده و در دوره ریاستش، ارتش بی‌طرف بوده است. با توجه به این مقدمه، در ادامه رویکرد ارتشبد عباس قره‌باغی در قبال رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی بررسی شده است.  
 
از منشی‌گری تا ریاست ارتش
عباس قره‌باغی، در دوره‌ای که محمدرضا، ولیعهد بود تحصیل در دانشکده افسری را آغاز کرد و مدتی بعد از آن، منشی ولیعهد شد. او به واسطه این نزدیکی، بعدها سمت‌های نظامی متعددی را از آن خود کرد؛ البته قره‌‌باغی در کنار اشتغال به امور نظامی، در علوم انسانی همچون حقوق نیز تحصیل کرد. او ابتدا وارد دانشکده حقوق و علوم سیاسی شد و بعد از پایان یافتن دوره تحصیل خود در این دانشکده، برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در آنجا مدرک دکترا را دریافت کرد.
 
قره‌باغی «دوره دانشگاه جنگ تهران و دوره ستاد فرماندهی دانشگاه جنگ فرانسه را نیز با درجه ممتاز گذرانید. اهم مشاغل وی عبارت‌اند از: فرماندهی تیپ، فرماندهی دانشگاه نظامی، فرماندهی لشکر گرگان، فرماندهی لشکر گارد سلطنتی، رئیس ستاد نیروی زمینی و بالاخره قائم‌مقام نیروی زمینی، در ۱۳۵۲ به فرماندهی سپاه غرب منصوب شد و در ۱۳۵۳ به فرماندهی ژاندارمری کل کشور منصوب گردید».1
 
عباس قره‌باغی
شماره آرشیو: 103-513ک
 
حساس‌ترین دوره فعالیت نظامی قره‌باغی به سال 1357 مربوط بود؛ یعنی سال پیروزی انقلاب اسلامی و سالی که کشور با بحران شدید سیاسی روبه‌رو بود. قره‌باغی در این سال به ریاست ستاد ارتش انتخاب شد. این سمت ابتدا از آن ازهاری بود، اما وقتی ازهاری به نخست‌وزیری رسید، از فعالیت‌های نظامی خود دور شد؛ البته او بعد از نخست‌وزیری نیز تمایلی به کسب این سمت نداشت. برخی چون هایزر دلیل این موضوع را ناراحتی قلبی ازهاری عنوان کرده‌اند. رابرت هایزر، از مأموران نظامی آمریکا در ایران، دراین‌باره در خاطرات خود گفته است:
 
«از‌هاری قبلا ریاست ستاد مشترک ارتش را داشت و در آخرین روز‌‌های نخست‌وزیری دچار حمله قلبی شده بود و هنوز بستری بود. او به همین علت نتوانسته بود وظایف نظامی‌خود را از سر گیرد. کسی را هم برای تصدی شغل وی در نظر نگرفته بودند. به من گفتند که دو نفر برای شغل وی نامزد شده‌اند: یکی تیمسار عباس قره‌باغی، فرماندهی ژاندارمری شاه و دیگری تیمسار جم، رئیس پیشین ستاد ارتش که مورد احترام شدید ارتشیان بود...».2 در دوره ریاست قره‌باغی بر ارتش، تحولات بسیاری رخ داد؛ به‌ویژه اینکه دوره یادشده حساس‌ترین دوره انقلاب اسلامی بود.
  
آتش زیر خاکستر شعله کشید
با روی کار آمدن دولت بختیار و به دنبال آن خروج شاه از کشور، عده‌ای عنوان کردند که ارتش قصد کودتا علیه دولت را دارد. بسیاری معتقد بودند طرح کودتا توسط قره‌باغی پی‌ریزی شده است، اما قره‌باغی یک روز پیش از خروج شاه در یک مصاحبه مطبوعاتی، این موضوع را رد کرد. ظاهرا یکی از عواملی که باعث شکل‌گیری این دیدگاه شده بود، همراهی ارتش با مردم بود. این در حالی بود که مردم با دعوت از ارتش برای پیوستن به صف انقلاب، بسیاری از نیروهای ارتش را آگاه کرده بودند و با این آگاهی بود که ارتش تا حدودی با جریان انقلاب همراه شده بود.
 
قره‌باغی با توجه به چنین فضایی بود که بعد از تشکیل یک جلسه و طی آن در یک مصاحبه اعلام کرد که از دولت قانونی حمایت می‌کند. «در این جلسه به ارباب جراید توصیه می‌شود که از درج اخبار و عکس‌‌‌های گل دادن مردم به ارتشیان و گزارشاتی از این قبیل خودداری کنند. (نکته جالب آن است که این قسمت از مصاحبه مطبوعاتی قره‌باغی در مطبوعات آن دوره منعکس نشده است).»3
 
درباره کودتا و انجام نشدن آن نیز شایعه‌های فراوانی مطرح بود، اما مشخص بود که عملی نشدن طرح کودتا در آن زمان، به دلیل آشفتگی‌های سیاسی
و بلاتکلیفی در میان سران ارتش بود. قره‌باغی خود دراین‌باره و در گفت‌وگو با احسان نراقی گفته بود: «فرماندهان ارتش نظر واحدی نداشتند و میان آنان تشنج حاکم بود. شاه تکلیف ما را معلوم نکرده بود و ما هم جرئت نمی‌کردیم با کسی مذاکره کنیم. هیچ روشن نبود. ما به مردم نمی‌گفتیم که در روزهای آخر سربازان و گروه‌های مختلف چه تعداد افسر را در پادگان‌ها از عقب می‌زدند. در روزهای آخر روزی هزار نفر از پادگان‌ها و آماد‌گاه‌ها فرار می‌کردند؛ پس نمی‌شد با این ارتش کودتا کرد».4
 
نراقی در خاطرات خود درباره علل تمرد سربازان و علل موافقت قره‌باغی با باز شدن درب سربازخانه‌ها آورده است: «از او پرسیدم: چرا اجازه دادید در سربازخانه‌ها باز شود؟ باید قبلا مذاکره می‌کردید. می‌گفت: نمی‌شد؛ یک جوی به‌وجود آمده بود که هر کسی یک جور عمل می‌کرد و شاه هم تکلیف ما را روشن نکرده بود؛ چون شاه چهره‌های شاخص را کنار گذاشته بود، کسی نبود که بتواند کاری مثبت انجام دهد. یک قاعده کلی در تمام نظام‌ها وجود دارد چه در زمان صلح و جه در زمان جنگ و آن اتوریته است؛ یعنی همان قدرتی که بگوید بجنگید یا اسلحه را زمین بگذارید. بدون این قدرت هیچ کاری پیش نمی‌رود».5
 
قره‌باغی از نظر سیاسی، از حامیان اصلی شاه بود. او مخالف خروج شاه از کشور بود و به نظر او بهتر بود خروج از کشور در صورت لزوم و اضطرار رخ می‌داد. قره‌باغی در گفت‌وگو با هایزر به این نکته اشاره کرده بود: «شاه باید اول به کیش یا یک نقطه دور دست دیگر در جنوب برود و مدتی در آنجا بماند و بعد در صورت لزوم به خارج برود. سرانجام آتش زیر خاکستر شعله کشید. قره‌باغی ــ همان‌گونه که پیش‌بینی می‌کردم ــ سرانجام حرف آخر را زد: "اگر اعلیحضرت بروند، من هم می‌خواهم با ایشان بروم"».6
 
 قره‌باغی، خواهان ادامه حکومت پهلوی بود. او نیز مانند محمدرضا پهلوی و برخی از حامیان رژیم معتقد بود که آشفتگی‌های سیاسی کشور ناشی از توطئه غرب است. او بارها در گفت‌وگو با هایزر، غرب را به توطئه متهم کرده و معتقد بود آمریکا در برابر حوادث ایران سکوت کرده؛ زیرا تاریخ مصرف شاه تمام شده است. او از هایزر پرسیده بود که «چرا آمریکا صدای بی.بی.سی را خفه نمی‌کند؟ برنامه‌های بی.بی.سی کاملا مخرب است؛ برای اینکه تقریبا همه مردم، به آن گوش می‌دهند. بعد مبحث جدیدی را مطرح کرد و گفت: همه جهان غرب، علیه شاه و رژیم او صف کشیده‌اند و برای خراب کردن آن کار می‌کنند. من نمی‌توانستم این حرف قره‌باغی را بپذیرم؛ لذا اصرار کردم که جهان غرب را معنا کند. اسم چند کشور را برد و خاطرنشان کرد که آمریکا را از جهان غرب مستثنا کرده است».7
 
در واقع قره‌باغی از جمله افسران نظامی وفادار به محمدرضا پهلوی بود که همچنان به ادامه حکومت او اصرار داشت. وی از توسل به شیوه‌های مختلف برای سرکوب انقلاب مردم، ابائی نداشت، اما قدرت عمل خود را از دست داده بود؛ به‌ویژه آنکه موضوع همراهی بدنه اصلی ارتش با مردم نیز بسیار جدی و خروج نیروها از ارتش و پیوستن آنها به مردم، امری عادی شده بود. قره‌باغی در تلاش برای تداوم حکومت پهلوی، بعد از خروج شاه از کشور به عضویت شورای سلطنت نیز درآمد.
 
این شورا قرار بود در دوره غیبت شاه امور کشور را اداره و نیروهای انقلابی را کنترل کند، اما در عمل، هیچ کاری نکرد و تصمیمی نگرفت. در نهایت نیز با پیروزی انقلاب اسلامی، پرونده نظامی قره‌باغی بسته شد. قره‌باغی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی در ایران بود. او چند ماه مخفیانه در کشور زندگی کرد و سرانجام با یک گذرنامه جعلی، سر از فرانسه درآورد.
 
سخن نهایی
همان‌گونه که در ابتدای این نوشته نیز گفته شد، برخی قره‌باغی را عامل سقوط دولت بختیار عنوان کرده‌اند. گرچه دلایل مدعیان این دیدگاه به‌درستی مشخص نیست، حتی اگر این ادعا را کاملا درست بدانیم، واقعیت این است که رژیم پهلوی در آن سال‌ها به نقطه سقوط خود رسیده بود و حتی اگر به جای بختیار دولت دیگری نیز تعیین می‌شد، آن دولت نیز به سرنوشت بختیار دچار می‌شد. در واقع آنچه عامل سقوط دولت بختیار و رژیم پهلوی بود، ریشه در مسائل متعددی داشت که در دوره این حکومت نضج گرفته و رشد کرده بودند؛ ازاین‌رو اگر بخواهیم عباس قره‌باغی را عامل سقوط دولت بختیار بدانیم، قطعا تحلیل ما درست نخواهد بود. رژیم پهلوی به دلیل ناکارآمدی خود و نداشتن مشروعیت سیاسی سقوط کرد.

------------------------------------------------------
پي نوشت: 
 
1. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 1، تهران، نشر گفتار با همکاری نشر علم، ۱۳۸۰، ص 1199.
2. رابرت هایزر، ماموریت در تهران، خاطرات ژنرال‌هایزر، تهران، انتشارات اطلاعات، چ دوم، 1365، صص 21- 22.
3. مثل برف آب خواهیم شد (مذاکرات شورای فرماند‌هان ارتش دی و بهمن 57)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1365، صص 34- 35.
4. احسان نراقی، گفتگو با احسان نراقی، به کوشش مرتضی رسولی‌پور، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر، 1394، صص 60-61.
5. همان‌جا.
6. رابرت هایزر، همان، صص 42- 43.
7. همان، ص 44.
https://iichs.ir/vdcgwy9x.ak9wz4prra.html
iichs.ir/vdcgwy9x.ak9wz4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما