مدتی است که بازتولید و بازنشر حملات و دعاوی قدیمی و تکراری علیه امام و رهبری، در قالب مناظره و مصاحبه و بیانیه و مقاله و توییت و کلیپ، به انحای مختلف، افزایش چشمگیری یافته است
سودای سیاه انتقام از امام، سنگباری بر سیمای رهبری
* پژوهشگر علوم سیاسی و نویسنده کتاب «خط سازش»
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ مدتی است که بازتولید و بازنشر حملات و دعاوی قدیمی و تکراری علیه امام و رهبری، در قالب مناظره و مصاحبه و بیانیه و مقاله و توییت و کلیپ، به انحای مختلف، افزایش چشمگیری یافته است. در دوران پساجنگ دوازده‌روزه علیه ایران به فرماندهی «کینگ ترامپ»، مخبّط مدّعیِ پادشاهیِ آمریکا و جهان، با مباشرت پادگان آمریکایی موسوم به اسرائیل، اخیرا ائتلاف معاندان و مخالفان «ولایت فقیه و مردم‌سالاری دینی» جان تازه‌ای گرفته و سخت به تکاپو افتاده‌اند. آنان به‌درستی دریافته‌اند که امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای، یک روح در دو بدن، و جان ایران‌اند. باید این روح الهی را از ایران بستانند تا بتوانند در هجوم بعد، پیکرش را تکه‌تکه کنند. میشل فوکو، فیلسوف پُست‌مدرن فرانسوی، این حقیقت را در سال ۱۹۷۹م به جهانیان متذکر شد که در نتیجه انقلاب اسلامی، ایران «روح یک جهان بی‌روح» شد، و به‌درستی بر آن بود که دمیدن روح در کالبد ایران و جهان به دست الهی امام «روح‌الله» خمینی تحقق یافت. اکنون پس از ۴7 سال شکست، سلطه‌گران غربی که روح خود را به شیطان فروخته‌اند و جهان بی‌روح را خواستارند،، همچنان مانع اصلی خلع روح از جهان را میراث روح‌اللهی خمینی می‌دانند و برای سیطره جهانی «ولایت شریر»، درنگ در جنگ علیه «ولایت فقیه» ندارند. جدیدا در پی هزیمت و شکست هجوم صهیونی آمریکا، مثلث «شاه و شیخ و شحنه»؛ ایران‌ستیزان سلطنت‌طلب و دین‌فروشان پارچه‌به‌سر و تروریست‌های مجاهد خلق، اتحادیه «مرگ بر خمینی و خامنه‌ای» را با ری‌برندینگ ترامپ و نتانیاهو، در دل تحریم و تهدید و هیاهو، بازسازی کرده‌اند. کارگزاران این پلتفرم چند لایه، لاجرم شده‌اند جماعتی از تروریست‌های فرهنگی و مدعیان انبان‌تهیِ روشنفکری و زشت‌کرداران خودعاقل‌پندار، که سراسیمه چارپایان لَنگ خویش زین کرده‌اند و به تاخت می‌تازند تا از قافله، عقب نمانند. در اوج آشوب‌های پاییز سال ۱۴۰۱، یادداشت بلندی با عنوان «اُدیسه‌ی آشوب؛ دُن‌کیشوت‌های جهان، متحد شوید»، از این قلم منتشر شد که بخشی از آن به تبلیغات سیاه و پروپاگاندای مسموم و گسترده علیه رهبری اختصاص داشت. و ذیل زیرعنوان «رهبری، نشانه است...»، نکاتی دراین‌باره طرح شده بود. اینک نقدا و عجالتا آن نکات، با اندکی ویرایش، بازنشر و تقدیم مخاطبان محترم می‌شود. ان‌شاءالله به‌زودی در یادداشت‌هایی تفصیلی، ابعاد و زوایای بیشتری از ماجرا و مضامین عداوت و هدف‌گیری علیه شخص و شخصیت رهبری را واکاوی خواهم کرد.
  
در تبلیغات پرحجم کنونیِ ایران‌ستیزان، که هوش مصنوعی و الگوریتم‌های توسعه‌یافته شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی را قدرتمندتر و پیچیده‌تر از هر زمان دیگری به خدمت گرفته است، مردم‌سالاری دینی و رهبری ایران، به اسم خردورزی و پرسشگری با رسم خردسوزی و حقیقت‌ستیزی، آماج تخریب بی‌امان قرار دارد. به نام انتقاد، انتقام از امام و مردم دوستدار امام، سکه رایج شده است. با توجیه و ترویج کینه و نفرت‌ از میراث امام خمینی و سیره خَلَفش امام خامنه‌ای، در پوشش دعوت دروغ به حقوق بشر و آزادی، گلوله‌گذاری در خشاب تروریسم مجاهدین خلق و کومله و جیش‌الظلم، روز روشن و پیش چشم همگان صورت می‌پذیرد. تکرار مکرر دعوی دروغ دیکتاتوری، با لعاب فرضیات و ادعاهای ناراست و نادرست، و تحریف تاریخ انقلاب و نظام، به ترجیع‌بند قدیمی شعارهای نخ‌نما علیه ولایت فقیه مبدل شده‌ است. گویی در اهتمام مدام به انهدام میراث امام، از تکرار اکاذیب و اراجیف ساخته دستگاه گوبلزی صهیونیسم و فرقه رجوی، خستگی نمی‌شناسند، با مزد یا بی‌جیره و مواجب، به دروغ‌پردازی و دروغگویی و دروغ‌باوری معتاد شده‌اند. البته دوست و دشمن به خوبی می‌دانند که خامنه‌ای تجلی و تداوم خمینی است، پس کین‌ورزی علیه امام راحل و امام حاضر، قابل تفکیک نیست؛ چنان‌که در طریقت شیخ انجمن منحوس حجتیه و مؤتلفین لیبرال و شاه‌دوست وی، با ادعای مقابله با بدعت و دخالت در امر غیبت، زنجیره ستیز علیه ولایت فقیه تا شورش بر امام‌ و رهبر امتداد دارد. از خوارج نهروان تا خوارج تهران، تبار توهین و تهاجمِ «شیخ و شاه» علیه «امام و رهبری» تداوم داشته؛ شیخ حجّتیه در پیوند با شاه مدّعی شیعه، شیخ دربار و شاه جبّار علیه امام کهف‌ُالاَنام، آخوند درباری و شیخ شاه‌پناه در کنار شاه و شحنه شیخ‌پرور علیه امامِ مَلاذُالاَنام، روحانی‌لباس‌های خادم‌السلطنه انگلیسی و ساواکی و صهیونی، ولایتی‌های بی‌ولایت و شاه‌پرست، دکان‌داران شریعت و عشرت‌طلب، لشکر پارچه‌به‌سرهای تاج‌بخش و تاج‌نقش، همه همراه و هم‌آیین و هم‌یار هم در عداوت علیه امام و رهبر. این تیره و تبار مشئوم و مغشوش شاه و شیخ، اکنون به دشمنی شبه‌روشنفکران خادم شاه و شیخ دولت‌پناه و اجنبی‌سالار، علیه امامَین مردم‌پناه و مردم‌سالار گره خورده است و جالب آنکه، از جوجه‌ کمونیست‌های تفنگچی تا التقاطی‌های ششلول‌بند و ناسیونال لیبرال‌های ایدئولوگ ننگ، در معیّت تروریست‌های شاه‌پرست‌
و تجزیه‌طلب، و صهیونیست‌های غاصب قصاب، همه همداستان چهاردهه عداوت و اهانت مکرر و مستمر به امامَین حامی ملت و مقاومت و عزت، بوده و هستند... . این رشته، سر دراز دارد، و ریشه در اعماق تاریخ.
 
خاکسترریزی و شکمبه‌ خالی‌ کردن بر سر پیامبر اعظم(ص) و او را ساحر و مجنون نامیدن و صدها آزار و اهانت کلامی و رفتاری به ایشان، خدو انداختن امثال عمرو بن عَبدِوَد بر صورت امیرالمؤمنین‌ علی(ع)، و عریان‌شدن امثال عَمروعاص در جنگ با ایشان و جان‌به‌دربردن با کشف عورت، و ده‌ها سال طعن و لعن بر امیرالمؤمنین علی(ع) بالای منابر و تریبون‌های امپراتوری گسترده امویان، ظلم و جنایت و اهانت به وجود شریف و مقدس ام‌الائمه حضرت فاطمه زهرا(س)، و هزاران فحش و توهین به ائمه(ع) و اولیا و بزرگان شیعه طی قرون متمادی، حکایتگر درد و مصیبتی کبیر و کهن و کهنه است. توهین‌ها و فحّاشی‌ها به روحانیون و علما و مراجع از صدر مشروطیت تا استبداد سیاه رضاخانی و محمدرضای جانی، همواره ساری و جاری بود. از توهین و فحّاشی کمونیست‌ها و ناسیونالیست‌ها به روحانیت و علما در نهضت ملی نفت، تا سخنرانی ۱۳۴۱ شاه در قم و اهانت به حوزه و مرجعیت در نهضت روحانیت، و حمله چماقداران و نظامیان به مدرسه فیضیه و طالبیه، تا مقاله توهین‌آمیز «اطلاعات» در ۱۷ دی ۱۳۵۶، که آغازگر مرگ رژیم پهلوی شد، تا روزهای انقلاب و پس از پیروزی، همواره فحّاشی و توهین به امام و رهبران انقلاب، نقل و نبات تروریست‌ها و چاشنی طعام تجزیه‌طلب‌ها و سلطنت‌طلب‌ها بوده و هست. از کتاب «بیست‌وسه سال» علی دشتی ملعون و ویراسته منزوی کمونیست، که در کتاب‌فروشی‌ها و بساط‌های روبه‌روی دانشگاه تهران و بسیاری شهرها به سال ۱۳۵۷ تا 13۶۰ در کنار سایر کتب الحادی و توهین‌آمیز به ساحت پیامبر(ص) و معصومین(ع) عرضه می‌شد، تا کتاب «آیات شیطانی» سلمان رشدی و فیلم‌ها و ترانه‌های موهن به معصومین علیهم‌السلام، اهانت به مقدّسات، کار همیشگی دشمنان و دشمن‌خویان و شیاطین صغیر و کبیر، بوده و هست. توهین و فحّاشی به مقدسات آیینی و ملّی ملّت ایران، مانند قرآن و پرچم ایران و پاره‌کردن عکس امام و رهبری نیز، جدید نبوده و مسبوق به سوابق قدیمی مختلف است. فحّاشی و توهین‌های رکیک و ظاهرا غیر رکیک سال‌های گذشته و این‌روزها به رهبر دوست‌داشتنی و فرهیخته ایران، در فضای مجازی و شعارهای اغتشاشات و تبلیغات رسانه‌های صهیونی و اجانب معاند نیز، چیز جدید و عجیب و غریبی نیست. از سال ۱۳۵۸ تاکنون، و حتی پیش از انقلاب، ایشان آماج عداوت‌ها و اهانت‌های کلامی و قلمی و رسانه‌ای و ترور شخصیتی بوده‌ است. از ۶ تیرماه ۱۳۶۰ و ناکامی دشمن در اقدام تروریستی علیه جان ایشان، و موهبت الهی طول عمر بابرکت و پُرثمر، خشم و کین اعدای اسلام و ایران علیه حضرت سیّدعلی (حفظه‌الله)، به اضعاف مضاعف، بیشتر و شدیدتر شد. لعن و نفرین و توهین به امامَین انقلاب، همواره مناسک مشترک تروریست‌های مجاهدین خلق و تجزیه‌طلبان و سلطنت‌طلبان و لیبرال‌ها و حجّتیه‌ای‌ها و جریان شیعه انگلیسی و ازلی‌ها و بهائی‌ها و ملحدین و بازماندگان معدومین ساواک و منافقین، بوده و هست. ‌و البته برخی از آن طوایف درهم‌جوش، در مقام تظاهر به نقد علمی ولایت فقیه و تفوّه به گزاره جعلی و نادرست «حکومت روحانیت»، می‌کوشند با دستاویزها و توجیهات، به خطاها و تخلفات و جرائم برخی ملبسان به لباس روحانی با کارنامه منحرف و فاسد سیاسی و غیرسیاسی، اعم از پوزیسیون و اپوزیسیون، از جناح‌های چپ و راست و میانه و متحجر و روشنفکر داخل و خارج کشور، استناد مغالطه‌آمیز و تعمیم ناروا کنند تا حملات و اهانت‌ها علیه رهبری را مدلّل و موجه نشان دهند. و جالب‌تر اینکه برخی از هیاهوگران علیه امام و رهبری، از همینان‌اند که آلوده و ملوّث به انواع رذائل فردی و اجتماعی شده‌اند، ولی فاز روشنفکری برداشته‌ و گاهی به نام نواندیشی دینی، دشمنی خویش با امام و رهبری را در لفافه دعاوی دهان‌پرکن و کاذب، بسته‌بندی می‌کنند.   
 
آیین تنفیذ حکم دومین دوره از ریاست‌جمهوری آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای توسط امام خمینی (حسینیه جماران؛ 13 شهریور 1364)
آیین تنفیذ حکم دومین دوره از ریاست‌جمهوری آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای توسط امام خمینی (حسینیه جماران؛ 13 شهریور 1364)
 
«دیکتاتور»، کمترین و محترمانه‌ترین اهانتی بود که تروریست‌ها از ابتدای انقلاب به امام خمینی می‌کردند؛ طبعا خَلَف صالح وی نیز آماج چنان بهتان‌ها و اهانت‌هایی هست؛ همان‌گونه که اجداد طاهرین ایشان(ع) و نبی اکرم(ص) و همه آزادگان و قهرمانان دفاع از حق و عدل و آزادی همواره هدف توهین و تحقیر و تهدید و تخریب اصحاب زر و زور و تزویر بوده‌اند. البته بارها در فتنه‌ها و آشوب‌های دهه‌ها و سال‌های پیشین، رهبر فرهیخته از حق شخصی خود در قبال توهین‌ها و فحّاشی‌ها گذشت کرده‌ و توهین‌کنندگان به خویش را عفو نموده است؛ هرچند که مجرمان امنیتی و تنفرپراکنان و دعوت‌کنندگان به آشوب و اغتشاش و همکاران رسانه‌ای و تشکیلاتی بیگانگان و سازمان‌های جاسوسی و تروریستی، مجازات حبس خویش در زندان‌های هتل‌گونه ایران را به دروغ و نادرست، ناشی از انتقاد و اعتراض به رهبری و فقدان آزادی بیان توصیف می‌کنند و می‌نمایانند و از داخل همان زندان‌ها یا در مرخصی‌‌ها، با انواع مصاحبه و بیانیه، هر چه از دهانشان درمی‌آید، گاه با ظاهر محترمانه، نثار امام و رهبری می‌کنند و در پرده‌دری و عقده‌گشایی علیه ولایت فقیه از هیچ چیز فرو گذار نکرده‌اند.  
 
ایران‌ستیزان جَلی و خَفی، از ابتدای تأسیس نظام جمهوری اسلامی مولود انقلاب مردم ایران، می‌گویند که ریشه تمام مشکلات و کمبودها و کاستی‌ها و تخلفات و صدمات و بحران‌ها و نابسامانی‌ها را باید به ولایت فقیه و رهبری ارجاع داد. به‌رغم آنکه در ساختار حقوقی و حقیقی قدرت و مدیریت کشور، وظایف و اختیارات رهبری، مشخّص و محدّد و محدود شده است. حتی «اطلاق» ولایت فقیه در قانون اساسی، برای بن‌بست‌گشایی در مواقع ضروری و اضطراری نیز، در ذات خود، محدود و مقیّد به شرع و قانون و مشورت و مصلحت است؛ درحالی‌که بخش عمده و اصلی منابع کشور و قدرت اجرایی و اقتصادی و اداری در اختیار دولت است؛ مثلا، بی‌هیچ استناد معتبری، به نادرست و گزاف مدعی می‌شوند که اختیارات اجرایی رهبری بیش از ۷۰ درصد است. چنان سخن می‌گویند و می‌نویسند
که گویی رهبری، همچون یک شاه مستبد مطلق‌العنان و زورمدار، حاکم اصلی و گرداننده و مدیرمسئول همه امور کشور بوده است. اگر فرض مدعیان عداوت علیه رهبری، ولو خلاف واقعیت و مغایر با معادلات و مناسبات قدرت در نظام متکثر پساانقلاب، چنین بوده، پس چرا از همان دوران امام تاکنون، همه جناح‌های سیاسی موجود و برخی نمکدان‌شکسته‌ها و معاندان کنونی، با تمام قوا همواره درصدد تسلّط بر «دولت»ها و «مجلس‌ها» و «شوراها» بوده‌اند؟  
 
در دوران رهبری کنونی، هر دولتی، چه سازندگی و اصلاحات، و چه مهرورزی و اعتدال، به‌راحتی سرنوشت کشور را تغییر داده‌اند و زلزله در ارکان مدیریت و اجرا انداخته‌اند؛ از اقتصاد و سیاست تا فرهنگ و اجتماع. حتی در سیاست خارجی و امنیتی و دفاعی کشور که به نادرست شهرت پیدا کرده که کاملا تحت اختیار رهبری قرار دارد، هر دولتی که آمده، تغییرات بعضا اساسی ایجاد کرده‌ است. در عرصه نظامی، البته به لحاظ اختیارات روشن و کافی مربوط به نیروهای مسلح و سیاست دفاعی در قانون اساسی، مداخلات دولت‌ها ولو تأثیرگذار، کمتر سرنوشت‌ساز بوده، اما در همین حیطه هم، کاهش و افزایش همراهی دولت‌ها با رهبری، واجد آثار و تبعات چشمگیر بوده است. در عرصه سیاست خارجی نیز به‌رغم عُرف حقیقی و نه اجبار حقوقی، برای هماهنگی در تعیین وزیر خارجه، و الزام قانونی دولت‌ها به اجرای سیاست‌های شورای عالی امنیت ملّی با تصویب رهبری، مع‌الوصف هر دولتی که آمده توانسته تغییرات شگرف و گاه کاملا متفاوت در سیاست خارجی ایجاد کند. در اغلب دولت‌های پیشین، به‌ویژه سازندگی و اصلاحات و اعتدال، برای راضی‌کردن غرب و آمریکا و بهبود و توسعه روابط خارجی غرب‌گرایانه، حتی بعضا مغایر با برخی مواضع و رویکرد رهبری، هر کار که خواسته‌اند و دوست داشته‌اند انجام داده‌اند. پس، بار اصلی مسئولیت امور کشور بر دوش دولت‌ها بوده که بایستی پاسخگوی عملکرد خویش باشند، اما افسانه دروغین دولت پنهان و تشبیه بیت رهبری به دربار سلطنتی را سال‌ها گفتند و پروراندند و تبلیغ کردند، که بهانه و توجیهی برای نفی «اصل ولایت فقیه» بسازند. اصلی که یادگار امام خمینی و مقبول ملی و قانونی است، ولی مخالفان ادعا می‌کنند که دولت پنهان و اراده زیرپوستی رهبری و نهادهای تابع رهبری، مانع موفقیت نهایی آن دولت‌ها بوده است. خُب اگر چنین بوده، چرا همین جناح‌های مدعی، با علم به ساختار حقوقی و حقیقی قدرت و جایگاه رهبری و حجم مشکلات و موانع هر دوره، برای دستیابی به منصب ریاست‌جمهوری و مقامات دولتی، زمین و آسمان را به هم دوخته و خودکشی کرده‌اند و حتی در فتنه ۸۸، کشور را به گرداب آشوب و بحران و تشدید تهدید و تحریم دشمنان، و بسترسازی مصائب دامنه‌دار تا امروز، فرو انداختند؟ اگر افسانه دولت پنهان و تشبیه بیت رهبری به دربار سلطنتی، واقعیت می‌داشت، ده‌ها دستور و رهنمود و ابلاغ رهبری توسط دولتیان گذشته، بر روی زمین نمی‌ماند و مشمول مرور زمان نمی‌شد. حتی رئیس دولت سازندگی صریحا گفته بود که در زمان امام خمینی هم، برخی دستورات و منویات ایشان را می‌شنید و می‌گفت چَشم، اطاعت می‌شود، اما در عمل کار خود را می‌کرد و نظر خویش را اجرا می‌نمود. وی به رئیس دولت اصلاحات هم پیشنهاد کرده بود که به همین شیوه هنگام اختلاف نظر با رهبری رفتار کند و نزد ایشان ابراز اطاعت کند، اما در اجرا، نظر خویش را به انجام برساند. در چنین زمینه و زمانه‌ای که حتی در قبال امام خمینی، بنیان‌گذار نظام، توسط بعضی مقامات ارشد اجرایی و تقنینی برخی دستوراتش نادیده گرفته می‌شد و بر زمین می‌مانْد، درباره رهبر کنونی انقلاب که در مواقعی به مراتب، وضعیت، بدتر بوده است.
  
دکتر مجتبی سلطانی   
دکتر مجتبی سلطانی   
 
آنان که رهبری را محکوم و شماتت می‌کنند و به سوءتدبیر متهم می‌سازند، باید بدون هوچی‌گری و سفسطه، مستندا روشن سازند که رهبری طبق وظایف و اختیارات شرعی و قانونی‌اش چه می‌بایست می‌کرد که نکرد؟ ایشان از اولین دولت سازندگی، راهنما و رهنمون و پیگیر تحقق عدالت و آزادی و رفاه مردم و پیشرفت کشور بود. با ابزار و امکانات و اختیاراتی که داشت از تضعیف و تجزیه و نابودی ایران در بحران‌های عظیم منطقه‌ای و بین‌المللی جلوگیری کرد. امنیت و اقتدار ملّی را به اوج رساند، و کثیری از کج‌روی‌ها را اصلاح نمود، ولی به بسیاری از دستورات و توصیه‌های ایشان هم عمل نشد، یا ناقص عمل شد، و یا به ابتذال تکرار و شعار و لقلقله زبان برخی مقامات و مسئولان جناح‌های مختلف دچار شد، و در عمل، به محاق رفت و عملا منتفی شد و... اما رهبری، همواره و در سخت‌ترین شرایط، نسبت به بی‌عدالتی‌ها و فقر و فساد و تبعیض، و اشرافی‌گری و رانت‌خواری و غارتگری بیت‌المال، و ترک فعل‌ها و سوءافعال‌ها و سوءتدبیرها و سوءمدیریت‌ها، و سوءرفتارها و مظالم و جرایم مقامات و دولتیان دولت‌های مختلف، هشدار و انذار داد و اقدام مقدور کرد. در چهارچوب نظام قانونمند مردم‌سالاری دینی، با ضوابط و معادلات و محدودیت‌های قانونی و شرعی و اخلاقی، و رعایت مقتضیات فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی داخلی، متناسب با شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی. ایشان از ابتدای انتخاب به مسئولیت رهبری، در پاسخگویی به مطالبات عموم مردم و گفت‌وگوی انتقادی و صریح با دانشجویان و نخبگان و مسئولان، و توسعه فضای باز انتقاد و مشارکت سیاسی، هرچه در توان داشت، کوشید. مسئولان منصوب مستقیم خود را آشکار و پنهان، در صورت خطا یا تخلّف، تعویض و تنبیه و تأدیب کرد. در قوه قضاییه و نهادهای انتظامی و خدماتی تحت امر رهبری، برای خدمت‌رسانی بهتر به مردم، به انواع و اَشکال مختلف، تغییرات و اصلاحات و تحولات مستمر را سامان داد. هرچند که رضایت
مردم از عملکرد آنها صعود و نزول داشته، اما رهبری در حیطه وظایف و اختیارات و مقدورات خویش، از اهتمام و تدبیر لازم هیچ‌گاه کم نگذاشته است. همواره بر اساس بررسی و مشورت کارشناسان و صاحب‌نظران و مدیران ارشد و ذی‌ربط، کوشیده بهترین تصمیمات مقدور و مقتضی و ممکن را اتخاذ و اِعمال کند. البته که فقط چهارده معصوم وجود دارد، ایشان هم ادعای عصمت و مصونیت از خطا نداشته، از انتقاد و اصلاح تصمیمات خویش و عملکرد مراکز تابع «نهاد رهبری»، استقبال کرده و بارها اقدامات جبرانی و اصلاحی سامان داده است. شخص ایشان مکررا به نقادی تصمیمات و تصحیح اشتباهات، و اصلاح سیاست‌ها و روش‌ها، و روزآمدسازی و بهبود راهبردهای کلان نظام، اقدام کرده است، اما آنان که با تأکید و اصرار بر احتمال خطا، از ولایت فقیه و رهبری، جدا شده و به دشمنان پیوسته‌اند یا زمینه‌سازی برای تغییر نظام و براندازی را تئوریزه و موجه می‌سازند، این حقیقت را نادیده می‌گیرند که در سازوکار مردم‌سالاری دینی، حداکثر هم‌افزایی و مشاوره نخبگان برای کاستن از احتمال خطا، تعبیه و نهادینه شده و همواره صورت پذیرفته است، ولی طبعا دلبستگان هر جناح یا گروهی که استبداد بر مواضع و منافع خویش دارند، در صورت عدم پذیرش دیدگاه‌هایشان، همواره نظام و رهبری را متهم به دیکتاتوری می‌کنند. اینان تحقق دموکراسی را فقط به شرط تبعیت و اجرای منویات خودشان توسط رهبری و حکومت، قبول دارند. اینان رهبری که مطیع خودشان باشد، دموکرات و مترقی و آزادی‌خواه می‌دانند و فی‌الواقع خودشان را مساوی مردم، مدار حقیقت، مرکز جهان، و تنها معیار آزادی و دموکراسی بر می‌شمارند. البته می‌توان بر این واقعیات، چشم فرو بست و به نادرست مدعی شد که چون رهبری مجری و مطیع مواضع فلان شخص یا جناح نبوده، پس دیکتاتوری پیشه کرده و با لجاجت بر تصمیمات فردی، مملکت را به مشکل و بحران کشانده است. طُرفه آنکه همه ‌محسنات و‌ پیشرفت‌ها را به پای دولت‌ها و سیاسیون جناح خود می‌گذارند و گشاده‌دستانه تمام مشکلات را به گردن رهبری می‌اندازند. با تصویرسازی واژگونه و خلاف واقعیت از علل و منشأ مشکلات، تلویحا و گاه تصریحا اساس انقلاب و ایجاد نظام اسلامی و خط امام را مقصر و علت موجبه و معدّه و تامّه مشکلات ترسیم می‌کنند. به این سیاق، مردم ایران در سال ۱۳۵۷ نباید با پیروی از امام خمینی علیه رژیم دست‌نشانده پهلوی و سلطه آمریکا انقلاب می‌کردند، و چون مرتکب این جرم بزرگ شدند باید تاوان آن را بدهند. 
 
تصویر مغشوش و مخدوشی از مواضع و مدیریت رهبری به‌ویژه در مورد مقاومت ایران در برابر قلدری و سلطه‌طلبی و جنایات آمریکا و صهیونیسم، توسط بدخواهان و بدگویان، طوری برساخته و تبلیغ و تلقین می‌شود که انگار نه انگار، آن خط مشی دلاوری و دفاع از استقلال و شرف ملی، تداوم مشی و منش امام خمینی و مقبول اکثر مردم غیور ایران بوده است. مخالفان رهبری به نادرست، برچسب دروغ سیاست «آمریکاستیزی» منسوب به ایشان را خلق و جعل و تکرار کرده و می‌کنند. گویی که ایران، مهاجم و مقصّر است و شروع به درگیری با آمریکا کرده، و آمریکای حق‌بجانب مظلوم، مدافع و مبرّا از آغاز تجاوزگری و سلطه‌جویی و جنایت علیه ایران بوده است و بابت اشغال ایران در ۱۳۲۰ و کودتای ۲۸ مرداد، غارت نفت و ثروت ایران، تأسیس و تجهیز ساواک، حمایت از کشتار مردم توسط رژیم پهلوی، پشتیبانی از تجزیه‌طلبان و جنگ صدام، اقدام مستقیم تهاجم نظامی علیه ایران در خلیج فارس و سرنگونی هواپیمای مسافری، شدیدترین تحریم‌های تاریخ بشر، و هزاران جنایت دیگر، این ملت ایران است که به آمریکا حسابی بدهکار و مقروض است.
 
از دید منتقدان و مخالفان و معاندان «راهبرد مقاومت» امام خامنه‌ای، حتی در ماجرای اخیر طراحی و تمهید و تشویق و تجهیز تهاجم دوازده‌روزه اسرائیل، بنا به اعتراف‌های صریح ترامپ و عملیات تجاوز نظامی مستقیم، باز هم ملت ایران مقصر است که چرا تسلیم باج‌خواهی و زورگویی و تحریم و تهدید آمریکا نشده و از شرف و عزت و استقلال خود دفاع کرده است. کوتاه سخن اما نوع رابطه و مذاکره با «آمریکا» و پیامدهای آن، همچنان همچون سال‌های گذشته دور و نزدیک، در این روزها نیز، موضوع داغ شده و یکی از دستاویزهای توجیه تشدید مخالفت و دشمنی با رهبری توصیف می‌شود؛ حال آنکه در تعیین سیاست کلان کشور نسبت به آمریکا، همیشه از دوران امام تاکنون، در امتداد انجام وظیفه راهنمایی و تدبیر رهبری، «اقناع و پذیرش مسئولیت جمعی و مشترک» بین اغلب مسئولان و اکثر مردم وجود داشته، و هرگز فقط تصمیم فردی و شخصی و یکجانبه «رهبری» نبوده و نیست؛ البته اگر همین رهبری، تابع نظرات و تمایلات و اهوای جناح‌های مطلوب و متبوع مدعیان گزافه‌گو بشود، ایشان خیلی دموکرات و نازنین و روشنفکر، محسوب و توصیف خواهد شد. جرم نابخشودنی رهبری این است که با واقع‌بینی و اشراف بر معادلات و پیچیدگی‌های شرایط جهانی، به کمک مشورت و بصیرت و تشخیص مصلحت، کوشیده راه امام خمینی برای عبور از مشکلات و اصلاح امور، و تأمین و تضمین منافع و امنیت ملی، و اقتدار و پیشرفت و رفاه کشور، را تداوم دهد و متحقق سازد و چون ایشان به اتکای اکثریت مردم، مانع برخی تصمیمات و عقب‌نشینی‌ها و وادادگی‌های خطرناک تهدیدکننده «هویت و منافع و امنیت ملّی» شده است، باید به استبداد و دیکتاتوری، متهم شود، اما از ابتدای دهه 1340ش تا کنون به‌روشنی اثبات شده که تحقیر و تضعیف و تخریب سیستماتیک و مستمر دو رهبر روشنفکر و دانشمند و فرهیخته‌ ایران معاصر، که در تاریخ ایران، از جهات متعدد، بدون مجامله و اغراق، همتا و نظیر نداشته‌اند و بنیان‌های استوار مردم‌سالاری راستین و پایدار را مبتنی بر دین و آیین مردم ایران بنا نهاده و به بار نشانده‌اند، راه به جایی نخواهد برد. خانه خمینی و خامنه‌ای را خدا در درون دل وفاداران و پایداران ایمان و ایران، بنا نهاده است و خانه خداساخته و خداخواسته را ویرانی نشاید.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا [مریم، ۹۶]
 
  https://iichs.ir/vdcb9fb5.rhb05piuur.html
iichs.ir/vdcb9fb5.rhb05piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما