«نظری به حاشیه و متن رویداد قتل احمد دهقان» در گفت‌وشنود با زنده‌یاد داریوش اسدزاده

قتل دهقان حاصل ائتلاف رزم‌‎آرا با حزب توده بود

در روزهایی که بر ما گذشت، استاد داریوش اسدزاده، هنرمند نام‌آشنای کشور، پس از یک دوره بیماری روی از جهان برگرفت و رهسپار ابدیت گشت. او از شاهدان و محققان تاریخ معاصر ایران نیز بود و دراین‌باره، آثاری نیز به چاپ رساند. اسدزاده در گفت‌وشنودی که پیش روی دارید، خاطرات خویش را از رویداد قتل احمد دهقان ــ نماینده وقت مجلس و مدیر نشریه «تهران‌مصور» ــ بیان کرده است.
قتل دهقان حاصل ائتلاف رزم‌‎آرا با حزب توده بود
یکی از حوادث مهم تاریخ معاصر که شما خود شاهد آن بودید، ترور احمد دهقان است. ابتدا بفرمایید شما چه کسی را مسئول این ترور می‌دانید؟ بسیاری حزب توده را مسئول قتل او می‌دانند.
به نام خدا. به نظر من این ترور، حاصل ائتلاف بین رزم‌آرا و کیانوری بود. رزم‌آرا و کیانوری، هر دو با شاه مخالف بودند. رزم‌آرا می‌خواست کودتا کند و خودش به سلطنت برسد؛ به همین دلیل هم با توده‌ای‌ها به توافق رسید. احمد دهقان به شاه نزدیک بود و از توطئه‌ها و عملکردهای رزم‌آرا هم اطلاعات دقیقی داشت؛ بنابراین طبیعی است که رزم‌آرا در پی از بین بردن احمد دهقان بوده باشد.
 

 
کشته شدن احمد دهقان چه نفعی به حال توده‌ای‌ها داشت؟
رزم‌آرا کمک کرده بود که کادر اصلی حزب توده از زندان فرار کنند. اگر می‌توانست کودتای موفقی را انجام بدهد، در حکومت جدید به توده‌ای‌ها سهم خوبی می‌رسید. رزم‌آرا به حسن جعفری ــ که احمد دهقان را ترور کرد ــ وعده داده بود که بلافاصله او را به لندن خواهد فرستاد که به تحصیلاتش ادامه بدهد. می‌گفتند جعفری در زندان می‌گفته: به زودی آزاد می‌شوم و به لندن می‌روم، ولی وقتی خبر ترور رزم‌آرا را می‌شنود، یکباره روحیه‌اش را از دست می‌دهد و می‌گوید: کمرم شکست، دیگر اعدامم می‌کنند!
 
احمد دهقان دوست نزدیک رزم‌آرا بود. کشته شدن او چه سودی برای رزم‌آرا داشت؟
احمد دهقان دشمن سرسخت توده‌ای‌ها بود و فهمیده بود که رزم‌آرا با آنها همدست شده که علیه سلطنت کودتا کند.
 
اشاره کردید که احمد دهقان به شاه و دربار نزدیک بود. این نزدیکی چگونه صورت گرفته بود؟
همین‌طور است. در آن ایام دو گروه در ایران قدرت داشتند: توده‌ای‌ها و راستی‌ها یا همان سلطنت‌طلب‌ها. احمد دهقان به دربار نزدیک و به آن وفادار و در واقع حامی حکومت شاه بود و در مجله «تهران‌مصور» هم ــ‌ که سردبیری آن را به عهده داشت ــ نهایت تلاشش را برای تقویت حکومت شاه به‌کار می‌برد. او سالی یکی دوبار شاه و همسرش را برای تماشای تئاتر به تماشاخانه تهران دعوت می‌‌کرد.
 
ربط او با تماشاخانه تهران چه بود؟
او ابتدا دوره‌های کارگردانی تئاتر را دیده بود و چون چهره خوبی داشت، وارد کار تئاتر شد و چند نمایش هم بازی کرد. بعد به سراغ روزنامه‌نگاری رفت و مدتی در روزنامه «اطلاعات» کار کرد. وقتی سیدعلی‌خان نصر تماشاخانه تهران را تأسیس کرد، از او دعوت کرد که مدیریت داخلی تماشاخانه را به عهده بگیرد و گاهی هم نقش را بازی کند. موقعی که نصر سفیر ایران در چین شد، احمد دهقان مدیریت تماشاخانه تهران را به عهده گرفت. در عین حال عباس مسعودی، سردبیر روزنامه «اطلاعات»، امتیاز مجله «تهران‌مصور» را از عباس نعمت برای احمد دهقان گرفت و این مجله با مدیریت دهقان شروع به کار کرد. عباس مسعودی در معرفی احمد دهقان به دربار و پیشرفت او در زمینه روزنامه‌نگاری، نقش بسیار مهمی را ایفا کرد. البته احمد دهقان خودش هم با استعداد و باهوش و خوش‌قیافه و آدم اهل عمل و فعالی بود و خیلی زود دیگران را جذب می‌کرد؛ مخصوصا که کار راه‌انداز هم بود و به همین دلیل، کارمندان و اطرافیانش بسیار او را دوست داشتند. آدم مردمدار، جدی، دلسوز، قاطع و مهربانی بود و به خانواده هنرمندان تماشاخانه می‌رسید. به نظر من مهم‌ترین دوره تماشاخانه تهران، دوره مدیریت احمد دهقان بود. همه کارکنان آنجا او را مثل پدر و برادر خود دوست داشتند و به همین دلیل بسیاری از آنها از جمله: معزالدیوان فکری، حالتی، گرمسیری و... بعد از ترور او از تماشاخانه تهران رفتند. او در کارش بسیار دقیق بود و قراردادهای محضری سفت و محکم و دقیقی با کارکنانش می‌بست و شرایط قرارداد هم طوری بود که تقریبا هیچ تئاتر و گروه نمایشی دیگری، نمی‌توانست معادل آن قراردادها را با کسی ببندد. تمام کارکنان و هنرمندان یک کارت حقوق داشتند و هر ماه که حقوق می‌گرفتند، آن کارت را امضا می‌‌کردند. اگر یک وقت تئاتر ضرر می‌داد و امکان پرداخت حقوق نبود، احمد دهقان قرض هنرمندان را پرداخت می‌کرد. او برای تجهیزات و وسایل صحنه بسیار اهمیت قائل می‌شد و به همین دلیل آرشیو لباس تماشاخانه تهران بسیار تماشائی و غنی بود.
دهقان به سالن و محیط تئاتر خیلی اهمیت می‌داد و تمام سعی و تلاشش این بود که برای تماشاگران فضای مطلوب و دلپذیری فراهم کند؛ به همین دلیل سالن انتظار و نمایش پر از تابلوها و مجسمه‌های نفیسی بود که چشم هر صاحب‌نظری را خیره می‌کرد. کف سالن را با فرش‌های گران‌قیمت فرش کرده بودند و هر روز سالن را با ادکلن‌های خوشبو معطر می‌کردند. بازیگران موظف بودند با لباس مرتب و شیک وارد تئاتر بشوند و حق نداشتند از جلوی چشم تماشاچی‌ها عبور کنند و باید از در پشتی وارد تئاتر می‌شدند. بازیگران حق نداشتند دم‌دست تماشاگران باشند و تماشاگران باید آنها را فقط روی صحنه تئاتر می‌دیدند.
 
رجال سیاسی کشور، از چه طریق به تماشاخانه تهران جذب شدند؟
احمد دهقان پای رجال کشور را به تئاتر باز کرد که در اهمیت بخشیدن به تئاتر و ارتقای اعتبار اجتماعی و فرهنگی آن، نقش بسیار زیادی داشت. همان‌طور که اشاره کردم، او با بستن قراردادهای محکم و حرفه‌ای و محضری با ما هنرمندان و کارکنان تماشاخانه تهران، صدچندان بر اهمیت این حرفه افزود و به کار بازیگری جنبه حقوقی و قانونی داد. به این شکل بازیگران توانا و مطرح را برای خود حفظ می‌کرد و دیگر آنها توسط سایر گروه‌های نمایشی تطمیع نمی‌شدند.
او با اینکه نماینده مجلس و سردبیر «تهران‌مصور» بود و مشغله زیادی داشت، اما مقید بود که هر شب خودش برای استقبال تماشاگران بیاید و در پایان نمایش آنها را بدرقه کند! او کسانی را که با سر و وضع نامرتب و لباس‌های نامناسب به تئاتر می‌آمدند راه نمی‌داد.
 
با توجه به مخالفت و دشمنی شدید احمد دهقان نسبت به توده‌ای‌ها نظرش درباره کارهای عبدالحسین نوشین چه بود؟
در این مورد سکوت می‌کرد و به تئاترهای توده‌ای‌ها کاری نداشت، اما افکار آنها را برای مملکت خطرناک می‌دانست.
 
رابطه شما با احمد دهقان چگونه بود؟
مثل همه رابطه بسیار خوبی بود. احمد دهقان قدر کار افراد را می‌دانست و به اشکال مختلف تقدیر و تشویق می‌کرد، ولی اگر کاری را درست انجام نمی‌دادیم و یا کار خلافی انجام می‌دادیم، خیلی قاطع و جدی برخورد و جریمه می‌کرد! اگر کمک می‌خواستیم هر کاری که از دستش برمی‌آمد، دریغ نمی‌کرد. در مدیریت شمّ عجیبی داشت. به نظر من او ذاتا از جنس تئاتر بود و تئاتر را خوب می‌شناخت. رفتارش با همه دوستانه و پدرانه و در عین حال بسیار جدی و تابع نظم بود. من هم در دوره‌ای که مدیریت تئاتر را به عهده داشتم، سعی کردم از شیوه او پیروی کنم.
 
شما در شبی که احمد دهقان ترور شد در تماشاخانه بودید؟
نه، آن شب در تماشاخانه نبودم، ولی می‌خواستم از او برای چند تن از میهمانانم بلیط افتخاری بگیرم؛ به همین خاطر از راهروی گراند هتل که به دفتر دهقان منتهی می‌شد وارد شدم که دیدم دولّو و خادم، دو نفر از کارکنان «تهران‌مصور» زیر بغل او را ــ که خون از بدنش می‌رفت ــ گرفته‌اند و دارند می‌برند. پرسیدم: چه خبر شده؟‌ به من گفتند: تو برو بالا، قاتل بالاست! من به‌سرعت به طرف دفتر دهقان دویدم و دیدم که عده‌ای او را محکم گرفته‌اند و او هم سعی می‌کند خودش را خلاص کند! جوان شیک‌پوش و خوش‌قیافه‌ای بود که در شرایط عادی امکان نداشت انسان بتواند تصور کنید که او می‌تواند آدم بکشد. آن روز قرار بود احمد دهقان حقوق بازیگران را بدهد و مرتضی احمدی، اصغر تفکری، علی بلبلی و... به طرف دفتر دهقان می‌رفتند که این حادثه اتفاق افتاد. دیدم که آنها جعفری را از پله‌ها پایین می‌برند و کتک می‌زدند! من هم همراهشان آمدم پایین و دیدم که پیراسته، دادستان تهران، وارد راهروی تئاتر شد. بالاخره پلیس آمد و جعفری را از دست بچه‌ها نجات داد و به شهربانی برد. نزدیک‌ترین بیمارستان به آنجا بیمارستان شماره 2 ارتش در خیابان بهار بود. بعدها شنیدم که دهقان گفته بود: مرا به آنجا نبرید... چون مطمئن بود که رزم‌آرا او را زنده نخواهد گذاشت و درست هم فکر می‌کرد. آن‌قدر در رساندن خون به او تعلل کردند که سرانجام از خونریزی مرد! من و چند نفر از هنرپیشه‌ها با تاکسی خودمان را به بیمارستان ارتش رساندیم، ولی در را بسته بودند و کسی را راه نمی‌دادند. از پشت در دیدیم که چند تن از رجال کشور دارند با رزم‌آرا و اشرف پهلوی حرف می‌زنند. هر چه اصرار کردیم ما را راه ندادند و گفتند: دهقان در اتاق عمل است. همان جا ماندیم تا در ساعت 9:30 شب خبر دادند که دهقان فوت کرده! رزم‌آرا تشییع جنازه مفصلی برایش راه انداخت. جنازه از مسجد سپهسالار تا سرچشمه تشییع و سپس به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) منتقل و در آنجا دفن شد.
پس از فوت احمد دهقان، روزنامه «اطلاعات» نوشت که تماشاخانه تهران به تماشاخانه دهقان تغییر نام پیدا کرده که این مطلب صحت نداشت و آنجا با نام تئاتر نصر به فعالیت ادامه داد و فقط سالن تابستانی تماشاخانه به نام مرحوم احمد دهقان نام‌گذاری شد.
 
با تشکر از فرصتی که دراختیار ما قرار دادید.
https://iichs.ir/vdch.6n6t23nvvftd2.html
iichs.ir/vdch.6n6t23nvvftd2.html
نام شما
آدرس ايميل شما