[6]. کریمپاشا بهادری در سال 1305ش در تبریز به دنیا آمد. پدرش محمد بهادری، فرزند حاج کریمخان، عمدهمالک ارسباران در آذربایجان و نماینده مجلس بود.
رک: باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و نشر علم، 1380، ص 324.
آنچه از شرح حال او در اسناد ساواک بهدست آمده نشان میدهد کریمپاشا پس از طی دوره ابتدایی، مقطع متوسطه را در دبیرستان «ایرانشهر» به پایان رساند و از دبیرستان دارایی دیپلم و از دانشکده حقوق دانشگاه تهران لیسانس روابط و حقوق سیاسی و از دانشگاههای کالیفرنیا و کالیفرنیای جنوبی در آمریکا، دکتری تخصصی گرفت.
رک: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک: مسعودیها، ج 26، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1392، ص 420.
کریمپاشا در سال 1326ش، در اولین شغل رسمی خود بهعنوان خبرنگار مخصوص انتشارات و رادیو، به استخدام دربار درآمد. وی مشاغل دیگری از جمله معاونت و ریاست مؤسسه علوم اداری دانشکده حقوق دانشگاه تهران، تدریس در مؤسسه علوم اداری و بازرگانی دانشکده حقوق، منشی مخصوص مدیرعامل سازمان برنامه و با حفظ سمت ریاست دفتر سازمان برنامه، آجودان کشوری شاه، معاونت نخستوزیر (در زمان صدارت هویدا)، منشی و ریاست دفتر مخصوص فرح دیبا و سرانجام وزارت اطلاعات و جهانگردی را در کارنامه خود دارد، اما آنچه پلههای ترقی وی را هموار کرد عضویت در
کانون مترقی و حضور در کابینه ترمیمی امیرعباس هویدا، دوست نزدیک نخستوزیر پیشین،
حسنعلی منصور بود. زمینه و بستر این پیشرفت را هویدا فراهم کرد.
هویدا در اولین ترمیم کابینه در روز 12 اردیبهشتماه 1344 با ورود دکتر منوچهر شاهقلی (بهائی) بهعنوان وزیر بهداری و دکتر فرهنگ مهر (زرتشتی فراماسونر و عضو کلوپ روتاری)، بهعنوان معاون نخستوزیر، کابینه را تغییر داد. این روند ادامه پیدا کرد و در تاریخ 25 مردادماه 1344 با ورود کریمپاشا بهادری، بهعنوان معاون نخستوزیر، کابینه هویدا تکمیل گردید.
رک: نیمه پنهان: سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، امیرعباس هویدا، ج 14، به کوشش دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، تهران، کیهان، چ چهارم، 1381، ص 74.
با ورود به جرگه سیاستگذاری و سیاستورزی و رقابتهای درونگروهی میان حلقههای درون قدرت، شبکههای
اشرف پهلوی و فرح پهلوی فعال شدند. در این میان، بهادری مسئولیت مهمی در کسب اخبار و انتقال آن به کارگزاران خود کسب کرد؛ برای مثال اشرف در زندگی سیاسی و اجتماعیاش همواره افراد مختلفی را بهسوی خود جلب میکرد و برخی از آنان را بر مصدر مشاغل و مناصب حساس میگمارد و بدیهی بود که آنان نیز، به پاس آن بذل و بخششها، خود را ملزم به همکاری با او بدانند و همواره وامدار او باقی بمانند.
رک: پهلویها (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، ج 2: فرزندان رضاشاه، به کوشش جلال اندرمانیزاده و مختار حدیدی، تهران، مؤسسه مطالعات
تاریخ معاصر ایران و بنیاد مستضعفان و جانبازان، 1378، ص 268.
یکی از این افراد کریمپاشا، رئیس دفتر ویژه ملکه، بود که سرپرستی عدهای از درباریان را برعهده داشت که اشرف و هویدا آنها را به اینجا (یعنی دفتر ملکه) فرستاده بودند تا درعوض کمک او، مراقب جریان اخبار و اطلاعات بهسوی او باشند.
رک: همانجا.
درواقع تشکیل شبکهای از افراد در میان دولتمردان و سیاستمداران و ایجاد رابطه با بسیاری از شرکتهای خصوصی و مراکز تجاری و همچنین گماردن عناصری در درون دربار برای کسب اطلاعات بهمثابه تمهیداتی ضروری و ابزارهایی اساسی برای «تحکیم قدرت» سیاسی و اقتصادی و بقا در عرصههای اجتماعی بوده است. بهادری، از قِبَل این نفوذ و جایگاه، ثروت هنگفتی به جیب زد و در فساد غوطهور شد. گفته میشود دایره این فساد، حتی شامل رابطه وی با فرح نیز میشد و در بیشتر سفرهای خارجی فرح را همراهی میکرد. ساواک در ارزیابی از بهادری، وی را فردی بخیل، حسود، قمارباز، ولخرج و مخالف پیشرفت زیردستان و سطحینگر میدانست و معتقد بود تاحدی خلوضع و به «کریم خبره» معروف است.
رک: رجال عصر پهلوی به روایت ساواک: مسعودیها، همان، ص 420.
از عضویت در سازمان «سیا» و «فراماسونری» تا آخرین کابینه هویدا
به نظر میرسد که کریمپاشا بهادری به دلیل تحصیل و زندگی در آمریکا، جذب سازمان «سیا» شده بود. در گزارشی که توسط
اداره کل سوم ساواک به اداره کل هشتم ارسال شده است، میخوانیم که «طبق شایعات موجود عدهای از کارمندان شاغل دولت من جمله بهادری، معاون نخستوزیر، عضو سازمان سیا میباشند».
رک: کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک، ج 3، تهران، وزارت اطلاعات و مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384، سند 65249/322 – 13/11/1345، ص 257.
افزون بر این، بهادری در تشکیلات فراماسونری عضو لاینز بود و از طرف رژیم نشانهای متعددی ازجمله: نشان اول همایون، مدال پهلوی، 3 و 4 تاجگذاری دریافت کرده بود. ظاهرا ویروس فراماسونری و وابستگی به «اینتلیجنت سرویس» و سازمان «سیا»، از ارتشبد
فردوست تا هویدا و از منصور تا بهادری، نوعی افتخار، روال و سکوی پرش بهشمار میآمد و به یک معنی وطنفروشی مُد روز بود.
بهادری در آخرین سمت رسمی خود، کسوت وزارت را به تن کرد و در آخرین کابینه هویدا به تاریخ 13 آبانماه 1355ش، وزیر اطلاعات و جهانگردی شد.
رک: دولتهای ایران؛ از میرزا نصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، تهیه و تنظیم اداره کل آرشیو، اسناد و موزهها، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان چاپ و انتشارات، 1378، ص 349.
کارکرد و هدف وی در این وزارتخانه، ارائه یک چهره موجه از رژیم در خارج از کشور و هموار ساختن مناسبات دوستانه و بذل و بخششهای گوناگون در ارتباط با روزنامهنگاران، نویسندگان و نمایندگان مجالس خارجی از سراسر دنیا بود؛ برای نمونه، در تلگرافی که
پرویز راجی، آخرین سفیر رژیم پهلوی در لندن، به بهادری ارسال کرده، خواستار تمهیداتی برای ظاهرسازی و فریبکاری نمایندگان اتحادیههای کارگری انگلیس درباره وضع بد کارگران ایرانی شده است. در این تلگراف، خطاب به وزیر اطلاعات و جهانگردی آمده است: «اتحادیههای کارگری انگلیس نقدهایی بر وضعیت کارگران ایرانی دارند و از فقدان حق اعتصاب کارگران در ایران گله میکنند. بهتر است با ظاهرسازی و فریبنمایی و دعوت از آنها به ایران، از نزدیک آنان را با واقعیات روز ایران آشنا نمایید».
رک: پهلویها، ج 3، همان، صص 420-421.
در این تلگراف، برای فرار از این مخمصه و شایعات پیرامون آن، این دعوت به منزله «حقالسکوت و رشوه» تلقی شده است! کاری که همیشه در دستور کار سفارتخانهها و وزارتخانههای داخلی در دیدار با نمایندگان و سفرای خارجی انجام میشد! درهرحال، کریمپاشا بهادری بعد از استعفای هویدا از نخستوزیری، در تابستان سال 1356، بهاتفاق همسر خود، شهلا وهابزاده، که دختر شایسته سال 1346 بود، به آمریکا سفر کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، پیوسته بین آمریکا و اروپا در سفر است.
فرجام
کریمپاشا بهادری با غارت بیتالمال و ثروت هنگفتی که از مشاغل گوناگون، و بهویژه دفتر مخصوص شهبانو و نامزد پیشین خود، فرح دیبا، بهدست آورد، زندگی مرفهی را برای خود فراهم کرد. براساس دادههای تاریخی وی هماکنون شهروندی «موناکو» را کسب کرده است و همچنان در 99 سالگی به زندگی خود ادامه میدهد.