«گذری بر خصال شخصیتی زنده‌یاد آیت‌الله حاج شیخ نصرالله شاه‌آبادی» در گفت‌وشنود با آیت‌الله سیدمحمدجواد علوی بروجردی

شدت علاقه او به امام را دیده بودم

توانایی در ایجاد ارتباط موفق با اقشار گوناگون مردم، از خصال بارز زنده‌یاد آیت‌الله حاج شیخ نصرالله شاه‌آبادی بود. در نگاه کلان‌‎تر روحانیت شیعه در تاریخ، با همین سرمایه توانست به صیانت از مرزهای عقیدتی و ملی تشیع بپردازد. در گفت‌وشنودی که پیش روی شماست، درباره این خصیصه آن عالم بزرگوار سخن رفته است.
شدت علاقه او به امام را دیده بودم
از منظر شما بارزترین ویژگی شخصیتی مرحوم آیت‌الله حاج شیخ نصرالله شاه‌آبادی چه بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مهم‌ترین خصلت مرحوم آیت‌الله حاج آقا نصرالله شاه‌آبادی (رضوان الله تعالی علیه)، توانایی ارتباط‌گیری با مردم بود. این شأنی است کـه پیامبران و ائمه اطهار(ع) داشتند و بـرای ما همین روال را قـرار دادند: «یتعلم علومنا و یعلمها الناس فإن الناس لو عِلموا محاِسن کلا منا لا تبعونا» همه قضیه در همین «یعلمها الناس» است که چگونه می‌توان به مردم تعلیمی بدهیم که اثربخش باشد؟ همه مردم که دروس حوزوی را نخواندند که ما بتوانیم با اصطلاحات حوزه با آنان ارتباط بگیریم. بسیاری از مردم، عادی هستند. اینکه چگونه به آنان علوم ائمه(ع) را تعلیم بدهیم که در دل و جانشان بماند، هنر بزرگی می‌خواهد. این مسئله فقط با قـول نمی‌شود و باید همراه با عمل باشد.
مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی بزرگ، این گونه بود که می‌توانست به مردم از هر قشری که هستند، علوم ائمه را با قول و عملش تعلیم بدهد. مرحوم حاج آقا نصرالله این ویژگی را عملا از مرحوم پدرش به ارث برده بود. مرحوم حاج آقا نصرالله از نظر علمی، انسان زحمت‌کشیده‌ای بـود. به‌هرحال سال‌ها در نجـف، قـم و تهران درس خوانده بود. ایشان نسبت به مرحوم آیت‌الله خویی ارادت نشان می‌داد؛ چون از شاگردان خاص ایشان بود. مرحوم حاج آقا نصرالله شاگرد حضرت امـام هم بود و با ایشان هم انس داشت؛ البته در حوزه قم و نجف، خیلی‌ها شاگرد حضرت امام بودند، اما شاگرد آیت‌الله خویی نبودند. ایشان جامع ِ هر دو شخصیت بود؛ لذا در اختلافاتی که در حوزه نجف پیش آمد، یک بار هم کلمه‌ای نسبت به بزرگان نجف از ایشان صادر نشد. بنده شدت علاقه مرحوم حاج آقا نصرالله به حضرت امام را دیده بودم. حضرت امام هم بـه ایشان علاقه وافری داشت. بااین‌حال در همه جلساتی که مسائلی درباره آیت‌الله خویی مطرح می‌شد، می‌دیدم که ایشان از آیت‌الله خویی دفاع می‌کند. این یک نوع ارزش است که شأن و مقام بزرگان را پاس بداریم و ارزش آنان را حفظ کنیم، در عین حال نظـر خود را محترمانه و منصفانه درباره آنان بیان بداریم. ممکن است نظر خیلی از بزرگان را نپذیریم، اما به‌هرحال آن بزرگان حسب اجتهاد خودشان به نتایجی رسیده‌اند. ایشان چنین چیـزی را به ما طلبه‌ها یاد می‌داد.
مرحوم آیت‌الله حاج آقا نصرالله شاه‌آبادی نزد مرحوم آیت‌الله سیدمحمد روحانی نیــز تلمذ کرده بود و احترام فوق‌العاده‌ای به ایشان داشت و خیلی زیاد به دیدارشان می‌رفت و کاملا با هم مأنوس بودند. در تهران مسائلی درباره آیت‌الله روحانی مطرح می‌شد. در تمام این قضایا، ایشان تا جایی که می‌توانست، کمک می‌کرد تا کدورت‌ها را از میان بردارد. در جایی که کاری از او برنمی‌آمد، دفاع می‌کرد. می‌گفت: «این روش درستی نیست و آیت‌الله روحانـی خـود مجتهد است و نظرات و مشی خاصی دارد و به عنوان یک عالم در حـوزه علمیه، باید از ایشان استفاده کرد. وقتی طلبه‌های ما بخواهند فقه و اصول و رجال یاد بگیرند، باید از عالم و ملا یاد بگیرند. هر کسی سلیقه خاص خودش را دارد. همه سلیقه‌ها که با هم هماهنگ نیستند».
 
آیت‌الله سیدمحمدجواد علوی بروجردی
 
اشاره کردید به خصلت مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی در ایجاد ارتباط با اقشار مختلف جامعه. ایشان در ایجاد این ارتباط، از چه روش‌هایی بهره می‌برد؟
بنده مایلم این تعبیر را درباره آیت‌الله حاج آقا نصرالله شاه‌آبادی به‌کار ببرم که ایشان «بازمانـده‌ای از روحانیت اصیل شیعه» بود. روابط ایشان با مردم در طول دوران زندگی‌شان و حتی در زمانی که نماینده مجلس خبرگان شدند، بسیار گسترده بود. ایشان دقیقا همان شاخصه‌هایی را که روحانیت شیعه در طول تاریخ داشت، دارا بود. این شاخصه را نه در مجلس خبرگان تغییر داد و نه جای دیگر. روابطش با مردم از اقشار مختلف همچنان برقـرار بـود؛ سر ساعت نمازش را می‌خواند و برای مردم صحبت می‌کرد، مخصوصا با آن بیان بسیار ساده و شیرینی که داشت، با همه اقشار می‌توانست ارتباط برقرار کند.
در سال‌های پیش از آن و زمان اقامتشان در تهران هم همین‌طور بود. در تهران تیپ‌های مختلفـی وجـود دارد. بعضی از آنها، اصطلاحا «لوتی» هستند. در ماه رمضان که روزها قهوه‌خانه‌ها بسته می‌شد، شب‌ها آنها را به منزل خودش دعوت می‌کرد و به آنان می‌گفت: «شما که می‌خواهید قلیان یا سیگار بکشید، چایی بخورید و... همین جا بیایید!» در منزل ایشان جمع می‌شدند و برایشان روایاتی از ائمه(ع) می‌گفت. مرحوم حاج آقا نصرالله چنین روحیه‌ای داشت و این کار هر کسی نبود. ما اینها را از شخصیت‌های قدیمی مانند حاج مقـدس شنیده بودیم. این قبیل بزرگان جاهایی می‌رفتند که هیچ کس جرئت نمی‌کرد آنجا برود. حاج آقا نصرالله از همین قبیل انسان‌ها بود و با همه مردم از هر قشری که باشند، می‌نشست و برایشان از دین و روایات می‌گفت. حتی بچه‌های کوچک هم با ایشان ُانس داشتند. من در روز تشییع جنـازه ایشان شاهد بودم یکی از بچه‌های بستگان ایشان، از اول تا آخر مراسم، یکسره  فقــط گریه می‌کرد! در زمان حیاتش با هر کدام از این بچه‌ها، رابطه خاص و صمیمی‌ای برقـرار می‌کرد. این هنر واقعی روحانیت است. انبیا، در ایـن جهت ما را وارث خودشان قـرار دادنـد. ما بایـد بـرای دوسـتداران انبیا و ائمـه(ع)، الگویـی و نشانه‌ای از آنان باشیم. مرحوم حاج آقا نصرالله، نمونه‌ای واقعی از این دسته از روحانیت بــود. بـرای همه مثل یک پدر بـود. درد دل‌های همه آنان را می‌شنید و بـه شکایاتشان رسیدگی می‌کرد. الان این طور رسم شده است که هر کسی نزد آقایان برود و نامه‌ای برای دادگاه از طرف آنان ببرد، از قضا کارش را با تأخیر انجام می‌دهند؛ چون خیال می‌کنند که به آنان پولی دادند تا کارشان را راه بیندازند! یک دادستانی در قم بـود که می‌گفت: هر کسی سفارشی از آقایان برای ما بیاورد، کارش را به عقب می‌اندازیم و به آن توجه نمی‌کنیم! من یک روز خدمت مرحوم حاج آقا نصرالله بودم؛ شخصی از مسئولین دادگاه آمد و ایـن موضـوع را بـه ایشان نقل کرد و گفت: «فکر اینجاها را کرده‌اید؟ ممکن است شما را متهم کنند!» حاج آقا نصرالله به او گفت: «این حرف‌ها چیست؟! مردم به ما پناه می‌آورند، اگر ما این مردم را رها کنیم، اینها سراغ چه کسی بروند؟ هر کسی هر کاری می‌خواهد بکند، هر تهمتی می‌خواهد بزند، هر کسی بـه اینجا بیاید و مشکلی داشته باشد، واسطه‌ای پیدا می‌کنم تا به داد او برسد». ایشان می‌گفت: «من آبرویی دارم، این آبرو را باید برای همین مردم خـرج کنم. اینها شیعیان امیرالمؤمنین(ع) هستند». داشتن این نوع روحیه است که ارزشمند است.
متأسفانه بسیاری از ماها، خودمان را از مردم جدا می‌کنیم و به‌اصطلاح تافته جدا بافته می‌دانیم! فقط به درس و بحث می‌پردازیم و دیگر هیچ دغدغه‌ای بابت مشکلات مردم نداریم. روحانیت این نبوده و نیست. مرحوم پدر من سـالیان درازی در تهران امام جماعت بود. من می‌دیدم که بچه‌هایی که با پدر و مادر خودشان نمی‌توانستند این‌طور درد دل کنند، می‌آمدند و مشکلاتشان را به مرحوم پدرم می‌گفتند. این مسئله مهمی است که بدانیم روحانیت شغل نیست. شخص روحانی برای کارِ خاصی موظف نیست. او یک پدر است و موظف به انجام همه کار برای فرزندان خویش است. این مردم از وقتی که به دنیا می‌آیند، در آغوش ما هستند که در گوششان اذان بگوییم و وقتی ازدواج می‌کنند، عقدشان را ما می‌خوانیم و وقتی هم که از دنیا می‌روند، جنازه آنان را در سر قبر تلقین می‌کنیم. هر گرفتاری که دارند، سـراغ ما می‌آیند. شأن روحانیت در مذهب شیعه برای مردم، همیشه این‌طور بوده است. ما تشیع را به این شکل پیش بردیم. نه اینکه جدا بنشینیم و توجهی به مردم نکنیم و هیـچ توقعی هم جز ادب و احترام و دستبوسی از طرف مردم نداشته باشیم. چنین چیزی در میان روحانیت شیعه نبوده است.
مرحوم آیت‌الله حاج آقا نصرالله شاه‌آبادی یکی از کسانی بود که انصافا در این مقام و این شأن قدم برمی‌داشت و من مانند ایشان کم دیدم. ایشان بازمانده آن روحانیت اصیل شیعه بود. مراتب فضل و تقوا بسیار مهم است، اما این مسئله مردم‌داری در میان روحانیت بسیار مهم‌تر است. بـه قـول مرحوم آیت‌الله بروجردی یک روحانی که در منطقـه‌ای باشد، ضامن ایمان مردم و بچه‌ها و نوه‌های آنان تـا نسل‌ها بعد است! مردم بـرای استمرار حال معنوی‌شان، نیاز بـه روحانی دارنـد. مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی دارای فضیلت‌های متعددی بــود و شخصیت ذوابعادی داشت. فایده زنده نگه داشتن این گونه شخصیت‌ها، برای خود ماست. طلبه‌ها باید بدانند که بزرگانشان در گذشته چگونه بودند و چگونه زندگی می‌کردند و مشی آنان با مردم چگونه بود. ایشان نقل می‌کرد و می‌گفت: «یک بار مرحوم پدرم در مسجد بازار سخنرانی می‌کرد که پیرزنی سؤال کرد و سـؤالاتش را خیلی طول داد و مدام شـبهه می‌کرد! دیگران اعتراض کردند: خانم، آقا را اذیت کردید! ایشان گفت: من بـه اینجا آمدم که به سؤالات و مشکلات این خانم جـواب بدهم، تمام مسیر که در طول عمرم طی کردم و بـه اینجا رسیدم، برای این بـود که به سـؤالات و شبهات این مردم جواب بدهم». بنده همین اخلاق را در شخصیت مرحوم آیت‌الله حاج سیداحمد خوانساری (رضوان‌الله تعالی علیه) هم دیده بودم.
 
آیت‌الله سیدمحمدجواد علوی بروجردی
 
ایشان به‌رغم برخورداری از جایگاه آقازادگی، با مراجع وقت چگونه به تعامل می‌پرداخت؟ به عبارت دیگر وجود این خصلت، آیا بر رفتار ایشان تأثیر خاصی داشت یا خیر؟
مرحوم حاج آقا نصرالله آقازاده بود و این آقازادگی هم اسباب زحمتش شده بود! ایشان در قم، در درس مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی شرکت کرده بود و بعد به نجف مشرف شد. با مرحوم آیت‌الله بروجردی هم انس داشت و خیلی زیاد از ایشان تعریف و تمجید می‌کـرد. آقــای شاه‌آبادی برایم نقل کرد: «پس از دو ماه استقرارم در نجف، آقای حاج شـیخ نصرالله خلخالی ــ که وکیل آیت‌الله بروجردی بود ــ به منزل ما آمد و گفت: آیت‌الله بروجردی دستور داده است که شهریه‌ای را برای شما اختصاص بدهیم. شهریه هم، سه برابر شهریه رایج دیگر طلبه‌ها بود»؛ چون آیت‌الله بروجردی برای بیوت و اساتید، شهریه‌ای خاص در نظر می‌گرفت. به حاج آقا نصرالله سه دینار شهریه اختصاص داده بود. ایشان چون مناعت طبع زیادی داشت، می‌گفت: «من هم آدمی نبودم که بروم و در صف بایستم و شهریه بگیرم. اینجا هم این روحیه استغنای ما گل کرد و با اینکه به آن شهریه احتیاج داشتم، گفتم: من احتیاجی ندارم و از آیت‌الله بروجردی تشکر کنید! سال‌ها گذشت و ما در نجف بودیم و آیت‌الله بروجردی فوت کرد. در آن زمان ما در کمال فقـر و عسرت زندگی می‌کردیم و با داشـتن روحیه استغنا نمی‌خواستیم که گردنی کج کنیـم و از کسی پولی بگیریم. دوباره آقای حاج شیخ نصرالله خلخالی نزد من آمد و گفت: یادت هست آن روزی که آمدم و گفتم: آیت‌الله بروجردی دسـتور داده که شهریه‌ای را به شـما اختصاص بدهم؟ گفتـم: بله. گفت: یادتان هست که چه جوابی به من دادی؟ گفتم: بله. گفت: اما من آن جواب را به آیت‌الله بروجردی منتقل نکردم و شـهریه تو را در طول این سال‌ها کنار گذاشتم و جمع کردم و الان آورده‌ام تا بـه تـو بدهـم!» آقای حاج شیخ نصرالله خلخالی نسبت به افراد، روحیه پدری داشت. فقط وکیل یک مرجع نبود، بلکه هـوای همـه طلبه‌ها را داشت. حاج آقا نصرالله در ادامه می‌گفت: «ایشان حرف من را به آیت‌الله بروجـردی منتقل نکرد تا خدای نکرده مسئله‌ای پیش نیاید. شهریه را طبق دستور برای من کنار گذاشت و در همه ایـن سال‌ها، آن را جمع کرد و برای من آورد. این پول در آن شرایط رقم بزرگی شده بود و در شرایطی که در آن بودیم، فـرج و گشایش فوق‌العاده‌ای برای ما شد».
خداوند ان‌شاءالله درجات مرحوم آیت‌الله حاج آقا نصرالله شاه‌آبادی و پدر بزرگوارش را متعالی کند. از خدا می‌خواهیم فقدان این شخصیت‌ها و بزرگان را با ظهور و بروز شخصیت‌های دیگری جبران نماید که بتوانند راه آنان را طی کنند و خدمت‌گزار مردم باشند؛ به‌خصوص امروزه ما به وجود این قبیل شخصیت‌ها نیاز فراوانی داریم.
https://iichs.ir/vdch.vnwt23nqvftd2.html
iichs.ir/vdch.vnwt23nqvftd2.html
نام شما
آدرس ايميل شما