مناسبات هیئت‌های مؤتلفه اسلامی و روحانیت؛

نقش روحانیان در جمعیت مؤتلفه اسلامی

جمعیت مؤتلفه اسلامی در خردادماه 1342 از ائتلاف سه هیئت یا گروه مذهبی به نام‌های هیئت مسجد شیخ علی، هیئت مسجد امین‌الدوله یا بازار دروازه و گروه اصفهانی‌ها به‌وجود آمد. با توجه به ارتباط این جمعیت با روحانیت، چگونه شد که اعضای این گروه به اعدام انقلابی حسنعلی منصور دست زدند؟
نقش روحانیان در جمعیت مؤتلفه اسلامی
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در جریان انقلاب اسلامی، گروه‌ها و جمعیت‌های متعددی با رژیم شاه مبارز کردند. یکی از این گروه‌ها، جمعیت مؤتلفه اسلامی بود که در ابتدای دهه 1340 فعالیت خود را آغاز کرد. فعالیت‌های این جمعیت بدون ارتباط با روحانیت نبود. این نوشتار به سیر مبارزه جمعیت مؤتلفه اسلامی و رویکرد آنان نسبت به روحانیت اختصاص یافته است.
 
آغاز مؤتلفه اسلامی
جمعیت مؤتلفه اسلامی یا هیئت‌های مؤتلفه اسلامی در خردادماه 1342 و به توصیه امام خمینی(ره) از ائتلاف سه هیئت یا گروه مذهبی به نام‌های هیئت مسجد شیخ علی، هیئت مسجد امین‌الدوله یا بازار دروازه و گروه اصفهانی‌ها به‌وجود آمد. با توجه به ماهیت مذهبی این گروه‌ها و نزدیکی آنها به امام خمینی، روحانیت نیز به هسته اصلی این جمعیت وارد شد. روحانیان مرتبط با این تشکل افرادی چون محی‌الدین انواری، آیت‌الله مرتضی مطهری، آیت‌الله محمدحسین بهشتی و شیخ احمد مولایی بودند.1 بدین‌ترتیب، هیئت‌های یادشده پس از ائتلاف و به‌اصطلاح تشکیل جمعیت مؤتلفه، شورایی به نام «شورای روحانیت» را برای نظارت بر حرکت و برنامه‌های جمعیت شکل دادند تا امری مغایر با شرع یا کاری برخلاف وظایف اسلامی انجام نشود. افراد این شورا را اعضای اصلی مؤتلفه به امام خمینی پیشنهاد دادند و امام نیز آنها را تأیید کردند.2
 
اعضای جمعیت موتلفه اسلامی در دادگاه نظامی پس از اعدام حسنعلی منصور
اعضای جمعیت موتلفه اسلامی در دادگاه نظامی پس از اعدام حسنعلی منصور
 
نسبت روحانیت با جمعیت مؤتلفه اسلامی
فعالیت‌های مؤتلفه به عنوان یک گروه سیاسی ـ مذهبی که از مکتبی بودن و پیروی کامل از روحانیت سخن می‌گفت، در جریان مبارزه علیه رژیم پهلوی، در نزدیکی آنها به امام خمینی و فاصله گرفتن از روحانیان بنام دیگر همچون آیت‌الله شریعتمداری درک می‌شود. روحانیتِ حامی هیئت‌های مؤتلفه، افراد صاحب فکر و اندیشه بودند و تلاش مستقلی برای ایجاد هویت فکری برای انقلاب اسلامی داشتند. در این میان، «شهید بهشتی طرح جامع برای حکومت اسلامی تهیه کرده بود که متن آن بر جای مانده است. در این طرح مباحثی مربوط به ولایت فقیه و چگونگی شکل‌گیری حکومت اسلامی مطرح شده است».3
 
تأیید زدن امام خمینی بر مؤتلفه و روابط نزدیک اعضای این جمعیت با روحانیان مورد تأیید امام، در گرایش مخالفان رژیم و به‌ویژه اعضای بازار به عضویت در مؤتلفه مؤثر افتاد و نیز بر دامنه فعالیت‌های این گروه افزود. در حقیقت، تشکیل شورای روحانیت در این گروه، علاوه بر اینکه نشانه صریحی از پیوند گروه یادشده با روحانیت سیاسی در آن برهه زمانی است، می‌تواند نمایانگر علاقه روحانیت برای نظارت بر ساختار عقیدتی مؤتلفه به‌شمار آید؛ ازهمین‌رو جمعیت مؤتلفه در حرکت‌ها و مبارزاتی که از پاییز 1341 به وسیله روحانیت آغاز شده بود، مشارکت داشتند.4 این ارتباط به‌تدریج گسترش بیشتری یافت و مؤتلفه به دلیل همین ارتباط تنگاتنگ، برای گسترش نفوذ و فعالیت سیاسی خود در نقاط مختلف ایران از کمک روحانیت در شهرهای مختلف کشور، طی سال‌های 1342-1343 بهره‌مند شد؛ به‌طوری که شبکه مساجد و حسینیه‌ها، یکی از راه‌های گسترش فعالیت سیاسی آنها در این سال‌ها بود.5 فعالیت‌های جمعیت مؤتلفه، شامل تدارک و برگزاری برخی اعتصابات، راه‌پیمایی‌ها و تظاهرات، مجالس و مراسم مذهبی و پخش اعلامیه بود.
 
روند تحولات پس از کودتای 28 مرداد 1332 و محاکمه سران نهضت آزادی در دادگاه‌های نظامی و سرکوب قیام 15 خرداد 1342 به سهم خود، تأثیرات جدی و گسترده‌ای بر جامعه، به‌‌‌ویژه مبارزان مذهبی گذاشت؛ به‌گونه‌ای ‌که بسیاری از مبارزان به این نتیجه رسیدند که با حاکمیت سر تا پا مسلح، خشن و بی‌رحم، دیگر نمی‌توان از قانون سخن گفت و مبارزه مسالمت‌آمیز قانونی دیگر بی‌فایده است. در اواخر سال 1343 تقریبا همه گروه‌های مخالف رژیم با دیدگاه‌های مختلف، به نتیجه‌ای واحد رسیدند و آن مبارزه قهرآمیز مسلحانه بود.6
 
در چنین شرایطی، اعضای مؤتلفه که از نخستین روزهای پدید آمدن نهضت مرجعیت و امام، وظیفه‌شان نشر اعلامیه‌های امام، سروسامان دادن به تظاهرات و هدایت کلی مسائل جنبش در تهران بود، به فکر مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی افتادند. در ادامه و اندکی پس از تأسیس، جمعیت مؤتلفه شکلی مخفیانه و زیرزمینی به خود گرفت؛ چراکه در کنار فعالیت‌های سیاسی و مذهبی خود به تأسیس شاخه مسلحانه اقدام کرد. هرچند این شاخه نسبت به دیگر گروه‌های
مبارز در ایران که رویکرد مسلحانه را در پیش گرفته بودند چندان فعال نبود، اعدام انقلابی حسنعلی منصور در کارنامه این گروه به ثبت رسیده است؛ اقدامی که باعث دستگیری بسیاری از اعضای جمعیت مؤتلفه توسط ساواک در بهمن 1344 شد. هرچند رویکرد فرهنگی ـ مذهبی مؤتلفه در ابتدا بر دیگر وجوه فعالیت این تشکل سایه افکنده بود، اما به‌تدریج و به‌ویژه بعد از دستگیری و تبعید امام به ترکیه، برخی از اعضای مؤتلفه برای پیشبرد اهداف خویش با تغییر در روش مبارزه به تشکیل شاخه نظامی و اتخاذ خط‌مشی مسلحانه گرایش پیدا کردند.7 آنها بر این باور بودند که در برابر دولت استبدادی که تابع هیچ قانونی نیست و خود را محدود به هیچ اصلی نمی‌شناسد و هرگونه اعتراض و انتقادی را با خشونت پاسخ می‌دهد، تکلیف ملت مقابله به مثل است. تقابلات سیاسی این جریان اسلامی با حکومت از نیمه سال 1341 و بر سر تغییرات قانون انجمن ایالتی و ولایتی شدت گرفت و موضوع انقلاب سفید دامنه آن را وسعت بخشید.8
 
در این مرحله، فعالان شاخه نظامی با مراجعه به آرای شورای روحانیت و نیز جلب توجه مردم به ماهیت استبدادی دولت و خائنانه بودن برخی لوایح و اقدامات آن کوشیدند فعالیت‌های مبارزاتی مسلحانه خود با کسب مشروعیت (شرعی و عرفی) انجام دهند. طرح مسئله‌ انجمن‌های ایالتی و ولایتی و نیز کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی و سپس تصویب آن به دست حسنعلی منصور، نخست‌وزیر وقت، ائتلاف میان بازاریان ناراضی و روحانیان مخالف دولت را تقویت کرد. «آنان تکلیف خود می‌دانستند به هر وسیله ممکن حادثه بیافرینند، رعب و ترس در دل دولتمردان بی‌خبر به‌وجود آوردند و حضور ملت را برای از پا درآوردن خیانتکاران به نمایش گذاردند و عکس‌العمل محکمی در برابر تبعید امام و کاپیتولاسیون تازه تصویب‌شده به ظهور رساندند. قتل حسنعلی منصور متضمن چنین پیامی بود.»9
 
این چنین بود که پس از سخنرانی شدیداللحن امام خمینی درباره‌ تصویب قانون کاپیتولاسیون، محمد بخارایی، عضو شاخه نظامی جمعیت هیئت‌های مؤتلفه اسلامی، حسنعلی منصور را ــ به فتوای «شورای روحانیت» ــ در 1 بهمن‌ماه ۱۳۴۳ در برابر مجلس شورای ملی ترور کرد [برای اطلاع از نحوه اجرای این اعدام انقلابی رک: روزشمار ۱ بهمن ۱۳۴۳]. بنا بر آنچه گفته شد، مهم‌ترین اقدام هیئت‌های مؤتلفه، جدای از پیوند و جهت دادن به هیئت‌های مذهبی تهران، اعدام انقلابی حسنعلی منصور بود. اندیشه مبارزه مسلحانه با رژیم از فدائیان به اینان به ارث رسیده بود. تصور این بود که چنین اقدامی می‌تواند مبارزات توده‌ای را فعال‌تر کند. اعدام انقلابی منصور را یک گروه سه‌نفره شامل محمد بخارایی، رضا صفدر هرندی و مرتضی نیک‌نژاد انجام دادند. اعضای هیئت مؤتلفه یا افراد نزدیک به آنها از جمله حاج سعید امانی، جلال‌الدین فارسی و تقی خاموشی که از سوی هیئت به مشهد اعزام شده بود، در اقوال خود صادرکننده این حکم را آیت‌الله میلانی ذکر کرده‌اند.10
 
پس از اعدام انقلابی منصور تعدادی از اعضای جمعیت بازداشت و محاکمه و شش تن از آنان به اعدام محکوم شدند. حکم اعدام در مورد چهار نفر از آنان با نام‌های محمد بخارایی (ضارب منصور)، محمدصادق امانی همدانی، رضا صفار هرندی و مرتضی نیک‌نژاد در خردادماه 1344 اجرا شد؛ همچنین هاشم امانی همدانی، مهدی عراقی، حبیب‌الله عسگراولادی، عباس مدرسی‌فر و ابوالفضل حاج حیدری به حبس ابد و چند تن نیز به حبس‌های سه تا پانزده سال محکوم شدند. البته اعضای مؤتلفه در زندان بی‌کار ننشستند و برای حمایت از نیروهای جوان انقلابی که به تازگی وارد عرصه مبارزه می‌شدند بسیار تلاش کردند. گفتنی است ارگان جمعیت در این دوره ماهنامه انتقام بود.11
 
اعضای جمعیت موتلفه اسلامی در دادگاه نظامی پس از ابلاغ حکم اعدام به آنان
اعضای جمعیت موتلفه اسلامی در دادگاه نظامی پس از ابلاغ حکم اعدام به آنان
 
فشرده سخن
پراکندگی مبارزات علیه حکومت پهلوی باعث شد امام خمینی گروه‌های مختلف را به انسجام و نهادمندی دعوت کند. در چنین شرایطی هیئت‌های مؤتلفه اسلامی شکل گرفت و مبارزه علیه رژیم پهلوی را آغاز کرد. شورای مرکزی این جمعیت متشکل از برخی روحانیانی بود که نقش اصلی را در شکل‌گیری ایدئولوژی این جمعیت داشتند. با وجود این، مبارزه مسلحانه در ابتدا مورد تأیید این شورا و همچنین امام خمینی نبود، اما قیام 15 خرداد 1342 و سرکوب همه‌جانبه نیروهای مخالف توسط شاه باعث شد ترور حسنعلی منصور شکل بگیرد.
 
پی نوشت:
 
1. حسن حضرتی و محمدحسن پورقنبر، «رویکرد مؤتلفه اسلامی نسبت به روحانیت سیاسی پیش از انقلاب اسلامی»، پژوهش‌نامه علوم سیاسی، ش 1 (زمستان 1392)، صص 179-180.
2. اسدالله بادامچیان و علی بنائی، هیئت‌های مؤتلفه اسلامی، بی‌جا، انتشارات اوج، 1362، صص 213-214.
3. «شهید بهشتی و مسئله حکومت اسلامی»، مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، یادواره شهید بهشتی، ش 3 (1372)، ص 447.
4. محمدرضا مختاری، خاطرات محمد پیشگاهی فرد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 38.
5. اسدالله بادامچیان و علی بنائی، همان، صص 213-214.
6. مازیار بهروز، تأملاتی پیرامون تاریخ شورشیان آرمان‌خواه، تهران، نشر اختران، 1394، ص 144.
7. سیدجلال‌الدین‌ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، صص 99 -100.
8. محمدجواد مرادی‌نیا، حکایت قصر از قاجار تا پهلوی، تهران، مؤسسه انتشارات نگاه، 1398، ص 180.
9. سیدجلال‌‌‌الدین‌ مدنی، همان، ص 112.
10. محمدرضا احمدی، خاطرات آیتالله طاهری خرم‌آبادی (از تبعید امام تا پیروزی انقلاب اسلامی)، ج 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص 25.
11. محسن مدیرشانه‌چی، فرهنگ احزاب و جمعیت‌های سیاسی، تهران، نشر نگاه معاصر، 1390، ص 47.
https://iichs.ir/vdcdzo0x.yt0f56a22y.html
iichs.ir/vdcdzo0x.yt0f56a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما