«آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، به مثابه نمادی از وحدت‌گرایی» در گفت‌وشنود با قاسم تبریزی؛

امروز بیش از گذشته، به شناخت طالقانی نیازمندیم

راوی خاطراتی که در پی می‌آید در عداد فعالان فرهنگی و مبارزاتی انقلاب اسلامی به‌شمار می‌رود. قاسم تبریزی در دهه 1340 با زنده‌یاد آیت‌الله سیدمحمود طالقانی آشنا شد و همچنان، دل در گرو مهر و پیام او دارد. وی آن بزرگ را پیش و بیش از هرچیز، پیام‌آور وحدت ملی و شناخت دوست و دشمن می‌داند
امروز بیش از گذشته، به شناخت طالقانی نیازمندیم
 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
آشنایی شما با نام و آثار زنده‌یاد آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، در چه دوره‌ای روی داد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده از اوایل دهه 13۴۰ش، با نام و آثار مرحوم آیت‌الله سیدمحمود طالقانی آشنا شدم. مجموعه سخنرانی‌ها، سفرنامه حج و نوشتجاتی که از ایشان در آن زمان چاپ شده بودند، به‌دست من می‌رسید و آنها را مشتاقانه مطالعه می‌کردم. در آن روزها، هنوز در دماوند ساکن بودم. خبر دستگیری و محاکمه آقا (آیت‌الله سیدمحمود طالقانی) و دوستانش، برای ما حادثه‌ای تلخ و سنگین بود. با زندانی‌شدن ایشان، آثارش نیز توقیف و ممنوع‌الانتشار شد، اما کتاب‌هایی چون: «مالکیت در اسلام»، «جهاد و شهادت»، «حکومت در اسلام» (تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله مرحوم نائینی)، ترجمه «امام علی(ع)» اثر عبدالفتاح عبدالمقصود و مواردی از این قبیل، در میان علاقه‌مندان دست‌به‌دست می‌گشت. من اگرچه بسیاری از مفاهیم مندرج در این آثار را آن‌گونه که باید، نمی‌فهمیدم، اما متونِ آنها را حفظ و برای دیگران بازگو می‌کردم! در سال ۱۳۴۳، به تهران آمدم. در محافل و مجالس و از رهگذر آشنایی با بزرگان، بیشتر با سجایای اخلاقی و مجاهدات آیت‌الله طالقانی آشنا شدم، به‌ویژه مبارزات ایشان در دهه‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ و نیز آغاز نهضت امام خمینی(ره). شنیدن پیام‌ها و سخنان امام در اعتراض به دستگیری آیت‌الله طالقانی و یارانش و همچنین نقل خاطرات آشنایان، برایم الهام‌بخش و پرشور بود.
 
در چه مقطعی موفق شدید محضر آیت‌الله طالقانی را از نزدیک درک کنید؟
در سال ۱۳۴۶ و پس از آزادی آیت‌الله طالقانی از زندان، ایشان به مسجد هدایت آمدند. در همین دوره، با مهندس بازرگان نیز آشنا شدم. مسجد هدایت برای ما، نه‌تنها یک پایگاه معنوی و فکری، که محفلی سیاسی و اجتماعی بود. نماز جماعت و سخنرانی‌های آیت‌الله طالقانی، شور و در عین حال آرامشی خاص داشت. با صلابتی که یادآور اعتراض ابوذر به عثمان و معاویه بود، سخن می‌گفت و شنونده را به یاد پیروان صدیق اهل‌بیت(ع) می‌انداخت! ایشان غالبا شب‌ها و در میانه دو نماز، آیاتی از جزء سی‌ام قرآن را تفسیر می‌کرد، به‌ویژه در شب‌های جمعه و ایام عید. رسمش این بود که همراه با تفسیر قرآن، بخشی از خطبه‌های نهج‌البلاغه را نیز شرح دهد. گاهی هم در محراب می‌نشست و دیگر وعاظ و شخصیت‌ها، برای حضار سخن می‌گفتند.
خاطره عید فطر ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷، همچنان برایم ماندگار و الهام‌بخش است. آیت‌الله طالقانی پس از نماز عید، قدری پول از جیب خود بیرون آورد، بر محراب ریخت و از مردم خواست تا زکات فطره خود را برای کمک به ملت مظلوم فلسطین بدهند. در روزگاری که حکومت پشتیبانِ جدی اسرائیل بود و مستشاران صهیونیست در ایران حضور داشتند، این رفتار، نمادی آشکار از شجاعت، سخاوت و همدلی با مظلومان فلسطینی بود. در همان سال، بنده ایشان را برای سخنرانی به دماوند دعوت کردم. با تواضع پذیرفت، اما پس از آن برادران دماوندی به‌دلیل ملاحظات سیاسی و حساسیت اوضاع، حضور ایشان را به صلاح ندانستند و این سفر انجام نشد. در همین دوران بود که با مرحوم فخرالدین حجازی آشنا شدم و در ایام رمضان و محرم، در جلسات سخنرانی اش حاضر می‌شدم. گاهی به‌واسطه برخی اختلافات، آیت‌الله طالقانی و علامه محمدتقی جعفری به جلسات حجازی می‌آمدند تا از او حمایت و فضا را تعدیل کنند. حجازی به طالقانی عشق می‌ورزید، او را نه‌تنها پشتوانه فکری و دینی خویش، بلکه مجاهدی نستوه می‌دانست و به‌رغم فشار ساواک، به دیدارش می‌رفت. این رابطه صمیمانه تا پایانِ حیات آیت‌الله ادامه داشت.
 
قاسم تبریزی

از حضور در جلسات سخنرانی ایشان و حواشی آن در دوران ممنوعیت و اختناق، چه خاطراتی دارید؟
به یاد دارم که پس از بازگشت آیت‌الله طالقانی از تبعید زابل و بافت ــ که آن بزرگوار امکان سخنرانی عمومی نداشت ــ ایشان بیشتر در منازل یا محافل خصوصی حضور می‌یافت و در مناسبت‌ها، گفت‌وگوهایی انجام می‌داد. خاطر هست که شبِ بیست‌وسوم ماه رمضانِ ۱۳۵۳ بود، مدتی پیش از آخرین دستگیری و محکومیتِ آقا به ده سال زندان! آن شب در منزل مرحوم آقا سیدمرتضی میرفخرایی، همراه با مرحوم حجازی و چند تن از دوستان، میزبان ایشان بودیم. مظلومیتی که در چهره آقا موج می‌زد هر شنونده‌ای را اندوهگین می‌کرد. جامعه از بهره‌گیری از رهنمودهایش محروم مانده بود. پس از افطار، حجازی از ایشان خواست تا برای جمع سخن بگوید، اما فضا به‌سویِ سخن از اختلافات، غیبتِ برخی بزرگان و تحلیل اوضاع رفت، که طالقانی آن را خوش نداشت. آن بزرگوار سکوت کرد و در گوشه‌ای از اتاق، سَر به زیر نشست! حجازی با اصرار از ایشان خواست که دست‌کم بخشی از خطبه‌های امیرالمؤمنین(ع) را تفسیر کند. سرانجام پذیرفت و خطابه‌ای عمیق و تأثیرگذار ایراد کرد، که متن و صدای آن هنوز در خاطره‌ها و نوارها باقی مانده است.
 
از دیدگاه شما، اگر آیت‌الله طالقانی در دوران ما حیات داشت، کدامین رویکرد سیاسی و اجتماعی را پی می‌گرفت؟
زندگی پرماجرای آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، فراز و نشیب‌ها، جنگ و گریزها، زندان و تبعیدها و ممنوع‌المنبر شدن‌های مکرر داشت. نقش ایشان در بیداری جامعه و مبارزه با استبداد، استعمار، کمونیسم و صهیونیسم، براساس قرآن و معارف اسلامی، بسیار برجسته است. همین کارکرد نیز، همواره به ممنوعیت آثار ایشان منجر می‌شد. مفاخر دینی و ملی ما در زمان حیات و یا بعد از وفات، معمولا توسط سیاست‌بازان یا مصادره به مطلوب می‌شوند یا ترور شخصیت! آیت‌الله طالقانی در عداد این گونه شخصیت‌هاست که جریانات، گروه‌ها یا برخی سیاستمداران، داعیه وابستگی به او را داشتند، درحالی‌که این مردِ آزاده جز به وحدت نمی‌اندیشید. اگر ایشان امروز هم در میان ما بود، از «وحدت»، «شناخت دوست»، «تشخيص دشمن»، «فهم و درك مسائل اصلي و فرعي» و نهايتا‌ «زمان‌شناسي» و «تشخيص وظيفه» می‌گفت. ما امروز بيش از هر زمانی، به شناخت آيت‌الله طالقاني به عنوان يك مصلح، متفكر، مفسر قرآن و روحاني روشنگر نياز داريم؛ هم او كه به تعبير امام راحل، ابوذر زمان و مالك اشتر دوران بود. روحش شاد.                                                                                               
  https://iichs.ir/vdcaywnu.49nio15kk4.html
iichs.ir/vdcaywnu.49nio15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما