تذکارهایی در باب سیره فردی و اجتماعیِ شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی؛

او به‌سانِ مولایش، جامعِ اضداد می‌نمود!

یادمان پی‌آمده شامل خاطراتی از سیره عالمِ عارف شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی است که به قلم دوستش زنده‌یاد ابراهیم یقطین (بساطی) آمده است. او در این وجیزه، جلوه‌هایی از سیره اجتماعی آن بزرگ را بازنمایانده است
زنده‌یاد ابراهیم یقطین (بساطی)

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ سخن از عالمی ربانی و معلمی اخلاق‌آموز است؛ آیتی که سعید زیست و سعید رفت. در حالی به جد اطهرش پیوست که تنش از کید منافقین پاره پاره شد و با این شهادت به آنان پیوست که درباره‌شان گفته‌اند: «السلام على الدعاه إلى الله، السلام على المخلصین فی طاعه الله، السلام على الادلاء على الله».
صفات بارزی داشت که ضد و نقیض می‌نمود! ظاهرا ضعیف‌البنیه و لاغراندام بود، اما ورزشکاری بود که روزانه پیش از طلوع آفتاب، گاهی تا بیش از ۱۲ کیلومتر پیاده‌روی می‌کرد! انذارگری بود که قلوب را می‌شکست و اشک‌ها را جاری می‌نمود و هر کس پای موعظه‌اش می‌نشست، گریان می‌شد و از خوف خداوند نالان، اما به‌موقع خود هم مزاح بود و بذله‌گو! مراد بود، اما با مرید خود دوست و رفیق. آن‌قدر صفا داشت که بعضی اوقات دوستان و ارادتمندانش، فراموش می‌کردند که او مراد آنان است و فکر می‌کردند که با رفیق چندین‌ساله و همسفرِ جهانگرد خود همراه گشته‌اند! هنگام دعا سیلاب اشک بر چهره پرفروغش جاری بود، اما در مواقع عادی لبخند زیبایش چون گلبرگ بهاری. مصاحبِ خود را هم آرامش می‌داد و هم پروای سؤال و مهم‌تر از آن عدمِ پیراستگی با یک‌دنیا صفا و در نهایت مهر، محبت، عشق و خلوص. در گفتارهای تاریخی، سخن از مردان خدا می‌گفت و ایثارگران و جنگاوران دلیر و مبارز اسلامیِ حاضر در صحنه نبرد و داستان‌های شگفت و احیانا از رحله ابن بطوطه و بنای جامع عتیق شیراز و خدایخانه و از بانی اولیه آن عمرولیت صفاری در سال‌های ۲۸۰ تا ۲۹۰ق، از مصاحف این مسجد و خطوط زیبا و منحصربه‌فردش و از بازار میوه‌فروشان مجاورش، از طلاب علوم دینی و از زنان دانشجو و دانشمند و فاضله جامع عتیق و از تعمیراتش در دوره اتابکان و سلطان ابراهیم‌میرزا گورکانی و در زمان صفویان و اینکه جامع عتیق شیراز، هیچ وقت خالی از ولی نبوده است. از منبر مرتضی علی(ع) و قبر بانوی پرهیزگار و متقی به نام عتقه سروستانی، که محل استجابت دعاست، که خود داستان شیرین و آموزنده‌ای دارد و تربت پاک او در گوشه شبستان جامع عتیق واقع است. شاید در مواقع عادی، قادر نبود چند کیلو میوه را با خود حمل کند، ولی در تعمیر و بازسازی مسجد، گونی‌های خاک را به دوش می‌کشید و ابدا احساس خستگی نمی‌کرد! سخن از پیدایش بنای شهر شیراز می‌گفت و خواب محمد بن یوسف ثقفی و اینکه در خواب دید جمعی از فرشتگان آسمان به زمین آمده و در سرزمین (شیراز) اجتماع کرده و به او گفتند: اینجا زمینی است که چندین هزار صاحب کرامت از آن برخواهد خاست و چون از خواب بیدار شد، دستور داد تا طرح شهر شیراز را ریخته و آن را بنا کنند!

  شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی در حال اقامه نماز جمعه شیراز (سال 1359)
شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی در حال اقامه نماز جمعه شیراز (سال 1359)
 
شب‌های احیای ماه مبارک رمضان، بر فراز منبر دعای ابی‌حمزه می‌خواند. آه که زمین و سقف، با هم می‌لرزید! آن‌وقت که او از سوز دل و از زبان حضرت سجاد(ع) می‌گفت: «ابکی لخروج نفسی» ... نفسش به شماره می‌افتاد! آنجا که درباره روز قیامت، باز هم از دعای ابی‌حمزه می‌خواند: «وجوه یومئذ مسفره». آن‌وقت چند دقیقه مکث می‌کرد و همراه با قلب‌های شکسته و اشک‌های روان مردم، دست‌ها را به آسمان بلند می‌کرد و با منتهای امید و با خاطری آسوده، نفسی طولانی می‌کشید و ادامه می‌داد: «سیدی علیک معولی و معتمدی و رجائی و توکلی و برحمتک تعلقی»، گاهی با صدای جلی و زمانی با لحن خفی می‌گفت: «ارحم فی هذه الدنیا غربتی و عند الموت کربتی و فی القبر وحدتی و فی اللحد وحشتی».
 
از مجلس دعای کمیل او، نگویید و نپرسید! این‌قدر بگویم که در تمام ایران و شاید دنیا، هم از نظر کیفیت و هم از نظر کمیت، بی‌نظیر بود! چقدر از برکات آن، گمراهان به راه آمدند و گناهکاران توبه کردند. در دوران طاغوت و علی‌رغم فشار و تباهیِ عالمگیرِ دستگاه حاکم، مجلس دعای کمیل او همان اثر را داشت که صحیفه سجادیه و مبارزه منفی ائمه اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) در زمان حاکمیت جبّاران زمان. آخرین جمعه ماه صیام و مجلس آن روز در جامع عتیق، آدمی را به یاد صحرای عرفات می‌انداخت که در دامنه جبل‌الرحمه، حجاج با لباس احرام در موقف حضور دارند! در دعای وداع ماه صیام، به‌راستی دعای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در صحرای عرفات و روز عرفه تداعی می‌شد.
 
شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی در حال اقامه نماز جمعه شیراز (سال 1359)
شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی در حال اقامه نماز جمعه شیراز (سال 1359)
 
در مکه معظمه و عمره مفرده، با او همسفر بودم. یکپارچه شور و هیجان بود و عبد صالحی مشغول به دعا. در بیت‌الله هر موقع سراغش را می‌گرفتید، یا در حجر اسماعیل بود یا در طواف، یا پای منبر قرآن می‌خواند و دعا می‌نمود یا مشغول نماز و تهجد بود. گوش فرا دهید، مثل اینکه آهنگ جانسوز او را می‌شنوید و چشم اشکبار او را می‌بینید! آفتاب گرم عربستان به‌طور عمودی بر سرش می‌تابید، درجه حرارت نزدیک به پنجاه، سنگ‌های کف مسجدالحرام داغ و هوا فوق‌العاده تفتان، اما او فارغ‌البال و آرام، باز هم طواف می‌کرد و در مجاورتِ درب کعبه، صلوات می‌فرستاد و دعا می‌خواند! طوافش که پایان می‌یافت، وارد حجر اسماعیل می‌شد، در زیر ناودان طلا می‌ایستاد و ادعیه وارده را می‌خواند؛ سپس در پشت مقام حضرت ابراهیم، به نماز طواف می‌‎ایستاد و باز هم مشغول دعا می‌شد! در این لحظات، دانه‌های اشک چون گوهری تابناک بر رخسار درخشانش جاری بود. روانش شاد باد و چه آموزنده است خاطرات سفر با او در راه طائف، که در یک ماشین سواری با وی همراه بودم. در مسجد بزرگ و عظیم ابن عباس در شهر طائف نماز خواندیم؛ سپس به قدم‌گاه حضرت رسول(ص) آمدیم؛ آنجا که پیغمبر اکرم(ص) در کناره کوهی، کمی استراحت فرمود. از زحمت و ظلم کفار قریش می‌گفت و باز با خدای خود راز و نیاز می‌نمود. سخن از پیغمبر اکرم(ص) بود و زمان آن بزرگوار و آنچه در این سرزمین رخ داده است و آیات قرآنی که در اینجا فرو فرستاده شده و مربوط به استماع قرآن توسط جنیان در جنگ حنین است و سایر قضایا. آیت‌الله دستغیب با سوز و هیجان خاصی در تفسیر این آیات و در راه طائف و تنگه حنین، چون موج دریا به سخن می‌آمد! به آن آیه خدا برای زیارت اماکن متبرکه، اظهار اشتیاق می‌فرمود و روی‌هم‌رفته ایشان مصداق کامل این حدیث شریف بود که مؤمنین در ظاهر و در برابر مردم بشاش و گشاده‌رو هستند و در باطن، اندوهناک، خاضع، خاشع و ترسان در برابر پروردگار عالمیان.
 
خدایش غریق رحمت فرماید و بر علو درجاتش بیفزاید. او ملجاء خاص و عام بود و حالا هم تربت پاکش، محل استجابت دعاست. عاش سعیدا و مات سعیدا.
 


پرونده شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب
 
https://iichs.ir/vdcgww9x.ak93w4prra.html
iichs.ir/vdcgww9x.ak93w4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما