چگونگیِ تعامل حوزه های علمیه نجف و قم در دوره پهلوی؛

آرمان‌های سیاسی مشترک دو حوزه

نقطه اوج تعاملات حوزه¬های علمیه نجف و قم در دهه1340ش و هم¬زمان با آغاز نهضت روحانیون ایران بود. مرحله اول نهضت روحانیون ایران که منجر به همدلی حوزه نجف با روحانیون حوزه قم و واکنش علیه دولت گردید، مربوط به تغییراتی بود که دولت اسدالله علم در مهر 1341ش در نحوه انتخابات مربوط به انجمن¬های ایالتی و ولایتی به‌وجود آورد
آرمان‌های سیاسی مشترک دو حوزه

پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ حوزه علمیه نجف و حوزه علمیه قم دو کانون اصلی روحانیون شیعی در تاریخ معاصر ایران بوده‌اند؛ یکی در عراق و دیگری در ایران. وجود جمعیت گسترده شیعه در ایران و عراق در طول زمان سبب شکل‌گیری نوعی رابطه هم‌زیستی میان نهادهای مذهبی دو کشور و تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر بوده است. ارتباط و تعامل این دو حوزه، در دوره پهلوی با توجه به سیاست‎‌های دوران رضاشاه و محمدرضا در قالب دوگانه «تضعیف ـ تقویت» قابل پیگیری است. در این نوشتار کوتاه، تعاملات و مناسبات حوزه نجف و مراجع بلندپایه آن با حوزه قم در دوره پهلوی مورد بررسی قرار گرفته است.
 
 مجلس درس آخوند خراسانی مجلس درس آخوند خراسانی
 
سنگینی سایه پهلوی اول بر روابط نجف و قم
ارتباط حوزه علمیه نجف با حوزه قم در دوره پهلوی شکل متفاوتی نسبت به دوره قبل پیدا کرد. کودتای 3 اسفند، برآمدن دودمان پادشاهی پهلوی، جریان‌های غرب‌‎گرا و فعالیت جریان‌های سکولار و ضد مذهب در این دوره نفوذ و نقش علما و مراجع دینی را در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران به‌شدت تحدید کرد. بااین‌حال، در همین سال‌ها تفکر احیای حوزه علمیه قم به‌تدریج جنبه عملی به خود گرفت. از منظر تاریخی، نهادینه شدن حوزه علمیه قم پس از چند دهه رکود، به سال 1301ش و ورود آیت‌الله شیخ‌ عبدالکریم حائری، از تربیت‌یافتگان حوزه نجف، به قم بر می‌گردد. هم‌زمان با ورود آیت‌الله حائری به قم و بنا نهادن پایه‌های حوزه، رضاخان با اجرای موفقیت‌آمیز کودتای 3 اسفند وارد تهران شد و وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور، به یکباره تغییر کرد.
 
هم‌زمانیِ این دو رویداد مهم در ایران، یعنی تأسیس حوزه علمیه قم با هدف مستحکم نمودن پایه‌های دینی در کشور توسط یکی از مراجع بزرگ از یک‌سو و به قدرت رسیدن رضاخان و اعمال دیکتاتوری در کشور و برچیدن بساط مشروطیت از سوی دیگر، زمینه‌های تقابل شدید نهاد حوزه (مرکز رهبری دینی) و نهاد دولت (مرکز قدرت و تصمیم‌گیری اجرایی) را فراهم ساخت.
 
اما احیای حوزه علمیه قم به واسطه حسن شهرت و مدیریت آیت‌الله حائری از سوی بسیاری از علمای داخل ایران مورد استقبال و حمایت قرار گرفت. به طوری که در اندک زمانی بسیاری از علما و روحانیون برای کسب علوم دینی به قم مهاجرت کردند و موجب رونق حوزه علمیه آن شدند.[1]
 
در این میان، حوزه علمیه نجف با حمایت از تجدید حیات علمی و معنوی حوزه علمیه قم ضمن تأیید اقدام آیت‌الله حائری بار دیگر زمینه‌های تعامل مجدد مراکز دینی نجف ـ قم را پس از حوادث دوره مشروطه فراهم ساخت. با مهاجرت برخی از علمای طراز اول و گروهی از طلاب حوزه نجف به حوزه قم روابط این دو حوزه به‌صورت جدی شکل گرفت. برای مثال ورود عالمان بزرگ و مشهوری چون سیدابوالحسن اصفهانی و میرزا محمدحسین نائینی از نجف ‌به قم و استقبال باشکوه آیت‌الله حائری از آنان و واگذاری محل تدریس خویش به این علما نیز در این مقطع زمانی سبب تقویت این روابط شد.[2]
 
با تثبیت سلطنت رضاشاه و برگزیدن سیاست‌هایی همچون شوونیسم (ناسیونالیسم افراطی ایران)، شبه‌مدرنیسم (غرب‌گرایی) و سکولاریسم (جدایی دین از سیاست)[3] تقابلی جدی میان حوزه و دولت شکل گرفت. به طوری که از سال 1314 تا 1320ش حوزه علمیه  قم دوره بسیار سخت و مشقت‌باری گذراند و رژیم برای اینکه حوزه را تحت نظر داشته باشند و کم‌کم آن را به تعطیلی بکشاند، سیاست‌هایی مختلفی از طرف وزارت فرهنگ به مرحله اجرا درآورد.[4]  
  
سایه سنگین سیاست‌های حکومت رضاشاه به‌سرعت بر روابط میان حوزه علمیه نجف و قم نیز افتاد و سبب بازگشت مراجع نجف به عراق گردید و در ادامه تعاملات این دو مرکز دینی به سطح حداقلی کاهش یافت و تضعیف گردید.[5] تا جایی‌که منابع تاریخی گزارش می‌دهند که در دوره سلطنت پهلوی اول، مشارکت مراجع و علمای نجف در امور سیاسی ایران کاهش یافت. به نظر می‌رسد شکست‌های پی‌درپی در عرصه سیاست ایران و فشار دولت عراق بر علمای نجف، در انتخاب سیاستِ خویشتن‌داری در مقابل حکومت ایران بی‌تأثیر نبوده است.[6]
 
علمای نجف

پهلوی دوم: تقویت تعاملات سیاسی حوزه‌های نجف و قم
یکی از مهم‌ترین اقدام‌های محمدرضا پهلوی برای حفظ حکمرانی‌اش تعدیل اصلاحات سکولاریستی رضاشاه در اوایل سال‌های پادشاهی‌اش بود. این امر به معنای پایان دوره خفقان و فشار بر حوزه علمیه قم و آغاز فصلی جدید در حیات علمی، معنوی و سیاسی و همچنین روابط آن با مراکز دینی عراق و عتبات به‌ویژه نجف بود. در پیروی از یک سنت تاریخی، بار دیگر مراجع و علمای قم که دیدگاه‌ها و فتاوای مراجع و علمای نجف برایشان حجیت داشت، از راه‌های مختلف با آنان ارتباط برقرار کرده و درباره مسائل روز نظراتشان را جویا می‌شدند. از طرفی، برای علمای شیعه عراق نیز اوضاع ایران به‌عنوان پایگاه و مرکز بزرگ شیعیان اهمیت زیادی داشت و به همین دلیل علما و طلاب نجف که اکثرا ایرانی بودند ارتباط گسترده خود را با حوزه علمیه قم از سر گرفتند[7] و در جریان تحولات سیاسی و اجتماعی این دوره نقشی مؤثر ایفا کردند. در ادامه به مهم‌ترین رویدادهایی
که زمینه‌های تعامل حوزه‌های نجف و قم را فراهم ساخت اشاره می‌شود.
  
لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی
نقطه اوج تعاملات حوزه‌های علمیه نجف و قم در دهه1340ش و هم‌زمان با آغاز نهضت روحانیون ایران بود. مرحله اول نهضت روحانیون ایران که منجر به همدلی حوزه نجف با روحانیون حوزه قم و واکنش علیه دولت گردید، مربوط به تغییراتی بود که دولت اسدالله علم در مهر 1341ش در نحوه انتخابات مربوط به انجمن‌های ایالتی و ولایتی به‌وجود آورد. گفته شده که با رسیدن روزنامه «کیهان» مورخ دوشنبه 16 مهر 1341ش به قم، موجی از خشم و انزجار این شهر را فرا گرفت.[8] در پی آن تعدادی از مراجع قم در نشستی شرکت کردند که نتیجه آن صدور تلگراف به شاه و اعتراض به مصوبه دولت بود.
 
با وصول اخبار نگرانی مردم از تصویب‌نامه دولت و تقاضا از علمای نجف برای جلوگیری از اجرای این مصوبه، مراجع بزرگ نجف به‌ویژه آیت‌الله سیدمحسن حکیم و آیت‌الله خویی در حمایت از معترضان و حوزه علمیه قم، به پا خاستند. شش نفر از علمای طراز اول حوزه نجف در آبان 1341ش اعلامیه‌ای منتشر کردند و نسبت به تصویب‌نامه خلاف اسلام هشدار دادند. آن‌گونه که از متن اعلامیه پیداست، این علما دست به انتشار بیانیه‌های علما و مراجع حوزه علمیه قم زده بودند.[9] علمای قم نیز در حرکتی هماهنگ در بیانیه‌های خود، به نظرات مراجع نجف استناد و از اقدامات و پشتیبانی آنها تشکر کردند.[10]  
 
 آیت‌الله سیدمحسن حکیم
آیت‌الله سیدمحسن حکیم
 
انقلاب سفید و ماجرای رفراندوم
هنوز مدتی از پایان ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی نگذشته بود که بحث از رفراندوم اصول شش‌گانه‌ای که به انقلاب سفید معروف شد، از سوی محمدرضا پهلوی مطرح گردید. تصمیم شاه با مخالفت مراجع قم، به‌ویژه امام خمینی، مواجه شد و آنها با صدور اعلامیه‌ای با برگزاری رفراندوم مخالفت کردند.[11] در این مقطع نیز با ملتهب شدن فضای سیاسی قم، مراجع بزرگ حوزه نجف وارد صحنه تحولات سیاسی ایران شدند و آیات عظام خویی و حکیم با صدور تلگراف‌هایی به روحانیون و مراجع قم به حمایت از آنها پرداخته و با ارسال تلگرافی برای شاه مخالفت خود را با سیاست‌های حکومت اعلام نمودند. در این ایام مواضع علمای نجف و هماهنگی آنان با علمای ایران به قدری گسترده شد که نگرانی و خشم رژیم را برانگیخت؛ از همین رو هرگونه اخباری از ارتباط میان قم و نجف مورد توجه نهادهای امنیتی قرار گرفته و حتی بسیاری از علما از سوی ساواک تهدید می‌شدند.[12]  با وجود این، مراجع نجف نه تنها از حمایت و همدلی با حوزه قم کناره‌گیری نکردند، بلکه اندیشه مهاجرت علمای قم به نجف برای مبارزه منفی با حکومت نیز در همین ایام مطرح گردید.
 
قیام 15 خرداد 1342
در فاصله حادثه مدرسه فیضیه در ابتدای فروردین تا 15 خرداد 1342 (نزدیک به دو ماه) علما و مراجع حوزه نجف همچون مقطع نیمه دوم سال1341 با اطلاع از حوادث ایران رفتار حکومت پهلوی را محکوم کردند و از روحانیت و جامعه مذهبی ایران حمایت به عمل آوردند. قیام مردمیِ 15خرداد به‌قدری مهم و تأثیرگذار بود که انعکاس اخبار مربوط به آن در حوزه نجف برای چندمین بار واکنش‌های حوزه نجف و مراجع بزرگ آن را در پی داشت. در صدر واکنش‌ها به قیام 15 خرداد، واکنش آیات عظام حوزه نجف به‌ویژه حکیم، خویی و سیدعبدالله شیرازی قرار داشت.
 
با وصول اخبار نگرانی مردم و بیم محاکمه و اعدام رهبری نهضت، مراجع نجف و به‌ویژه آیت‌الله خویی همراه با تعدادی از علمای حوزه همچون شیخ مجتبی لنکرانی، شیخ صدرا بادکوبه‌ای، شیخ مرتضی آل یاسین و سیدمحمدباقر صدر به بیت آیت‌الله شاهرودی رفتند و به اتفاق وی به منزل آیت‌الله حکیم در کوفه شتافتند و پس از مشورت بسیار تلگراف شدیداللحنی به ایران مخابره نمودند و «از ساحت رفیع مرجعیت حضرت امام خمینی حمایت کردند».[13] بدین‌ترتیب، علمای نجف در دوره پهلوی دوم با حمایت از اهداف حوزه قم سعی کردند اتحاد و همدلی خود را با مراجع قم در یک تعامل گسترده و همه‌جانبه به نمایش بگذارند تا جایی که حوزه نجف به عنوان یک پناهگاه امن برای روزهای بحرانی مورد توجه علما و مراجع مبارز قم بود.
 
آیت‌الله سیدابوالقاسم خویی
آیت‌الله سیدابوالقاسم خویی
 
فرجام سخن
تعامل میان دو حوزه علمیه نجف و قم در دوره پهلوی مسیری پرافت‌وخیزی را پیمود. عصر پهلوی اول به نوعی دوره رکود نسبی روابط میان مراکز دینی نجف ـ قم بود، اما از نیمه دوم سال 1341ش که روحانیون ایران در اعتراض به سیاست‌های ضد اسلامی حکومت به مخالفت برخاستند، مراجع و علمای حوزه نجف در ارتباطی تنگاتنگ با حوزه قم از خواسته‌های آنان پشتیبانی کردند و این حمایت را در مقاطع بعدی مبارزه روحانیون ایران و به‌ویژه قیام 15 خرداد 1342ش ادامه دادند.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . رضا استادی، اسناد انقلاب اسلامی، ج ۱، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 143.
[2] . محمد شریف رازی، آثار الحجه یا تاریخ و دایره‌المعارف حوزه علمیه قم، قم، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتاب، 1332، ص 85.
[3] . محمدرضا تاجیک، «در غیرت و هویت: شکل‌گیری گفتمان انقلاب در ایران»، پژوهشنامه متین، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، ش 1 (1377)، ص 85.
[4] . علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 12، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1379، ص 192.
[5] . رسول جعفریان، تشیع در عراق مرجعیت و ایران، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1386، ص 77.
[6] . همان، ص 136.
[7] . رسول جعفریان، همان، ص 77.
[8] . علی دوانی، نهضت دو ماهه روحانیون ایران، قم، حکمت، 1341، ص 50.
[9]. علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، صص 100-101.
[10] . اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 37.
[11] . حمید روحانی، نهضت امام خمینی، تهران، عروج، 1381، ص 261.
[12] . قیام 15خرداد به روایت اسناد، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص 502.
[13] . اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 125.
https://iichs.ir/vdcjvie8.uqexozsffu.html
iichs.ir/vdcjvie8.uqexozsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما