رویکردهای متفاوت تیمور بختیار در مواجهه با حکومت پهلوی؛

روابط پیدا و پنهان اولین رئیس ساواک با انگلیس و آمریکا

سناریوی بختیار برای به قدرت رسیدن، انجام کودتا و ساقط کردن نظام پهلوی بود که با واکنش آمریکاییها مواجه شد. بختیار با آلن دالاس و روزولت در این ارتباط صحبت کرده بود و از آنجا که آنها شاه را در جریان این اقدامات گذاشته بودند، محمدرضا در اولین فرصت مناسب، وی را از ریاست ساواک برکنار کرد...
روابط پیدا و پنهان اولین رئیس ساواک با انگلیس و آمریکا
یکی از ابعاد تاثیرگذار در تصمیم‌گیریهای هر نظام سیاسی نقشی است که فرد می‌تواند در یک مجموعه و نظام ایفا کند. در واقع در تقابلی که ساختار و کارگزار با یکدیگر دارند نقش هیچ یک را نمی‌توان نادیده انگاشت. با این حال، نقش فرد آنجا اهمیت دوچندان پیدا می‌کند که نظام سیاسی از توسعه‌یافتگی چندانی برخوردار نباشد و ساختارهای حقوقی و قانونی نتواند دست فرد را برای اعمال قدرت و خودکامگی ببندد. در این گونه نظامها فرد تمام تلاش خود را می‌کند تا به هر وسیله که شده و با هر ابزاری که در دست دارد پله‌های ترقی را طی کرده و به رأس هرم قدرت سیاسی نزدیک شود.
 
یکی از بهترین مثالها در این زمینه، نظام سیاسی حاکم بر ایران در دوران پهلوی و به خصوص پهلوی دوم است. در این مقطع از تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی معاصر در ایران برخی افراد در جایگاه‌های مختلف و به انحای متفاوت تلاش کردند به راس هرم قدرت سیاسی نزدیک شده و حتی آن را تصاحب نمایند. یکی از کسانی که این مسیر را در این برهه از زمان طی نمود تیمور بختیار است. کسی که تا بالاترین مناصب سیاسی در دوران پهلوی دوم ارتقا یافت و تلاش کرد تا با استفاده از متغیرها و عوامل تاثیرگذار سپهر سیاست ایران آن روزگار، رأس هرم قدرت سیاسی را تصاحب نماید. هدفی که در نهایت نه تنها به آن نرسید بلکه بلای جان او نیز شد و او را از اریکه قدرت به پایین کشاند و در نهایت ، سبب مرگ او شد. بر این اساس، پژوهش زیر در پی آن است تا با بررسی و تحلیل این روند، پژواکی روشن‌تر از این شخصیت تاریخ معاصر ایران به دست دهد.
 
کودتای 28 مرداد 1332 و تیمور بختیار
شاید بتوان گفت که کودتای 28 مرداد 1332 آغاز فعالیت سیاسی جدی تیمور بختیار در دوران محمدرضا پهلوی است. با سرنگونی دولت ملی و مردمی مصدق، آمریکاییها در ایران نیاز به یک نیروی مستبد و مقتدر را بیش از پیش احساس کردند. این امر زمانی اهمیت دو چندانی پیدا ‌کرد که واشنگتن بر ضعیف بودن شخص شاه و نبود اقتدار در وی وقوف پیدا کرده بود. به عبارت ساده‌تر و روشن‌تر می‌توان گفت که طراحان کودتا به پشتیبانی نیروهای نظامی وفادار به شاه احتیاج داشتند. به همین دلیل، به فکر ترغیب افسران وابسته به دربار بر آمدند و با در نظر گرفتن پیوند سببی شاه با ایل بختیاری، تیمور بختیار یکی از گزینه‌ها در نظر گرفته شد. این در حالی بود که وی در عملیاتی کردن طرح کودتا نیز خود را به شاه و آمریکا اثبات کرده بود. در واقع او در مقطع منتهی به کودتا کاملا در راستای اهداف کودتاچیان عمل کرد.1
 
حتی پیش از انجام عملیات کودتا آمریکاییها از یک گزینه نظامی برای جانشینی شاه صحبت کردند که با مخالفت انگلیسیها این سناریو کنار گذاشته شد. حسین فردوست این گزینه را تیمور بختیار معرفی می‌کند. او در خاطراتش می‌گوید: با توجه به اینکه وی از خوانین بختیاری بود انگلیسیها روی او حساب خاصی باز کرده و برایش پرونده مستقلی تشکیل دادند. اقتدار، خشونت و جسارتش برای انگلیسیها در قضیه آذربایجان اثبات شده بود و همین امر سبب گردید وی را به آمریکاییها وصل کنند. بختیار با داشتن چنین خصوصیاتی، به‌تدریج مورد توجه و علاقه آمریکاییها قرار گرفته بود. همین عوامل بود که واشنگتن اصرار داشت وی به ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور منصوب شود.2 پیش از این با پایان کودتا وی به سمت فرماندار تهران منصوب شد. او در این مسئولیت نیز مطابق با اوامر شاه و منافع متحدانش یعنی آمریکا و بریتانیا عمل کرد. وی سازمان افسران حزب توده را در ارتش کشف و کادرهای مختلف این حزب طرفدار اتحاد جماهیر شوری را متلاشی نمود. تعقیب این حزب و ضربه زدن به آن کاملا با حمایتهای پیدا و پنهان واشنگتن انجام می‌شد. رهبران کاخ سفید بر این عقیده بودند که سران حزب توده وابستگی عمیقی به اتحاد جماهیر شوروی دارند و تقویت و توسعه حزب توده راه نفوذ و حضور شوروی در ایران را تقویت خواهد نمود. او همچنین برخی از رهبران و طرفداران جبهه ملی و فداییان اسلام را تبعید یا معدوم نمود.3
 
پیش از انجام عملیات کودتا آمریکاییها از یک گزینه نظامی برای جانشینی شاه صحبت کردند که با مخالفت انگلیسیها این سناریو کنار گذاشته شد. حسین فردوست این گزینه را تیمور بختیار معرفی می‌کند. او در خاطراتش می‌گوید: با توجه به اینکه وی از خوانین بختیاری بود انگلیسیها روی او حساب خاصی باز کرده و برایش پرونده مستقلی تشکیل دادند.  
بدین‌ترتیب وی ریاست مخوف‌ترین سازمان امنیتی کشور یعنی ساواک را بر عهده گرفت و لقب پدر ساواک و اولین رئیس این سازمان را یدک کشید. اما آنچه فعالیت تیمور بختیار را وارد فاز جدیدی ساخت، انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی بود که با انتخابات ریاست جمهوری آمریکا همزمان شده بود. در انتخابات آمریکا، حکومت ایران به طرفداری از نماینده جمهوری خواه یعنی ریچارد نیکسون وارد عمل شد و حتی مبالغی را نیز هزینه کرد، اما نتیجه انتخابات به میل محمدرضاشاه پیش نرفت و جان اف کندی پیروز انتخابات شد.4
 
رئیس جمهور دموکرات آمریکا نظر مثبتی نسبت به روند تحولات در ایران نداشت. کندی نسبت به بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و نارضایتی موجود در کشور واکنش نشان داد و آن را موجب نفوذ و سلطه شوروی بر کشور می‌دانست. بر این اساس بود که تیمور بختیار به نمایندگی از حکومت پهلوی و شخص محمدرضاشاه برای انجام رایزنیهای سیاسی و تقاضای کمک نظامی و اقتصادی به واشنگتن فرستاده شد. پرویز ثابتی هدف از این اقدام شاه را جلوگیری از انتقادات تند حکومت آمریکا علیه شیوه حکمرانی شاه می‌دانست. وی در مصاحبه‌ای می‌گوید : از آنجا که بختیار سابقه روشنی در مبارزه با کمونیستها و حزب توده داشت و مورد توجه مقامات آمریکایی بود، شاه وی را راهی واشنگتن کرد.5
بختیار پس از انتظار چند هفته‌ای برای ملاقات با رئیس جمهور آمریکا، بالأخره به حضور کندی رسید و نامه شاه را به وی تحویل داد. طی این ملاقات که با استقبال کندی روبه‌رو شده بود قرار شد آمریکا نماینده‌ای را برای بررسی و مذاکرات بیشتر راهی تهران نماید. در عین حال محور گفتگوهای دو طرف مسائل ایران بود که طی آن کندی مشکلات ایران را نتیجه تبعیض، اختناق و فساد دانسته بود. با این حال به نظر می‌رسد مسائل خصوصی نیز بین کندی و بختیار مطرح شده بود. این مسائل خصوصی حول محور ضعف شاه در اداره امور کشور و اینکه بختیار خود را فردی مناسب برای اداره کشور می‌دید عنوان شده است. سناریوی بختیار برای به قدرت رسیدن، انجام کودتا و ساقط کردن نظام پهلوی بود که با واکنش آمریکاییها مواجه شد. بختیار با آلن دالاس و روزولت در این ارتباط صحبت کرده بود و از آنجا که آنها شاه را در جریان این اقدامات گذاشته بودند، محمدرضا در اولین فرصت مناسب، وی را از ریاست ساواک برکنار کرد.6
 
بازگشت بختیار به ایران و افول ستاره قدرت او   
بختیار در بازگشت به ایران مورد استقبال سرد شاه قرار گرفت و پس از چندی از کار برکنار شد. با روی کار آمدن امینی تلاش کرد که با وی روابط حسنه‌ای برقرار کند و در ضیافتی که برای وی ترتیب داده بود به امینی خبر داده شد که بختیار قصد انجام کودتا علیه وی را دارد. شاه که در این مقطع در اسکاندیناوی به سر می‌برد دستور داد وی را تحت نظر به رامسر تبعید نمایند. وی در اواخر سال 1340 به اروپا فرستاده شد. در مهرماه 1341 حکم بازنشستگی‌اش صادر شد، اما گرفتن گذرنامه سیاسی وی و اینکه پس از آن وی صرفا از طریق گذرنامه عادی می‌توانست در خارج از کشور زندگی کند، نوک پیکان انتقادات وی را متوجه حکومت پهلوی و شخص محمدرضا گردانید.7
 
وی سپس به لبنان رفت و در آنجا به دلیل حمل غیرقانونی سلاح دستگیر شد. در دادگاه تلاش بسیاری برای استرداد وی به ایران شد که حاصلی نداشت. سرانجام وی توانست از زندان فرار کند و پس از مدتی راهی عراق شد و در آنجا جنبش آزادی ملت ایران را بنیان گذاشت و به جذب مخالفان حکومت پهلوی مبادرت ورزید. طنز ماجرا در این بود که گروه‌هایی که توسط خود وی سرکوب شده بودند به جنبش وی پیوستند. جذب حزب توده در عراق و تلاش برای جذب داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران از آن دسته بودند. در همین راستا وی طی نامه‌ای برای تلاش در رهایی ملت ایران از زیر بار یوغ و ستم به جذب اقلیتهای قومی پرداخت. از نظر وی براندازی حکومت پهلوی طی سه مرحله قابل اجرا بود. 1. ترور و تخریب 2. جنگهای چریکی در مناطق صعب العبور همچون کوهستانها 3. شورش و انقلاب ملی.8  
 
به هر روی، حضور بختیار در عراق و اقدامات و تحریکات او علیه دولت ایران باعث شده بود تا فعالیتهای او کاملا توسط ساواک مورد رصد قرار گیرد و بر همین اساس بود که طرح قتل او در دستور کار این سازمان قرار گرفت و سرانجام نیز در 16 مرداد 1349، سپهبد بختیار در اطراف بغداد توسط مامورین سازمانی که خود رئیس اول آن بود به قتل رسید.9
در مجموع باید گفت در نظامهای سیاسی اقتدارگرا که به رای و نظر مردم وقعی گذاشته نمی‌شود و مکانیسمی وجود ندارد که مردم از طریق آن نیازها و درخواستهای خود را به گوش حاکمیت برسانند همیشه احتمال اینکه فردی علیه نظام سیاسی حاکم بشورد و قدرت را قبضه نماید وجود دارد. این امر سبب می‌شود نظام سیاسی حاکم کوچکترین تحرکی علیه خود را با دیده بدبینی و سوءظن نگریسته و هر حرکتی را در نطفه خفه نماید. سرنوشتی که در نهایت گریبان تیمور بختیار اولین رئیس ساواک در دوره پهلوی دوم را گرفت و وی را به کام مرگ فرستاد.  

دکتر حسین فاطمی پس از دستگیری در کنار سرتیپ تیمور بختیار
شماره آرشیو: 1470-4ع

پی نوشت:
 
1.سعید صمدی‌پور، ، شکنجه در رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 65.
2.حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، جلد اول، 1388، ص 416.
3.مظفر شاهدی، ساواک: سازمان اطلاعات و امنیت کشور، تهران، موسسه مطالاعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، 280.
4.جیمز بیل، شیر و عقاب: روابط بدفرجام ایران و آمریکا، ترجمه: فروزنده جهانشاهی، تهران، نشر فاخته، 1371، ص 140.
5.پرویز ثابتی، در دامگه حادثه، مصاحبه کننده: عرفان قانعی فرد، شرکت کتاب، 1390، ص 72.
6.عیسی پژمان، تندباد حوادث، تهران، نشر علم، 1390، ص 314.
7.سپهبد تمیور بختیار به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1387، جلد دوم، ص 15.
8.علی مختاری، افسانه حیاتی، “نقد و بررسی زندگی سیاسی- نظامی سپهبد تیمور بختیار و نقش وی در تحولات حکومت پهلوی دوم”، پژوهش‌نامه تاریخ، سال دهم، شماره چهل، ص 150.
9.تقی نجاتی راد، همکاری ساواک و موساد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 71. https://iichs.ir/vdcd.j0k2yt0nza26y.html
iichs.ir/vdcd.j0k2yt0nza26y.html
نام شما
آدرس ايميل شما