نگاهی به زندگی سیاسی آیت‌الله محمدهادی میلانی؛

فقیهی که ساواک را به وحشت انداخته بود

سخنرانی امام خمینی در 15 خرداد سال 1342 باعث برانگیخته شدن خشم حکومت و دستگیری امام و برخی از یاران ایشان شد. این فقیه آگاه در تیرماه سال 1342 به منظور استخلاص آنان به تهران سفر کرد. البته ایشان بار اول موفق نشد به تهران وارد شود
فقیهی که ساواک را به وحشت انداخته بود
 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ آیت‌الله محمدهادی میلانی در 9 تیرماه سال 1274 در هنگامی که بانگ نوحه و عزاداری امام حسین در آسمان نجف پیچیده بود، به دنیا آمد. وی در خانواده‌ای اهل علم و معنویت پا به عرصه هستی نهاد. پدرش سیدجعفر میلانی از سادات حسینی و اندیشمندی اسلامی بود و تلاش داشت تا فرزندش وارث علم و فضیلت خاندان حسینی شود. بدین ترتیب آیت‌الله میلانی از همان ابتدا در خانواده‌ای برخوردار از علم و فضیلت رشد کرد و با قلم و کتاب آشنا شد.[1]
 
تحصیلات؛ از علم‌آموزی تا اجتهاد
آیت‌الله میلانی پس از دروس مقدماتی، پایه‌های علمی خود را در فقه و اصول استحکام بخشید و از استادان ارزشمند و پرآوازه آن عصر آموخت. در این مسیر از دانش بزرگانی چون آقا میرزا ابراهیم همدانی و آخوند ملامحسن تبریزی بهره کافی برد و در دروس سطح نیز با استادانی چون آقا شیخ ابراهیم سالیانی و آقا سیدجعفر اردبیلی و حاج شیخ میرزاعلی ایروانی و آقا شیخ غلامعلی قمّی و آقا شیخ ابوالقاسم مامقانی همراه و از سرچشمه دانش آنان سیراب شد. آیت‌الله میلانی در عصر شکوفایی حوزه علمیه نجف در آن حضور داشت و دوران رشد علمی و فلسفی را در کنار استادانی چون آیت‌الله شیخ الشریعه اصفهانی و آیت‌الله نائینی سپری کرد.[2] آیت‌الله میلانی پس از تحمل رنج‌های فراوان به درجه اجتهاد رسید. پس از آن به تدریس در حوزه علمیه مشغول شد. جلسات درس وی بسیار باشکوه بود و چند امتیاز مهم داشت که از جمله آنها می‌توان به برخورداری از دقت عقلی و عرفی ایشان در تبیین مسائل و تسلط وی بر مبانی فقهی و اصولی اشاره کرد. پس از شکوفایی استعداد آیت‌الله میلانی، ایشان به حوزه علمیه کربلا و در نهایت به ایران مراجعت کرد.[3]
 
آیت‌الله در حوزه علمیه مشهد
آیت‌الله میلانی در سال 1332 برای زیارت امام رضا(ع) به شهر مشهد آمد، اما اصرار علمای این شهر باعث شد برای مدتی در این شهر توقف کند و به تدریس در حوزه علمیه مشهد مشغول شود. تا پیش از ورود آیت‌الله میلانی به واسطه سخت‌گیری‌های رژیم پهلوی، حوزه علمیه مشهد در وضعیت مساعدی قرار نداشت؛ چرا که دوران رکود حوزه علمیه پس از سال 1314 و به دنبال مبارزات روحانیان مشهد با حکومت و سرکوب عمده توسط عوامل حکومت رضاشاه شروع شده بود. آیت‌الله میلانی خیلی خوب دریافته بود که منشأ پراکندگی علمای حوزه علمیه در سال‌های گذشته، در فقدان استادان پرمایه در این سامان نهفته است؛ درنتیجه ایشان تلاش کرد استادان پرکار و شایسته را جلب این حوزه کند، و خود نیز به کرسی تدریس نشست و تلاش جدی انجام داد تا پویایی به حوزه علمیه بازگردد. او در جهت آشنایی با زبان‌های خارجی نیز اهتمام فراوانی داشت و در این خصوص طلاب متعهد را یاری می‌کرد. با این تلاش‌ها و اقدامات بود که حوزه علمیه مشهد به دوران پویایی و سرزندگی خود وارد شد.[4] 
 
 استاد گنجعلی اوغلی در حال سخنرانی در محضر آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی در مسجد گوهرشاد آستان قدس رضوی(ع)
استاد گنجعلی اوغلی در حال سخنرانی در محضر آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی در مسجد گوهرشاد آستان قدس رضوی(ع)
 
پیشگام نهضت اسلامی
سیاست‌های ضد دینی حکومت پهلوی باعث شد علمایی چون آیت‌الله میلانی در مقابل آنها ایستادگی کنند. یکی از این موارد تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود. این لایحه بدون در نظر گرفتن اعتقادات و باورهای دینی مردم تصویب شد؛ چرا که در آن قید اسلام از شرایط انتخاب‌شوندگان و انتخاب‌کنندگان این انجمن‌ها حذف شده و به جای سوگند به قرآن نیز کتاب آسمانی آمده بود. آیت‌الله میلانی با تأسی از انتقاد شدیداللحن امام خمینی از دولت عَلَم، نامه‌ای به نخست‌وزیر شاه نوشت. در این نامه ایشان خطاب به اسدالله عَلَم تأکید کرده بودند که تصویب‌نامه رژیم پهلوی با رعایت نکردن شرط اسلام درمورد انتخاب‌شوندگان، و تبدیل قسم قرآن مجید، به قسم به کتاب آسمانی، ملت مسلمان ایران و خاصه علمای اعلام را بی‌نهایت خشمگین کرده است. آیت‌الله میلانی تأکید کرد که عنوان کردنِ حق دخالت بانوان در انتخابات، که از جهات عدیده مستلزم مفاسد است، از طرف هیئت حاکمه، که تاکنون تمایلی به محترم شمردن حقوق مسلم ملت ایران و رعایت موازین اسلامی نشان نداده است، چیزی جز منحرف کردن افکار از مسائل مهم و اساسی تعبیر نمی‌شود. در انتهای نامه نیز آیت‌الله میلانی تذکر داد که به حکم موازین شرعی و احترام به افکار و معتقدات ملت مسلمان ایران لازم است هر چه زودتر تصویب‌نامه یادشده لغو و برای اطلاع عموم اعلام شود.[5] 
 
در نوروز سال 1342 نیز آیت‌الله میلانی بیانیه‌ای صادر و محتوای آن را به گونه‌ای تنظیم کرد که حکومت نتواند از جشن و سرور مردم در عید نوروز سوءاستفاده و جنایات
خود را مخفی کند. در این بیانیه به ملت یادآوری شده بود که در این مدت، هیئت حاکمه و زمامداران از هیچ تجاوزی به حقوق فرد و اجتماع دریغ نکرده و گستاخی را تا آنجا کشانده‌اند که قوانین آسمانی اسلام را مورد ملعبه قرار داده و بدون توجه به خشم عمومی ملت مسلمان به حریم احکام شرعیه، که در حکم نوامیس الهی باشد، تجاوز کردند. آیت‌الله میلانی در حادثه حمله به مدرسه فیضیه که به کشته شدن چندین طلبه انجامید نیز ساکت ننشست و در نامه‌ای برای علمای حوزه علمیه قم، از حرکت امام خمینی پشتیبانی کرد و حمله به مدرسه فیضیه را یورش چنگیزانه حکومت نامید و اعلام کرد که چنان حرکتی با همدستی یهودیان صهیونیست برای نابودی اسلام انجام شده است.[6] 
 
همگام با امام خمینی
سخنرانی امام خمینی در 15 خرداد سال 1342 باعث برانگیخته شدن خشم حکومت و دستگیری امام و برخی از یاران ایشان شد. آیت‌الله میلانی در تیرماه سال 1342 به منظور استخلاص آنان به تهران سفر کرد. ســفر ایشان به تهران مهم‌ترین برهه حیات سیاسی وی به‌شمار می‌آید. البته ایشان بار اول موفق نشد به تهران وارد شود؛ چرا که به دســتور رژیم هواپیما را از میانه راه بازگرداندند، اما ایشان ناامید نشد و بار دوم به اتفاق پسرش محمدعلی میلانی به تهران عزیمت کرد. ساواک که نمی‌توانست برای دومین بار از ورود آیت‌الله میلانی و پسرش به تهران جلوگیری کند و از استقبال پرشور مردم از ایشان به هراس افتاده بود، تمهیداتی برای بهره‌برداری از وجود ایشان در تهران اتخاذ کرد و کوشید ورود ایشان مخفیانه و بدون آگاهی مردم صورت گیرد. پس از ورود آیت‌الله میلانی به تهران، ساواک قصد داشت جهت مراقبت بیشتر اوضاع، ایشان را در باغ ملک‌آباد واقع در شهر ری، اسکان دهد، اما آیت‌الله میلانی از اقامت در آنجا اجتناب کرد و در منزل شخصی به نام پورقدیری در خیابان امیریه اقامت گزید.[7] 
 
با اقامت آیت‌الله میلانی در تهران و اطلاع یافتن مردم از آن، سیل جمعیت به منظور ملاقات با ایشان به سوی محل اسکان این عالم مجاهد روانه شد؛ همچنین روحانیان تهران و بازاریان با او دیدار کردند. اعضای جبهه ملی و بعضی از سران آزادشده هم در ملاقات با میلانی به تبادل‌نظر پرداختند. در روزهای اولیه اقامت ایشان در تهران تعداد ملاقات‌کنندگان به‌قدری زیاد بود که ساواک در گزارش خود تعداد آنها را تا روز 13 تیر و طی چهار روز اقامت، سه‌هزار نفر اعلام کرده است.[8]
 
آیت‌الله العظمی میلانی در حال تدریس در مسجد گوهرشاد حرم رضوی(ع)
آیت‌الله العظمی میلانی در حال تدریس در مسجد گوهرشاد حرم رضوی(ع)
 
آیت‌الله میلانی حتی پس از تبعید امام خمینی به ترکیه نیز به ایشان نامه نوشت و ابراز ارادت کرد. این نامه را می‌توان مرامنامه‌ای برای روحانیت دانست که در آن هدف از نهضت اسلامی و قیام مردمی این است که در مملکت اسلامی افرادی که صلاحیت اخلاقی و عقلی ندارند در مقدرات این کشور مذهبی دخالت ننمایند و از بیت‌المال این مملکت و قرضه‌های کذایی علیه مردم مسلمان سوءاستفاده نکنند. علاوه بر این، علمای اعلام و خطبای عظام و دانشمندان و اساتید محترم دانشگاه را در زندان‌ها نگاه ندارند و این‌قدر به این ملت ستمدیده و محروم‌شده از زندگی اوّلیه ظلم و جور نکنند. در نهایت نیز اشاره می‌کند که روحانیت خود را حامی این آب‌وخاک و تمامیت ارضی آن می‌داند، اگرچه دستگاه تبلیغاتی خلاف آن را نسبت داده و متهم می‌سازد.[9] 
 
خاموشی دریای علم و دانش
در تیرماه سال 1354 آیت‌الله میلانی در بستر بیماری افتاد و از این لحظه نزدیک دو ماه که بیماری وی طول کشید روزهای سختی برای مسلمانان بود. در این مدّت یک تیم پزشکی متشکل از اطبای ایرانی و خارجی وضع مزاجی ایشان را زیر نظر داشت و معالجات مختلفی را اعمال می‌داشتند، اما تلاش‌ها مؤثر واقع نشد و عصر جمعه 17 مرداد سال 1354 این اسوه علم و دانش چشم از جهان فانی فروبست و به خانه بقا شتافت و ملت اسلامی به‌ویژه مسلمانان ایران را عزادار کرد. پیکر آیت‌الله میلانی در روز شنبه 18 مرداد در مراسمی باشکوه و با حضور شخصیت‌های بزرگ علمی و مذهبی از داخل و خارج کشور در جوار مرقد مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.[10]
 
نمایی از آیین پرشکوه تشییع پیکر زنده‌یاد آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی در شهر مشهد
نمایی از آیین پرشکوه تشییع پیکر زنده‌یاد آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی در شهر مشهد
 
  
پی‌نوشت‌ها
----------------------------------------------------------
[1] . سعید عباس‌زاده، آیت‌الله میلانی (مرجع بیدار)، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1374، صص 15-16.
[2] . تقی خادم، اسناد حضرت آیت‌الله‌العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد منتشر نشده ساواک، تهران، سهل، 1395، صص 7-8.
[3] . همان، صص 9-10.
[4] . نشریه پاسدار اسلام، «مشهد در قبضه دو نفر بود: آیت‌الله میلانی و سید علی آقای خامنه‌ای جوان؛ گفت‌وگو با آیت‌الله شبیری زنجانی»، نشریه پاسدار اسلام ش 349 (دي 1389)، صص 11-17.
[5] . ح. ا.، «نامه‌ی آیت‌الله میلانی به اسدالله علم»، حافظ شهریور، ش 34 (1385)، صص 56-57.
[6] . مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، آیت‌الله العظمي سيد محمدهادي ميلاني، ج ۱، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، چ اول، ۱۳۸۰، صص ۱۱۵-130.
[7] . حسن شمس‌آبادی، «مهاجرت آیت‌الله میلانی به تهران؛ فصلی نو در حیات سیاسی ایشان»، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 21 (1387)، صص 33-36.
[8] . همان، صص 43-48.
[9] . همان، صص 48-53.
[10]. سعید عباس زاده، همان، صص 159-161.
https://iichs.ir/vdch-wni.23nx6dftt2.html
iichs.ir/vdch-wni.23nx6dftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما