نگاهی به رویکرد حوزه نجف در انقلاب مشروطه؛

آنچه نظر شیخ مازندرانی را به آیت‌الله یزدی نزدیک کرد

آیت‌الله عبدالله مازندرانی از علمای حوزه نجف بود که با شروع حرکت مشروطه‌خواهی در ایران، به حمایت از آن برخاست، اما آیت‌الله سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی در نقطه مقابل او قرار داشت و نظر مساعدی نسبت به مشروطه نداشت، اما با وجود این اختلاف نظر، در گذر زمان شیخ عبدالله مازندرانی با آیت‌الله یزدی همراه شد
آنچه نظر شیخ مازندرانی را به آیت‌الله یزدی نزدیک کرد
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ انقلاب مشروطیت، رویداد مهم و تأثیرگذاری برای سرزمین‌هایِ اسلامی بود. در این رخدادِ مهم دوران معاصر ایران، با بسیج عمومی مردم به رهبری علمایِ شیعه، نخستین گام‌ها برای محدود کردن قدرت سلطنت برداشته شد. حوزه نجف، در همکاری و هماهنگی علمای داخل ایران، در ابتدا موافقت ضمنی و اصولی خود را با انقلاب مشروطه اعلام کرد، اما با انحراف انقلاب مشروطیت و دور شدن از اهداف و آرمان‌های اسلام‌خواهانه، اندک‌اندک علمای این حوزه انتقادات خود را نسبت به این حرکت‌ها اعلام کردند. در این نوشتار کوتاه، موضوع همراهی اولیه و مخالفت‌های ثانویه حوزه نجف با انقلاب مشروطه بررسی شده است.
 
حفظ کیانِ اسلام و مشروطه‌خواهی
مکتب نجـف از دیرباز در کانون توجه مسلمانان به‌ویژه شیعیان قرار داشت.1 به گواهى تاریخ حوزه علمیه نجف هیچ‌گاه از هدایت و همراهى حرکت‌ها و خیزش‌ها ضد استعماری و استبدادى کوتاهى نورزید و همواره در همه عرصه‌ها پیشاپیش مردم انقلابی نورافشانى کرد و کانون مبارزه را گرم نگه داشت. این حوزه در آغاز سده بیستم، مهم‌ترین مرکز مهم دینى در جهان تشیع به‌شمار می‌آمد و همه گروه‌ها، قوم‌ها و قبیله‌های شیعی‌مذهب در سراسر جهان چشم به رهنمودهاى حوزه نجف دوخته بودند و فتواهاى نجف در همه زوایا و شئون زندگى آنان الزام‌آور بود.
 
به دلیل خاستگاه مشترک عقیدتی، مردم ایران با عتبات عالیات عراق ارتباط دیرینه‌ای داشته‌اند. وجود جوامع وسیع شیعه در ایران و عراق یک رابطه همزیستی میان نهادهای روحانی دو کشور به‌وجود آورده2 و روابط مستمر مراکز علمی دو کشور باعث استواری تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر شده بود.3 وابستگی‌های عقیدتی موجب می‌شد که دو طرف به سرنوشت هم حساس باشند و حوادث مهم در کشور در کانون توجه یکدیگر قرار گیرد. باری، مرجعیت نجف تأثیر بسیاری بر تحولات ایران داشت.4
 
 آیت‌الله میرزا حسین خلیلی تهرانی، آیت‌الله عبدالله مازندرانی، آیت‌الله آخوند محمدکاظم خراسانی
آیت‌الله میرزا حسین خلیلی تهرانی، آیت‌الله عبدالله مازندرانی، آیت‌الله آخوند محمدکاظم خراسانی
شماره آرشیو: 1-891-4ع
 
انقلاب مشروطه از نظرگاه علمای حوزه نجف نیز دور نماند. آنچه علما را به همراهی با انقلاب مشروطه مصمم کرده بود این بود که انقلاب مشروطه با تأکید بر هویت ایرانی ـ اسلامی می‌توانست علمِ اصلاحات سیاسی بر مبنای اسلام و شریعت الهی را بر دوش گیرد. علمای حوزه نجف نسبت به سیاست قاجارها در تحکیم قدرت خود از طریق رابطه با غرب نظر منفی داشتند. امتیازهای اعطایی موقعیت حکومت را به‌عنوان حافظ کشور شیعی ایران دچار فقدان مشروعیت کرد و توازن قدرت را در جامعه تغییر داد. علما عمدتا با قدرت مطلقه دولت مخالف بودند و مخالفت خود را علیه استبداد و ظلم در فتواهایشان آشکار می‌کردند. در نامه‌ای که علما از عتبات برای محمدعلی‌شاه فرستاده‌اند انگیزه خود را از مشارکت در انقلاب بیان کرده‌اند. آنها نوشتند که هدفشان «حفظ دین»، «پیشرفت و رفاه مردم» و «محافظت از حیات و عزت مسلمانان» است. به همین صورت برای این علما نیز مشروطیت راهی برای محدود کردن قدرت دولت و زدودن نفوذ خارجی از طریق اجرای قوانین دینی بوده است.5 علمای نجف از حمایت مشروطیت، هدف اصلی خود را حفظ اساس اسلام، رهایی ممالک از تسلط کفار، تقلیل ظلم و قطع ید تعدیات جائرین، اجرای احکام الهیه و امر به معروف و نهی از منکر اعلام کردند.6
 
مراجع نجف همچنین با صدور فتوایی خطاب به قوای دولتی و رؤسای ایلات و عشایر، آنها را به ترک محاربه با ملت و مجلس‌خواهان دعوت و به‌صراحت اعلام کردند «قتل مجلس‌خواهان در حکم اطاعت یزید بن معاویه و با مسلمانی منافی است» و در رمضان ۱۳۲۶ ق، طی ارسال تلگرافی به انجمن ایرانیان اسلامبول، از جهانیان در حمایت از مظلومیت ملت ایران در برابر استبداد قاجاریه استمداد طلبیدند. حتی طی ارسال تلگرافی به سلطان عبدالمجید دوم، سلطان عثمانی، از او یاری خواستند و او را به پشتیبانی از مردم مسلمان ایران تشویق کردند.7
 
عموم علمای نجف بر این باور بودند مادامی‌که نهادی با کارکرد مجلس شکل نگیرد تا به‌واسطه آن نمایندگان ملت نقش مستقیمی در تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی‌های کشور نداشته باشند، استبداد تا ابد پابرجا خواهد بود و شرایط کشور روزبه‌روز بدتر خواهد شد.8 درباره ماهیت اقدام مراجع شیعی نجف برای طلب استمداد از سلطان عثمانی، حائری نوشته است: «همدستی محمدعلی‌شاه با سربازان روسی تزاری در واژگون ساختن مشروطه ایران، علمای نجف را در موضع ناراحت‌کننده و سختی قرار داد. آنان شاه را در خدمت یک‌مشت کافر، یعنی روس‌ها، می‌دیدند و چون علما همه رویدادها را در چهارچوب مقررات و قوانین اسلامی می‌سنجیدند، چنین مصلحت دیدند که به‌سوی دولتی تظلم کنند که نام مسلمان
داشت و از اتحاد اسلام پشتیبانی می‌کرد».9 به‌اختصار آنچه همراهی اولیه علمای نجف را جلب کرده بود، چیزی جز حفظ کیان اسلام از طریق مبارزه با استبداد و استعمار نبود.
 
انتقاد از مشروطیت و سودجویی برخی از مشروطه‌خواهان
نقش ضد امپریالیستی و مبارزات ضد استبدادی علمای حوزه نجف به جهت دوری از ایران، در انقلاب مشروطه کاملا آشکار است و ایشان بودند که آزادانه‌تر به مبارزه خود علیه استبداد داخلی و نفوذ قدرت‌های خارجی در ایران ادامه دادند.10 اما روش ملت‌گرایی در خیزش علما تقریبا دیده نمی‌شد و به همین جهت بود که همان‌طور که دیدیم آنها از دولت اسلامیِ عثمانی دعوت کردند که در امور ایران مداخله کند.11 با وجود کوششی که علمای حوزه نجف برای مبارزه با استبداد به خرج دادند، برخی سران مشروطه پس از فتح تهران و پایان استبداد صغیر با عملکرد خود موجب ناخشنودی آنها شدند. سران مشروطه فقط در مواردی که ضروری می‌دانستند به علمای نجف رجوع می‌کردند و در مسائلی چون اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی و ضدیت آشکار با برخی احکام اسلامی در امر قضاوت12 به خواست آنها عنایت کمتری شد؛ به همین سبب، علمای نجف مجبور شدند در مواردی مانند چاپ مقاله انتقادآمیز درباره روحانیان در «حبل‌المتین» و برخی رفتارهای تقی‌زاده، از سران حزب دموکرات، عکس‌العمل شدیدی نشان دهند.
 
این نکته را نیز نباید از نظر دور کرد که در مورد مشروطه، همه علمای حوزه نجف نظر یکسان نداشتند و به‌ویژه پس از رخدادهایی چون اعدام شیخ فضل‌الله نوری، کشته شدن آیت‌الله سیدعبدالله بهبهانی و تبعید آخوند ملا قربانعلی زنجانی، عملا جریان حامی مشروطه از آن فاصله گرفتند. در این زمان، افرادی همچون شیخ عبدالله مازندرانی، که از حامیان اصلی مشروطه و تأسیس مجلس بود، با آیت‌الله سیدکاظم یزدی، که از آغاز با مشروطیت مخالف بود، همراه شد و انحرافات رخ‌داده را به‌شدت نقد کرد. 13
 
 آیت‌الله سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی
آیت‌الله سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی
شماره آرشیو: 1384-3ع
 
درنتیجه حوزه نجف، هنگامی‌که متوجه شد برخی از روشنفکران غرب‌گرا در زیر چتر حمایتی علما در حال ترویج اصولی مخالف اسلام و در تباین آشکار با شریعت اسلامی هستند، انتقادات تند خود را نسبت به آن بیان کرد. با عمیق شدن شکاف‌ها و ایجاد دودستگی‌های فراوان، جامعه ایرانی و همچنین علمایی که پیشرو حرکت‌های اصلاحی بودند، از هرج‌ومرج ایجادشده اعلام نارضایتی کردند؛ به‌ویژه که در این دوران در کنار خطر استبداد سیاسی و استعمارگریِ اروپاییان، خطر الحاد و اشاعه عقاید لامذهبی‌گری از جانب مارکسیست‌ها نیز محسوس بود؛ درنتیجه اندک‌اندک علمای داخل ایران و همچنین حوزه نجف، فعالیت‌های خود را از حوزه سیاست متوجه حوزه عقاید سیاسی و فقه سیاسی کردند و از این راه کوشیدند خلأهای ایجادشده در جامعه ایرانی را پر کنند.
 
فرجام سخن
نجف و حوزه علمیه آن، همواره در کانون توجه شیعیان ایران قرار داشته است و به‌ویژه در بزنگاه‌های تاریخی، علمای این حوزه تأثیر تعیین‌کننده‌ای در تحولات سیاسی ایران معاصر داشته‌اند. در مشروطه، که یکی از رخدادهای مهم تاریخ معاصر ایران به‌شمار می‎آید، حضور و همراهی اولیه علمای حوزه نجف به ایجاد اجماع در میان جامعه ایرانی کمک بسزایی کرد، اما برخی از فرصت‌طلبان از حضور علمای طراز اول برای پنهان کردن عقاید غرب‌گرایانه خود استفاده کردند، اما به‌تدریج با آشکار شدن اهدافِ ضداسلامی برخی از جریان‌های مشروطه‌خواهی، علمای حوزه نجف از همراهی اولیه خود دست کشیدند و شروع کردند به بیان انتقادات خود از برخی اصلاحات غیرمذهبی این جریان؛ انتقاداتی که با هدف حفظ هسته و کیانِ اسلام بیان می‌شد و حمایت پنهان و آشکار اکثریت جامعه ایران را با خود همراه داشت.
 
پی نوشت:
1. حمید بصیرت‌منش، حوزه نجف و تحولات سیاسی ایران از جنبش مشروطه تا انقلاب اسلامی 1285 - 1357 ش، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، 1398، ص 30.
2. هرایر دگمچیان، اسلام در انقلاب: جنبش‌های اسلامی معاصر در جهان عرب (بررسی پدیده بنیادگرایی اسلامی)، ترجمه حمید احمدی، تهران، انتشارات کیهان، 1377، ص 229.
3. عبدالله فهد نفیسی، نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، ترجمه کاظم چایچیان، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1364، ص 23.
4. رسول جعفریان، تشیع در عراق، مرجعیت و ایران، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1386، ص 79.
5. مسعود کمالی، جامعه مدنی، دولت و نوسازی در ایران معاصر، ترجمه کمال پولادی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1381، ص 130.
6. مریم جواهری، نقش علما در انجمن‌ها و احزاب دوران مشروطیت، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1380، ص 62.
7. ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 2، تهران، انتشارات آگاه، صص 225-233.
8. فریدون آدمیت، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، تهران، نشر خوارزمی، 1340، ص 173.
9. عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران، مؤسسه‌ انتشارات‌ امیرکبیر، 1392، ص 112.
10. لطف‌الله آجودانی، علما و انقلاب مشروطیت ایران، تهران، نشر اختران، 1396، ص 92.
11. عبدالهادی حائری، همان، ص 122.
12. یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، ج 2، تهران، نشر عطار، 1382، صص 108-109.
13. مهدی ملک‌زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج 1، تهران، نشر سخن، 1383، ص 512.
https://iichs.ir/vdchkkni.23nzqdftt2.html
iichs.ir/vdchkkni.23nzqdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما