بسیاری از اسناد، دوران ریاست او بر مطبوعات را یکی از بدترین دوران توصیف کردند. در کتاب «ساواک ـ سازمان اطلاعات و امنیت کشور» آمده است: «وی در مقام وزارت اطلاعات موجبات تعطیل صدها روزنامه و مجله و نشریات دیگر را فراهم آورده و اختناق وحشتناک عقیده و جراید را دوچندان نمود»
آغازی که با ایران ما شروع شد و با ریاست بر مطبوعات پایان یافت

پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ جهانگیر تفضلی یکی از رجال سیاسی معاصر در دوره حکومت پهلوی دوم است. تفضلی در سال 1293 در مشهد به دنیا آمد. او فرزند غلامرضاخان مصدق‌السلطان بود که در زمینه عرفان از افراد نامی شهر خود بود. تفضلی دوران کودکی خود را در مشهد گذراند و در همان جا نیز تحصیلات ابتدایی و متوسطه را به پایان برد. او بعد از پایان تحصیلات متوسطه «به تهران عزیمت نمود و وارد دارالمعلمین عالی شد و در ۱۳۱۴ لیسانس تاریخ و جغرافیا اخذ نموده به خدمت فرهنگ درآمد و در مدارس آن روز تهران زبان فرانسه و تاریخ و جغرافیا تدریس می‌نمود. بعد از شهریور ۱۳۲۰ و آغـاز بـحـران دموکراسی، به فکر روزنامه‌نگاری افتاد و سرانجام با خسرو اقبال و تنی چند از یاران، روزنامه تندرو و منقد نبرد را انتشار دادند».[1]
 
گرایش‌های سیاسی تفضلی و فعالیت‌های سیاسی او در حکومت پهلوی دوم
تفضلی فعالیت‌های سیاسی خود را در دوره پهلوی اول آغاز کرد. البته او در آن زمان سمت سیاسی خاصی نداشت، اما به عنوان چهره‌ای انگلوفیل شناخته می‌شد. با این حال تفضلی تمایل داشت همواره خود را چهره‌ای ملی نشان دهد؛ چنان‌که به گفته حسین فردوست، با اشغال ایران توسط متفقین، در یک سناریوی طراحی‌شده و مشهور، تعدادی از عناصر وابسته به انگلیس، در کنار برخی چهره‌های مخالف، توسط ارتش بریتانیا بازداشت شدند تا در حوادث بعدی بتوانند در نقشی «وجیه‌المله» ظاهر شوند. از جمله این عناصر وابسته به انگلیس سرتیپ فضل‌الله زاهدی، سرهنگ نادر باتمانقلیچ، سرهنگ حسن بقائی، سرهنگ حسین منوچهری (ارتشبد آریانای بعدی)، ستوان غلامرضا یحیایی، جعفر شریف‌امامی، خسرو اقبال، جهانگیر تفضلی، جواد بوشهری و... بودند».[2] البته تفضلی بعدها با انتشار روزنامه «ایران ما»، تا حدود زیادی از گرایشات انگلوفیلی فاصله گرفت.
 
اخذ امتیاز روزنامه ما
تفضلی، سردبیر روزنامه ایران ما بود. او امتیاز این روزنامه را در سال 1322 اخذ کرد. البته پیش از آن تفضلی توانسته بود با همکاری چند تن از دوستان خود روزنامه «نبرد» را منتشر کند، اما این روزنامه نتوانست مدت زیادی دوام آورد و خیلی زود متوقف شد. بعد از نبرد، تفضلی انتشار روزنامه ایران ما را با کمک برادرش محمود آغاز کرد. اسماعیل پوروالی، خسرو اقبال، و... نیز برخی از همکاران تفضلی در انتشار این روزنامه بودند. ایران ما گرایشات چپ‌گرایانه داشت و بعدها افراد زیادی به همکاری با آن پرداختند. یکی از افرادی که با این روزنامه همکاری کرد و مقالاتی نیز برای آن نوشت دکتر ارسنجانی بود. به طور کلی فعالیت سیاسی ارسنجانی از سال 1322 با نگارش مقاله در روزنامه ایران ما شروع شد که با نام دکتر داریا مقالات خود را امضا می‌کرد. البته ارسنجانی بعدها و در  سال 1328 روزنامه سیاسی داریا را منتشر ساخت.[3]
  
روزنامه «ایران ما» که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران روزنامه‌ای با گرایشات سیاسی چپ‌گرایانه بود، بارها مقالاتی خصمانه علیه سیاست‌های غرب از جمله انگلیس منتشر کرد؛ چنان‌که یکی از مقالات این روزنامه در زمینه بازتاب دعوت جهانی آیت‌الله کاشانی و کینه‌ورزی عمال بریتانیا نسبت به ایشان بود. ایران نو در این رابطه نوشت: «بیانیه آیت‌الله کاشانی برای مردم عراق و تظاهر مردم ایران به رهبری آیت‌الله کاشانی به هماهنگی و همدردی با ملت عراق، ضربه تازه و بسیار شدیدی بود که به سیاست استعماری انگلستان وارد شد».[4]
 
جمعی از اعضای هیئت اعزامی ایران به مسکو (سال 1324)
جمعی از اعضای هیئت اعزامی ایران به مسکو (سال 1324)
شماره آرشیو: ۱-1405-۴ع

تفضلی بعد از انتشار روزنامه ایران از نظر سیاسی تغییر زیادی کرد. این تغییر تحت تأثیر آشنایی او با قوام‌السلطنه در سال 1324 به‌وجود آمد. تفضلی بعد از آشنایی با قوام به حزب آزادی او تمایل یافت و همین موضوع سبب شد با انتخاب قوام به نخست‌وزیری و عزیمت او به مسکو، جهانگیر تفضلی نیز به عنوان یکی از اعضای کمیسیون با قوام همراه شود. تفضلی در این سفر مورد توجه و محبت قوام‌السلطنه قرار گرفت. او پس از مسافرت به مسکو به ایران بازنگشت و به فرانسه رفت و مدتی در آن کشور به سر برد.[5] با توجه به این موضوع می‌توان گفت تغییرات سیاسی تفضلی از گرایشات انگلوفیلی به گرایشات چپ‌گرایانه نیز در همین دوران به‌وجود آمد. در واقع بعد از سفر جهانگیر تفضلی به مسکو و فرانسه، اداره روزنامه ایران ما به دست برادرش افتاد و روزنامه به حزب توده پیوست. البته این
پیوند چند سال بعد از بین رفت، اما بر گرایشات کلی روزنامه و گردانندگان آن تأثیر زیادی داشت.

حضور در کابینه هژیر
جهانگیر تفضلی بعد از سفر کوتاهی که به مسکو و فرانسه داشت به ایران بازگشت. او بعد از بازگشت به ایران فعالیت‌های سیاسی خود را از سر گرفت. اولین فعالیت جدی تفضلی در این دوره، حضور در کابینه هژیر و انتصاب او به عنوان معاونت سیاسی نخست‌وزیر بود. وقتی هژیر به نخست‌وزیری رسید، مأمور تشکیل کابینه شد. ظاهرا اشرف پهلوی در این کابینه دخالت‌های زیادی داشت و بسیاری از اعضای کابینه توسط او تعیین شده بودند. طبق منابع موجود، عامل اصلی در انتصاب تفضلی نیز اشرف پهلوی بود. «این انتصاب در آن روز که عده زیادی از رجال صدر مشروطه هنوز حیات داشتند، با تعجب تلقی شد. یک روزنامه‌نویس جوان در سن ۳۵ سالگی در یک سمت حساس قرار گرفت. کابینه هژیر با مخالفت شدید آیت‌الله کاشانی و فدائیان اسلام دوام زیادی نکرد، ولی قبل از سقوط کابینه، جهانگیر تفضلی از کار کناره‌گیری نمود و به سمت بازرس دولت در بانک صنعتی و معدنی قرار گرفت».[6]
 
فعالیت‌های سیاسی تفضلی در دوران ملی شدن نفت و پس از آن
تفضلی در جریان ملی شدن نفت فعالیت سیاسی چندانی نداشت. او بعد از استعفا از معاونت نخست‌وزیر همچنان در بانک فعالیت داشت. تفضلی تا سال 1334 در این سمت فعالیت کرد. اما در سال 1334 به نمایندگی مجلس از زابل تعیین شد. او همچنین در سال ۱۳۳۴ در دوره نخست‌وزیری حسین علاء، مورد توجه علم، وزیر کشور، قرار گرفت و به عنوان سرپرست محصلین به اروپا رفت و قریب پنج سال در آن سمت باقی بود. تفضلی علاوه بر سرپرستی محصلین، سفیرکبیر ایران در یونسکو نیز بود.[7] این وضعیت تقریبا تا سال 1341 و تشکیل کابینه علم ثابت بود، اما بعد از تشکیل کابینه، جهانگیر تفضلی نیز سمت جدیدی پیدا کرد.
 
ریاست اداره انتشارات و تبلیغات و وزارت مشاور
جهانگیر تفضلی در سال 1341 و در کابینه اسدالله علم، به ریاست اداره انتشارات و تبلیغات و وزارت مشاور رسید. در ۲۹ بهمن‌ماه ۱۳۴۱، وزیران کابینه علم استعفا دادند و علم مجددا مأمور تشکیل کابینه شد و در روز 30 بهمن کابینه جدید را معرفی کرد. در این کابینه، جهانگیر تفضلی وزیر مشاور و سرپرست اداره کل تبلیغات و انتشارات شد. ریاست تفضلی بر این نهاد، آغازگر فصل جدیدی در دنیای مطبوعات بود؛ چرا که در این دوره، مطبوعات به بهانه تصویب‌نامه‌های مختلف مورد سانسور شدید قرار گرفتند. از طرفی بسیاری از مطبوعات نیز توقیف شدند.
اسدالله علم، نخست‌وزیر، و اعضای کابینه وی پس از جلسه هیئت وزیران در کاخ نخست‌وزیری
اسدالله علم، نخست‌وزیر، و اعضای کابینه وی پس از جلسه هیئت وزیران در کاخ نخست‌وزیری
شماره آرشیو: 3406-۱۱ع
 
سرکوب مطبوعات تا جایی پیش رفت که بسیاری از اسناد، دوران ریاست او بر مطبوعات را یکی از بدترین دوران توصیف کردند. در کتاب «ساواک ـ سازمان اطلاعات و امنیت کشور» آمده است: «جهانگیر تفضلی (از مهره‌های بنام و کارکشته رژیم، وی در مقام وزارت اطلاعات موجبات تعطیل صدها روزنامه و مجله و نشریات دیگر را فراهم آورده و اختناق وحشتناک عقیده و جراید را دوچندان نمود. بعدها سفارت ایران در الجزایر به عهده او گذاشته شد)».[8]
 
تفضلی در این مقام بارها به دروغ متوسل شد و حقایق کشور را وارونه جلوه داد؛ چنان‌که او در رابطه با اصلاحات ارضی و خواسته مخالفان در یک سخنرانی گفت: «مخالفین اصلاحات تمام نیرو و امکانات خود را به کار می‌برند تا شایعاتی را جعل و بر سر زبان‌ها بیندازند. این شایعات جزء آخرین کوشش‌های مخالفین است و مبارزه با آنها مهم‌ترین کارهای ما به‌شمار می‌رود... جریانات فارس را جز راهزنی نمی‌توان نام گذارد و این چیزی است که همیشه سابقه داشته است و حتی جریان امسال ملایم‌تر از گذشته بوده است... عده‌ای از رؤسای عشایر کوشیده‌اند از پیشرفت اصلاحات ارضی در فارس جلوگیری کنند و ژاندارمری نیز مجبور به اعمال زور گردید...».[9]
 
سرنوشت تفضلی بعد از ریاست اداره انتشارات
تفضلی بعد از مدتی از سمت ریاست اداره انتشارات و تبلیغات و وزارت مشاور نیز استعفا داد. او بعد از استعفا، سمت خاصی را عهده‌دار نشد. آخرین سمت وی سفیرکبیری کابل بود که در سال 1350 به او داده شد و چهار سال به طول انجامید. جهانگیر تفضلی در سال 1370 و در 77 سالگی با خودکشی به زندگی خود پایان داد.

پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 1، تهران، نشر گفتار با همکاری نشر علم، ۱۳۸۰، ص 500.
[2] . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، تهران، انتشارات اطلاعات، 1382، ص 439.
[3] . حسین آبادیان، دو دهه واپسین حکومت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1383، ص 184.
[4] . سیدهادی خسروشاهی، درباره زندگی و مبارزات آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی، قم، کلبه شروق، 1396، ص 195.
[5] . باقر عاقلی، همان، ص 500.
[6] . جمعی از نویسندگان، زندگینامه مشاهیر ایران و جهان (1-20)، ج 20، اصفهان، مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه اصفهان، 1390، ص 2045.
[7] . باقر عاقلی، همان، ص 501.
[8] . مظفر شاهدی، ساواک ـ سازمان اطلاعات و امنیت کشور (1335- 1357)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۸۶، ص 130.
[9] . کشواد سیاهپور، قیام عشایر جنوب (1341- 1343)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1388، ص 589.
https://iichs.ir/vdcfxvd0.w6djjagiiw.html
iichs.ir/vdcfxvd0.w6djjagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما