مفاسد اقتصادی عبدالکریم ایادی؛

اَبَرشاغل دوره پهلوی دوم

این کلاش و حقه‌‌باز محمدرضا را مسحور خود کرد؛ به‌طوری‌که دیدار او با شاه از سه بار در هفته، روزانه شد. پس از ورود به محفل درونی محمدرضا پهلوی، دارایی‌‌ها او روزبه‌روز افزون‌‌تر و جای پای قدرت وی در امور مالی و حمایت از مفسدان اقتصادی محکم‌تر شد
اَبَرشاغل دوره پهلوی دوم
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رژیم‌‌هایی که گردش نخبگان در آن به‌درستی انجام نمی‌‌شود و جایگاه افراد در سیاست داخلی و حتی خارجی مبهم و نامشخص است تنها دوری و نزدیکی به قدرت عامل برآمدن و فروافتادن و توجیه حضور آنها در عرصه سیاسی است. در این میان، نزدیکی به قدرت علاوه بر افزایش قدرت، زمینه را برای سوءاستفاده‌‌های بعدی در تمامی ابعاد آن مهیا می‌‌سازد؛ ازاین‌رو، منابع قدرت نه به‌صورت قانونی، شفاف و حقوقی، بلکه به‌صورت شبکه‌‌ای از مافیا جهت سازمان‌دهی امور مالی باانگیزه سیاسی درمی‌‌آید. یکی از این افراد سپهبد عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص محمدرضا پهلوی و دربار است که پس از ورود به محفل درونی شاه، دارایی‌‌ها او روزبه‌روز افزون‌‌تر شد. در این تک‌‌نگاری موضوعی تلاش می‌‌کنیم علاوه بر تحلیل آشفتگی شغلی در حکومت‌‌هایی مثل رژیم پهلوی درباره چرایی مفاسد اقتصادی وی و رویکرد استعمار انگلستان به برآمدن و نفوذ فرقه ضاله در آن دوره بحث کنیم.
 
نقبی به گذشته؛ نقش استعمار در سیاست‌‌سازی
شکل‌‌گیری جریان فکری مکتب شیخیه و روند رشد و ترویج این تفکر، تاریخچه‌‌ای به درازای دو قرن پیش از تشکیل سلسله پهلوی دارد و به دوران قاجار بازمی‌‌گردد. در لوای عصر نوسازی و پیشرفت اجتماعی، این مکتب به‌تدریج با شکستن حرمت ربا و حمایت از موقعیت زنان، دشمنی علما و دولت را برانگیخت.[1] پس‌ازآن، فرقه به دو شعبه ازلی و بهائی تقسیم و فرقه بهائیت با کمک استعمار انگلیس و صهیونیسم تقویت شد. الگوی استعمار جدا از چالش دینی و اجتماعی، درصدد به دست‌گیری سیاست و اعمال نفوذ در آن بود؛ چنان‌که بهائیان در عصر پهلوی اول با توجه به رویکرد رضاشاه نسبت به «تحدید» قدرت روحانیت، روزنه‌‌ای در حیات اجتماعی پیدا می‌‌کنند تا حدی که با اظهارات دروغین و پخش اعلامیه‌‌های کاذب، افراد صاحب نفوذ دولتی را به خود منتسب می‌کنند.
 
در دوره پهلوی دوم، بهائیت به آلت دست بیگانگان تبدیل شد و حکومت پهلوی هیچ‌‌گونه محدودیتی برای آنها ایجاد نکرد. این بده و بستان دوجانبه بود؛ به‌طوری‌که محمدرضا پهلوی وجود بهائیان را در مشاغل و مناصب مهم دولتی، حساس و «مفید» تلقی می‌‌کرد و بهائیان نیز با استفاده از امکانات به‌دست‌آمده درصدد جلب نظر شاه برمی‌‌آمدند؛ ازاین‌رو، سپهبد عبدالکریم ایادی، به‌عنوان فردی که از سمت شبکه قوی بهائیت و دول استعماری حمایت می‌‌شد به رأس هرم قدرت نزدیک شد.
 

چگونگی ورود به محفل شاه؛ نزدیکی به قدرت، قدرت می‌‌آورد
ازجمله افراد متنفذی که خود بهائی بود و زمینه نفوذ و قدرت‌‌یابی بهائیان را در دربار، کابینه، و درنهایت چنگ‌‌اندازی بر دارایی و ثروت کشور فراهم کرد، سپهبد عبدالکریم ایادی بود. نام «ایادی» بدین خاطر است که اجداد وی از ایادی بهاء‌‌الله (چهار تن دستیار عباس افندی در ایران عهد قاجار) بودند و این لقب افتخاری در نام فامیل آنها ماندگار شد.[2]
 
ایادی پس از تحصیل رشته پزشکی در کشور فرانسه، به استخدام ارتش درآمد. نخست، به‌عنوان پزشک مخصوص علیرضا پهلوی و بعدها به‌عنوان پزشک مخصوص شاه، به‌تدریج نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را گسترش داد. فردوست درباره چگونگی ورود ایادی به دربار گفته است: «بیماری محمدرضا و علیرضا [پهلوی]، بیماری روانی که می‌‌توان آن را میکروفوبیا، یعنی ترس از میکرب به‌طور دائم دانست، قرار داشت. بنابراین، حضور دائم یک پزشک برای درمان آنها نوعی تسکین به شمار می‌‌رفت. ازآنجاکه ایادی بهترین پزشک ارتش بود، توسط علیرضا به محمدرضا معرفی شد».[3] در همان‌جا فردوست اشاره کرده است که اگرچه وی تخصصی در امراض روانی نداشت، اما همین فرد که «یک کلاش و حقه‌‌باز به‌تمام‌معنا بود محمدرضا را مسحور خود نمود؛ به‌طوری‌که دیدار او با ایادی از سه بار معاینه در هفته، به هر روز تبدیل شد».[4] با گذشت سال‌ها، رابطه دوستی پزشک و بیمار، جای پای قدرت وی را در امور مالی و حمایت از مفسدان اقتصادی محکم‌تر کرد.
 
عبدالکریم ایادی
عبدالکریم ایادی
شماره آرشیو: 1-657-955-الف
 
مشاغل متعدد ایادی؛ سازمان دارویی، اتکا و شیلات
نفوذ عبدالکریم ایادی و نزدیکی به قدرت چنان بود که به گفته حسین فردوست در ساعات فراغت محمدرضا حضور می‌‌یافت و تنهایی او را پر می‌‌کرد. هنگامی‌که ارنست پرون در سال 1340 مُرد، دکتر عبدالکریم ایادی جای او را گرفت و این نزدیکی تا انقلاب ادامه یافت.[5] فردوست در بحث از نفوذ و نزدیکی ایادی به حاکمیت، وی را با راسپوتین مقایسه کرده و گفته است که در اغلب کارهای دربار اعم از موضوعات کلان تا موارد جزئی، حضور او مشاهده می‌‌شود؛[6]
به‌طوری‌که «دکتر ایادی علاوه بر رئیس بهداری کل ارتش، به بازار داروی ایران تسلط داشت».[7]

احمدعلی مسعود انصاری، از خویشاوندان نزدیک فرح و فردی که از نزدیک به زوایای پنهان حکومت هزار فامیل پهلوی اشراف داشت، به دست داشتن ایادی در مسئله دارو اشاره کرده و گفته است: «ایادی آدم ذی‌‌نفوذی بود که در کار واردات دارو و زمین‌بازی‌‌های متداول دست داشت. به علت درجه نظامی‌‌اش در ارتش هم نفوذ داشت و در بعضی از امور هم مورد مشورت شاه قرار می‌‌گرفت».[8] او در ادامه گفته است: «ایادی ثروت بیکرانی به هم زده بود، منتها این ثروت بیشتر در زمین و اموال غیرمنقول بود که نتوانست در جریان انقلاب از مملکت خارج کند».[9] به‌علاوه، فردوست بیان کرده است: «سازمان دارویی کشور تحت امر ایادی بود، چه داروهایی و به کدام مقدار باید تهیه شود، از کجا خریداری و به کدام فروشنده و به چه میزان داده شود، چه داروهایی باید و چه داروهایی نباید وارد شود، همه و همه در دست ایادی قرار داشت».[10]
 
محمدرضا پهلوی و عبدالکریم ایادی
محمدرضا پهلوی و عبدالکریم ایادی
شماره آرشیو: 387-955-الف

فردوست درباره مشاغل عبدالکریم ایادی گفته است: «من یک‌بار مشاغل او را کنترل کردم به هشتاد رسید. به محمدرضا گزارش دادم؛ محمدرضا در حضور من از او (ایادی) ایراد گرفت که هشتاد شغل را برای چه می‌‌خواهی؟ ایادی به شوخی گفت من می‌‌خواهم مشاغلم را به صد برسانم». برعهده گرفتن مشاغل متعدد علاوه بر زیاده‌‌خواهی، هماهنگ با شبکه بهائیت و مصالح بهائی‌‌گری بود؛ به‌گونه‌ای که دست‌‌اندازی او به اقتصاد کشور، و حمایت او از مفسدان اقتصادی بهائی‌‌مسلک مانند هژبر یزدانی و حبیب‌‌الله ثابت پاسال، در سایه حمایت‌‌های شبکه اقتصاد بهائی بود و این ثروت مستقیما خرج تبلیغات فرقه ضاله بهائی می‌شد تا به‌عنوان یک اهرم فشار علیه جامعه شیعیان به کار گرفته شود. علاوه بر موارد فوق، شرکت تعاونی «اتکا» و دریافت پورسانت‌‌های کلان مالی نیز بخش اعظمی از درآمد ایادی را تأمین می‌‌کرد.
 
محمدرضا پهلوی، شرکت تعاونی «اتکا» و انتخاب مدیران آن را به ارتشبد ایادی واگذار کرده بود. او از ابتدای تأسیس این شرکت تا پایان حیات رژیم پهلوی، رؤسای این شرکت را انتخاب یا برکنار می‌‌کرد و همواره بخش اعظمی از پورسانت‌‌هایی را که از رهگذر خریدهای عمده این تعاونی از کشورهای خارجی به‌حساب رئیس اتکا می‌‌ریختند، برای خود و شرکت امنا طلب می‌‌کرد.[11] شیلات جنوب نیز از دیگر مشاغلی است که ایادی آن را در اختیار داشت. تعیین رئیس و کارکنان شیلات و اینکه به کدام کشورها و شرکت‌‌ها اجازه صیادی داده شود در نتیجه سیاست‌‌های او تا پیروزی انقلاب اسلامی بود.
 
زمین‌‌خواری و مستغلات در تهران تا اموال غیرمنقول
تمام ثروت ایادی به زمین و اموال غیرمنقول محدود نمی‌شد. در آستانه انقلاب به گزارش بانک مرکزی ایران، عبدالکریم ایادی مبلغ 275 میلیون تومان از ایران خارج کرد.[12] بنابراین، اسناد به‌دست‌آمده حاکی از توانمندی بالای اقتصادی وی بوده است، که بخش زیادی از آن زمین و بخشی از آن اموال منقول بوده است. در تأیید این موضوع، احمد اللهیاری، عضو کانون نویسندگان ایران، عبدالکریم ایادی را بزرگ‌‌ترین مالک خانه و مستغلات در تهران معرفی کرده و گفته است: «ایادی ثروت خود را صرف خرید زمین، خانه و مستغلات در سراسر ایران کرده بود، به‌طوری‌که پس از سپهبد امیراحمدی بزرگ‌‌ترین مالک خانه و مستغلات در تهران بود و صدها خانه در اطراف خیابان‌‌های کاخ (فلسطین کنونی)، جمهوری، دانشگاه تهران و امیرآباد داشت».[13] ایادی علاوه بر زمین‌‌خواری، حرص وصف‌‌ناشدنی در کسب و اعطای مشاغل به منظور تقویت بهائیت داشت تا جایی که انتصاب بسیاری از وزرا و ازجمله تداوم نخست‌‌وزیری امیرعباس هویدا در نتیجه حمایت‌های ایادی بود.
 
نتیجه
عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص محمدرضا پهلوی، علاوه بر مشاغل منتسب به وی مانند رئیس‌کل بهداری، شرکت تعاونی اتکا، تأمین دارو، مدیریت بیمارستان‌‌های ارتش و هشتاد شغل دیگر، شبکه قدرتمندی را جهت تقویت اقتصاد بهائیان و غنی‌‌سازی آن به منظور ایجاد یک اهرم فشار علیه جامعه شیعی به‌کار می‌‌گرفت؛ همچنین، در زمان قدرت وی، بهائی‌‌ها در مشاغل مهم قرار گرفتند و در ایران بهائی بیکار وجود نداشت و جمعیت بهائیان به سه برابر خود افزایش یافت. افزون بر این، راسپوتین ایران (عبدالکریم ایادی)، به منظور افزایش نفوذ اقتصادی و تقویت فرقه ضاله بهائیت، سیاست استعمار انگلیس را با صهیونیسم بین‌‌الملل پیوند زد و نمودی از وابستگی را در دوران پهلوی پدیدار کرد.

پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب؛ درآمدی بر جامعه‌‌شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه احمد گل‌‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نی، 1377، ص 23.
[2] . عبدالحسین آیتی، کشف الحیل، ج 3، تهران، بی‌‌نام، 1349، ص 65.
[3] . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ج 1، تهران، اطلاعات، چ نهم، 1378، ص 201.
[4] . همان، صص 202-203.
[5] . همان، ص 198.
[6] . همان، ص 199.
[7] . عبدالکریم ایادی به روایت اسناد، تدوین میر صمد موسوی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، ص 43.
[8] . پس از سقوط؛ خاطرات احمدعلی مسعود انصاری، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌‌های سیاسی، 1371، ص 54.
[9] . همان، ص 54.
[10] . حسین فردوست، همان، ص 202.
[11] . همان‌جا.
[12] . رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز اسناد تاریخی، 1384، صص 81-82.
[13] . عبدالکریم ایادی به روایت اسناد، همان، ص 56.
https://iichs.ir/vdcceiqi.2bqp48laa2.html
iichs.ir/vdcceiqi.2bqp48laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما