«خوانشی از زمانه و کارنامه جمعیت فدائیان اسلام» در گفت‌وشنود با دکتر اسدالله بادامچیان

تعصب و بی‌انصافی مانع از انعکاس دقیق کارنامه فدائیان اسلام شده است

روزهایی که بر ما می‌‎گذرد، تداعی‌‎گر اقدامات تاریخ‌‎ساز فدائیان اسلام در اسفندماه 1329 و بسترسازی آنان در راستای توفیق نهضت ملی ایران است. این رویکردهای تأثیرگذار و تاریخ‌ساز، در گفت‌وشنود پیش روی مورد بازخوانی و تحلیل قرار گرفته‌اند. با سپاس از جناب دکتر اسدالله بادامچیان که ساعتی با ما به گفت‌وگو نشستند.
تعصب و بی‌انصافی مانع از انعکاس دقیق کارنامه فدائیان اسلام شده است
جنابعالی در یک تحلیل کلی،‌ عملکرد فدائیان اسلام را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. فدائیان اسلام بی‌تردید جمعیتی بسیار مخلص، خدوم، ارزشمند و تأثیرگذار بودند. هیچ‌یک از آنان به دنبال مال و مناصب دنیوی نبودند و دلشان برای اسلام و مظلومین می‌تپید؛ مخصوصا تشکیلاتی بودند که صددرصد در پی تأسیس یک حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلامی بودند؛ لذا می‌بینیم در هر مقطعی، مخصوصا اعدام انقلابی رزم‌آرا، شرطی که با حضرات ملی‌گراها می‌گذارند و قولی که از آنها می‌گیرند ــ که البته به قولشان وفا نکردند ــ این است که جان خود را به خطر می‌اندازند و رزم‌آرا را که بزرگ‌ترین مانع بر سر راه به ثمر رسیدن نهضت ملی بود از سر راه برمی‌دارند، به شرط آنکه پس از آنکه جبهه ملی قدرت را در دست گرفت، احکام اسلام را اجرا کند. بنابراین مهم‌ترین دغدغه فدائیان اسلام اجرای قوانین و احکام اسلامی بود و لاغیر. به همین دلیل هم حزب توده، جریانات چپ، فراماسونرها، سلطنت‌طلب‌ها و همه کسانی که دل خوشی از اسلام نداشتند و ندارند، به‌شدت آنها را تخریب می‌کردند...
 
اسدالله بادامچیان
 
و همچنین ملی‌گراها؟
...به خصوص ملی‌گراها و به اصطلاح روشنفکرها و طرفداران مصدق که اساسا از صدقه سرِ فداکاری فدائیان اسلام به قدرت رسیده بودند و هر چه داشتند، از آنها داشتند! همین حالا هم به هر مناسبتی که پیش می‌آید، از این بابت کم نمی‌گذارند!
 
از دیدگاه شما دلیل آن چیست؟
تعصب و بی‌انصافی که هیچ‌کدام از نظر تحلیل تاریخی ارزش ندارند، چون با غرض‌ورزی همراه هستند و نقاط مثبت را نادیده می‌گیرند. خدمات فدائیان اسلام در خنثی کردن استبداد محمدرضا پهلوی و از بین بردن مهره‌های استکبار و استعمار و مخصوصا ملی شدن صنعت نفت، بر هیچ ناظر منصفی پوشیده نیست.
 
اشاره کردید به نقش فدائیان اسلام در ملی شدن صنعت نفت. بهتر است که قدری جزئی‌تر و خردتر به این مقوله بپردازید.
همان‌طور که پیش از این اشاره کردم، رزم‌آرا، نخست‌وزیر شاه ــ که افسر کارآمد و سیاستمدار باهوشی بود ــ کاملا در اختیار استعمار انگلیس و آمریکا قرار داشت و با قدرت جلوی ملی شدن صنعت نفت را گرفته بود. او حتی در مجلس شورای ملی آشکارا به ملت ایران توهین کرد و گفت: ملتی که یک لولهنگ (آفتابه) نمی‌تواند بسازد، چگونه می‌خواهد صنعت عظیم نفت را اداره کند! رهبری نهضت ملی شدن نفت، با روحانیت به‌خصوص مرحوم آیت‌الله کاشانی بود. مردم هم به این آگاهی رسیده بودند که اگر بخواهند مملکت نجات پیدا کند، باید صنعت نفت را از چنگ انگلیس بیرون بیاورند. این حرکت که آغاز شد، عده‌ای از ملی‌گراها مثل دکتر بقائی، مهندس حسیبی، عبدالقدیر آزاد، دکتر سنجابی، دکتر فاطمی و... ــ که بعدا معلوم شد خیلی‌هایشان فراماسون هستند ــ به این حرکت پیوستند. آیت‌الله کاشانی متأسفانه نتوانست نهضت را از ناخالصی‌های ملی‌گراها حفظ کند؛ به همین دلیل آنها به وقتش، ضربه کاری را به آن زدند! شاید هم امکاناتش را در اختیار نداشت؛ چون ایشان مجتهدی مسلم و سیاستمداری باتجربه و زیرک بود و قطعا متوجه این انحرافات می‌شد. خوشبختانه حضرت امام، هم زیرکی و هم امکانات لازم برای طرد انحرافات از نهضت را داشتند و رمز موفقیت ایشان هم همین بود. امام نهضت را اسلامی نگه داشتند، اما آیت‌الله کاشانی آن را با تفکرات دیگر درهم آمیختند و نتوانستند نهضت را خالص نگه دارند، در نتیجه نهضت ملی نفت صاحب دو پیشوا شد! یکی ملی‌گرا که مذهبی نبود و دیگری روحانی و مذهبی. وقتی که نهضت دو پیشوا پیدا کرد و اختلاف در سطح رهبری پیدا شد، این تفرقه و اختلاف به دیگر سطوح نهضت هم رسوخ پیدا کرد.
نقش فدائیان اسلام این بود که مهره‌های استعمار را از سر راه نهضت برداشتند. ابتدا احمد کسروی را که در واقع عامل اصلی جنگ نرم استعمار بود و با اشاعه افکار انحرافی، نسل جوان را با اسلام و تشیع بیگانه و آنها را برای پذیرش افکار بیگانگان آماده می‌کرد، اعدام کردند. نفر بعدی عبدالحسین هژیر بود که قصد داشت همانند تیمورتاش از جامعه دین‌زدایی کند و فساد اخلاقی را رواج بدهد. با از بین رفتن کسروی و هژیر، استکبار انگلیس و آمریکا تصمیم گرفتند یک مهره قوی نظامی را سر کار بیاورند تا هر صدای مخالفی را با قوه قهریه سرکوب کند؛ لذا رزم‌آ‌را را انتخاب کردند. سران جبهه ملی و رهبران نهضت ملی دریافتند که این بار با مهره خطرناکی سروکار دارند که برای پیشبرد مقاصد خود، از هیچ جنایتی رویگردان نیست و نهایتا چاره‌ای جز حذف او پیدا نکردند. اینجا بود که به فکر افتادند از فدائیان اسلام کمک بگیرند و با شهید نواب صفوی و چند تن دیگر از فدائیان اسلام، جلسه‌ای تشکیل دادند. همان‌طور که اشاره کردم، تنها شرط فدائیان اسلام این بود که نخست‌وزیری که سر کار می‌آید، باید احکام کلان اسلامی و شرعی را رعایت و پیاده کند. آنها هم قبول کردند و آیت‌الله کاشانی هم حکم شرعی اعدام انقلابی رزم‌آرا را صادر کرد. در آن ایام آیت‌الله فیض از دنیا رفته بودند و در مسجد شاه مراسم ختمی برای ایشان برگزار شده بود. رزم‌آرا برای شرکت در این مراسم آمده بود که شهید خلیل طهماسبی با شلیک گلوله، او را از پای درآورد. بعد هم که در ادامه این جریان‌ها، دکتر مصدق به نخست‌وزیری انتخاب شد، فدائیان اسلام منتظر بودند که جبهه ملی‌ها به قولی که داده بودند عمل کنند، اما زمان که گذشت معلوم شد که از وفای به عهد خبری نیست؛ لذا شهید نواب صفوی به این روند به‌شدت اعتراض کرد و نتیجه اینکه دکتر مصدق دستور داد او را دستگیر کنند و به زندان بیندازند! در نتیجه از نزدیک به دو سال نخست‌وزیری دکتر مصدق، نواب بیست ماهش را در زندان بود!
 
استدلال دکتر مصدق برای این کار چه بود؟
می‌گفت اگر نواب بیرون از زندان باشد، نمی‌گذارد من کارهایم را انجام بدهم و دائم اعتراض و اخلال می‌کند!
 
چرا آیت‌الله کاشانی از فدائیان اسلام حمایت نکرد؟
بعد از قیام 30 تیر به رهبری آیت‌الله کاشانی و بازگرداندن دکتر مصدق به نخست‌وزیری، مصدق با آیت‌الله کاشانی هم اختلاف پیدا کرد. آیت‌الله کاشانی دیگر موقعیت و قدرت سابق را نداشت؛ زیرا هم مصدق با ایشان سر ناسازگاری داشت، هم فدائیان با ایشان اختلاف داشتند، حزب توده و گروه‌های کمونیست و ملی‌گراها و شبکه فراماسونری انگلیس هم دشمن ایشان بودند؛ به همین دلیل دیگر کسی حرف ایشان را نمی‌خواند که بخواهند حمایت کنند. آیت‌الله کاشانی در اواخر عمر حقیقتا زجر زیادی کشیدند.
 
باز گردیم به بخش‌‎هایی از روایت تاریخی‌‎ای که بیان کردید. برخی معتقدند که احمد کسروی در تاریخ‌نگاری کارهای باارزشی انجام داده است. تحلیل شما از این چهره چیست؟
کسروی آدم باسواد و پرمطالعه‌ای بود، اما متأسفانه چون فراماسون و مزدور انگلستان بود، «تاریخ مشروطه» و «تاریخ بیست‌ساله آذربایجانِ» او، در خط انگلستان و تحریف تاریخ است. انگلیسی‌ها در دوره قاجار تحریف‌هایی را وارد تاریخ کردند و سپس توسط امثال کسروی کوشیدند تشیع را به خاطر خرافاتی که خودشان به آن بسته بودند، مورد تهاجم قرار بدهند. از سوی دیگر در آن دوره حزب توده با دستی باز، شروع به کوبیدن دین کرده بود. در آن موقع شهید نواب صفوی که در نجف درس می‌خواند، احساس خطر کرد و به ایران آمد تا شرّ عوامل استکبار به سردمداری احمد کسروی را که تحت عنوان «پاک دینی» به جان اسلام و تشیع افتاده بودند، از سر مسلمانان و جامعه ایران کوتاه کند. خرج سفر را علمای نجف از جمله علامه امینی و پول خرید اسلحه را شهید آیت‌الله مدنی به او دادند. او هم وقتی که به ایران آمد، سعی کرد با گفت‌وگو و بحث‌های استدلالی،‌ کسروی را از طریقی که در پیش گرفته بود برگرداند، اما او لجوج‌تر از آن بود که از راهش برگردد و نهایتا هم نواب را تهدید به مرگ کرد! نواب تلاش کرد او را از بین ببرد که موفق نشد و نهایتا شهید سیدحسین امامی و یارانش موفق شدند کسروی را از پا درآورند. بعد هم که مرحوم نواب سعی کرد آدم‌های شجاع و ازجان‌گذشته‌ای را که هنوز گرفتار مطامع دنیوی نشده بودند، از طبقات پایین اجتماع گرد هم آورد و فدائیان اسلام را تشکیل داد.
 
اعدام کسروی چه تأثیری در جامعه آن روز داشت؟
مهم‌ترین تأثیر این کار، این بود که رعب و وحشتی که استکبار توسط رضاخان به جان جامعه، به‌خصوص متدینین انداخته بود، شکست. فدائیان اسلام جوانان شجاعی بودند که حاضر بودند بدون توجیه و اما و اگر، جانشان را برای اعتلای اسلام و اجرای احکام اسلام بدهند. احیای فرهنگ شجاعت و شهادت، بالاترین خدمت فدائیان اسلام است. آنها بودند که زمینه را برای تأثیر فعالیت‎های دیگران و در صدر همه، آیت‌الله کاشانی آماده کردند.
 
دلیل اعدام عبدالحسین هژیر توسط فدائیان اسلام چه بود؟
هژیر فراماسون پلید و آدم عیاش و فاسدی بود که می‌خواست با تقلب در انتخابات، مجلسی فرمایشی و مطیع دربار را بنا کند. او قصد داشت بار دیگر همان قضایای کشف حجاب و رفتارهای رضاخانی را، منتهی این‌بار از طریق یک مجلس فرمایشی علم کند؛ به همین دلیل آیت‌الله العظمی صدر حکم اعدام انقلابی او را داد و شهید سیدحسین امامی، از فدائیان اسلام، او را به دیار عدم فرستاد. جرم اصلی هژیر، اسلام‌ستیزی آشکار بود و فدائیان اسلام که آرزویی جز برپایی حکومت اسلامی نداشتند، طبیعتا او را مانع بزرگی بر سر راه این هدف می‌دیدند.
 
اسدالله بادامچیان
 
ظاهرا شما پس از سپری شدن این همه سال، قائل به بازخوانی انتقادی عملکرد فدائیان هستید. علت این امر چیست؟
شهید آیت‌الله بهشتی تعبیر زیبایی داشت و می‌گفت: به هر چیزی، هر کسی و هر رویدادی باید به اندازه خودش بها داد، نه کم، نه بیش. بی‌تردید فدائیان اسلام در تاریخ معاصر خدمات ارزشمندی به اسلام و ایران کردند. البته نقاط ضعفی هم داشتند و نباید درباره آنها، مثل هر جریان دیگری، دچار افراط و تفریط شد. هنگامی که قرار است برای نسل آینده، تاریخ را نقل و تحلیل کنیم، باید جانب انصاف را نگه داریم و دقیق سخن بگوییم. از آن مهم‌تر هر حرکتی را باید در ظرف زمانه و دوران خودش دید و تحلیل کرد و نقاط قوت و ضعف آن را سنجید و سپس اگر ضرورت ایجاب کرد، حکم یا نظری ارائه داد.
 
با تشکر از فرصتی که دراختیار ما قرار دادید.
https://iichs.ir/vdci.za3ct1ayubc2t.html
iichs.ir/vdci.za3ct1ayubc2t.html
نام شما
آدرس ايميل شما