تعاملات آیت‌الله سیدحسن مدرس و شیخ عبدالکریم حائری یزدی؛

مبارزه در درون یک گفتمان

جایگاه متفاوت این دو مبارز در نحوه مبارزه آنان با رضاشاه اثرگذار است. شیخ عبدالکریم حائری تلاش داشت تا با فعالیت‌های نهادی و حفظ آن نهادها، مبارزه را نهادینه سازد. این در حالی است که آیت‌الله مدرس به واسطه کنش‌های فردی مبارزه عریان‌تر و مستقیم‌تری داشت. با این وجود فعالیت در فضای گفتمانی مبارزه با استبداد پهلوی، استعمار و سیاست‌های سکولاریستی آن می‌تواند وجه اشتراک جدی آنها باشد
مبارزه در درون یک گفتمان
 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ روحانیت نقش تعیین‌کننده‌ای در سیاست تاریخ معاصر ایران داشته است. برخی از افرادی که درون گفتمان دینی ـ روحانی فعالیت می‌کردند از برجستگی و جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند. این نوشتار به تعاملات آیت‌الله سیدحسن مدرس و شیخ عبدالکریم حائری یزدی در راه مبارزه با سیاست‌های حکومت پهلوی اول می‌پردازد.
 
اشتراک در جمهوری‌خواهی به‌مثابه استبداد
آیت‌الله مدرس و آیت‌الله حائری هر دو بر مخالفت با جمهوری‌خواهی رضاخان تأکید کردند. تکیه اصلی مدرس مجلس بود. نطق مدرس در مجلس بر این موضوع بود که مجلس رکن اصلی نظام مشروطه است و قدرت اصلی باید در ید آن باشد. در واقع مدرس نمایندگان را آموزش می‌داد و تشجیع می‌کرد که جایگاه واقعی خود را فراموش نکنند و با اتحاد و اتفاق مصدر تحولات عظیم در مملکت باشند.
 
مدرس بر آن بود اگر قدرت مطلقا در دست رضاخان بود چنان‌که مدرس از اول آن را پیش‌بینی کرد فاجعه‌ای رخ می‌داد که نظام مشروطه را به مخاطره می‌انداخت. به هر حال مدرس با این پیشینه سیاسی و مخالفت با رضاخان در ابتدای مجلس پنجم که با تلاش طرفداران رضاخان در اقلیت مجلس قرار داشت با طرح جمهوری‌خواهی وی به مبارزه برخاست. نکته دیگری که باید به عنوان ریشه اصلی مخالفت مدرس با طرح جمهوری بدان توجه کرد احترام و اعتقاد مدرس به آرای عمومی مردم بود. این مجاهد شهید در این مورد به روشنی ملاحظه می‌کرد که توده مردم جمهوری‌خواه نشده‌اند و عالمانه یا جاهلانه به مشروطه وفادار هستند و امکان کنشگری در جمهوری برای آنان مهیا نیست.[1]
 
شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس در حال خواندن عریضه‌های مردم در منزل شخصی
شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس در حال خواندن عریضه‌های مردم در منزل شخصی
 
در حقیقت شعار جمهوری، شعاری بود که از بالا و برای مقاصد خاصی طرح شده بود نه از سوی توده‌های مردم. اگرچه تظاهرات نمایش‌گونه‌ای به چشم می‌آمد که اکثر درباریان و طرفداران رژیم پهلوی هم به پوشالی بودن آن پی برده بودند. به هر حال با تلاش مدرس طرح جمهوری در صحن مجلس شکست خورد. رضاخان و نظامیانش با برخوردهای خشونت‌آمیز خود علنا جبهه‌ای جدیدی از مخالفت و مقاومت را علیه علما و مذهبی‌ها به‌وجود آوردند. به همین دلیل بود که رضاخان به‌رغم میل باطنی خود که هرگز از وجود روحانیت و علما خرسند نبود چاره را در آن دید به قم سفر و نظر نهایی خود را که دست کشیدن از جمهوری بود، اعلام کند. اگر چه همکاری مستقیمی میان آیت‌الله مدرس و شیخ عبدالکریم حائری در زمینه مبارزه با جمهوری‌خواهی رضاخان شکل نگرفت اما وقتی رضاخان با علما و مراجع شیعه دیدار کرد، شیخ عبدالکریم حائری هم‌راستا با مدرس از انصراف رضاخان از جمهوری حمایت کرد.[2]
 
اشتراک در مبارزه با استعمار
شهید مدرس و آیت‌الله حائری هر دو در مبارزه با استعمار پیشگام بودند. آیت‌الله مدرس در مخالفت جدی با قرارداد 1919 این ویژگی را به نمایش گذاشت. خانه مدرس از مراکز تجمع مخالفان قرارداد بود و شب‌نامه‌هایی در سراسر ایران در مخالفت با این قرارداد توزیع شد. بر اثر این مخالفت‌ها بود که وثوق‌الدوله، حامی جدی امضای قرارداد، از مقام ریاست وزرایی برکنار و مخالفت مدرس در مجلس و مردم مانع از تصویب آن شد.[3]
  
آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری هنگام اقامه نماز عید فطر در صحن حضرت معصومه(س) در قم
آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری هنگام اقامه نماز عید فطر در صحن حضرت معصومه(س) در قم

در سال ۱۳۱۲ استعمار انگلیس با حمایت از صهیونیست‌ها و سرکوب مسلمانان، زمین‌های فلسطینیان را از دست آنان خارج و به یهودیان مهاجر واگذار می‌کرد. در حقیقت انگلستان با غصب زمین‌های فلسطینیان و ساکنان اصلی آن، در فراهم آوردن مهاجرت یهودیان نقش اصلی را ایفا کرد. در همین زمان بود که آیت‌ا‌ﷲ شیخ عبدالکریم حائری و به تبع وی سایر روحانیون ایران برای دفاع از مردم فلسطین دست به کار شدند. حرکت اصلی مؤسس حوزه در این زمان، ارسال نامه‌ای به رضاشاه بود. آیت‌ا‌ﷲ حائری در دی‌ماه ۱۳۱۲ این نامه را توسط آیت‌‌اﷲ سیدمحمد بهبهانی به رضاشاه ارسال کرد. در این پیام آمده است: «امروزه مسلمین در این هجوم به فلسطین و بیت‌المقدس، مستغیث به آن یگانه حامی است و چشم همگی به الطاف خاصه ملوکانه است. امید به اعانت پروردگار ــ جل و علا ــ این غائله مهمه، با توجهات خاصه مرتفع، [و] موجب مزید دعاگویی این ضعیفه و عامه مسلمین گردد». آیت‌الله سیدمحمد بهبهانی نیز، تلگراف‌های مراجع و علمای قم را که برای وی راجع به استعانت در امر مسلمین فرستاده شده بود برای شاه ارسال داشت و موافقت شاه را با انتشار تلگراف‌های علما در جراید کشور تقاضا کرد، لیکن دفتر مخصوص شاه، طی نامه‌ای به رئیس‌الوزرا،
اعلام کرد که انتشار تلگراف‌های علما درباره مسلمانان فلسطین، در جراید کشور مقتضی نمی‌باشد.[4]

مبارزه با سیاست‌های سکولاریستی
سیاست‌های سکولاریستی رضاشاه موجب شد در دوران حکومت او تعداد نمایندگان روحانی که به نوعی می‌توان آنها را پاسدار سنّت و آیین‌های ریشه‌داری مذهبی ایران به حساب آورد در مجلس پنجم تا دهم از 24 نفر به 6 نفر و به عبارت دیگر از 13 درصد نمایندگان به 1 درصد کاهش یابد.[5] آیت‌الله سیدحسن مدرّس از روحانیونی بود که پیوندهای نزدیک با حوزه علمیه داشت و به مبارزه با سیاست‌های حکومت رضاشاه در مجلس همت گماشت. تلاش‌های مدرّس برای حفظ مجلس و قدرتمند ساختنِ آن پس از آغاز سلطنت رضاشاه دقیقا نقطه‌ای بود که رضاشاه در جهت عکس آن عمل می‌کرد؛ یعنی تضعیف جایگاه مجلس؛ ازاین‌رو می‌توان چرایی دخالتِ ارتش در انتخابات به فرمانِ رضاشاه را درک کرد. مدرّس عقیده داشت که مجلس شورای ملی در صورتی می‌تواند مقاومت کند که همه وکلایش صاحب عقیده، محکم، اسلامی و وطن‌خواه باشند تا ملت نیز موافق و پشتیبان آن گردند.[6]
 
نگرانیِ مدرّس بجا بود؛ چرا که در دوره رضاشاه به‌تدریج مجلس از نقش جدی و تعیین‌کننده‌اش بازداشته و به جامه‌ای تزئینی تبدیل شده بود که عریانی حاکمیت نظامی را می‌پوشاند. یکی از نخست‌وزیران بعدها تصدیق کرد که شاه اصرار داشت که کار قوه مقننه، فقط مهر تأیید زدن بر اقداماتِ قوه مجریه است؛ بنابراین مجلس به نهادی تشریفاتی تبدیل شده بود. مخالفت‌ها و روشنگری‌های مدرّس از تریبون مجلس باعث شد جامعه نسبت به قبضه قدرت توسط حکومت حساس شود و مخالفت‌های جدی سامان یابد.[7] همین مخالفت‌ها و مبارزات پیگیر بود که دشمنی و خصومت رضاشاه و حامیان او را نسبت به شهید مدرس برانگیخت و سرانجام، دشمنی‌های سرسخت معاندین کار را به جایی رسانید که به‌زعم رضاشاه و حامیانش یا می‌بایست از مبارزات ویران‌کننده‌اش دست بر می‌داشت و راه خود را تغییر می‌داد یا آنکه می‌بایست جان خود را در این راه از دست می‌داد. پیداست که مرد مبارزی چون مدرس، کدامین راه را بر می‌گزیند: راه مردم را.[8]
 
در نقطه مقابل شهید مدرس به لحاظ شیوه مبارزه، آیت‌الله حائری قرار داشت. در آن موقعیت شاید موفقیت‌آمیزترین روش برای مقابله با دین‌ستیزی رضاخان راهی بود که عالمانی همچون حائری انتخاب کردند تا از تحریک رضاخان و حساس کردن وی درباره علما بپرهیزد. البته معنای این سخن آن نیست که ایشان به مسائل اجتماعی بی‌توجه بودند، بلکه صلاح کار را در پاسداری از سنت‌ها و حوزه علمیه دانسته و از این طریق درصدد بود تا یکی از کمبودهای اساسی رهبری سیاسی و مبارزاتی نیروهای مذهبی را در آینده مرتفع سازد. بدین ترتیب هر چند این حوزه برای مدت‌ها سیاسی نبود، ولی بنیان گفتمان علمای شیعه و اندیشه‌های سیاسی نوین آنان، در درون آن شکل گرفت. بی‌شک نفس تشکیل حوزه قم توسط ایشان یکی از زمینه‌های اصلی شکل‌گیری اسلام سیاسی ـ انقلابی در تاریخ معاصر به شمار آمده و این اقدام بنیادین، به نحوی غیرمستقیم بر اندیشه و تحولات تاریخی چند دهه جامعه ایران و همچنین شکل‌دهی انقلاب اسلامی اثر گذاشت. بدین ترتیب هر دو، یعنی آیت‌الله مدرس و حائری، در نفس مبارزه اشتراک اما در شیوه انجام آن اختلاف داشتند.[9]
 
فشرده سخن
تعاملات آیت‌الله سیدحسن مدرس و شیخ عبدالکریم حائری یزدی در راستای مبارزه با استبداد و سکولاریسم بوده است. نباید ساده پنداشت که همکاری و تعاملات مستقیم تنها می‌تواند مبنای همسویی اهداف میان این دو مبارز بزرگ تاریخ معاصر ایران باشد. البته جایگاه متفاوت این دو مبارز نیز در نحوه مبارزه آنان اثرگذار است. شیخ عبدالکریم حائری تلاش داشت با فعالیت‌های نهادی و حفظ آن نهادها، مبارزه را نهادینه سازد. این در حالی است که آیت‌الله مدرس به واسطه کنش‌های فردی مبارزه عریان‌تر و مستقیم‌تری داشت. با وجود این، فعالیت در فضای گفتمانی مبارزه با استبداد پهلوی، استعمار و سیاست‌های سکولاریستی آن می‌تواند وجه اشتراک جدی آنها باشد.

پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. عباس مصلّی‌نژاد، جمهوری‌خواهی ‏در ایران، تهران، قومس، 1383، صص 156-162.
[2]. همایون کاتوزیان، دولت و جامعه در ایران: انقراض قاجار و استقرار پهلوی، تهران، نشر مرکز، 1394، ص 306.
[3]. محسن بهشتی‌سرشت و محسن پرویش، «عملکرد سیاسی روحانیت در مجلس چهارم و پنجم و تحول آن در برابر رضاخان»، تاریخ (دانشگاه آزاد اسلامی واحد محلات)، ش 18 (تابستان 1389)، صص 60- 65.
[4]. احمد نجمی، «مؤسس حوزه پایه‌گذار مبارزه با اسرائیل»، روزنامه کیهان، ش 18594 (26 مرداد 1385).
[5]. زهرا شجیعی، نمایندگان مجلس شورای ملی در بیست‌ویک دوره قانون‌گذاری: مطالعه از نظر جامعه‌شناسی سیاسی، تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1344، صص 196-197.
[6]. حمید بصیرت‌منش، علما و رژیم رضاشاه (نظری بر عملکرد سیاسی، فرهنگی روحانیون در سال‌های 1305-1320 ش)، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، چ سوم، 1385، ص 335.
[7]. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم ولیلایی، تهران، نشر نی، چ چهارم، 1389، ص 145.
[8]. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، یک‌صد سال مبارزه روحانیت مترقی، ج 1، تهران، دفتر نشر نوید اسلام، 1361، ص 175.
[9]. رضا سلیمانی، «تطورات تصور مشروعیت دولت در فضای پسامشروطه (بررسی موردی تلقی روحانیت از سلطنت)»، دولت‌پژوهی، ش 13 (بهار 1397)، ص 80.
https://iichs.ir/vdcjmme8.uqex8zsffu.html
iichs.ir/vdcjmme8.uqex8zsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما