«خوانشی از کارنامه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی، در آیینه خاطرات» در گفت‌وشنود با سردار غلامرضا کرمی

شجاعت، ارتباطات گسترده و قاطعیت، او را محبوب رزمندگان کرده بود

سردار غلامرضا کرمی چهره‌ای است که شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهر کرمان، گزینش کرده و از آن پس تا پایان حیات آن بزرگ، با وی در ارتباط بوده است. هم از این روی خاطرات وی از «اسطوره»، می‌تواند خوانشی از کارنامه او باشد. گفت‌وشنود پی‌آمده قصد داشته که چنین رویکردی داشته باشد. امید آنکه مقبول افتد
شجاعت، ارتباطات گسترده و قاطعیت، او را محبوب رزمندگان کرده بود

پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
آشنایی شما با شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی، در چه دوره‌ای و چگونه روی داد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من از اواخر سال 1358 یا اوایل سال 1359، با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی آشنا شدم. آن موقع من در واحد تحقیقات و اطلاعات سپاه کرمان، گزینش می‌کردم. ایشان اندامی ورزیده و تیپی ورزشی داشت. یادم هست آن روز که برای مصاحبه آمد، به خودم گفتم: آدمی با این تیپ و قیافه، چه ربطی به سپاه دارد! این گذشت تا در سال 1359، فرمانده سپاه شهر رابر شدم، که محل سکونت خانواده ایشان بود. طبیعتا به‌عنوان فرمانده سپاه رابر، با اقشار مختلف اجتماعی، از جمله خانواده ایشان بیشتر آشنا شدم.
 
خانواده سردار سلیمانی را به چه خصوصیاتی شناختید؟
اخوی بزرگ ایشان، حاج حسین آقا سلیمانی، قبل از ورود من به سپاه رابر، عضو سپاهِ آنجا شده بود و یکی از کادرهای اصلی آن محسوب می‌شد و همین، باعث آشنایی من با خانواده سردار شد. خود شهید هم عضو سپاه شده و یکی از پرسنل آموزشی بود، اما مشهور نبود و من هنوز از شرایط ایشان اطلاعی نداشتم. من در سال 1361، فرمانده سپاه کرمان شدم و ایشان فرمانده یگان‌های این شهر بود. در عملیات بیت‌المقدس، ایشان فرمانده یگان رزمی کرمانی‌ها و مسئول فرستادن نیروهای پاسدار و بسیجی، از کرمان به جبهه بود و بعد هم فرمانده تیپ ثارالله شد. در این دوره ارتباط ما خیلی نزدیک شد؛ چون ما شاخص بچه‌های کرمان بودیم. ایشان معمولا قبل از عملیات‌ها تماس می‌گرفت و من خدمتشان می‌رفتم. ایشان توضیح می‌داد که چه کارهایی باید انجام بشوند، نیروها را چه زمانی بیاوریم و افراد برجسته را چگونه مأموریت بدهیم. گاهی هم با یکدیگر، به بازدید خطوط می‌رفتیم و رابطه‌مان نزدیک‌تر و صمیمی‌تر شد. اعزام‌ها باید از استان صورت می‌گرفت و با هم رفت‌وآمد داشتیم. گاهی ایشان می‌آمد و گاهی من خدمتشان می‌رفتیم.
 
غلامرضا کرمی

در تعامل با سردار سلیمانی، شخصیت ایشان را چگونه یافتید؟
ایشان بسیار توانمند، شجاع، بااستعداد، خوش‌فکر و مخصوصا مسئولیت‌پذیر بود. به نظر من عامل پیشرفت ایشان، مسئولیت‌پذیری، نترس بودن و دریادل بودن بود. این ویژگی‌ها نتیجه تربیت و پرورش ایشان، در دل طبیعت روستایی بود. ایشان در جنگ یک نظریه‌پرداز بود و به دانشگاه جنگ هم، به‌عنوان استاد وارد شد.
 
سردار سلیمانی در نقش‌آفرینی خویش در دوران فاع مقدس، چه سیری را پیمود؟ از چه نقطه‌ای آغاز کرد و نهایتا به چه نقطه‌ای رسید؟
وقتی جنگ شروع شد، ایشان از پادگان آموزشی به جنگ رفت. در جنگ هم به دلیل توانایی و شجاعت، از بقیه سبقت گرفت و دو گردان از بچه‌های کرمان را فرماندهی می‌کرد. کسی که به ارزش‌ها و توانایی‌های شهید سلیمانی پی بُرد، شهید حسن باقری بود، که متوجه شد ایشان آدم به‌دردبخوری است و به ایشان میدان داد و از ایشان خواست که با سپاه پاسداران و نیروهای مردمی کرمان، یک یگان رزمی مستقل را تشکیل دهد. این قضیه مقدمه تشکیل تیپ ثارالله می‌شود، که از رزمندگان استان‌های کرمان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان تشکیل ‌شد.
 
در دوران دفاع مقدس، چه چیز موجب محبوبیت سردار در میان رزمندگان، به‌ویژه اعضای لشکر ثارالله شد؟
شجاعت، ارتباطات گسترده و قاطعیت. ایشان آن‌چنان شخصیت جذابی داشت که بچه‌های سیستان و بلوچستان و هرمزگانِ تیپ ثارالله، با ایشان حالت مراد و مریدی داشتند. مدیریت ایشان از یک طرف و علاقه بچه‌های رزمنده باعث شد رزمنده‌‌ها به ایشان جذب شوند. ایشان سخنران بسیار خوبی هم بود. از سال 1360 تا روز شهادتش، کوچک‌ترین لغزشی در او دیده نشد؛ زیرا این ویژگی‌ها در او نهادینه شده بودند. برخی به‌اصطلاح ادای متواضع بودن را درمی‌آوردند، اما سردار حقیقتا متواضع بود و کمترین تصنعی در رفتارش دیده نمی‌شد. این ویژگی‌ها از ایشان، سردار و فرمانده طراز اولی را پدید آورده بود.
ایشان حدود 27 عملیات را فرماندهی کرد و فرماندهی اکثر محورهای سنگین، بر دوش ایشان بود. اکثر فرماندهان لشکر ثارالله، در عملیات‌های کربلای 4 و 5 به شهادت رسیدند. من در آن موقع، فرمانده سپاه کرمان بودم. بعد از پایان آن عملیات‌ها، سردار سلیمانی که به کرمان آمد، بسیار عزادار بود و دائما گریه می‌کرد و آرام و قرار نداشت! فکر کردیم که باید برایش کاری بکنیم؛ چون داشت از بین می‌رفت! ایشان با خانواده شهدا، ارتباط عاطفیِ عجیب و غریبی داشت و همیشه به پدر و مادرهای آنان سر می‌زد. تک تک فرزندان و خواهر و برادرهای شهدا را می‌شناخت و با آنها تماس می‌گرفت. هر وقت به کرمان می‌آمد، محال بود که به آنها سر نزند. در آن سفر دیدار با این خانواده‌ها، قدری ایشان را تسکین داد.
 
یکی از فراز‌های زندگی سردار سلیمانی، پاک‌سازی استان‌های کرمان، سیستان و بلوچستان و جنوب خراسان، از اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر است. دراین‌باره چه تحلیلی دارید؟
وقتی جنگ تمام شد، قرار شد یگان‌های رزمی به استان‌های خود برگردند. لشکر ثارالله هم در کرمان مستقر شد و ما در خدمت ایشان بودیم. مدتی نگذشت که ناآرامی‌ها در جنوب شرقی کشور شروع شدند؛ به‌طوری که ژاندارمری و شورای امنیت تصمیم گرفتند در مسیر کرمان به زاهدان برجک‌های نگهبانی بزنند، تا از جاده اصلی محافظت کنند. ایشان به‌عنوان فرمانده قرارگاه قدسِ جنوب شرق لشکر ثارالله، مأمور پاک‌سازی استان‌های کرمان، سیستان و بلوچستان و جنوب خراسان شد. کاروان‌های اشرار، به طور ویژه در شهرستان‌های جیرفت و کهنوج بودند. منطقه عبوری اکثر اشرار سیستان و بلوچستان، کرمان بود. شهید سلیمانی با قاطعیت تمام، در برابر این اشرار مقاومت کرد و امنیت را به منطقه برگرداند. پس از جنگ، مأموریت سردار تأمین امنیت این منطقه پرآشوب بود، که انصافا وظیفه سنگینی بود.
 
فرماندهی سپاه قدس، مهم‌ترین فراز از حیات نظامی سردار سلیمانی قلمداد می‌شود. ارزیابی شما از این مقطع شاخص چیست؟
ایشان 22 سال فرمانده نیروی قدس بود و طی آن عملکرد درخشانی داشت، از جمله کمک به اخراج آمریکایی‌ها از عراق و استقرار حکومت محلی در آنجا و ایجاد ارتباط ایرانی‌ها و عراقی‌ها، از طریق مسائل مربوط به عتبات مقدسه. یا به عنوان نمونه دیگر، می‌دانید که فلسطینی‌ها در آغاز، برای مبارزه فقط سنگ داشتند. با آمدن سردار به میدان، شکل مبارزه تغییر کرد. در آن زمان اسرائیلی‌ها، تا بیروت حضور داشتند و هم‌زمان طالبان در افغانستان در رأس حکومت بود. سردار سلیمانی با درایت و هوشمندی و برنامه‌ریزی‌های دقیق، شکل مبارزه در لبنان و افغانستان را تغییر داد. فرماندهی ایشان منحصربه‌فرد و همیشه از دیگران جلوتر بود و دیگران را جلو می‌برد. برای همین کسی نمی‌توانست سر ایشان کلاه بگذارد، به ایشان رودست بزند و یا حرف دروغی به ایشان بزند. امروزه فلسطینی‌ها موشک‌هایی دارند که با آنها می‌توانند در عرض 48 ساعت، هر بساطی را جمع کنند و کسی جز شهید سلیمانی آنها را تجهیز نکرده است.
 
سردار سلیمانی برنامه بازسازی عتبات عالیات در عراق را چگونه مدیریت می‌کردند؟
ایشان می‌گفت: «اولین بار که برای زیارت به حرم امیرالمؤمنین(ع) رفتم، دیدم همه جا را خاک گرفته! همان جا تصمیم گرفتم تا آنجا را از این وضعیت دربیاورم...». ایشان علاقه‌مند بود که ایرانی‌ها، برای زیارت به عتبات عراق بروند و عراقی‌ها هم برای زیارت امام رضا(ع) و دیگر اماکن مذهبی، به ایران بیایند. ایشان می‌خواست مراودات ایران و عراق به‌قدری گسترده شود که حتی خاطرات تلخ جنگ هم، روی دوستی دو ملت سایه نیندازد و به نظر من موفق شد که این کار را بکند.
 
آیا شما انتظار شهادت سردار سلیمانی را داشتید؟ دراین‌باره از ایشان چه شنیده بودید؟
شهید سلیمانی همیشه می‌گفت: «شهید تا در دوران حیاتش شهید نباشد، شهید نمی‌شود!...». ایشان حقیقتا شهید بود و می‌توان گفت اولین مصداق این تعبیر، خودش بود. رهبری هم چندین بار به‌صراحت گفتند که آقای سلیمانی شهید زنده است. ایشان بارها در خط مقدم‌ها حضور داشت و برایش امکان شهادت فراهم شد. ده‌ها بار در موقعیت شهادت و در خط اول بود، اما شهید نشد. به اعتقاد من، ایشان ساعت شهادت خودش را هم تعیین کرد! در سوریه که بود، زنگ زد و گفت: «کلاه و انگشتر و تسبیح مرا به دخترم زینب بدهید، که هر وقت دلش تنگ شد، کلاه را بو کند!» برادرشان می‌گفت: بار آخر که برادرم را دیدم، احساس کردم با همیشه فرق دارد. همه را جمع کرده بود و طور خاصی به نوه‌هایش نگاه می‌کرد!
 
آخرین دیدار شما با سردار، چگونه و در کجا اتفاق افتاد؟
در جلسه تودیع و معارفه رئیس ستاد بازسازی عتبات. چون می‌دانستم ایشان سرش شلوغ است، سعی می‌کردم زیاد مزاحم نشوم. همیشه تماس می‌گرفتم که احوال ایشان را بپرسم. بعد از آن جلسه چند تماس تلفنی داشتیم و ایشان تأکید می‌کرد: «همان جایی که هستی باش»، من هم گفتم: «هستم، نگران نباشید».
https://iichs.ir/vdcefe8w.jh8evi9bbj.html
iichs.ir/vdcefe8w.jh8evi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما