«شیوه شهید سپهبد علی صیاد شیرازی، در تعامل با اجزای گوناگون ارتش جمهوری اسلامی» در گفت‌وشنود با امیر سرتیپ رضا خرم‌طوسی؛

عظمت او، در شنا کردن بر خلاف جریان آب بود

امیر سرتیپ رضا خرم طوسی در سال 1360، با شهید سپهبد علی صیاد شیرازی آشنایی و ارتباط نزدیک یافت و این رفاقت و همدلی، تا هنگام شهادت آن بزرگ تداوم داشت. حاصل این دوره، درس‌ها و خاطراتی است که به بخش‌هایی از آنها، در گفت‌وشنود پی‌آمده اشارت رفته است
عظمت او، در شنا کردن بر خلاف جریان آب بود
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
از چه دوره‌ای و چگونه، با شهید سپهبد علی صیاد شیرازی آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. پس از سقوط هواپیمای حامل شهید سرهنگ سیدموسی نامجو و همراهان، به فرمان امام خمینی، شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش و طبعا فرماندهی دانشکده افسری منصوب شد. من در سال 1360، خدمت ایشان رسیدم و از نزدیک با هم آشنا شدیم. شهید صیاد در آن موقع، سرگرد بود. البته در دوره دانشجویی هم، ایشان فرمانده ما بود و از ایشان شناختی اجمالی داشتم. اقتدار آن بزرگوار در آن جایگاه، نحوه اجرای مراسم صبحگاه، شیوه بیان و ویژگی‌های برجسته اخلاقی‌ ایشان، هرگز از یادم نمی‌رود.
 
در آن دوره تدریس هم داشتند؟
جالب اینجاست که قبل از انقلاب هم، همیشه درس و کلاس را با نام خدا و حدیثی از معصومین(ع) شروع می‌کرد. ایشان در آن زمان، مشاور مرکز دانشکده توپخانه اصفهان بود و تدریس هم می‌کرد. معمولا کلاس زبان انگلیسی یا آموزش‌های فارسی را بر عهده می‌گرفت.
 
رضا خرم‌طوسی

در اولین دیدار با شهید صیاد شیرازی، برداشت شما از شخصیت ایشان چه بود؟
من در اولین دیداری که در سال 1360 انجام شد، در ایشان شجاعت، رشادت و تدین را به‌‌وضوح مشاهده کردم. ایشان در عرصه‌های مختلف، حضور مؤثر و تعیین‌کننده‌ای داشت و من همیشه به ویژگی‌های اخلاقی ایشان، غبطه می‌خوردم. همواره شخصیت‌های کارآمد را برمی‌گزید و فراجناحی عمل می‌کرد. با شخصیت‌های مبارز و متدین زیادی از اهل علم و عرفان، از جمله مرحوم آقای عسگراولادی ارتباط و گفت‌وگوهای قرآنی داشت.
 
در دوره‌ای که با شهید صیاد شیرازی آشنا شدید، کدام یک از خصال سیاسی، ایشان را از دیگران متمایز می‌کرد؟
به نظر من عظمت شخصیت شهید صیاد شیرازی، شنا کردن بر خلاف جریان آب بود. البته در ارتش انسان‌های شریفی چون ایشان کم نبودند، که به‌رغم تبلیغات و القائات گسترده رژیم گذشته برای بی‌دین کردن ارتشی‌ها، همچنان به احکام شرعی پایبند بودند. شهید علم و عمل را به هم گره زده بود. ایشان علاوه بر اینکه به زیور علم آراسته بود، از پیشکسوتان نیز به‌طور صحیح و بجا استفاده می‌کرد. شهید هرگز متخصصان جاافتاده را رها نکرده و هنر خاصی در تعامل با بزرگان داشت. ایشان ضمن برقراری تعامل ارزنده با کارشناسان و صاحبان دانش، همواره فضایی پرشور و انگیزه ایجاد می‌کرد. استادِ تسهیلِ امور دشوار بود. همیشه بیش از دیگران کار می‌کرد، اما اهل نمایش نبود. برای مقابله با دشمن، هرگز منتظر حکم و تعارفات نبود. در عملیات مرصاد حکم نداشت، اما در صحنه بود و مجاهدت می‌کرد. اساسا او برای مقابله با منافقان و دشمنان انقلاب اسلامی، منتظر حکم نمی‌شد و فرصت عمل را از دست نمی‌داد. امثال ایشان، مردانگی را به ما آموختند. ایشان مصداق بارز شرف و غیرت ایرانی بود. منادی وحدت بود و شعارش همواره «ارتشی و سپاهی، دو لشکر الهی» بود.   
 
هرچند این ماجرا، مربوط به دوره پیش از آشنایی نزدیک شما با شهید صیاد شیرازی است، اما قطعا درباره آن اطلاعاتِ ارجمندی دارید. لطفا قدری درباره خلع درجه ایشان توسط ابوالحسن بنی‌صدر توضیح دهید.
شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در آخرین ماه‌های ریاست‌جمهوری بنی‌صدر، به دلیل روحیه انقلابی و مقابله با خیانت‌های او، از سمت فرماندهی عملیات غرب عزل و پس از فرار بنی‌صدر به فرانسه، با دعوت شهید کلاهدوز در ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول به کار شد. کسانی که در ارتش بوده‌اند، عظمت کار و حق‌طلبی ایشان را به‌خوبی درک می‌کند. شهید صیاد به این دلایل، همیشه برای من شخصیت متفاوت و ممتازی بود. او یک انسان مخلص و متعبد و یک مجاهد واقعی بود، که هرگز از زیر بار مسئولیت‌های خود شانه خالی نکرد و در تمام صحنه‌ها حضور داشت.
 
تأثیرات شهید صیاد شیرازی بر فرآیند جنگ تحمیلی، فصل مهمی در خوانش کارنامه اوست. ارزیابی شما دراین‌باره چیست؟
شهید صیاد شیرازی، انسان خاصی بود. خود من اگر ناچار شوم شب تا صبح نخوابم، اصلا نمی‌توانم کلاسم را اداره کنم، ولی ایشان چه در دوران جنگ تحمیلی و چه پس از آن، بارها و بارها می‌شد که تا صبح نمی‌خوابید و بعد هم با کارآیی کامل تدریس می‌کرد! ایشان به دفاع مقدس خدمت بزرگی کرد و با اجازه حضرت آقا، هیئت معارف جنگ را پایه‌گذاری کرد. همه ما در جنگ حضور داشتیم، ولی کمتر کسی این رویداد را با همه گستردگی‌اش می‌دید. همیشه طوری رفتار می‌کرد که گویی اصلا در جایی کاری نکرده، درحالی‌که بسیاری از روندها و گروه‌ها را ایشان پایه‌گذاری کرد. بعد هم که با هماهنگی با حضرت آقا، شروع کرد به نوشتن عملیات‌ها. هوش و ذکاوت بالایی داشت و همچنین تخصص بالا. طراحی و برنامه‌ریزی ایشان، زبانزد عام و خاص بود.
 
حساسیت ایشان بر نحوه استفاده از بیت‌المال در دوره خدمت را چگونه دیدید؟
شهید صیاد یک مجاهد به تمام معنا و انسانی باصلابت و نفوذناپذیر بود. گاهی صراحت آن بزرگوار، توی ذوق کسانی که ایشان را نمی‌شناختند، می‌زد! ذره‌ای بی‌عدالتی را تاب نمی‌آورد و بلافاصله تذکر می‌داد. به هیچ وجه از امکانات اداره، استفاده شخصی نمی‌کرد. در این‌گونه امور و مخصوصا مسائل مربوط به بیت‌المال، سختگیر و دقیق بود. یک رزمنده حق‌طلبِ به‌تمام معنا بود و با احدی رودربایستی نداشت. یکی از کارهای جالب شهید این بود که هر وقت می‌خواستند با ایشان مصاحبه کنند، اول دو رکعت نماز می‌خواند، بعد برای گفت‌وگو می‌آمد. همه حرف‌هایش هم برای خدا و به همین دلیل هم دلنشین بود.
 
به ارتباط شهید صیاد شیرازی با اهل علم و عرفان اشاره داشتید. مناسب است که به چند تن از این چهره‌ها، اشاره‌ای داشته باشید.
تا جایی که من می‌دانم، ایشان با حضرت امام، آیت‌الله العظمی بهاءالدینی،‌ آیت‌الله العظمی بهجت، استاد علی دوانی، استاد مصطفوی و... ارتباط دائمی داشت. همیشه به دانشجویان و همکارانش توصیه می‌کرد که هوشیاری سیاسی و نظامی خود را حفظ و احکام و شئونات دینی و اخلاقی را رعایت کنند. همیشه به درس آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی می‌رفت و همان‌طور که اشاره کردم، ارتباط معنوی بسیار قوی‌ای با آیت‌الله بهاءالدینی داشت. گاهی از جبهه که برمی‌گشت، نصف شب به خانه ایشان می‌رفت و همین که پشت در می‌رسید، آیت‌الله بهاءالدینی در را باز می‌کردند و می‌گفتند: «بفرما! چای حاضر است!» تلفن، موبایل و این وسایل که در کار نبود، اما این مسئله حقیقتا از کرامات ایشان و آن عالم بزرگوار به‌شمار می‌رود. در نگاه کلی عشق به خداوند و اهل بیت(ع)، از جمله ویژگی‌های بارز ایشان بود و ماهی یک شب، روضه‌ در خانه ایشان برگزار می‌شد. این امر، از عادات دائمی ایشان بود.
 
در حیطه زندگی شخصی، عادات و آدابِ ایشان چطور بود؟
ایشان بسیار زاهد و ساده‌زیست بود و به همین دلیل، یک زندگی معمولی داشت. همیشه برنامه‌هایش را جوری تنظیم می‌کرد که بتواند خودش را از جنوب به تهران برساند و در درس‌های روز چهارشنبه و جمعه شرکت کند. خود من یک وقت می‌بینی دو سه هفته پشت سر هم به نماز جمعه می‌روم و یک هفته هم نمی‌توانم بروم! اما شهید صیاد، سعی داشت که نماز جمعه را ترک نکند. معمولا هم با ماشین خودش می‌آمد، آن را در یک گوشه می‌گذاشت و بعد در میان مردم گم می‌شد!
 
آیا با والدین شهید صیاد شیرازی هم آشنایی داشتید؟
بله؛ خدمت ابوی ایشان ــ که در ارتش خدمت کرده بودند ــ رسیده بودم. انسان بسیار ساده و متواضعی بودند. خدا رحمتشان کند.
 
خبر شهادت ایشان را چگونه دریافت کردید؟  
یک روز صبح زود، به مقر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی رسیدم. شهید واعظی با تلفن به من خبر داد که به ایشان سوءقصد شده! من سریع خودم را به بیمارستان 505 ارتش، در دارآباد رساندم. شهید واعظی و چند نفر دیگر هم آمده بودند. صحنه عجیبی بود. پزشکان تلاش کردند، اما فایده‌ای نداشت. بعد هم که شهید بختیاری و همه شیفتگان و شاگردان شهید صیاد، به آنجا آمدند. لحظات سخت و تلخی بود.
 
و سخن آخر؟
شهید صیاد شیرازی، هیچ وقت تسلیم شرایط نشد. قبل از انقلاب، یک‌تنه در محیطی که مبارزه ممنوع بود، فعالیت می‌کرد و در محیطی که بیان حق رواج نداشت، بندگی خدا را فرونمی‌نهاد و به دین و احکام آن تقید داشت. او در محیط ارتش، بر سر اعتقادات و افکار خود ایستاد و تزلزل نشان نداد. من هر وقت به این شخصیت که به‌سان یک کوهِ استوار بود، نگاه می‌کنم، منظره باشکوه یک پدر نسبت به فرزندانش را می‌بینم. میراث او برای فرزندانش، یک مکتب عظیم فرهنگی است. شهادت ایشان هم مثل حیاتش، موج‌آفرین بود. با وجود امثال ایشان، شکست معنا نداشت.
https://iichs.ir/vdchv-ni.23nk-dftt2.html
iichs.ir/vdchv-ni.23nk-dftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما