پاسخی که امام خمینی به چرایی عقب‌ماندگی مسلمانان داد؛

بازگشت به خویشتن در اندیشه امام خمینی

ایده بازگشت به خویشتن در پاسخ از چرایی جاماندگی مسلمان از قافله پیشرفت صنعتی در اروپا مطرح شد. بر اساس این ایده تنها راه بهبود وضعیت مسلمانان در بازگشت به خویشتنِ اسلامی و مبانی اصیلِ اسلام است که درنتیجه اختلاط و مراوده با اندیشه‌های غربی فراموش شده است، اما خویشتنِ موردنظر امام خمینی، که بازگشت به آن را تبلیغ می‌کردند، گستره وسیعی داشت
بازگشت به خویشتن در اندیشه امام خمینی

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ ایده بازگشت به خویشتن در پاسخ از چرایی جاماندگی مسلمان از قافله پیشرفت صنعتی در اروپا مطرح شد. بر اساس این ایده تنها راه بهبود وضعیت مسلمانان در بازگشت به خویشتنِ اسلامی و مبانی اصیلِ اسلام است که درنتیجه اختلاط و مراوده با اندیشه‌های غربی فراموش شده است. بر این مبنا، اسلام و تاریخ صدر آن، به‌ویژه الگوگیری از سنت و سیره پیامبر می‌تواند تمام احتیاجات جوامع مسلمان را برطرف کند و افزون بر این، از مشکلاتی که جوامع غربی در نتیجه مدرنیسم با آن مواجه شده‌اند نیز ممانعت به‌عمل آورد. انقلاب اسلامی ایران در حقیقت گامی در جهت تحقق ایده بازگشت به خویشتن بود و امام خمینی به‌عنوان منادی این ایده، با ارائه یک طرح عملی از بازگشت به خویشتن، گام بزرگی در مسیر تحقق آن برداشت. در این نوشتار، ایده بازگشت به خویشتن امام خمینی بررسی شده است.

رجعت به مدینه اسلامی
پرسش از چرایی عقب‌ماندگیِ مسلمان، پاسخی جز مقهور شدن در برابر تمدن غربی و بسنده کردن به ظواهر این دنیا نداشت، اما این روایت به‌سرعت در برابر افکار نوخواهانه متفکران مسلمان ــ کسانی چون شریعتی، شهید بهشتی، محمدباقر صدر و از همه مهم‌تر امام خمینی ــ در محاق رفت؛ چراکه آنها دارای سه سرمایه فرهنگی ارزشمند بودند: سرمایه تاریخی، جنبه‌های فرهنگیِ ایدئولوژی سیاسی و سرمایه ارتباطی.1 مباحث ارائه‌شده از سوی این متفکران مسلمان در حقیقت به تکوین ایدئولوژی اسلامی کمک کرد و جامعه ایرانی را که مشتاق شنیدن این روایت بود، با آن آشنا ساخت.

در مقدمه کتابی با عنوان «دیدگاه توحیدی» تلقی این افراد از کار خود به‌روشنی نمود یافته است: «بانگ سحر آید، خورشید از درون شب در حال بالا آمدن است. خورشید را در وسط زندگی خواهیم داشت برای کسی که راه‌یافته است. برای "امتی که بر اساس ایدئولوژی خود در حال تکوین" است. این مجموعه را به انگیزه همین امید آورده‌ایم و خواستیم که کاری "اصیل" باشد و در حرکت ایدئولوژیکی نقشی ایفا کند».2

مهم‌ترین راه‌حل راویانِ این روایت جدید از اسلام، که امام خمینی در رأس همه آنان قرار داشت، بازگشت به خویشتن بود که درواقع همان رجعت به مدینه فاضله اسلامی است. آرمان حکومت اسلامی نمادی از مدینه فاضله‌ای است که بشر همواره در آرزویش بوده و دوری از جهلی که بدی‌ها و فساد از مصادیق آنند. نقطه اتکای این روایت، از ایران‌زمین به ایران زمان و مرکز آن تشیعی است که تحقق چنین حکومتی را از نظر دور نداشته است. باری، اقبال مردم به مذهب تشیع و احساس همدلی، با حوائج ملی ایرانیانِ ستمدیده که سال‌های متمادی با ظلم و ستم بیگانگان مواجه بودند، همخوانی دارد.3 بر اساس این روایت، ‌راه رهایی از ستم‌ها و بندها، زدودن جراحت‌های تمدن غربی بر این پیکره است که از طریق ‌استمداد از بن‌مایه‌هایِ مذهب و پیوند قدرتمند آن با سیاست، به‌دست خواهد آمد. «بازگشت به خویشتن»، به‌عنوان گفتمان اصلی این طیف، راه‌حلی بود که برای جامعه‌ای که برخلافِ هویت وجودی‌اش به سمت سکولاریسم رانده می‌شد، ارائه شد. این گفتمان در حوزه سیاسی راه و چاره‌ای بود برای نسلی که از استبداد به تنگ آمده بود و لیبرالیسم را به دلیل سیاست‌های امپریالیستی و استعماری دولت‌های غربی و ابتذال اخلاقی این جامعه‌ها شایسته سرزنش می‌دانست و مارکسیسم را به دلیل ماهیت ماتریالیستی و ضدیتش با مذهب، نکوهش می‌کرد.4

هویت اسلامی و بازگشت به خویشتن
برداشت امام خمینی از اسلام نقش تعیین‌کننده‌ای در نگاه ایشان به مسئله هویت دارد. اگر بسیاری از متفکران دینی با نفی غرب‌زدگی و تلاش برای احیای خویشتن، هویت دینی را جانشین هویت غربی و تجددگرا می‌کردند، اندیشه امام خمینی در این نکته متوقف نبود و ضمن تکامل گفتمان بازگشت به خویشتن، بر نوع نگاه به دین یا اسلام سیاسی نیز متمرکز بود و همین امر در کنار پیوند اندیشه و عمل امام خمینی، وجه بارز تفاوت ایشان با بسیاری از متفکران و علمای همعصر خویش به‌شمار می‌آمد. اساسی‌ترین مؤلفه تعیین‌کننده هویت ایرانیان در نگاه امام، فرهنگ دینی بود. بی‌شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می‌دهد و با انحراف فرهنگ، جامعه هرچند در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، پوچ و پوک و میان‌تهی است. اگر فرهنگ جامعه‌ای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب
مخالف گرایش پیدا می‌کند و بالاخره در آن مستهلک می‌شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می‌دهد. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشئت می‌گیرد، و ساده‌اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر با یکی از آنها امکان‌پذیر است. بی‌جهت و من‌باب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران، که در رأس تمام اهداف آنان قرار دارد، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است.5
 
امام خمینی در حال اقامه نماز جماعت، در مدرسه فیضیه قم (سال 1358)

بررسی آثار امام خمینی(ره) نشان می‌دهد که ایشان در برابر نگرش غربی، نگرش اسلام ناب محمدی یا تشیع علوی یا آیین محمدی(ص) را به‌عنوان هویت اصیل مطرح می‌کردند و با احیای تفکر اسلامی و دینی یا تفکر شرقی به لحاظ مفهومی در پی ارائه طرحی نو بودند؛ بنابراین امام خواهان احیا و بازنمایی اندیشه دینی و اسلامی بودند. این احیا و بازنمایی، اندیشه و نگرشی را ارائه می‌کرد که غیر از نگرش و اندیشه غرب بود و با آن همخوانی نداشت؛ بنابراین، با مدرنیسم همسو نمی‌گردید. درواقع، از منظر ایشان گرفتار شدن انسان در درون چاه غرب و غرب‌زدگی به‌نوعی اسارت او در ماده‌گرایی و هواپرستی بود؛ زیرا در قاموس دین و از منظر حکمت انسى، غرب‌زدگی یعنی محجوب ماندن از آفتاب حقیقت شرق و فروافتادن در مغاک ظلمت غرب و دائر مدار ساختن نفس اماره و عقل معاش بشر، به‌جای توجه و نگاه به آیین و تفکرات معنوی؛ و نهایت اینکه در نگاه امام خمینی(ره)، غرب، مغرب و غروب حقیقت قدسی و دینی است و لذا در برابر آن باید اشراق دین و قداست آن بر قلب آدمیان بتابد تا از آنها با نور خدایی به عالم و جهان و انسان بنگرند و در مقابل غرب قیام کنند و اتکای خود را از غرب ببرند و بدانند که اتکای به نفس بعد از اعتماد به خدا، منشأ خیرات است و بازگشت به خویشتن حقیقی یا فطرت انسانی ـ الهی خویش برترین جایگزین برای غرب‌گرایی، غرب‌باوری و غرب‌زدگی است. بر همین اساس امام خمینی(ره) به ضرورت بیداری در مقابل غرب و نفی غرب‌زدگی تأکید می‌کردند: «تمام چهارچوب‌های پوسیده و بی‌محتوایی را که در طول این پنجاه سال، مردم را به غرب‌زدگی کشانده است خراب می‌کنیم و حکومتی مبتنی بر عدل و انصاف نسبت به همه اقشار وطن می‌سازیم و از مردم می‌خواهیم تا بر پایه‌های اسلامی خویش تکیه زنند و بر غرب و غرب‌زدگان، که موجب نابودی فرهنگ آنان شده است، پشت پا زنند».6

امام خمینی می‌اندیشید که در یک‌روند مسالمت‌آمیز و با اجرای قوانین اسلامی، جامعه ایرانی را از چنین وضعیتی نجات خواهد داد. ایشان در اجرای قوانین اسلامی نوعی عزیمت به جامعه آرمانی را می‌دیدند که بالاترین تمدن را در جهان ایجاد خواهد کرد. به گفته ایشان، تمدن اسلامی با عملی شدن قانون اسلامی در چندین قرن شکل گرفته بود و آنچه به نام تمدن اسلامی باید به حساب آورد، فراتر از آن چیزی است که مستشرقان دیده‌اند.7 طرح حکومت اسلامی در نجف این امکان را به امام خمینی داد تا عقاید خود را بیان کنند. ایشان در این طرح در اصل به اندیشه «مشروعه‌خواهی» عصر مشروطه بازگشت می‌کنند و می‌نویسند: حکومت اسلامی نه استبدادی و نه مطلقه بلکه مشروطه است. البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آنکه تصویب قوانین تابع آرای اشخاص و «اکثریت» باشد؛ مشروطه ازاین‌جهت که حکومت‌کنندگان در اجرا و اداره، مقیّد به یک مجموعه مشروط هستند که در قرآن کریم و نسبت رسول اکرم(ص) معین شده‌اند. مجموعه شرایط همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود. از این جهت حکومت اسلامی حکومت «قانون الهی» بر مردم است.8 این مسئله باعث شد روشنفکران ایرانی در پرورش ایده‌های اتوپیایی خود از رهگذر نفی بنیان‌های مدرنیته و دستاوردهایش، به امام خمینی و گفتمان «مردم‌خواه» او برسند و زمینه‌ساز انقلابی اسلامی در بهمن 1357 شوند.9
 
امام خمینی لحظاتی پیش از آغاز تدریس خارج فقه در مسجد شیخ انصاری شهر نجف (دهه 1350)
امام خمینی لحظاتی پیش از آغاز تدریس خارج فقه در مسجد شیخ انصاری شهر نجف (دهه 1350)

فرجام سخن
ایده بازگشت به خویشتن نزد امام خمینی با تلقی روشنفکران و ایدئولوگ‌های چپ تفاوتی بنیادین داشت. امام خمینی بر این باور بود که با احیای سنت‌های اصیل اسلامی می‌توان هویتی پیشرو و متمایز با مدرنیته منحط غربی ایجاد و با توسل به آن، حاکمیت خداوند را بر روی زمین برقرار کرد. از همین مجرا مخالفت با طاغوت و استبداد از یک‌سو و توجه به نقش مردم و ارزش‌های اسلامی در ایجاد انسجام اجتماعی از سوی دیگر بهترین بنیان‌های قابل اتکا در تحقق و پیروزی انقلاب اسلامی بود. خویشتنِ موردنظر امام خمینی، که بازگشت به آن را تبلیغ می‌کردند، گستره وسیعی داشت و بهترین ایده برای عدالت‌خواهی و عدالت‌گستری در یک جامعه توحیدی بود.

پی نوشت
----------------------------------------------
1. محمد سمیعی، نبرد قدرت در ایران: چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟، تهران، نشر نی، 1398، ص 664.
2. مصطفی ایزدی، قاسم مسکوب، مجموعه مقالات دیدگاه توحیدی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1360، ص 150.
3. ویلیام بی من، زبان، منزلت و قدرت در ایران، ترجمه‌ رضا مقدم کیا، تهران، نشر نی، 1391، ص 56.
4. سید محمدعلی حسینی‌زاده، اسلام سیاسی در ایران، قم، دانشگاه مفید، 1386، صص 207-208.
5. سید روح‌الله موسوی خمینی، صحیفه امام، ج 5، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، ص 243.
6. همان، ص 133.
7. سید روح‌الله موسوی خمینی، کشف‌الاسرار، بی‌جا، بی‌نا، ص 273.
8. سید روح‌الله موسوی خمینی، ولایت‌فقیه: حکومت اسلامی، تهران، امیرکبیر، 1360، صص 52-53.
9. مهدی نجف‌زاده، جابه‌جایی دو انقلاب، چرخش‌های امر دینی در جامعه ایرانی، تهران، انتشارات تیسا، چ دوم، 1397، ص 394.
  https://iichs.ir/vdcir3ar.t1app2bcct.html
iichs.ir/vdcir3ar.t1app2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما