نقش‌آفرینی سفارت انگلستان در کودتای 1299 چگونه بود؟

کودتا برای تضمین منافع

آیرونساید پس از بررسی اوضاع نیروهای نظامی ایران گزارش کاملی تهیه و در آن عنوان کرد که باید فرد مقتدری با حمایت نامحسوس لندن زمام امور را در دست بگیرد
کودتا برای تضمین منافع
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ برای توصیف اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران در پایان جنگ جهانی اول به عبارتی فراتر از «آشفتگی» نیاز است است. حضور مخرب نیروهای نظامی روسیه و انگلستان، که برای ایرانیان قحطی و کمبود آذوقه را همراه داشت، ضعف و بی‌تجربگی احمدشاه، وابستگی اغلب نخبگان به روس و انگلیس و پراکندگی نیروهای سیاسی که دو دهه قبل، انقلاب مشروطه را رقم زده بودند و در نهایت شورش‌های محلی در گوشه و کنار کشور باعث شده بود عملا ساختار سیاسی و اقتصادی ایران در آستانه دهه دوم قرن بیستم به مرز فروپاشی برسد.
رضاخان به عنوان چهره‌ای ناشناخته در چنین شرایطی و با بسترسازی دولت انگلستان در ساحت سیاسی ایران مطرح شد و به‌سرعت در مسیر قدرت‌یابی قرار گرفت؛ مسیری که با کودتای 3 اسفند 1299ش آغاز و به تاج‌گذاری او به عنوان اولین شاه رژیم پهلوی در آبان سال 1304ش منتهی شد.   
 
تلاش انگلستان برای جبران ضعف حضور
انگلستان در جنگ جهانی اول، از حیث نظامی و اقتصادی خسارات فراوانی را متحمل شد. یکی از پیامدهای این وضعیت، کاهش چشمگیر نیروهای نظامی انگلستان در ایران بود. مقامات این کشور در نگهداری نیروهای نظامی در ایران دچار مشکل شده بودند و از سوی دیگر نمی‌توانستند تهدید بالقوه انقلابیون تازه‌به‌قدرت‌رسیده بلشویک در روسیه را هم نادیده بگیرند؛ تهدیدی که به‌زعم آنها علاوه بر منافع انگلستان در ایران، نیم‌نگاهی نیز به هندوستان داشت.
در چنین شرایطی بود که هرمن نورمن، وزیرمختار انگلستان در تهران، در گزارش ارسالی خود به وزیر امورخارجه دولت متبوعش متذکر شد اوضاع بی‌ثبات ایران پس از تخلیه قوای انگلیس می‌تواند به یک انقلاب جمهوری‌خواهانه منجر شود.1
 
احمدشاه و محمدحسن‌میرزا ولیعهد در لباس رسمی به اتفاق رضاخان سردار سپه، وزیر جنگ، و عده‌ای از رجال و دربار
احمدشاه و محمدحسن‌میرزا ولیعهد در لباس رسمی به اتفاق رضاخان سردار سپه، وزیر جنگ، و عده‌ای از رجال و دربار
شماره آرشیو: 1795-1ع
 
پس از ناامیدی انگلیسی‌ها از تصویب و اجرای قرارداد 1919م، این‌بار کودتای نظامی و روی کارآمدن یک دولت مقتدر نظامی در دستور کار سیاست خارجی انگلستان قرار گرفت. بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی باعث شده بود افکار عمومی و نخبگان نیز از استقرار دولتی که بتواند کشور را از ورطه نابودی نجات دهد استقبال کنند.
 
دولت انگلستان برای اینکه خروج نیروهایش از ایران عوارضی برای منافع این کشور نداشته باشد، به ژنرال ادموند آیرونساید مأموریت داد به ایران برود و با کمترین هزینه و خطر ممکن، آن اوضاع آشفته را مدیریت کند. آیرونساید پس از بررسی اوضاع نیروهای نظامی ایران گزارش کاملی تهیه و در آن عنوان کرد که باید فرد مقتدری با حمایت نامحسوس لندن زمام امور را در دست بگیرد.
 
مقدمه‌چینی سفارت انگلستان پیش از نقش‌آفرینی آیرونساید
نظرات آیرونساید برای حمایت از یک دولت نظامی انعکاس مواضع وزارت جنگ بریتانیا بود؛ این در حالی بود که وزارت امورخارجه و سفارت انگلستان در ایران از مدت‌ها قبل در تدارک انجام همین ایده بود.2
 
بخشی از این مقدمه‌چینی با برکناری مشیرالدوله (حسن پیرنیا) از منصب رئیس‌الوزرایی در پاییز 1299ش رقم خورد. مشیرالدوله، که پس از وثوق‌الدوله زمام امور کشور را به دست گرفته بود، با اتخاذ سیاست دفع‌الوقت، تصویب قرارداد 1919 را به تشکیل مجلس و تصویب قرارداد توسط نمایندگان موکول کرد. این موضوع عملی نشد و اجرای این قراداد که پیش از این با مخالفت چهره‌هایی همچون آیت‌الله سیدحسن مدرس، امام جمعه خویی، میرزا یحیی دولت‌آبادی و اهالی مطبوعات همچون میرزاده عشقی و فرخی یزدی بی‌اعتبار شده بود، کاملا به حاشیه رفت.
 
سفارت انگلستان با قطع مساعده 250هزارتومانی که از مدتی پیش برای تأمین حقوق قزاق‌ها پرداخت می‌شد، مشیرالدوله را تحت فشار قرار داد. سرانجام مشیرالدوله استعفا کرد و فتح‌الله‌خان سپهدار رشتی جای او را گرفت. قدم بعدی انگلیس، فشار بر سپهدار رشتی برای اخراج افسران روسی و برکناری بالکونیک استاروسلسکی، فرمانده روس بریگاد قزاق، بود. سپهدار با وجود بی‌میلی احمدشاه، استاروسلسکی را برکنار کرد و پس از او قاسم‌خان سردار همایون به این منصب رسید که برای انگلستان تهدید محسوب نشد و راه را برای اقدامات بعدی فراهم کرد.3
 
کودتای زمستانی در ایران خزان‌زده
انگلیسی‌ها برای اجرای طرح کودتا به‌دنبال دو چهره بودند که یکی مسئولیت و رهبری نظامی را برعهده بگیرد و دیگری رهبر سیاسی کودتا باشد. در خصوص رهبر نظامی گزینه‌های متعددی بررسی شد و سرانجام اردشیر ریپورتر، عامل انگلیس در ایران، که از مدت‌ها قبل رضاخان را می‌شناخت، او را به آیرونساید معرفی و آیرونساید نیز رضاشاه را به هرمن نورمن معرفی کرد.4
 
اردشیر جی ریپورتر
اردشیر جی ریپورتر
شماره آرشیو: 389-1ع
 
ژنرال آیرون‌ساید همراه سرهنگ هنری اسمایت، که مسئول آموزش قزاق‌ها در قزوین بود، رضاخان را به مقام فرماندهی قزاق‌ها ارتقا داد. اسلحه و ساز و برگ قزاق‌های قزوین را انگلیسی‌ها تأمین می‌کردند. نورمن در اوایل فوریه 1921م (بهمن‌ماه 1299ش) به کلنل اسمایت پیشنهاد کرد سپاه قزوین را جانشین قزاق‌های سرکش تهران کند.5
 
سرانجام در بامداد 3 اسفند 1299ش، عده‌ای از نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان وارد تهران شدند و بدون اینکه با مانعی جدی روبه‌رو شوند در عرض چند ساعت تهران را فتح کردند. بااین‌حال برخی شواهد نشان می‌دهد هرمن نورمن، وزیرمختار بریتانیا در تهران، از وقوع کودتا به این سرعت غافلگیر شده بود و به‌درستی نمی‌دانست رهبران کودتا چه هدفی را دنبال می‌کنند.6
 
ظاهرا او اواخر بهمن‌ماه سال 1299ش و یک هفته پیش از وقوع کودتا، از طریق آیرونساید از احتمال وقوع چنین رخدادی اطلاع پیدا کرده بود و از وضعیت شاه نگران بود. سفارت انگلستان و افسران انگلیسی مقیم در ایران در حمایت از کودتا، به نوعی همدلی رسیدند. آنها دولت کودتا را بهترین گزینه در برابر قرارداد غیرعملی 1919 می‌دانستند؛ کودتایی که دولت مقتدر را به عرصه قدرت رهنمون می‌کرد و این دولت می‌توانست هم با جنبش‌های رادیکال داخلی مقابله کند و هم جلوی پیشروی احتمالی قوای شوروی را بعد از تخلیه کشور از نیروهای انگلیسی بگیرد.7
 
جان فورن معتقد است که وزارت خارجه‌ بریتانیا نقش مستقیمی در کودتا نداشت و درواقع در این مقطع حساس سیاست بریتانیا در مورد ایران روشن نبود، اما بااین‌حال مقام‌های عالی‌رتبه نظامی و کارمندان سفارتخانه بریتانیا در ایران در تدارک کودتا نقش تعیین‌کننده‌ای داشتند. در فاصله کوتاه نوامبر 1920م (آذر 1299ش) تا فوریه 1921م (بهمن 1299ش) رضاخان با حمایت آیرونساید به مقام فرماندهی فوج قزاق رسید و در زمستان آن سال، این ژنرال انگلیسی و سرهنگ هنری اسمایت مهمات و آذوقه فوج قزاق را تأمین و حقوق آنها را پرداخت کردند؛ به این ترتیب قزاق‌ها در آستانه کودتا روحیه‌ گرفتند.8
 
وقتی نیروهای رضاخان به قصد کودتا به تهران نزدیک شدند، هرمن نورمن به واسطه سرتیپ هیگ، از مقامات نظامی سفارت، به رئیس سوئدی پلیس پایتخت توصیه کرد در برابر قوای قزاق مقاومت و در رخدادهای بعدی نیز مداخله نکند. با ورود رضاخان و سیدضیاء به تهران نیز نورمن به احمدشاه توصیه کرد به‌عنوان تنها راه پیش‌رو، خواسته‌های آنها را بپذیرد در عوض او در مقام سفیر انگلستان، امنیت شاه جوان قاجار را تضمین خواهد کرد. سپس احمدشاه سیدضیاء را به نخست‌وزیری و رضاخان را به فرماندهی ارتش منصوب کرد. نورمن از دولت جدید تلویحا اعلام پشتیبانی کرد، گرچه شاید در تلاش بود که از این موقعیت به بهترین وجهی بهره‌برداری کند. از این منظر، سفارت انگلستان در ایران شاید به اندازه کودتای 28 مرداد 1332، در کودتای 3 اسفند 1299 نقش‌آفرینی نکرد، اما روشن است که مشوق کودتای اسفند 1299 بود.9
 
پس از کودتا، انگلیسی‌ها در یک عقب‌نشینی، نیروهایشان را از تهران به قزوین بردند، اما همچنان از این مسئله که آیا به رضاخان به‌عنوان یک نیروی ضد بلشویک می‌توان اعتماد کرد یا نه نگران بودند تا اینکه رضاخان در  مهر 1300ش (اکتبر 1921م) بر میرزا کوچک‌خان جنگلی غلبه کرد. سر پرسی لورین نسبت به رضاخان نظر موافق داشت و به جانب‌داری از او برخاست و انگلیسی‌ها برای تجدید سازمان ارتش به رضاخان اعتبار دادند و با همکاری با هیئت مالی جدید آمریکایی به ریاست آرتور میلسپو موافقت کردند.10
 
روایت سفیر انگلستان در ایران از آنچه با کودتا نصیب لندن شد
انگلیسی‌ها بیشتر آنچه به واسطه قرارداد 1919 درصدد کسب آن بودند از طریق کودتا به‌دست آوردند. آنها با قراداد 1919 خواستار ایجاد نظامی مستشاری در ایران بودند تا حافظ منافع انگلستان در ایران و خاورمیانه باشد و اکنون موفق به ایجاد دولتی دست‌نشانده شده بودند.
این واقعیت در تلگرام نورمن به لندن، که پس از کودتا مخابره شده، به‌وضوح بیان شده است: «سیدضیاء درباره سیاستی که پس از تشکیل کابینه‌اش اتخاذ می‌کند، اطلاعات محرمانه‌ای را به من داده است... . قدم‌های لازم بی‌درنگ برداشته خواهد شد تا عده‌ای از افسران و مستشاران انگلیسی در وزارتخانه‌های جنگ و دارایی منصوب شوند... . سیدضیاء مطمئن است که اگر ما پیشنهادهای او را به‌کار ببندیم چنین سیاستی کاملا به نفع بریتانیا تمام خواهد شد و اغلب آن مزایایی را که دولت ما تحت قرارداد 1919 به‌دست آورده بود بعد از الغای قرارداد هم در پشت پرده کماکان حفظ خواهد کرد».11
 
رضاخان که پس از کودتا به لقب سردارسپه ملقب شده بود، اندکی بعد از کودتا وزیر جنگ و مرد قدرتمند کابینه شد و در تمام کابینه‌های پس از کودتا مقام خود را حفظ کرد تا اینکه سرانجام در آبان 1302ش با حکم احمدشاه به نخست‌وزیری رسید؛ در همین زمان بود که به فکر تغییر رژیم ایران به جمهوری افتاد، اما با مخالفت برخی نمایندگان مجلس و در رأس آنها آیت‌الله مدرس، رضاخان و طرفدارانش از این ایده دست کشیدند.
زمانی‌که غوغای جمهوری‌خواهی از سوی طرفداران رضاخان در ایران بالا گرفت سرپرسی لورن، وزیرمختار بریتانیا در تهران که به تازگی جانشین هرمن نورمن شده بود، در نامه‌ای به دولت متبوع خود از این مسئله احساس نگرانی کرد. لورن در مورد اینکه امکان بروز بی‌ثباتی و به خطر افتادن منافع انگلستان وجود دارد هشدار داد و از دولت متبوعش می‌خواست تعیین تکلیف کند.12
 
هم‌پالکی‌های جمهوری‌خواهان
غوغای جمهوری در تهران
جمهوری رضاخانی مفهومی جز دیکتاتوری مطلق نداشت
  انگلستان  از رضاخان راضی بود و تلاش‌های وی را که تأمین‌کننده منافع بریتانیا بود می‌ستود. وزارت امور خارجه انگلستان به لورن نوشت: احمدشاه بی‌لیاقتی خود را به اثبات رسانده و غیبت او از صحنه سیاسی ایران برای انگلستان ضایعه‌ای نخواهد بود. سر پرسی لورن همچنین گزارش داد: «باور من این است که احمدشاه یا خلع و یا مجبور به استعفا خواهد گردید و بنابراین به‌جای رژیم فعلی یکی از این سه راه را باید برگزید: نیابت سلطنت، تغییر سلسله قاجار و یا رژیم جمهوری».  
 
لورن بلافاصله در گزارش بعدی می‌نویسد: من قصد دارم که در 1 مارس، رئیس‌الوزرا را ببینم و از او پیرامون برنامه کارش پرس‌وجو کنم. خیلی اهمیت دارد که نظر شما را پیش از ملاقات بدانم. من با اندیشه جمهوری‌خواهی مخالف و نگهداری رژیم مشروطه سلطنتی فعلی را توصیه می‌کنم. تغییر رژیم فعلی و برگزیدن یک رژیم نو که کشور آماده پذیرفتن آن نیست و خطرات ناشمردنی داخلی و خارجی همراه خواهد بود.
 
وزارت امور خارجه انگلستان در پاسخ لورن، وی را از مداخله در این موضوع برحذر داشته و نوشته است: «اگر ایرانی‌ها می‌خواهند یک رژیم جمهوری در کشور خود بنیان گذارند، مربوط خودشان است و شما نباید در این مسئله دخالت کنید و یا رئیس‌الوزرای ایران را به سود یا زیان جمهوری‌گری تشویق کنید».13
 
روشن است که دولت انگلستان طرف‌دار رضاخان بود؛ خواه رئیس‌جمهور باشد خواه پادشاه؛ البته در این میان ترجیح برخی سیاست‌مداران انگلیسی به‌ویژه لورن این بود که رضاخان در هیئت یک پادشاه بر تخت حکومت ایران تکیه زند.
 
 حمایت سفارت انگلستان از صعود رضاخان از نردبان قدرت
 در سال‌های پس از کودتا، سر پرسی لورن همواره در گزارش‌های خود تلاش می‌کرد دولت انگلستان را برای کمک مالی به رضاخان و حمایت از اقدامات او متقاعد کند. این بخشی از مساعدت انگلستان با رژیم‌های ملی‌گرای محافظه‌کار در خاورمیانه پس از جنگ جهانی اول بود. آن هم پس از آنکه ثابت شد سلطه مستقیم، دیگر ناممکن است.14
 
مقامات انگلستان بر مبنای گزارش‌های سفارت این کشور در تهران راضی بودند که یک دولت مرکزی قوی در ایران روی کار بیاید تا بتواند بعد از بیرون رفتن نیروهای بریتانیا، نظم اجتماعی را برقرار کند، اما هنوز برایشان مسلم نبود که بتوانند با رضاخان معامله‌ای بکنند.15
 
سر پرسی لورن
سر پرسی لورن
 
سر پرسی لورن، به عنوان سفیر انگلستان در تهران، کوشش‌های رضاخان برای سرکوبی شورش‌ها و حرکت‌های اعتراضی در کشور پس از کودتا را تحسین می‌کرد، اما گرایش‌های دیکتاتورمآبانه او را نمی‌پسندید. بهترین نمونه این نگرش را می‌توان در این موضع یافت که معتقد بود این راهی است که باید با این مردم رفتار کرد مشروط بر اینکه کار به خشونت کشیده نشود. عوام‌الناس از وجود مردی قوی در رأس امور خوشحال‌اند.16
 
در این میان نباید از نقش‌آفرینی سر پرسی لورن در اقناع وزارت خارجه انگلیس برای حمایت از رضاشاه در منازعه با شیخ خزعل نیز غافل شد. این در حالی است که سر پرسی کاکس، سفیر پیشین انگلیس در ایران، با سرکوب شیخ خزعل مخالف بود و بر ادامه حمایت از او تأکید می‌کرد.17
 
چرا بریتانیا پشت شیخ محمره را خالی کرد؟
  فرجام سخن
علاوه بر حضور پررنگ آیرونساید به عنوان نماینده انگلستان در تأمین نیروی نظامی کودتای 3 اسفند 1299، نمی‌توان از نقش‌آفرینی سفیران انگلستان در ایران در جریان وقوع کودتا نیز غافل شد. این نقش‌آفرینی علاوه بر زمان وقوع کودتا، پس از آن و در زمان استحکام دولت ناشی از این عملیات نیز ادامه داشت؛ دولتی که نردبان صعود رضاخان به قدرت شد و او را در کمتر از چهار سال از یک نظامی ناشناخته به شاه ایران تبدیل کرد.
 
سفارت انگلستان در تهران با ارائه گزارش از وضعیت نیروهای سیاسی و تأکید بر حمایت از رضاخان، راه را برای وقوع کودتای 3 اسفند هموار کرد؛ ضمن اینکه با وجود حضور آیرونساید به عنوان نیروی موازی، با او نیز به همدلی و توافق رسید. سیاست حمایت از رضاخان، به عنوان عامل کودتا در سال 1299م، مورد تأکید هرمن نورمن و سیاست تقویت رضاخان، نخست‌وزیر، از پاییز 1302ش، مدنظر سر پرسی لورن، در مقام سفیران انگلیس در ایران، قرار داشت؛ موضوعی که با وجود برخی تلاش‌ها برای کم‌رنگ جلوه دادن حمایت انگلستان از برآمدن رضاشاه انکارپذیر نیست.

پی نوشت:
 
1. حجت‌الله کریمی، «انگلیسی‌ها و حکومت ایران؛ بررسی نقش انگلستان در تعیین نوع نظام سیاسی حاکم بر ایران از مشروطه تا شهریور 1320»، مجموعه سخنرانی و مقالات ایران و استعمار انگلیس، ج 1، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ص 452.
2. همان، ص 453.
3. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج 3، تهران، انتشارات زوار، 1371، ص 177.
4. ادموند آیرونساید، خاطرات سری آیرونساید، تهران، انتشارات موسسه پژوهشی و مطالعات فرهنگی، 1373، صص 48-46.
5. نیکی کدی، ایران در دوران قاجار و برآمدن رضاخان، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، تهران، ققنوس 1381، ص 137.
6. همان، ص 139.
7. جان فورن، مقاومت شکننده؛ تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال‌های پس از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1382، ص 302.
8. همان، ص 301.
9. نیکی کدی، همان، ص 138.
10. همان، ص 141.
11. حجت‌الله کریمی، همان، ص 455.
12. همان، ص 456.
13. همان‌جا.
14. نیکی کدی، همان، ص 139.
15. جان فوران، همان، ص 303.
16. محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران؛ از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1372، ص 142.
17. همان‌جا.
  https://iichs.ir/vdcjihev.uqehmzsffu.html
iichs.ir/vdcjihev.uqehmzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما