رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر در گفت‌وگو درباره «کودتای 28 مرداد» گفت:

آمریکایی‌ها می‌خواستند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند

دکتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، معتقد است آمریکایی‌ها با توجه به تمایل ملت ایران به ملی شدن صنعت نفت، در اوایل به بعضی از رجال چراغ سبز نشان دادند، ولی این اقدامشان در اصل به خاطر این بود که انگلیسی‌ها با یک چالش مواجه شوند و درواقع به دنبال این بودند که از آب گل‌آلود برای خودشان ماهی بگیرند
آمریکایی‌ها می‌خواستند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر، به نقل از خبرگزاری علم و فناوری آنا؛ امروزه برخی از مورخان با بیان اینکه، چون مصدق مجلس شورای ملی را منحل کرده بود و مطابق قانون اساسی مشروطه شاه حق عزل نخست‌وزیر را داشت، کودتای ۲۸ مرداد را کودتا نمی‌دانند و برخی دیگر نیز با این استدلال که این تحلیل از کودتای ۲۸ مرداد به استدلال مورخان سلطنت‌طلب نزدیک می‌شود می‌گویند: مصدق دولت ضعیفی بود که درنهایت مقهور حزب توده می‌شد و ایران را به شوروی تقدیم می‌کرد، اما افرادی که باور دارند کودتای ۲۸ مرداد چیزی جز کودتا نبود دخالت ارتش در عزل مصدق را دلالت به کودتا می‌دانند و معتقدند مورخان سلطنت‌طلب تاریخ را از پایان بررسی می‌کنند و به ترمینولوژی سیاسی باور ندارند. برای نقد و بررسی اینکه کودتای ۲۸ مرداد کودتا بود یا نه با دکتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، گفت‌وگو کرده‌ایم.
 
در ابتدای گفت‌و‌گو درباره علل به‌وجود آمدن کودتای ۲۸ مرداد بفرمایید؛ آیا اصولا کودتا بودن ۲۸ مرداد قابل خدشه است که امروز برخی معتقدند کودتا نبوده است؟
علت اصلی کودتای ۲۸ مرداد برمی‌گردد به نهضت مردم ایران علیه انگلستان و سلطه انگلستان بر نفت ایران و غارت نفت آن. از سال ۱۹۰۱ شاهد حضور یک تبعه انگلستان به نام دارسی در کشور خودمان هستیم. ابتدا قرارداد با او و شرکتی که تأسیس کرده بود، بسته شد، ولی انگلیسی‌ها آمدند و مداخله کردند و سهام او را گرفتند و بعد خودشان به‌عنوان یک دولت با ما مواجه شدند که امری کاملا غیرقانونی و واقعا زورگویی انگلیسی‌ها بود. از آن مقطع نفت ایران توسط انگلیسی‌ها غارت شد و این غارت و اقدام محدود به مسائل اقتصادی نشد، بلکه آنها در حوزه‌های سیاسی ما هم دخالت کردند و در حوزه‌های فرهنگی هم بیش از گذشته وارد شدند؛ چون دخالت آنها در امور فرهنگی ما از سال ۱۸۰۰ شروع شده بود. انگیزه اصلی‌شان غارت نفت بود و هر کسی که مقابل این غارت می‌ایستاد یا اعتراضی می‌کرد، از سر راه برداشته می‌شد.
برای تداوم این غارت کودتای نظامی ۱۲۹۹ صورت گرفت که به روی کار آمدن یک دولت وابسته در کشورمان منجر شد. این غارت در طول دوره سلطنت رضاخان ادامه داشت. در مقطعی از ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۲ بین دولت ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس مشکلاتی پیش می‌آید. برخی این مشکلات را صوری و صحنه‌سازی برای تمدید قرارداد دارسی می‌دانند. برخی هم آن را ناشی از نارضایتی رژیم پهلوی از سهم اندکی می‌دانند که انگلیسی‌ها بابت غارت نفت ایران به ما می‌دادند و تازه همان را هم به دلایل مختلف و با بهانه‌های متعدد سعی می‌کردند پرداخت نکنند.
در هر صورت چه سناریویی از قبل طراحی شده، چه اعتراض واقعی بود، آنچه رخ داد تمدید قرارداد دارسی در قالب قرارداد ۱۹۳۳ است که مدت زمان قرارداد را افزایش داد، مضافا بر اینکه قرارداد را به تصویب مجلس رساند، درحالی‌که در قرارداد دارسی، هم مدتش کمتر بود و هم مجلس تصویب نکرده بود. در یک جلسه نیم‌ساعته، سِر جان کدمن (John Cadman)، رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس با رضاخان ملاقات کرد. نه رئیس‌الوزرا یا نخست‌وزیر انگلستان و نه وزیر خارجه‌شان، بلکه رئیس شرکت نفت به او حکم کرد که باید قرارداد جدید را امضا کند و او هم امضا کرد.
غارت ادامه داشت. در جنگ جهانی دوم ایرانی‌ها تکاپویی کردند تا جلوی این غارت را بگیرند، ولی چون کشور ما در شرایط اشغال قرار داشت و توسط قدرت‌ها اشغال شده بود، مجلس ترجیح داد که با تصویب یک قانون، اساسا واگذاری هر گونه امتیازی را در دوره اشغال منتفی کند که این اقدام خوبی بود. بعد از رفع اشغال، زمزمه اینکه ما می‌خواستیم حقوقمان را از شرکت نفت ایران و انگلیس بگیریم، مطرح شد. جریانات ملی و مذهبی، شخصیت‌هایی نظیر آیت‌الله کاشانی، دکتر مصدق، حسین مکی، دکتر بقائی و دیگران وارد شدند و ماجرای ملی شدن صنعت نفت، جنبه عمومی پیدا کرد. مخصوصا زمانی که آیت‌الله کاشانی پیام داد و دکتر مصدق پیام ایشان را در مجلس خواند و اتفاقاتی که به از سر راه برداشته شدن رزم‌آرا و دیگران منجر شد و نهایتا در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ اصل ملی شدن نفت در مجلس به تصویب رسید.
ملت ایران حرکتی که کرد برای استیفای حقوق خود بود و برای اینکه از این نعمت خدادادی که در سرزمینش وجود داشت، برای پیشرفت و ارتقای کشور در زمینه‌های مختلف استفاده کند. این امر بر انگلستان و آمریکا گران آمد. البته آمریکایی‌ها در ابتدا ظاهرا با یک رویکرد میانه و در اصل با رویکرد پشتیبانی از انگلیسی‌ها، نقش میانجی را ایفا کردند، ولی هم انگلیسی‌ها و هم آمریکایی‌ها از ملی شدن صنعت نفت ایران واهمه داشتند و سراسیمه شدند. مخصوصا ترس آمریکایی‌ها این بود که اگر این اتفاق در ایران به سرمنزل نهایی برسد و موفق بشود، سایر کشور‌های منطقه هم همین راه را خواهند رفت.
اندکی پس از ملی شدن صنعت نفت ایران، جمال عبدالناصر در مصر، کانال سوئز را ملی اعلام کرد. تأثیرات این رویداد می‌توانست کل منطقه و حتی دنیا را در بر بگیرد. به همین دلیل ایستادگی ملت ایران در برابر تمایلات توسعه‌طلبانه و استکباری آنها و اشتهای سیری‌ناپذیر آنان در غارتگری، آنها را به موضوع مقابله و نهایتا کودتا کشاند و غیر از عملیاتی که در روز ۲۸ مرداد رخ داد و ملت و تاریخ ما شاهد آنها بود، یک جنگ نرم چهارده‌ماهه، تقریبا از فردای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد 1332 وجود داشت که بخش ناپیدا و ناگفته کودتای ۲۸ مرداد است.
کودتای ۲۸ مرداد یک عملیات نیم‌روزه نبود. درست است که اینها در نیم‌روز میوه این اقدامات را چیدند، ولی از فردای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ عملیات گسترده‌ای علیه مردم ایران و نهضت ملی شدن نفت ایران آغاز شد که ثمره‌اش در ۲۸ مرداد به آنها رسید.
 
اشاره کردید که ملی کردن صنعت نفت می‌توانست به الگو برای دیگران تبدیل شود. آیا به نظر شما می‌توان گفت که ملی شدن صنعت نفت در ایران، فراتر از مقابله ایران با انگلستان و در واقع تقابل با نظام استعماری جهانی بود؟ حرکتی که در نهضت تنباکو شروع شده اگر با ملی شدن صنعت نفت ایران به نتیجه می‌رسید، درواقع همه کشور‌های جهان از برکات آن بهره‌مند می‌شدند.
نهضت ملی شدن صنعت نفت اساسا یک نهضت ضد استعماری است و محدود به ملی کردن یک شرکت نیست. پیشنهاد ۵۰ ـ ۵۰ مطرح شده بود و بانک جهانی و آمریکا پیشنهادهایی می‌دادند. برخی ادعا می‌کنند که رهبران نهضت ملی شدن نفت، از جمله آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق لجبازی کردند و پیشنهادهایی را که صورت می‌گرفت، نپذیرفتند.
ملی شدن صنعت نفت یک خواسته ملی بود. آن مبارزه یک مبارزه ضد استعماری بود و می‌خواست سلطه انگلستان در ایران را کلا از بین ببرد که بخشی از آن در شرکت نفت نمود پیدا کرده بود. توسعه سیاسی‌ای که در ایران پیدا کرده بودند و شبکه‌هایی که از قدیم در ایران داشتند و علیه ملت ایران فعالیت می‌کردند، هدف این بود که اینها برچیده شوند. در پیشنهادهایی که داده می‌شد، به‌نوعی اصل ملی شدن صنعت نفت به رسمیت شناخته نمی‌شد. حتی انگلیسی‌ها حاضر نشدند به توصیه شرکای آمریکایی خودشان که می‌گفتند برای اینکه افکار عمومی ایران قدری آرام بشود، شما حداقل در لفظ، ملی شدن صنعت نفت را بپذیرید، گوش کنند؛ یعنی آن را هم نپذیرفتند.
درست است؛ نهضت ملی شدن صنعت نفت ابعاد گسترده ضد استعماری داشت و می‌توانست سلطه استعمار را در کل این منطقه و حتی در جهان با تهدیدات جدی مواجه کند؛ به همین دلیل هر دو دولت متخاصم با ایران متحدا عملیات کودتا و آن جنگ روانی قبل از کودتا را علیه ملت ایران شروع کردند.
 
موسی فقیه حقانی 
 
به نظر شما دکتر مصدق ابعاد ملی شدن صنعت نفت را با توجه به ویژگی‌های نظام سلطه جهانی می‌شناخت؟ و اگر این گونه است، چرا به یاری آمریکایی‌ها امید بسته بود، درحالی‌که آمریکا قطعا از منافع نظام سلطه به نفع منافع ایران صرف نظر نمی‌کرد؟
آقای دکتر مصدق، خودش را به مبارزه پارلمانی و مراجعه به نهاد‌های بین‌المللی و نهایتا امید به کمک آمریکایی‌ها محدود کرده بود؛ چون آمریکایی‌ها در آن مقطع هنوز به‌عنوان یک کشور سلطه‌گر معرفی نشده بودند. حتی یکی دو سال قبل از ملی شدن صنعت نفت، به بعضی‌ها چراغ سبز نشان داده بودند که شما اقدام کنید و ما حمایت می‌کنیم. البته آمریکایی‌ها می‌خواستند انگلیسی‌ها را با چالش مواجه کنند؛ چون این کار را خودشان نمی‌توانستند انجام بدهند.
با توجه به زمینه‌هایی که در ایران وجود داشت و با توجه به تمایل ملت ایران به ملی شدن صنعت نفت، آمریکایی‌ها به بعضی از رجال چراغ سبز نشان دادند که ما حمایت می‌کنیم و در اوایل اندکی هم حمایت کردند، ولی این اقدامشان در اصل به خاطر این بود که انگلیسی‌ها با یک چالش مواجه و مجبور شوند از آمریکایی‌ها درخواست کنند که به آنها برای از بین بردن این نهضت بزرگ ضداستعماری کمک کنند. آمریکایی‌ها درواقع سهم می‌خواستند. بعد از کودتای ۱۲۹۹ در ماجرای قتل ماژور ایمبری (رابرت ویتنی ایمبری) می‌خواستند وارد عرصه‌های نفتی ایران بشوند، ولی انگلیسی‌ها اجازه نمی‌دادند.
حالا به‌واسطه نهضت بزرگ ضد استعماری ملت ایران، انگلیسی‌ها در مخمصه گیر کرد‌ه‌اند. آمریکایی‌ها هم به دنبال این بودند که از آب گل‌آلود برای خودشان ماهی بگیرند و نهایتا هم با توجه به پیوندی که کشور‌های سلطه‌گر و سلطه‌طلب با هم دارند، منافع نامشروع انگلستان را مد نظر قرار دادند و از آن حمایت کردند.
این کشور‌ها در مسائل اصلی و اساسی کاملا با هم متحد هستند. شاید در شکل غارت یا بر سر سهم با هم نزاعی داشته باشند، ولی در اینکه ما باید غارت بشویم و ایران نباید یک کشور قدرتمند و الگویی رهایی‌بخش برای کشور‌های منطقه در حوزه منابع زیرزمینی و مواد خام و مواد اصلی‌شان باشد، با یکدیگر اشتراک نظر دارند. به نظر من دکتر مصدق یک مقدار خوش‌بینانه با این ماجرا برخورد کرد؛ ضمن اینکه روش مبارزه آقای دکتر مصدق هم روش پارلمانی بود و ایشان در چهارچوب مشروطه سلطنتی حرکت می‌کرد. نمی‌شود با استعمارگر غداری چون انگلیس ــ که هم در سیاست حیله‌گر است و هم از ریختن خون ملت‌ها، ترور، جنگ و تحریم وحشتناکی که در آن مقطع بر ملت ایران تحمیل کردند و سعی کردند ملت را به زانو دربیاورند ــ با زبان دیپلماتیک صحبت کرد و بعضی جا‌ها باید در مقابل زورگویی‌های او ایستاد و گاهی این ایستادگی به درگیری هم منجر می‌شود.
دکتر مصدق یا این بخش را پیش‌بینی نکرده بود و یا اساسا این نوع رویکرد در چهارچوب دیدگاه‌های دکتر مصدق وجود نداشت. هرچند ایشان معتقد بود که ما دشمن ایران را از بین خواهیم برد، ولی در عمل، اولا به حمایت آمریکایی‌ها اتکا و ثانیا به نهاد‌های بین‌المللی اعتماد کرد، درحالی‌که ماهیت نظام سلطه این است که حتی اگر دادگاه لاهه به نفع شما هم رأی بدهد، او اجرا نخواهد کرد و همچنان پروژه براندازی خود را دنبال خواهد کرد. در اینجا به یک برخورد قاطع نیاز هست.
در گفتار‌های مرحوم آیت‌الله کاشانی این نکته مشهود است. انگلیسی‌ها ما را به حمله نظامی تهدید می‌کردند. آیت‌الله کاشانی می‌گوید اگر قرار باشد انگلیسی‌ها به ایران حمله کنند، من اعلام جهاد می‌کنم. برخورد با آنها، چون منافع نامشروعشان را به خطر می‌اندازد و آنها واقعا از نفت ایران بهره بسیار فراوانی می‌بردند، برخورد با آنها نمی‌تواند در حد برخورد‌های مرسوم باشد؛ چون او برای کودتا و براندازی جلو می‌آید و به جنگ تهدید می‌کند. وقتی سطح تهدیدات بالا می‌رود، قاعدتا شما هم باید مقاومت و اقدامات جدی‌تری را اتخاذ کنید.
 
بنابراین علت شکست دکتر مصدق وارد نیاوردن نیروی لازم به دشمن بود که به ما تهاجم کرده بود؟
بخشی به همین مسئله برمی‌گردد که در جنگ نرم و جنگ شناختی‌ای که علیه نهضت ملی شدن صنعت نفت به راه افتاد، یکی از اهداف اولیه و اصلی آن اختلاف انداختن بین رهبران نهضت بود. آیت‌الله کاشانی از اعتماد دکتر مصدق به آمریکا خرسند نبود. این را سایر علما هم می‌گفتند. مرحوم آسید نورالدین حسینی شیرازی رسما به دکتر مصدق هشدار داد و گفت سگ زرد برادر شغال است.
آیت‌الله کاشانی در یکی از مصاحبه‌هایش همین هشدار را داد که ما نباید به اینها اعتماد و اتکا کنیم که از دامن انگلستان به دام آمریکا نیفتیم. این حرف‌ها زده شدند، اما متأسفانه در آن جنگ نرم اختلافات به بدنه اجتماعی کشور منتقل شد و عوامل نفوذی سرویس‌های اطلاعاتی انگلستان و آمریکا در میان احزاب، روزنامه‌ها، بازار، مجلس و جا‌های مختلف تا توانستند سعی کردند شکاف این گسل را گسترده‌تر و عمیق‌تر کنند. از آن طرف تحریم انتقادی، تهدید نظامی، فعالیتی که شروع شد که به مردم ایران القا کنند که شما اشتباه کردید که نهضت ملی شدن صنعت نفت را راه انداختید. آن کار را کردید که نتیجه‌اش این مشکلات شد.
وقتی کشوری می‌خواهد دست یک غارتگر را از کشوری قطع کند، طبیعتا کشور مقابل بیکار نمی‌نشیند و سکوت نمی‌کند و به تهدید و درگیری منجر می‌شود. ملتی که وارد چنین عرصه‌هایی می‌شود، باید پای این نوع تبعات هم بایستد. از سوی دیگر آینده کشور را تیره و سیاه نشان دادند. کشور مشکل مالی پیدا کرده بود و آقای دکتر مصدق نمی‌توانست نفت بفروشد. ارزش ملی پول ایران سقوط کرد و ایشان با زحمت و انتشار اوراق قرضه سعی می‌کرد کشور را اداره کند. همین باعث شد برخی از افراد در جامعه ما که ابعاد آن مبارزه عظیم ضد استعماری را درک نمی‌کردند، وقتی دچار مشکلات شدند، قدری مردد شوند و مجموعه این اقدامات باعث شد اینها در یک نیم‌روز، در روز ۲۸ مرداد، به‌رغم اینکه دولت آقای دکتر مصدق و شخص ایشان می‌دانستند که قرار است کودتا بشود، آن موفقیت را به‌دست بیاورند.
به نظر من آقای دکتر مصدق بعد از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به این نتیجه رسیده بود که با روش‌هایی که دارد، نمی‌تواند جریان ملی شدن صنعت نفت را به سرانجام برساند و غیر از این روش هم به روش دیگری باور نداشت که بخواهد درگیر شود. برخی می‌گویند علت اینکه آقای دکتر مصدق در ۲۸ مرداد مردم را دعوت نکرد که به صحنه بیایند و با کودتا مقابله کنند، این بود که نمی‌خواست خونریزی بشود. مگر قبلا و در ۳۰ تیر خونریزی نشد؟ مگر از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ کم در این کشور خون ریخته شد و کم غارت صورت گرفت؟! ملت‌ها باید در جایی بایستند و از خود و منافع و آینده کشورشان دفاع کنند.
فکر می‌کنم آقای دکتر مصدق به‌طور طبیعی نمی‌توانست با آن روش‌ها این مسیر را به سرانجام برساند و همان‌طور که در تاریخ هم ثبت شده، متأسفانه در روز ۲۸ مرداد دولت ایشان ساقط شد و ایران دوباره به چنگال سلطه‌گران بین‌المللی افتاد و این بار آمریکا و صهیونیست‌ها هم در قالب شرکت رویال داچ شل اضافه شدند. اگر قبلا فقط انگلیسی‌ها نفت ایران را غارت می‌کردند و می‌خوردند، حالا سروکار ما با کنسرسیومی افتاد که مبارزه با آن کنسرسیوم به‌مراتب سخت‌تر از مبارزه با انگلیسی‌ها بود.
https://iichs.ir/vdcjyhe8.uqexizsffu.html
iichs.ir/vdcjyhe8.uqexizsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما