«نکته‌ها و خاطره‌هایی از تعامل‌پذیری شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد بهشتی» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری

او یک مدیر بالفطره بود!

چهلمین سالروز شهادت آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، فرصتی مناسب برای شناخت اندیشه و عمل اوست. در گفت‌وشنود پی‌آمده، حجت‌الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری از مراودان آن بزرگ، خصلت تعامل‌پذیری در شخصیت وی را به تحلیل نشسته و خاطرات خویش دراین‌باره را روایت کرده است
او یک مدیر بالفطره بود!
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
از جمله ویژگی‌های برجسته شهید آیت‌الله دکتر بهشتی، تعامل ایشان با افراد، گروه‌ها و تفکرات مخالف بود. تحلیل شما درباره وجود این خصلت، در کردار آن بزرگوار چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بله، انصافا شهید آیت‌الله بهشتی در تحمل آرای مخالف، در زمره برجسته‌ترین شخصیت‌های انقلاب اسلامی و بلکه تاریخ معاصر است. یادم هست موقعی که دولت موقت و به تعبیر روشن‌تر نهضت آزادی و ملی‌گراها، در میانه کار اعتراض کردند و استعفا دادند، شهید بهشتی و کادر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ــ که در آن مقطع، مسئولیت‌های مهمی را به عهده داشتند ــ در قم خدمت امام رسیدند و درباره دولت موقت، نهضت آزادی و اعتراض آنها نسبت به اصل ولایت فقیه توضیحاتی دادند. امام فرمودند: «خودتان اداره امور را به دست بگیرید و آنها را به کلی کنار بگذارید!». شهید بهشتی گفته بود: «بهتر است از آنها هم در دولت جدید، استفاده شود»، که امام نپذیرفته بودند! شهید بهشتی بالاخره امام را متقاعد کرد که بپذیرند. من می‌دانستم که شهید بهشتی با شیوه‌های دولت موقت موافق نیست و حتی علیه آنها نقدهایی را هم مطرح می‌کند، اما معتقد بود: اگر نظام آنها را از خود براند، کانون فتنه و دردسر خواهند شد! منطق مخالفت امام این بود که اینها را هر جا که بگذارید، کار خودشان را می‌کنند و اسباب دردسر می‌شوند، کما اینکه مهندس بازرگان درست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نیش و کنایه‌های خود را شروع کرد تا مردم از مسئولان و روحانیت دور شوند!
 
مسیح مهاجری
 
داخل پرانتز و با اطلاعاتی که شما دارید، این سؤال را مطرح می‌کنم که مهندس بازرگان، علاوه بر اختلاف با جناح خط امام و حزب جمهوری اسلامی، آیا با ابوالحسن بنی‌صدر هم مشکل داشت؟
بله؛ کاملا! دست کم در شورای انقلاب، این‌طور به نظر می‌رسید که اختلافاتشان خیلی جدی است و مخصوصا مهندس بازرگان، مدام با بنی‌صدر دعوا داشت، ولی وقتی بنی‌صدر رأی آورد و رئیس‌جمهور شد، از آدم معتمدی شنیدم که عصر روز رأی‌گیری، مهندس بازرگان می‌رود به خانه بنی‌صدر و بنی‌صدر ــ که از شدت خستگی دراز کشیده بوده ــ حتی به خودش زحمت نمی‌دهد نیم‌خیز بنشیند و مهندس بازرگان، دو زانو پایین تخت او نشسته بوده و از او تعریف می‌کرده! این ماجرا، واقعا برای من عجیب بود؛ چون بااینکه مهندس بازرگان و افکارش را قبول نداشتم، ولی او را ‌آدم مستقل و کسی می‌دانستم که در عقیده و فکر خود ثابت‌قدم است، کما اینکه محکم در مقابل امام و یاران امام ایستاد! ما به تغییر کردن سریع آدم‌های عادی عادت داریم، ولی تغییر موضع سریع مهندس بازرگان در برابر بنی‌صدر، یک کمی عجیب و غریب به نظر می‌رسید!
 
رفتار شهید آیت‌الله بهشتی با بنی‌صدر، پیش و پس از ریاست‌جمهوری او، مبتنی بر چه اصولی بود؟
رفتار شهید بهشتی با تمام افراد، حتی با دشمنانش، بسیار متین و مؤدبانه بود. در جلسات شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی هم، همیشه به همه توصیه می‌کرد: در حرف‌ها و نوشته‌هایشان، حرمت بنی‌صدر را نگه دارند! همواره تأکید می‌کرد: «مستدل و منطقی حرف بزنید و به کسی توهین نکنید». برعکس بنی‌صدر که ابدا این جور مراعات‌ها را نمی‌کرد، شهید بهشتی بسیار مقید به ادب و احترام بود. بنی‌صدر اساسا آدم بی‌ادبی بود و همیشه از موضع بالا و با تکبر، حرف می‌زد و رفتار می‌کرد. مرحوم آیت‌الله موسوی اردبیلی می‌گفت که یک‌بار در شورای انقلاب، بنی‌صدر به شهید بهشتی توهین کرد...
 
چه توهینی؟
او به شهید بهشتی گفته بود: شما چون اصولا آدم دیکتاتوری هستی، پلیس قضائی درست کرده‌ای تا گارد مخصوص داشته باشی! آقای موسوی اردبیلی می‌گفت: چهره شهید بهشتی از شدت ناراحتی سرخ شده بود، اما جواب جسارت او را نداد! بعد وقتی ایشان آمد توضیح بدهد که این یک امر قانونی است، من حوصله‌ام از این همه بی‌ادبی سر رفت و زودتر پاسخ او را دادم! بنی‌صدر به من هم اهانت کرد و من هم از شدت عصبانیت، قندان را از روی میز برداشتم و به طرفش پرت کردم! او هم فرار کرد و از اتاق رفت بیرون! من به غیرت مرحوم آقای اردبیلی احترام می‌گذارم، بی‌ادبی بنی‌صدر هم بر همگان آشکار بود، ولی شیوه شهید بهشتی در این‌گونه لحظات، با بسیاری فرق می‌کرد.
 
شهید بهشتی در مجلس خبرگان هم، با اینکه از سوی بسیاری از افراد و جریان‌ها زیر فشار بود، همین‌گونه رفتار می‌کرد. به نظر شما، علت این امر چه بود؟
اصولا عادت ایشان بود که همه حرف‌های موافق و مخالف را با صبر و متانت بسیار می‌شنید و بی‌آنکه ذره‌ای عصبانی شود یا حرف خارج از قاعده‌ای بزند، جلسات را اداره می‌کرد. او یک مدیر بالفطره بود و من تاکنون در زمینه مدیریت، فردی را همانند ایشان ندیده‌ام! شهید بهشتی به‌خوبی آگاه بود که امثال بنی‌صدر می‌خواهند با غوغاسالاری و توهین، وقت مجلس خبرگان را بگیرند و آن را از روند عادی خارج کنند، اما او با کمال صبوری و سعه صدر، به کار خود ادامه می‌داد. آن روزها همه دشمنان انقلاب اسلامی، با تمام امکانات و رسانه‌های خود بسیج شده بودند که کار مجلس به سامان نرسد، اما شهید بهشتی با درایت، هوشمندی، متانت و صبر بی‌نظیرش، از پس آن کار دشوار برآمد.
 
به‌هرروی همه می‌دانیم که شهید بهشتی، با بنی‌صدر اختلاف جدی داشت و در واقع، در دوسوی جبهه بودند. از نظر شما، علت این اختلاف چه بود؟
ایشان آقایان بنی‌صدر، قطب‌زاده، یزدی و... را از قدیم‌الایام می‌شناخت و فقط به خاطر همان دید وسیع و سعه صدر کم‌نظیرش بود که با آنها همکاری می‌‌کرد. ایشان زمانی که بنی‌صدر برای ریاست‌جمهوری کاندید شد، مخالفتش را در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی مطرح کرد؛ چون شناخت عمیقی از شخصیت و سوابق بنی‌صدر داشت، اما اصولا روحیه طرد نداشت و تلاش می‌کرد با همه ارتباط داشته باشد! از همه هم به اندازه کافی، شناخت داشت و این شناخت (همان‌طور که عرض کردم) به دوران قبل از انقلاب برمی‌گشت. شهید بهشتی این توانایی عجیب را داشت که حتی با مخالف خود هم، در راستای خدمت به انقلاب و کشور همکاری کند.
 
سؤالی که از دیرباز برای بسیاری مطرح بوده این است که شهید بهشتی با آنکه مطلع بودند که امام خمینی تمایل ندارند روحانیون در امور اجرایی مسئولیت داشته باشند و معتقد بودند: شأن روحانیت نظارت عالیه بر امور است، چرا در اولین دوره از انتخابات ریاست‌جمهوری، کاندیدا شدند؟
شهید بهشتی به هیچ‌وجه درباره کاندید شدن خود، سخنی بر زبان نیاورد، بلکه دیگران بودند که ایشان را شایسته‌ترین فرد برای احراز ریاست‌جمهوری می‌دانستند. گذر زمان هم نشان داد که اگر ایشان به عنوان نخستین رئیس‌جمهور برگزیده می‌شد، وضعیت چقدر تفاوت می‌کرد! بدیهی است که در برابر بنی‌صدر و تبلیغات گسترده‌ای که در مورد او می‌شد، تنها کاندیدای قدرتمند، شهید بهشتی بود، اما شخص ایشان هرگز دنبال کاندید شدن نبود. پس از آنکه امام نظرشان را اعلام کردند، خیلی‌ها رفتند و با ایشان صحبت کردند، ولی خود شهید بهشتی هیچ اقدامی نکرد. امام برای قوه قضائیه، شأن و اهمیت بسیاری نسبت به دو قوه دیگر، قائل بودند و شهید بهشتی را هم برای اداره قوه قضائیه، شایسته‌ترین فرد می‌دانستند؛ لذا ریاست دیوان عالی کشور را به ایشان محول کردند.
 
به عنوان سؤال آخر و برای به دست دادن شناختی بیشتر از سیره شهید آیت‌الله دکتر بهشتی، دورنمایی از شخصیت و منش ایشان ارائه کنید.
بهتر است پیش از هر چیز، به این نکته اشاره کنم که شهید بهشتی، واقعی زندگی می‌کرد! خیلی‌ها ممکن است این‌گونه باشند، اما این ویژگی در افراد روحانی جلوه بیشتری دارد؛ چون جامعه از این قشر، الگوپذیری و انتظارات متفاوتی دارد. شهید بهشتی چه به لحاظ آراستگی ظاهری و گفتار و رفتارِ به قاعده و زیبا و چه از لحاظ تقوا و اعتقادات، انسان بی‌نظیری بود؛ به همین دلیل هم، بسیاری از خواص و عوام قبولش داشتند. ایشان مصداق کامل تفکر و عمل هماهنگ بود و کمترین تناقضی، بین آنچه می‌اندیشید و آنچه می‌گفت و عمل می‌کرد، وجود نداشت. هرگز واکنشی عمل نمی‌کرد و با شتاب تصمیم نمی‌گرفت. احساساتی نمی‌شد و واکنش‌های بی‌منطق نشان نمی‌داد. عادت نداشت فرد یا اثری را یکسره تخطئه و رد کند، بلکه همیشه نقاط قوت و ضعف را با هم می‌دید و عادت داشت روی نقاط مثبت، تکیه بیشتری کند. توانایی حیرت‌انگیزی در تشخیص و تفکیک سره از ناسره داشت و همواره توصیه می‌‌کرد حتی‌الامکان، نقاط مشترک را پیدا و آنها را تقویت کنید؛ شیوه‌ای که متأسفانه کمتر بدان توجه شد و از این بابت، خسارت زیادی را متحمل شدیم. ایشان مطلق‌نگری را مانع بزرگ پیشرفت امور می‌دانست و برای اینکه همکاری شکل بگیرد، به حداقل مشترکات بسنده می‌کرد. هیچ‌وقت ندیدم که کسی را مطلقا رد یا تأیید کند. هرگز نظری یا فردی را دربست قبول نمی‌کرد و همواره باب انتقاد عالمانه را در همه زمینه‌ها و برای همه افراد باز می‌گذاشت. قبل از همه هم، انتقاد بر خود را می‌پذیرفت. سعه صدر بی‌نظیری داشت و همواره، به فکر هدایت دیگران بود و در این زمینه تلاش می‌‌کرد. شهید بهشتی همیشه همان کاری را می‌کرد که عمیقا به آن اعتقاد داشت و البته در اصول مورد اعتقاد خود، اهل مدارا و کنار آمدن و یا تحت‌تأثیر قرار گرفتن نبود.
 
https://iichs.ir/vdcaeon6.49noo15kk4.html
iichs.ir/vdcaeon6.49noo15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما