ایل بختیاری در دوره پهلوی اول؛

چرایی سیاست دوگانه رضاشاه در قبال بختیاری‌ها

روابط رضاخان با سران ایل بختیاری ابتدا مسالمت‌آمیز و حتی دوستانه بود. این روابط به گونه‌ای بود که برخی از آنها حتی به مناصب عالی دولتی دست یافتند، اما پس از مدتی، ورق برگشت و نه تنها تمام مناصب از سران ایل گرفته شد، بلکه کل ایل بختیاری سرکوب و تحدید شدند. چه عاملی باعث شد رضاخان این چنین تغییر موضع دهد؟
چرایی سیاست دوگانه رضاشاه در قبال بختیاری‌ها
 
لرهای بختیاری شاید تنها گروه قومی بودند که به‌رغم دستیابی به مقامات عالی دولتی در دوران مشروطه و همکاری نزدیک با سردار سپه جهت سرکوب شورش‌ها و قیام‌های گوناگون در نقاط مختلف کشور، بعد از قدرت‌گیری رضاشاه به‌شدت سرکوب و از مناصب خود برکنار شدند. نوشتارِ پیش رو، به بررسی چراییِ اتخاذ این سیاست دوگانه از سوی رضاشاه در قبال ایل بختیاری اختصاص یافته است.
 
تجددخواهی رضاشاه؛ آغازِ تناقض‌ها
رضاخان از ظهور تا رسیدن به پادشاهی اهدافی را دنبال می‌کرد که به طور چکیده‌وار در سه محور عمده خلاصه می‌شد: نخست، کشاندن ایران به مسیر تجدد و تمدن غرب و به‌اصطلاح نوسازی (و غربی‌سازی ایران)؛ دوم، سیاست تمرکزگرایی و حذف قدرت‌های محلی؛ و سوم، ملت‌سازی مبتنی بر ایدئولوژی ناسیونالیسم (بر محور باستان‌گرایی). بسیار واضح است که تحقق اهداف بالا مستلزم برقراری نظم و حذف مخالفان بود.1 در این فضای فکری، دولت با تمام نیروی خود به جنگ ایلات رفت؛ چراکه ساختار اجتماعی ایلات و سازمان سیاسی آنها متشکل از خوانین متنفذ محلی ازجمله موانع تحقق اهداف یادشده به‌شمار می‌آمد.2

جعفرقلی‌خان سردار بهادر بختیاری در میان عده‌ای از بختیاری‌های مشروطه‌خواه
جعفرقلی‌خان سردار بهادر بختیاری در میان عده‌ای از بختیاری‌های مشروطه‌خواه
شماره آرشیو: 4370-۷ع
 
با وجود این، موضع رضاخان در برابر سران ایلات ابتدا چندان مشخص نبود. اگرچه سردار سپه «در سال 1301ش، یعنی چند سال قبل از احراز سلطنت، خوانین بختیاری را از حکومت‌های یزد، کرمان و اصفهان کنار گذاشت و یا آنها را ملزم کرد که دیگر از گارد مسلح استفاده نکنند»،3 تا پیش از تحکیم موقعیت خویش، سیاست محتاطانه‌ای در قبال آنها در پیش گرفت، چنان‌که برخی خوانین بختیاری ازجمله سردار اسعد سوم با وی همکاری کردند یا خوانین بویراحمدی در ماجرای سرکوب شیخ خزعل وی را یاری دادند و همین‌طور برخی خوانین قشقایی و بختیاری در قضیه خلع سلاح عشایر در سال 1303ش، وی را راهنمایی کردند، اما به‌تدریج و پس از تحکیم موقعیت رضاخان روشن شد که بین سیاست‌های متمرکزسازی وی و خودمختاری سنتی ایلات همخوانی وجود ندارد؛ ازاین‌رو خوانین و ایلات مسلح همواره خاری در چشم تجددخواهان حامی وی به‌شمار می‌آمدند.4
 
جعفر‌قلی‌خان بختیاری (سردار بهادر، سردار اسعد سوم)
جعفر‌قلی‌خان بختیاری (سردار اسعد سوم)
 
بختیاری‌ها در آستانه قدرت‌گیری رضاشاه
هنگامی‌که رضاشاه به قدرت رسید، ایل بختیاری وضعیتی متفاوت با دیگر ایلات و عشایر ایران داشت و در حقیقت مهم‌ترین ایل ایران بود. خوانین بختیاری با سهیم شدن در امتیازات نفت خوزستان و در اختیار داشتن اراضی وسیع کشاورزی، به قدرت اقتصادی بالایی دست یافتند. حضور این ایل در انقلاب مشروطه، وجهه سیاسی مقبولی نیز به آنها داده بود. عبدالله مستوفی با مشاهده قدرت بازیگری موفق آنها در عرصه سیاست آن روزگار نوشته است: «این ایل را باید متمدن‌ترین ایلات ایران دانست».5
 
البته عکس‌العمل اولیه بختیاری‌ها نسبت به کودتای 3 اسفند 1299ش به‌درستی مشخص نیست، اما بنا به گزارش‌های تاریخی، بعد از تحکیم موقعیت رضاشاه، سران ایل تصمیم گرفتند روابط دوستانه‌ای با او برقرار کنند و به همین منظور، در روز تاج‌گذاری وی، بیست‌هزار تومان مالیات ایل را به ‌افتخار شاه جدید تقدیم وی کردند. این اقدام، روابط آنها را با رضاشاه بسیار بهبود بخشید و درنتیجه، بعضی از سران ایل، به مناصب مهمی دست یافتند. نمونه بارز آنها جعفرقلی‌خان سردار اسعد سوم بود که به وزارت جنگ و استانداری خراسان منصوب شد. البته دسته‌ای از بختیاری‌ها، به سرکردگی بعضی از رؤسای رده‌پایین ایل، در شورش شیخ خزعل که در نخستین سال پادشاهی رضاشاه رخ داد، شرکت کردند، ولی همراهی رؤسای رده‌بالای ایل با رضاشاه، مانع از آن شد که وی نسبت به تمام بختیاری‌ها بدبین شود، به‌ویژه اینکه شاه جدید برای تحکیم موقعیت خود به کمک آنها نیاز داشت.6
 
بختیاری‌ها همکاری با رضاشاه را پذیرفتند و در خوزستان، بلوچستان، لرستان و کهگیلویه و بویراحمد در کنار سربازان دولت می‌جنگیدند، ولی این همراهی‌ها دیری نپایید؛ زیرا به‌زودی بخش عمده‌ای از ایل علیه دولت مرکزی سر بلند کرد.
 
در 8 آذر1312ش، هنگامی‌که سردار اسعد در معیت رضاشاه برای تماشای نمایش سوارکاری سالانه به دشت گرگان رفته بود، به اتهام مشارکت در نقشه ترور رضاشاه ناگهان بازداشت و به تهران اعزام شد و چند ماه بعد به طرز مشکوکی درگذشت  
رضاشاه و بختیاری‌ها؛ ائتلاف شکننده
سیاست‌های واقعی رضاشاه در مورد قبایل، در عملکرد وی با بختیاری‌ها نمایان شد. از سال 1303 تا 1306ش که ارتش رضاشاه در جنگ با اعراب، لرها، بلوچ‌ها و قشقایی‌ها به کمک بختیاری‌ها نیاز داشت، حکومت مرکزی، وزارت جنگ و استانداری خراسان را به جعفرقلی‌‌خان سردار اسعد، از اعضای مهم خانواده ایلخانی، واگذار کرد. دولت همچنین، مقام ایل‌بیگی را به امیر جنگ، برادر کوچک‌تر سردار اسعد، و مقام ایلخانی را به سردار محتشم، رئیس خانواده حاج‌ایلخانی رقیب واگذار کرد، ولی از سال 1306 تا 1308ش که ارتش دیگر به همکاری نیروهای بختیاری نیازی نداشت، رضاشاه با متحدان پیشین خود ــ که اکنون آنها را به چشم رقیبی قدرتمند می‌نگریست ــ به مخالفت برخاست و به شیوه‌های مختلف کوشید آنها را تضعیف کند.

غلامحسین‌خان سردار محتشم
غلامحسین‌خان سردار محتشم
شماره آرشیو: ۱۱۱-۳ع
 
بدین‌ترتیب، وی آتش نیمه‌روشن میان خانواده‌های ایلخانی و حاج ایلخانی و جناح‌های هفت لنگ و چهار لنگ را ماهرانه شعله‌ور ساخت؛ بار مالیاتی را به دوش هفت لنگ منتقل کرد، مراتع را دوباره به ثبت رساند و یک بخش اداری جدید با یک ایلخان جدید، برای چهار لنگ ایجاد کرد. همچنین اختلافات میان دو جناح حاکم بختیاری بر سر حکومت و به‌ویژه دو منصب ایلخانی و ایل‌بیگی که قدمتی دیرینه داشت فرصت مناسبی را در اختیار رضاخان قرار داد. او نیز فرصت را غنیمت شمرد و بر سر همین اختلافات دست گذاشت و آنها را تشدید کرد.7 درنتیجه، هنگامی‌که هفت لنگ در سال 1308 به رهبری علی‌مردان‌خان شورش کرد، چهار لنگ به پشتیبانی از دولت مرکزی برخاست.
 
در چنین وضعی، سیاست‌های جدید همچون قانون خدمت نظام‌وظیفه، تأسیس اداره ثبت ‌اسناد و املاک، طرح خلع سلاح و اسکان اجباری عشایر (تخت‌قاپو) که دولت مرکزی به منظور تضعیف نظام ایلی در پیش گرفته بود، باعث شد طوایف بختیاری علیه دولت مرکزی به پا خیزند. به‌رغم درگیری اولیه میان نیروی‌های دولتی و بختیاری‌ها و مقاومت علی‌مردان‌خان بختیاری سرانجام دولت مرکزی توانست نیروهای ناراضی را سرکوب کند. پس از آن، دولت سیاست کوتاه‌مدتی در پیش گرفت و برای آرام کردن معترضان، با کمک خوانین بزرگ به اقدامات آشتی‌جویانِه روی آورد، اما این اعتراض، رضاشاه را نسبت به ایل بختیاری بدبین و هراسناک کرد.8 در نتیجه این بدبینی، وی هفت لنگ را خلع سلاح کرد، برخی دسته‌های آنها را اسکان داد، رؤسایشان را وادار کرد که زمین‌های خود را به تجار محلی بفروشند، سهام نفتی آنها را مصادره و هفده تن از خوانین آنها ازجمله سردار اسعد، امیرجنگ و سردار محتشم را زندانی کرد. پس از هفت لنگ، نوبت به چهار لنگ رسید. رضاشاه آنها را نیز خلع سلاح کرد و تحت نظارت حکومت‌نظامی درآورد و مناطق بختیاری را به دو استان همجوار تقسیم کرد. وی در سال 1310، همه القاب ایلاتی را حذف،9 دو منصب ایلخانی و ایل‌بیگی را برای همیشه لغو و به‌جای آن فرمانداری دولتی را در بختیاری برقرار کرد.
 
اوضاع نامساعد بختیاری‌ها به اینها ختم نشد؛ در 8 آذر 1312ش، هنگامی‌که سردار اسعد در معیّت رضاشاه برای تماشای نمایش سوارکاری سالانه به دشت گرگان رفته بود، به اتهام مشارکت در نقشه ترور رضاشاه ناگهان بازداشت و به تهران اعزام شد و چند ماه بعد به طرز مشکوکی درگذشت. هم‌زمان با دستگیری سردار اسعد، برادران و نزدیکان وی نیز زندانی شدند.10 سپس بسیاری از خوانین بختیاری در تهران و منطقه بختیاری دستگیر و روانه زندان شدند. محاکمه افراد بازداشت‌شده تا آذر 1313 طول کشید. در اوایل آذرماه احکام صادره از سوی دادگاه برای 36 نفر بازداشتی اعلام شد. بر اساس حکم دادگاه، 28 نفر از این افراد به اتهام خیانت و اقدام مسلحانه محکوم به اعدام یا حبس ابد شدند.

رضاشاه هنگام تاج‌گذاری؛ در کنار تخت، محمدعلی فروغی، نصرت‌الدوله فیروز و سردار اسعد بختیاری ایستاده‌اند
رضاشاه هنگام تاج‌گذاری؛ در کنار تخت، محمدعلی فروغی، نصرت‌الدوله فیروز و سردار اسعد بختیاری ایستاده‌اند
شماره آرشیو: ۹-۱۶۱پ
 
نکته جالب توجه این است که مستندات تاریخی، ردپایِ انگلیسی‌ها را در حوادث و رخدادهای یادشده نشان می‌دهد. بی­تردید، این قبیل سیاست‌ها با منافع و سیاست انگلیسی‌ها در ایران همخوانی داشت و درنتیجه با حمایت آنها انجام شد. حسین مکی درباره سیاست انگلیس نسبت به سرکردگان ایل بختیاری می‌گوید: «علت اصلی برکناری و قتل سردار اسعد و سایر سران مؤثر ایل بختیاری، اعمال همان سیاست حکومت تمرکز قدرت بوده که طرح آن را انگلستان ریخته بود... منتهی این سیاست تمرکز قدرت نسبت به بعضی سران عشایر و متنفذین زودتر به‌موقع اجرا گذاشته شد و آنها را رهسپار دیار نیستی ساخت و نسبت به برخی دیگر دیرتر، ولی سیاست کلی از بین بردن تمام ... سران ایلات و عشایر بوده است».11 بنابراین تعجب‌آور نیست که ‌موج دستگیری‌ها، حبس و اعدام سران ایلات و به‌ویژه ایل بختیاری تا پایان سلطنت رضاشاه، یعنی شهریور 1320، ادامه یافت.
 
فرجام سخن
تأسیس دولت پهلوی اول و اقدامات فراگیر آن در جهت نوسازی ایران، زندگی ایلی را نیز تحت تأثیر قرار داد. رضاشاه علاوه بر مخالفت با شیوه حیات ایلی، که آشکارا با برنامه‌های نوسازی و سیاست‌های تمرکزطلبانه وی در تضاد بود، از قدرت، نفوذ و همچنین نارضایتی سران بختیاری نیز واهمه داشت؛ بنابراین از همان ابتدای قدرت‌گیری درصدد حذف آنها از دایره قدرت برآمد و به‌رغم اتخاذ مواضع دوستانه اولیه، سرانجام خوانین و متنفذان ایل بختیاری نیز به سرنوشتی مشابه دیگر متحدان اولیه رضاخان همچون علی‌اکبر داور، عبدالحسین تیمورتاش، نصرت‌الدوله فیروز و... گرفتار شدند.
 
پی نوشت:
 
1. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1377، ص 348.
2. سیروس غنی، برآمدن رضاخان و برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، ترجمه حسن کامشاد، چ 3، تهران، نیلوفر، ص 354.
3. جن. راف گارثویت، بختیاری‌ها در آیینه تاریخ، ترجمه مهراب امیری، تهران، ققنوس، 1375، ص 138.
4. تورج اتابکی، تجدد آمرانه، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، تهران، ققنوس، چ دوم، 1387، ص 168.
5. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجار، تهران، زوار، بی‌تا، ج 3، ص 509.
6. ساسان طهماسبی و محمد رستمی، «شورش بختیاری‌ها در سال 1308ش»، فصلنامه گنجینه اسناد، (تابستان 1390)، ص 28.
7. کریم نیکزاد حسینی، شناخت سرزمین بختیاری، اصفهان، نشاط، 1354، ص 295.
8. ساسان طهماسبی و محمد رستمی، همان.
9. غفار پوربختیار، اسناد برگزیده بختیاری‌ها در تاریخ معاصر ایران، مسجدسلیمان، انتشارات دانشگاه آزاد مسجدسلیمان، 1387، ص 445.
10. صمد کاووسی و سجاد کاظمی، «رضاشاه و راهکارهای وی در سلبِ قدرت از خوانین ایلات جنوب»، فصلنامه آرشیو ملی، (بهار 1395)، ص 34.
11. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، تهران، علمی، 1374، ص 525.
 
  https://iichs.ir/vdchq-nz.23nwmdftt2.html
iichs.ir/vdchq-nz.23nwmdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما