تکنیک‌های متفاوت؛ تداوم استعمار؛

چگونگی سلطه انگلستان بر خلیج فارس

حضور بریتانیا در خلیج فارس امکان سیطره مؤثر هرگونه قدرت یا دولت محلی را بر این منطقه از بین برد. تفوق بریتانیا در خلیج فارس، در واقع مانع از آن شد که مبارزه منطقه‌ای و تکامل «طبیعی» به پیدایش یک قدرت منطقه‌ای عمده در خلیج فارس منجر شود
چگونگی سلطه انگلستان بر خلیج فارس
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ خلیج ‌فارس به‌واسطه اهمیت استراتژیکی که دارد همواره مورد توجه اروپایی‌ها بوده است. هم‌زمان با سلسله صفویه رقابت پرتقالی‌ها، هلندی‌ها و بریتانیایی‌ها به نوبت برای تسلط بر خلیج ‌فارس آغاز شد. در سال 1106 و با عزیمت هلندی‌ها، نوبت به بریتانیایی‌ها رسید تا در موضع مسلط در خلیج ‌فارس قرار بگیرند. این نوشتار به اهداف و چگونگی حضور انگلیس در خلیج ‌فارس در بازه زمانی اواخر قاجار و پهلوی اول اختصاص یافته است.
 
تبارشناسی استعمار در خلیج ‌فارس
ورود بریتانیا به خلیج ‌فارس و مناسبات این دولت با شیوخ حاشیه جنوبی خلیج ‌فارس به دهه‌ ابتدای قرن نوزدهم بازمی‌گردد. دو قدرت غیربومی سواحل خلیج ‌فارس (رؤسای آل سعود در نجد و دولت استعماری انگلیس) تاریخِ منطقه خلیج ‌فارس را رقم زدند. هم‌زمان با اینکه کمپانی هند شرقی به‌عنوان شرکت تجاری، به مجری سیاست‌های انگلیس تبدیل می‌شد، اولین قرارداد انگلیس با امارات خلیج ‌فارس در سال 1177 منعقد شد. این قرارداد، که به قرارداد «اتحاد» معروف شد، بین کمپانی هند شرقی انگلستان و سلطان مسقط به نمایندگی از طرف تمام عمان امضا شده بود. قرارداد «صلح عمومی»، قرارداد دیگری بود که آغازگر تسلط انگلستان و توسعه و دگرگونی جغرافیای سیاسی منطقه خلیج ‌فارس بود. براساس این قرارداد، قبایل هفت‌گانه و بحرین، تحت سلطه انگلیس درآمدند و طبق ماده سوم، ششم و دهم قرارداد، قبایل، واحدهای سیاسی جداگانه و مستقل معرفی شدند.1 در ادامه سرکوب دزدان دریایی در سال 1198 و انعقاد صلح عمومی در سال 1199، بریتانیا عهده‌دار نظارت بر مشاغل عمده اعراب مانند تجارت برده شد و کوشید نفوذ خویش را در ارکان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این سرزمین‌ها افزایش دهد؛ بنابراین در مواقع لزوم و زمانی که از همراهی ایران برای رسیدن به اهدافش باز می‌ماند، از وجود شیوخ سواحل جنوبی استفاده می‌کرد2 و به این دلیل همواره مانع از نفوذ سایر قدرت‌ها در شیخ‌نشین‌های جنوب خلیج ‌فارس می‌شد.3
 
انگلیسی‌ها در میان اعراب
 
تفرقه؛ ابزار تسلط بر حاشیه جنوبی خلیج ‌فارس
روابط متقابل شیخ‌نشین‌ها مخلوطی از رقابت‌های سیاسی و اقتصادی بود که تحت تأثیر نزاع‌های خانوادگی و سرزمینی قرار داشت. با ورود بریتانیا به منطقه، این نزاع‌ها فروکش کرد، اما از بین نرفت و حتی تا امروز نیز از عوامل تعیین‌کننده سیاست ناحیه به‌شمار می‌آید. تا پیش از اکتشاف نفت، نزاع قبایل بیشتر بر سر موضوعاتی چون تجارت زمینی و دریایی، ماهیگیری، صید مروارید، مالکیت مراتع و نظارت بر چاه‌های آب بوده است.4 با پیدایش نفت در منطقه، مسئله سرحدات مرزی و خاکی و حدود قلمرو حاکمیت کشورهای ساحلی مطرح شد و اختلافات و رقابت‌های سیاسی جنبه ملموس پیدا کرد و بریتانیا نیز در این میان، به اختلافات مرزی دامن زد.5 درواقع این سیاست برای موجه ساختن ادامه حضور استعماری بریتانیا در منطقه بود و این اختلافات و ستیزه‌ها باعث آسان‌تر شدن سلطه این قدرت بر منطقه می‌شد.
 
در ادامه سرکوب دزدان دریایی در سال 1198 و انعقاد صلح عمومی در سال 1199، بریتانیا عهده‌دار نظارت بر مشاغل عمده اعراب مانند تجارت برده شد و کوشید نفوذ خویش در ارکان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این سرزمین‌ها را افزایش دهد؛ بنابراین در مواقع لزوم و زمانی که از همراهی ایران برای رسیدن به اهدافش باز می‌ماند، از وجود شیوخ سواحل جنوبی استفاده می‌کرد  
سستی قاجار و سخت‌کوشی استعمار
حضور بریتانیا در خلیج ‌فارس امکان سیطره مؤثر هرگونه قدرت یا دولت محلی بر این منطقه را از بین برد. تفوق بریتانیا در خلیج ‌فارس، درواقع مانع از آن شد که مبارزه منطقه‌ای و تکامل «طبیعی» به پیدایش یک قدرت منطقه‌ای عمده در خلیج ‌فارس منجر شود. هرگونه اعمال منطقه‌ای قدرت ــ به‌ویژه در امتداد خلیج ‌فارس ــ مستلزم بسیج منابعی بود که در توانایی هیچ‌یک از بازیگران بالقوه قرار نداشت.6 خود ایران نیز به دلیل ناتوانی و ضعف سلسله قاجار، برای اعمال هرگونه نفوذ در خلیج ‌فارس بیش‌ازپیش ناتوان بود. یکی از آخرین تلاش‌های ایران در سال 1244 بود که ناصرالدین‌شاه کوشید با کمک گرفتن از بریتانیا یک نیروی دریایی تشکیل دهد، اما بریتانیایی‌ها به دلیل نگرانی از مقاصدی که ایران در این زمینه داشت، این فکر را نپذیرفتند.7 در سال‌هایی که دولت قاجار دچار ضعف اساسی بود، مقامات انگلیس از جمله سر آرتور هاردینگ و لرد کرزن به مناطق شیخ‌نشین‌های خلیج ‌فارس سفر و حمایت‌های علنی خود را از شیوخ کویت و بحرین اعلام می‌کردند.8
 
سلطه انگلیس بر خلیج ‌فارس ادامه داشت تا اینکه سرنوشت جنگ جهانی اول به گسترش نفوذ این کشور در خلیج ‌فارس کمک کرد. انگلیس پیروز بزرگ جنگ جهانی بود. موقعیت این دولت در خاورمیانه بی‌اندازه نیرومند بود و در ایران یکه‌تازی می‌کرد. نیروهای نظامی انگلیس بخش‌هایی از خاک ایران را در تصرف داشتند. ژنرال ویلفرید مالسون نیروی موسوم به «حلقه خاوری ایران» را به دور مشهد و سیستان کشیده بود. ژنرال سر پرسی سایکس، فرمانده «پلیس (تفنگداران) جنوب ایران»، مناطق جنوب کشور را زیر نظر داشت. در بوشهر و کناره‌های خلیج ‌فارس، یگان‌های هندی چند قرارگاه و پادگان برپا کرده بودند. منافع انگلیس برای حضور در خلیج ‌فارس عبارت بود از: شرکت نفت انگلیس و ایران، دوم بانک شاهنشاهی ایران، سوم شعبه تلگراف هند و اروپا و کمپانی تلگراف هند و اروپا و چهارم تجارت دریایی در خلیج ‌فارس که شامل خطوط کشتیرانی نیز می‌شد.9
 
سر پرسی سایکس
سر پرسی سایکس
 
تسلط انگلیس بر خلیج ‌فارس به سیاست‌های استعماری این کشور در قبال ایران امکان بیشتری می‌داد. در اوایل سال 1919 (بهمن 1297) سر پرسی کاکس، وزیرمختار موقت انگلیس، با همکاری وثوق‌الدوله و صارم‌الدوله، طرحی را ریخت که براساس آن، در هر یک از وزارتخانه‌ها و ایالت‌های مهم ایران، مستشاری خارجی حضور داشته باشد. قشون متحدالشکل نیز زیر نظر فرماندهی انگلیسی، با استقلال اجرایی کامل، سازمان یابد. این طرح را می‌توان پیش‌درآمد قرارداد 1919 دانست. در مهر 1298، لرد جورج ناتانیل کرزن به وزارت خارجه انگلیس رسید. او به مدت چند سال در زمره گردانندگان وزارتخانه‌های خارجه و هند بود. بین سال‌های 1277 تا 1284 نیز نایب‌السلطنه هند بود. کرزن همواره با دقت و تعصب به ایران می‌نگریست و خلیج ‌فارس را «دریای بسته» و بخشی از مرز آبی هند می‌دانست، اما دل‌مشغولی اصلی او گوهر امپراتوری بریتانیا ــ سرزمین هند ــ بود. برای حفظ آن نیز آرزو داشت زنجیره‌ای از کشورهای وابسته ایجاد کند که از مدیترانه تا کوه‌های پامیر کشیده شده باشد.10
 
خلیج ‌فارس در دوره پهلوی اول؛ انگلیس بر سر دوراهی
در دوره پهلوی اول، انگلیس حضوری فعال در خلیج ‌فارس داشت. قصد این کشور علاوه بر برقراری رابطه بین خلیج ‌فارس و دریای خزر و مسائل مهم و حساس نفت، کمونیسم و آینده ایران را نیز شامل می‌شد.11 بااین‌حال، بریتانیا در دوره رضاشاه در یک دوراهی قرار گرفته بود: در یک‌‌سو، منافعی بود که با وجود یک دولت قوی مرکزی در ایران به‌دست آورد و در سوی دیگر، پیمان بریتانیا با شیخ خزعل بود. در سال‌هایی که دولت مرکزی ایران به شکل صوری بر ایلات بختیاری در ارتفاعات و شیخ خزعل در دشت‌های خوزستان تسلط داشت، این پیمان به منظور حفظ منافع بریتانیا در خلیج ‌فارس ــ از جمله منافع نفتی این کشور ــ با شیخ خزعل بسته شد. در اواخر سال 1281 بود که شیخ خزعل ضمانت‌های حفاظتی بریتانیا را از آرتور هاردینگ، سفیر بریتانیا در تهران، دریافت کرده بود. او در مهر 1289 تضمینی گرفت که بر اساس آن، بریتانیا نه تنها می‌بایست از او در برابر حمله ناگهانی یا تجاوز قدرت‌های خارجی به بهترین شکل محافظت می‌کرد، بله در صورت حمله دولت ایران به قلمرو اقتدار و حقوق شناخته‌شده یا دارایی او در ایران نیز بریتانیا موظف بود تا رسیدن به یک راه‌حل رضایت‌بخش از او حمایت کند.12
 
اگرچه اختلافاتی در این دوره بین دولت ایران و انگلیس بر سر برخی جزایر مانند تنب و ابوموسی و بحرین بروز کرد، اما سلطه و نفوذ بریتانیا تداوم یافت؛ چراکه بریتانیا با طولانی کردن مذاکرات برای حفظ وضع موجود، فشار روانی و سیاسی به دولتمردان ایران، تحریک و تشویق عشایر جنوب برای ناامن کردن فارس و خوزستان و تشویق و ترغیب و تهدید شیوخ عرب خلیج ‌فارس برای پرهیز از مذاکرات مستقیم با ایران و برقراری رابطه دوجانبه، از قدرت ایران کاست. هم‌زمان با این فشارها، رضاشاه که خود با حمایت گسترده انگلیس به قدرت رسیده بود، نمی‌توانست در برابر نفوذ گسترده آن دولت در منطقه واکنش مناسب نشان دهد. بسیار از دولتمردان ایرانی نیز به دلایل مختلف و از آن جمله حفظ منافع شخصی و وابستگی به بریتانیا اقدام مؤثری انجام ندادند.13
 
چرچیل در میان اعراب
 
فشرده سخن
انگلیس از اواخر دوره صفویه به نیروی مسلط خلیج ‌فارس تبدیل شد. این کشور در دوره قاجار با توجه به ضعف این حکومت، بر سیاست‌های مداخله‌جویانه و نظامی خود افزود. در این میان، سیاست‌های انگلیس برای تحت سلطه قرار دادن شیخ‌نشین‌های خلیج ‌فارس نیز ادامه پیدا کرد و تسلط بر آنان یکی از مهم‌ترین ابزارهای سلطه‌جویی این کشور در منطقه بود. در دوره پهلوی اول نیز به‌واسطه تسلط فراگیر انگلیس بر عرصه سیاست ایران، این کشور توانست از عدم واکنش مناسب رضاشاه و دولتمردان آن استفاده کند و تسلط خود بر خلیج ‌فارس را تداوم بخشد.
 
پی نوشت ها:
1. محمد شورمیج، «تحلیلی بر روند قدرت‌گیری انگلیس در خلیج ‌فارس (از اواسط صفویه تا پایان نیمه اول قاجاریه 1030 ـ 1264 ق/1620-1847م)»، تاریخ در آینه پژوهش، ش 4 (1389)، صص 96-97.
2. صفورا برومند، سرکنسولگری بریتانیا در بوشهر 1177 - 1332 ه‌.ق 1763 - 1914 م، تهران، وزارت امور خارجه، 1381، صص 327-328.
3. عباس مسعودی، دیداری از شیخ‌نشین‌های خلیج ‌فارس، تهران، ایران چاپ، 1345، صص 8-9.
4. آنتونی جان دیوک، امارات خلیج ‌فارس (پژوهش اقتصادی و سیاسی و اجتماعی)، ترجمه مهدی مظفری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، 1357، ص 29.
5. علی‌اصغر کاظمی، ابعاد حقوقی حاکمیت ایران در خلیج ‌فارس، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، 1370، صص 2-3.
6. گراهام فولر، قبله عالم؛ ژئوپلیتیک ایران، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مرکز، چ هفتم، 1394، ص 76.
7. همان، ص 77.
8. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرت‌های بزرگ ۱۹۳۵-۱۹۰۰، تهران، پاژنگ، 1368، ص 495.
9. سهراب یزدانی، کودتاهای ایران، تهران، نشر ماهی، 1396، صص 190-191.
10. همان، ص 193.
11. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (دولت دست‌نشانده) 1320-1357، تهران، قومس، چ هفتم، 1387، ص 70.
12. روح‌الله رمضانی، تاریخ سیاست خارجی ایران: از صفویه تا پایان پهلوی اول (879 تا 1320 شمسی)، ترجمه روح‌الله اسلامی و زینب پزشکیان، تهران، نشر نی، 1399، ص 239.
13. محمدباقر وثوقی، «اختلافات ایران و انگلستان در مسائل خلیج ‌فارس (دوره پهلوی اول)»، پیک نور، ش 9 (1384)، صص 8-14.
https://iichs.ir/vdcjiye8.uqeytzsffu.html
iichs.ir/vdcjiye8.uqeytzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما