آنچه سبب بحران گروگانگیری شد؛

شاه و لابی‌ای به نام راکفلر

افرادی چون برژینسکی مشاور امنیت کارتر که از عوامل نفوذ و لابی خاندان راکفلر در کاخ سفید شناخته می‌شد و علاوه بر آن از دوستان صمیمی شاه نیز به شمار می‌رفت، در جناح خانواده راکفلر و طرفدار شاه ایران در آمریکا قرار گرفت. برژینسکی نیز همچون برادران راکفلر به مسئله رنگ و بوی اخلاقی می‌داد و می‌گفت علاوه بر اصول اخلاقی، نپذیرفتن شاه در آمریکا باعث سوء‌ظن دیگر کشورهای منطقه که از هم‌پیمانان آمریکا بودند می‌شود...
شاه و لابی‌ای به نام راکفلر
با اوج‌گیری مبارزات مردم ایران و قطعیت یافتن پیروزی انقلاب در اواخر دی ماه 1357، شاه تصمیم به ترک ایران گرفت و ابتدا در 26 دی ماه 1357 به مصر رفت. در آن زمان دولت آمریکا مایل به پذیرش شاه نبود، زیرا احتمال به خطر افتادن جان مستشاران خود در ایران و به خصوص بروز حادثه‌ای چون اشغال سفارت را می‌داد. بر همین اساس سیاست‌مداران آمریکا از ترس خشم ایرانیان، نمی‌خواستند شاه را حتی به بهانه بیماری و سرطان بپذیرند. از طرفی میان این دیوید راکفلر و خاندان سرمایه‌دار و با نفوذ راکفلرها بودند که با فشار بر مقامات کاخ سفید، زمینه پذیرش شاه در آن برهه حساس در امریکا را فراهم کردند. در ادامه این نوشتار قصد داریم به معرفی و کیستی خاندان راکفلر و چگونگی روابط این خانواده با رژیم پهلوی بپردازیم و علت و چگونگی نفوذ و لابی خاندان راکفلر در پذیرش شاه به آمریکا و رخدادهای پس از آن را بررسی کنیم.
 
1. روابط پهلوی و خاندان راکفلر
کودتای 28 مرداد 1332 دارای اهمیتی حیاتی برای محمد‌رضا‌شاه بود، زیرا در نتیجه آن بود که او توانست با حمایت مستقیم و آشکار آمریکاییها بار دیگر به ایران بازگشته و به سبب این خدمت آنها، رفتار او در حد غیر قابل وصفی مشروط به سیاستهای ایالات متحده شده بود. در آمریکا نیز، طبقه حاکم بر این کشور از طرفی شیفته و مبهوت ثروت شاه و پتانسیل اقتصادی و مالی ایران شده بودند. رژیم پهلوی طی این دوران در کنار باجهای اقتصادی که به آمریکا می‌داد موفق به برقراری هم‌زمان نوعی رابطه شخصی و کاری با نخبگان سیاسی و مالی آن کشور، خصوصاً در واشنگتن و نیویورک شده بود. در واقع خانواده پهلوی توانسته بود به‌تدریج در محافل سیاسی، اقتصادی، رسانه‌ای ایالات متحده نفوذ نموده و جایگاه قابل توجهی را برای خود دست و پا نماید. چهره‌های شاخص و سرشناس هر یک از این محافل دارای ارتباط شخصی بسیار نزدیک و دوستانه با شخص شاه و نزدیکان او بودند. شاه نسبت به حفظ این روابط صمیمی با قدرتمندترین و مهم‌ترین مراکز و کانونهای سیاسی ـ قتصادی آمریکا حساس بود و پیوسته از آنها بهره می‌جست. او یا آنها را در تهران به حضور پذیرفته و از آنان به گرمی پذیرایی می‌کرد و یا شخصاً در آمریکا به دیدار آنها می‌شتافت1.
 
نفوذ شاه و اطرافیان او در آمریکا آن‌چنان قوی و مؤثر بود که برخی از تحلیلگران مسائل ایران همچون جیمز بیل استاد سرشناس و مسئول وقت مطالعات بین‌الملل دانشگاه «ویلیام و مری» سخن از چند گروه قدرتمند و با نفوذ آمریکایی کرده که طی سالیان دراز نقش حلقه‌های حامی، مبلّغ و طرفدار شاه و خاندان او را در آمریکا بازی می‌کرده‌اند. در رأس این گروه برادران راکفلر یعنی نلسون و دیوید از بانکداران و سهامداران اصلی شرکتهای بزرگ و در مجموع از سرمایه‌داران بنام و مشهور بین المللی بودند. این روابط به گونه‌ای بود که خود خانواده راکفلر روابط بین آنان و پهلویها را فراتر از روابط دوستانه رسمی بلکه در حد روابط خانوادگی می داند.2 علت اصلی این ابراز صمیمیت از جانب خانواده راکفلر تنها به مسائل مالی باز می‌گشت، مثلاً بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران در 21 مهر 1338 با مشارکت بانک «چیس مانهاتان» تحت مالکیت خانواده راکفلر تأسیس شد و تا سال 1356از مهم‌ترین و اساسی‌ترین ابزارهای نفوذ اقتصادی این خانواده و ایالات متحده به‌شمار می‌رود و نقش شایان توجهی در جذب سرمایه و ثروت به سوی صاحبان صنایع و سرمایه داران بزرگ آمریکایی و اقتصاد آن کشور داشت و از طریق مشارکت و اعطای وام و مشارکت در طرحهای عمرانی، اقتصادی و فنی ثروت هنگفت و فراوانی نصیب خانواده راکفلر و امریکا شد.3
 
علت اصلی این ابراز صمیمیت از جانب خانواده راکفلر تنها به مسائل مالی باز‌می‌گشت، مثلاً بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران در 21 مهر 1338 با مشارکت بانک «چیس مانهاتان» تحت مالکیت خانواده راکفلر تأسیس شد و تا سال 1356از مهم‌ترین و اساسی‌ترین ابزارهای نفوذ اقتصادی این خانواده و ایالات متحده به شمار می‌رود و نقش شایان توجهی در جذب سرمایه و ثروت به سوی صاحبان صنایع و سرمایه داران بزرگ آمریکایی و اقتصاد آن کشور داشت.  
2. نپذیرفتن محمدرضاشاه به آمریکا پس از انقلاب 57
پس از وقوع انقلاب اسلامی سال 1357، آمریکا از جانب سفارت و اتباع خود در ایران احساس خطر کرد. در واقع آمریکا واقف بود که اگر شاه به آمریکا برود در میان مردم ایران این تلقی پیش می‌آید که آمریکا در حال توطئه برعلیه انقلاب و کمک به سلسله پهلوی برای بازگشت به ایران است. تحت چنین شرایطی بود که از جانب دولت آمریکا به اطلاع شاه رسید که وی نمی‌تواند به آمریکا بیاید. در واقع مصلحت در این بود که شاه در مصر یا مراکش بماند تا تب انقلاب فرو نشیند. کارتر در کتاب خود در این باره می‌نویسد: «بین توده‌های خشمگینی که ضمناً اداره حکومت را نیز عهده‌دار بودند تنفر شدیدی نسبت به آمریکا وجود داشت. به همین دلیل و نیز به علت آسیب‌پذیری تعداد زیادی از اتباع آمریکا که هنوز در ایران به سر می‌بردند تصمیم گرفته شد شاه جای دیگری اقامت نماید».4 شاه که از اقامت خود در کشورهای آفریقایی راضی نبود و بیش از هر زمان دیگری به کمک نیاز داشت، از دوستان خانوادگی و دیرینه خود یعنی برادران راکفلر درخواست کمک و اعمال نفوذ در کاخ سفید را کرد.
 
3. لابی و زمینه‌چینی برای ورود شاه به آمریکا
کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا مخالف سرسخت سفر شاه به آمریکا بود زیرا از نظر او و مشاورانش نباید به خاطر شاه که دیگر نفعی برای دولت آمریکا نداشت منافع حیاتی آمریکا در ایران و همچنین جان اتباع آمریکایی به خطر بیفتند، زیرا ایالات متحده منافعی در برقراری رابطه با دولت جدید در ایران داشت.5 در این وضعیت خانواده راکفلر که هنوز منافع خود را در پیوند با شاه می‌دید، مخالفت می‌کند و به رئیس جمهور آمریکا متذکر می‌شوند که این اقدام در شأن آمریکاییها نیست که دوستان خود را هنگام مصیبت تنها بگذارند. در این میان بدون تردید ارتباط بانکی بین ثروت شاه با بانک خاندان راکفلر در جریان بوده است و ادامه این دوستی سبب می‌شد تا بانکهای راکفلر ذی‌نفع باشند.6 افرادی چون برژینسکی مشاور امنیت کارتر که از عوامل نفوذ و لابی خاندان راکفلر در کاخ سفید شناخته می‌شد و علاوه بر آن از دوستان صمیمی شاه نیز به شمار می رفت، در جناح خانواده راکفلر و طرفدار شاه ایران در آمریکا قرار گرفت. برژینسکی نیز همچون برادران راکفلر به مسئله رنگ و بوی اخلاقی می‌داد و می‌گفت علاوه بر اصول اخلاقی، نپذیرفتن شاه در آمریکا باعث سوء ظن دیگر کشورهای منطقه که از هم‌پیمانان آمریکا بودند می‌شود.7
 
در طول کشمکش بین مخالفان و موافقان ورود محمدرضا پهلوی به آمریکا، در 30 مارس 1979؛ بر اثر مساعی خاندان راکفلر، باهاما پذیرای شاه شد تا حداقل شاه یک گام به کشور آمریکا نزدیک‌تر شود. پس از آن براثر نارضایتی، شاه از محل سکونتش در باهاما قصد عزیمت از این کشور نمود. پس از نامه‌نگاری مقامات آمریکایی با کشورهای مختلف، مکزیک درخواست شاه را برای اقامت پذیرفت. پس از مدتی اقامت در مکزیک، از دفتر دیوید راکفلر به وزارت خارجه آمریکا اطلاع داده شد که شاه به شدت بیمار است و در نظر دارد به دلایل پزشکی درخواست مسافرت موقت به آمریکا بنماید. پس از این درخواست، کارتر به ونس وزیر امور خارجه آمریکا دستور داد که در مورد بیماری شاه تحقیق کند.8 در آن زمان تصمیم‌گیری برای کارتر سخت بود زیرا اولاً مصالح سیاسی کشور ایجاب می کرد که از ورود شاه به آمریکا جلوگیری نماید، از طرفی نپذیرفتنِ شاه بیمار، باعث سوءظن دیگر هم‌پیمانان آمریکا در منطقه و از دست دادن حمایت خانواده سرمایه‌داری همچون راکفلر برای تأمین انتخابات حزب دموکرات می‌گردید. سرانجام کارتر پذیرفت که شاه را در یکی از بیمارستانهای روانی و نظامی آمریکا و به دور از تبلیغات و سر و صدا بپذیرند تا مقداری از فشار دوستان شاه ایران رهایی یابد.
 
فرجام
در فضای انقلابی آن روزهای ایران، مردم و دانشجویان بسیار خشمگین بودند و این اقدام آمریکا در پذیرش محمدرضا‌شاه را به معنای حمایت آمریکا از شاه سابق ایران برای بازگشت و سرکوب انقلاب تلقی کردند. با توجه به آن اوضاع دانشجویان انقلابی در تاریخ 13 آبان 1358 مصادف با 4 نوامبر 1979، سفارت آمریکا را مورد حمله قرار داده و اعضای آن را به گروگان گرفتند. براثر رفتارهای مداخله‌جویانه آمریکا همواره این تصور وجود داشته که تمامی توطئه‌ها بر علیه کشور و انقلاب به‌وسیله آمریکا هدایت می‌شود و با اشغال سفارت به عنوان مکانی که مرکز توطئه است، کل تهدیدها برضد انقلابی که برای آن سالها خون و شهید داده‌اند از بین می‌رود. 
 


پی نوشت:
 
1. محمدباقر خرمشاد، “رفتار شناسی آمریکا در قبال انقلاب اسلامی ایران”، مجله راهبرد، شماره 31، بهار 1383، صص 313-342.
2. جیمز بیل، شیر و عقاب، ترجمه فروزنده برلیان، تهران، نشر فاخته،1371، ص 428.
3. یوسف ترابی، روابط ایران و آمریکا، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، 1379، صص132-134.
4. کارتر، 444 روز، خاطرات رئیس جمهوری پیشین آمریکا، ترجمه احمد باقری، تهران، سازمان انتشارات هفته، 1361، چاپ دوم، ص 21.
5. جردن همیلتون، بحران، تهران، انتشارات کتابسرا، 1362، ص 14.
6. ناصر صفایی نائینی، شاه ایران و بیماری محرمانه او”، مجله گزارش، شماره 162، 1384، صص 32-38.
7. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه(سرنوشت یک متحد آمریکا)، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر آسیم، چاپ سیزدهم،  1382، ص 186.
8. ناصر صفایی نائینی، همان، صص 32-38. https://iichs.ir/vdcd.z092yt09za26y.html
iichs.ir/vdcd.z092yt09za26y.html
نام شما
آدرس ايميل شما